گفتگو

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
M_J1364@yahoo.com

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1433

سپاس: 512

جنسیت:

تماس:

Re: گفتگو

پست توسط M_J1364@yahoo.com »

Vahid75 نوشته شده:
پنج‌شنبه ۱۴۰۲/۳/۴ - ۱۲:۱۸
خب به سلامتی باشه محمد جان این یه مورد جدیده یا همون کیس قبلیه؟
نه قبلی نیست، جدیده. قبلی راجع به محل سکونتشون و چندتا مورد دیگه بهم دروغ گفت، مجبور شدم ولش کنم. با این یکی جدیده هم شیش ماهی دوست بودیمو رابطه مون هم خوب بود ولی چند روز پیش یه ایمیل داد بهمو گفت برای ازدواج آمادگی نداره و یه سِری مشکلات تو زندگیش پیش اومده و نمی‌تونه ادامه بده! وحید جان از بس چشمت شوره، اینکی رو تو پروندی! smile518

ولی گذشته از شوخی، این دومیو خیلی دوسش داشتم. مثل خودم آفتاب مهتاب ندیده بود. خیلی خونگرم و نسبتاً خوشچل و خوش‌هیکل بود. چندبار با دوستاش خونمون اومده بود و حتی یه بار هم مامانو بابامو دید حتی یه بار اومد خونمون داداشمو زن داداشمم دیدنش و چند ساعتی با هم حرف زدن که هم مورد تأیید داداشم بود و هم زنش، یه جلسه هم عمه‌م و شوهر عمّهِه دیدنش. "ف" هم اصرار داشت که یه روز قرار بذاریم، مامانشو من حضوری ببینم که شرایطش پیش نیومد ولی یه بار پای موبایل به طور مختصر و در حد احوالپرسی با مامانش حرف زدم. یکی دو بار دعوتم کرد برم خونه‌شون پهلوی مامانو باباش ولی من خجالت می‌کشیدم و نرفتم. خونه‌شونو بهم نشون می‌داد، خیلی راحت جریان تنها دوست پسره قبلیشو که ده سال (شایدم پنج سال، درست یادم نمیاد) از خودش کوچیکتر بود و علت جدا شدنشونو بهم می‌گفت، عکسای خودشو مامانو بابا و داداشاشو بهم نشون می‌داد و انگار چیزی برای مخفی‌کردن نداشت.

این دو سه روزه بهم خیلی سخت گذشته ولی کم کم دارم آروم میشم. نمی‌دونم شایدم داره ادا بازی درمیاره و دوباره برگرده. ولی اگه بخواد برای همیشه بره، یه کِیسِ خوب برای ازدواجو از دست می‌دم. خواستگار زیاد داشت ولی می‌گفت جدی نیستن. این اواخر هم پیله کرده بود که می‌خواد بره خارج. همکارش توی شرکتی که کار می‌کنه، ظاهراً بهش علاقه داره و برای "ف" توی شرکت، تولّد گرفته و براش عطر خریده و چند باری هم با هم و به همراه سایر همکاراشون رفتن هتل و رستوران. "ف" بهم می‌گفت این قرارها از طرف شرکتشونه و به قصد خاصی نیست، چند بار هم گفت که با یارو دعواش شده. ولی البته چندبار هم بهم گفت که این همکارش بعد از شرکت با ماشین رسوندتش خونه (یعنی "ف" رو رسونده خونه‌شون) یا به مناسبتای مختلف براش پاستیلو شکلات و کلاه خریده.

به این یارو مرتیکه‌ی نکبت شک دارم. ممکنه "ف" منو یه جورایی طعمه کرده باشه تا این یارو اگه قصد ازدواج داره، زودتر و جدی‌تر اقدام کنه که اگه اینجوری باشه واقعاً حرکت زشتی رو مرتکب شده و عواقب بدی در انتظارش خواهد بود چون به نظر من، این چیزا از چشم خدا پنهون نمی‌مونه هر چند که "ف" اونقدر دختر خوبی حداقل به نظر می‌یومد که بعیده بخواد از این کارا بکنه. البته این فکرو مامانم انداخت تو سرم. حتی نیما دوستم هم می‌گه که با توجه به شناختی که از شخصیت "ف" داره خیلی بعیده که بخواد یه همچین رفتار نامتجانسیو از خودش بُروز بده.

