منو

زندگی نامه آلبرت اینشتین (2)

زندگی نامه آلبرت اینشتین (2)دوران دانشجویی اینشتین

در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپای مرکزی به استثنای آلمان ، مدرسه ی "دارالفنون سوئیس" در شهر "زوریخ" بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولی بخاطر اینکه درعلوم طبیعی اطلاعاتی وسیع نداشت درامتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک "آآرائو" که با روش جدیدی اداره می شد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این که درس های فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچ گونه عمق فکری نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: "بولترمان" ، "ماکسول" و "هوتز" را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود را پایان داد و به مسأله مهم پیدا کردن شغل مواجه شد.

از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پولی تکنیک بدست آورد تنها راهی باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی در مدرسه ی متوسطه ای جستجو کند.

اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در آن هنگام داوطلب شغل معلمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی و حتی خوشبخت بود که می تواند به پرورش جوانان بپردازد، اما زندگی نامه آلبرت اینشتین (2)بزودی متوجه شد که معلمان دیگر نیکی ای را که او می کارد ضایع و فاسد می کنند و این شغل را ترک کرد. بعد از این دوران تاریک ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر "برن" انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با "میلواماریچ" همشاگرد قدیم خود در مدرسه ی پولی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را "هانس" گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتی بسیار جالب می نمود. وظیفه ی وی آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور می آوردند مورد آزمایش اولیه قرار می داد.

شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین به خصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله ی امپراتور اتریش انجام می گرفت که معمولا حق انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ی فیزیکدانی به نام  "آنتون لامپا" بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مد نظر داشت که یکی از آنها "کوستاویائومان" و دیگری "انیشتین" بود. "یائومان" آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسها فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت.

وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گررد. اولین آنها این بود که علاقه ی فراوان داشت تا برای عده ی بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانیکه در حول وحوش او می زیسته اند مفید باشد. ویژگی دوم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتب سازد، بلکه روش تنظیم و بیهن آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسی نیز لذت می برند.

هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد. نظریه نسبیت سال 1905 که در آن انیشتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود توانست با کمک از اصل تعادل، پدیده های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده اند و می توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد.

زندگی نامه آلبرت اینشتین (1)
زندگی نامه آلبرت اینشتین (3)

زندگی نامه آلبرت اینشتین (4)
زندگی نامه آلبرت اینشتین (5)


منبع: کلوب