یکی دو باری هم به مدت کوتاهی توی خونمون تنها شده بودیم ولی به همدیگه کاری نداشتیم، کلّاً نه انگیزه‌ی خاصی توی من بود که بخوام رابطه‌ی جنسی برقرار کنم (شاید به خاطر سنم یا به این خاطر که چون تا حالا از این کارا نکردم، انجام این کار برام خیلی راحت نیست) و نه اون چندان به این کار راغب بود چون می‌گفت "دختره" و از اینکارا خوشش نمیاد و به احتمال زیاد هم راست می‌گفت. فقط اجازه می‌داد صورتشو ماچ کنم. یه بارم خواستم ازش لب بگیرم ببینم چی میشه بعدش (!) ولی سرشو چرخوندو اجازه نداد. مَمَلی موندو حوضش smile784

ولی خیلی دوسش دارم حتی همه‌ی دوستای پسرم تقریباً متفق القول بودن که "ف" بسیار دختر خوب و دوست داشتنی‌ایه و من نباید از دستش بدم. این روزای آخر هم بهم گفت که دوست پسر قبلیش به یکی از دوستای "ف" پیام داده و می‌خواد برگرده ولی "ف" بهم می‌گفت که پسره ده سال از خودش کوچیکتره و با اون آینده‌ای نداره ولی در عین حال حس می‌کردم که هنوز دوسش داره چون "ف" زیاد خوشش نمیومد که من راجع به دورانی که با دوست پسر قبلیش بود سین جینش کنم چون می‌گفت، خاطراتش زنده میشه و از اینکار ناراحت می‌شد.

از طرفی "ف" تالاسمی مینور (کم خونی) داشت که بیماری جدیی نیست و فقط نمی‌تونه با فردی که دارای بیماری مشابهیه ازدواج کنه چون بچه‌شون دچار تالاسمی "ماژور" میشه که خطرناکه. منم که مشکل تالاسمی نداشتم. از یه طرف هم نگرانم که نکنه پای یه بیماری دیگه‌ای درمیون باشه که می‌خواد ازم مخفیش کنه. گیج شدم. یادمه توی این مدت، یکی دو بار دعوامون شد ولی معمولاً خودش با واسطه کردنِ دوستاش و دوستای من، بعد از چند هفته یا چند روز برمی‌گشت، یعنی حس می‌کردم که اونم منو دوست داره و نمی‌خواد راحت از دستم بده. ولی از اونطرف، چند روز کم پیدا شد و کمتر بهم زنگ می‌زد، توی آخرین تلفنی هم که بهم زد، طوری حرف زد که حس کردم انگار هیچ حسی بهم نداره. شبیه یه همچین مکالمه‌ای داشتیم:

-من: "برای چی جواب اس ام اسا و تلفونامو نمی دی، کجایی الآن؟"
-"ف": "باشگاه بودم، الآنم دارم میرم پیشِ صدف"
-من: "این وقت شب (ساعت 9:30 شب بود) چه باشگاهی؟ قسم بخور باشگاه بودی؟"
"ف": "فکر می‌کنی من دروغ می‌گم بهت؟"
من: "گفتم قسم بخور!"
"ف": "بخدا باشگاه بودم"

چند ثانیه سکوت و

من: "ف، پای کس دیگه‌ای درمیونه و می‌خوای منو بپیچونی؟!"
"ف": "اگه دوست داری می‌تونی همینطوری فکر کنی!"
من: "ف، حرف آخرت همینه؟"

بازم چند ثانیه سکوت و

من: "خدافظ"
"ف": "خدافظ"

فردا صبحشم این ایمیلو با عنوان "خدافظ" برام فرستاد:

"سلام خوبی؟
ببین راسش خواستم بهت بگم من یه سِری مشکل برام پیش اومد و خوب تغییراتی تو زندگیم بوجود داره میاد که همه چیزم داره عوض میشه میدونم ممکنه بگی اینا چه ربطی به تو داره اما واقعاً نمیتونم دیگه با کسی در ارتباط باشم یا به ازدواج فکر کنم. یه واقعیتی هم که هست اینه تو سنت برا ازدواج اوکیه اما من هنوز قصد مشخصی برا اینکار ندارم.

خواستم بابت همه چیزایی که بهم یاد دادی بابت همه چی ازت تشکر کنم و بگم امیدوارم منو حلال کنی و برات آرزو بهترینارو میکنم. یه خواهش هم که دارم بعد این ایمیل دیگه نه بهم زنگ بزنی نه پیامی بدی حتی به دوستات هم که با همکارای من در ارتباطن بگو لطفاً حرفی نزنند چون من دیگه همکارامم ممکنه نبینم.
امیدوارم خدای بزرگ و متعال همیشه برات بهترینارو رقم بزنه.
خدانگهدار"


امیدوارم هر چی هست، خدا بخیر بگذرونه. smile700

Vahid75

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۶/۹/۱۶ - ۱۰:۳۷


پست: 67

سپاس: 12

Re: گفتگو

پست توسط Vahid75 »

واقعا ناراحت کننده بود محمد جان موقعیت سختی هست خودم با تموم وجود درکت میکنم چون خودمم این تجربه رو داشتم
ولی خب چاره ای نیست باید صبر کنی تنها گذشت زمان میتونه بهت کمک کنه
از من میشنوی دیگه هیچوقت سراغش نرو چون کسی که بدون اینکه توضیح قانع کننده ای به طرفش بده یهو کات میکنه حتی لیاقت اینو نداره دیگه بهش فک کنی چه برسه به اینکه بخوای جوابشو بدی
ولی خب سعی کن اولا این مساله رو برای خودت قابل هضم کنی که رابطه یه جاده دو طرفه هست و عشق یکطرفه باعث میشه شخصیت خودت تحقیر بشه و ثانیا مسئله رو تو خودت نریز حالا خوبه دوست خوبی مثل نیما داری که باهاش راحتی سعی کن اونم در جریان بذاری چون وجود دوستان صمیمی باعث میشه راحت تر با قضیه کنا بیای

امیدوارم اون چیزی که خیر و صلاح هست برات اتفاق بیفته و زودتر این دوره رو رد کنی
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.

Squid game

عضویت : پنج‌شنبه ۱۴۰۰/۷/۲۹ - ۲۲:۵۸


پست: 81

سپاس: 1

Re: گفتگو

پست توسط Squid game »

محمد جان پسر خیلی گل و دوس داشتنی هستی
یه تجربه بهت بگم
من پزشک عمومی ک بودم و ی شهر دیگه درس می خوندم ، یه هم خونه ای سمی داشتم و کلی اذیت م کرد ، تو همین هوپا رفتارهای بد داشتم
زندگی من از دو جا شروع شد ، وقتی که هم خونه ایم ترک کردم و خواستم در خودم تغییر ایجاد کنم
مورد دوم از وقتی در روابطم با دخترا بهتر شدم
ی زمان هرمز پگاه اینجا از پیک آپ می گفت ، اون کانال مطالب ضد اخلاقی نمی گه ولی بهت خیلی چیزها یاد میده
رفتارهای تو سراسر اشتباه و نشانه ضعف بوده

حسرت پزشک عمومی می خورم ، صد تا همکلاسی بهم آنتن میدادن ولی من آسیب دیده بودم با دختری هم دوست میشدم فقط از مشکلاتم می گفتم. یه نفر واسه درد دل کردن می خواستم

من شجاعت ش دارم و میگم ، از درون خیلی پرم ولی پدر دیکتاتور م و حالا ی سری شرایط باعث شد من اون جور ک باید ، نباشم
اگه لازم داری تراپی برو. حالت خوب کن اگه مشکل قدیمی داری

اینجا منو میشناسن ، کلا تو خونم شبه علم نیست
علم پیک آپ زیاد هم زرد نیست

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 152

سپاس: 31

Re: گفتگو

پست توسط matrix »

کاربران آنلاین زیاد شدن دقت کردین؟
Sad but true

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 152

سپاس: 31

Re: گفتگو

پست توسط matrix »

یه چیزی از این تراپیست شنیدم که واقعا مثل یه سیلی محکم بود، اگه شما هم حس میکنین همه روابطتون با ادمهاییه که از نظر عاطفی در دسترس نیستن و نمیتونن هیچوقت نیازهای شما رو بفهمن و جوابگو باشن، شاید بد نباشه این رو بخونین.
علت اینکه تو نمیتونی از رابطه با کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست راحت بیای بیرون همون دلیلیه که قماربازها از بازیهای شرطی نمیتونن بگذرن. میزان دوپامین که هورمون لذته و باعث میشه ما برای چیزی انگیزه داشته باشیم و روش تمرکز کنیم و دائم بخوایمش، وقتی که ما اون چیز رو به طور رندوم به دست میاریم خیلی سریعتر بالا میره. قمار همینه، تو میبازی و میبازی بعد یهو به طور رندوم میبری که باعث میشه دوپامین بره بالا که باعث میشه باز بازی کنی تا دوباره اون حس رو تجربه کنی.
در رابطه هم همینطوره، وقتی در رابطه با ادمی هستی که یه روز گرمه یه روز سرد، یه روز تو رو میخواد یه روز نمیخواد، یه روز صدتا پیام میده و یه هفته پیداش نمیشه، احتمال اینکه به این رابطه معتاد بشی خیلی بیشتره تا با کسی باشی که به طور ثابت بهت ابراز علاقه میکنه و دوست داره. در حقیقت تو عاشق این کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست، نیستی حتی اگر خودت فکر کنی که هستی، تو معتادی به بازی رابطه.
تو اون قماربازی هستی که نشسته سر میز و با اینکه بارها و بارها باخته و میبازه، هنوز منتظر اون بردن و اون حس بعدش به خاطر بالا رفتن دوپامین هستی.

برای شکستن این چرخه دقیقا مثل یک معتاد، تنها راهش ترک کامل و تحمل خماریه.
دوست داشتن کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست به شدت دردناکه، باعث میشه مدام با خودت فکر کنی: من این همه در وجودم عشق و محبت و گرما دارم که همه رو حاضرم به پای اون بریزم، چرا این برای اینکه به اون یه حس خیلی خوب بده و باعث بشه اون هم من رو دوست داشته باشی کافی نیست؟
و بهترین راه شاید، برای اینکه حتی به چرخه اعتیاد نیفتیم اینه که از همون اول نشونه های خطر رو در این ادم ببینیم و اصلا باهاش وارد رابطه نشیم.
Sad but true

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 152

سپاس: 31

Re: گفتگو

پست توسط matrix »

گاهی نمی خوایم خوب بشیم، چون درد آخرین کانکشنمون با چیزیه که از دست دادیم.
Sad but true

کارنبر

عضویت : جمعه ۱۴۰۱/۵/۲۸ - ۱۲:۱۸


پست: 174

سپاس: 6

Re: گفتگو

پست توسط کارنبر »

آورده اند که؛ آنچه با گفتن نامش نیست می شود، در آنچه هر چه بزرگتر باشد کمتر دیده می شود، دوای آن چیزیست که هر چه بیشتر جسته شود کمتر یافت می شود!
تلقین و درسِ اهلِ نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم

نمایه کاربر
M_J1364@yahoo.com

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1433

سپاس: 512

جنسیت:

تماس:

Re: گفتگو

پست توسط M_J1364@yahoo.com »

Vahid75 نوشته شده:
پنج‌شنبه ۱۴۰۲/۳/۱۱ - ۱۱:۱۵
واقعا ناراحت کننده بود محمد جان موقعیت سختی هست خودم با تموم وجود درکت میکنم چون خودمم این تجربه رو داشتم
ولی خب چاره ای نیست باید صبر کنی تنها گذشت زمان میتونه بهت کمک کنه
از من میشنوی دیگه هیچوقت سراغش نرو چون کسی که بدون اینکه توضیح قانع کننده ای به طرفش بده یهو کات میکنه حتی لیاقت اینو نداره دیگه بهش فک کنی چه برسه به اینکه بخوای جوابشو بدی
ولی خب سعی کن اولا این مساله رو برای خودت قابل هضم کنی که رابطه یه جاده دو طرفه هست و عشق یکطرفه باعث میشه شخصیت خودت تحقیر بشه و ثانیا مسئله رو تو خودت نریز حالا خوبه دوست خوبی مثل نیما داری که باهاش راحتی سعی کن اونم در جریان بذاری چون وجود دوستان صمیمی باعث میشه راحت تر با قضیه کنا بیای

امیدوارم اون چیزی که خیر و صلاح هست برات اتفاق بیفته و زودتر این دوره رو رد کنی
والّا علی جان ما همه‌مون تا الآن فکر می‌کردیم که این علاقه‌ی بین منو اون دختره دوطرفه بوده حتی نیما هم بارها می‌گفت که "ف" دوسِت داره، من خودمم یه همچین حسی داشتم ولی نمی‌دونم شاید تو راست بگی و علاقه‌ش به من لاقل چندان عمیق نیست یا نبوده. شایدم واقعاً عذر موجهی برای این جدایی داره، یا داره فیلم بازی می‌کنه تا چه می‌دونم مثلاً منو امتحان کنه ببینه توی این مدت می‌رم با یکی دیگه دوست می‌شم یا نه. فقط چند تا ضعف داشت: یکی اینکه خیلی دوست‌باز بود. یعنی تقریباً هر شب با یکی دوتا از دوستاش این کافی‌شاپ و اون کافی‌شاپ ولو بود. البته بیرون بودناش تا اونجایی که من می‌دیدم ناسالم نبود و پسری یا بساط مشروبی در کار نبود. (یا حداقل ما ندیدیم) با دوستای دخترش که بیشترشون همکارای جدید و قدیمش بودن یا با منو نیما و امین بیرون می‌رفتیم. حتی امیر و یونس (بچه‌های هوپا) هم چند بار دیدنش. فقط بعضی وقتا با دوستاش قلیون زیاد می‌کشیدن که منم چند بار نسبت به این دوست‌باز بودنش و قلیون کشیدنش بهش تذکر می‌دادم. توی این مدت، دو بار به سفر رفت یه بار رفت ترکیه که اولین سفر خارجش بود البته با مامانش. به درخواست خودم عکساشو با مامانش برام می‌فرستاد تا من بهش شک نکنم. یه بارم گلّه‌ای با دوستاش و باز به همراه مامانش رفتن یزد و بازم عکساشو برام فرستاد. ضعف دومشم این بود که آشپزی و کار خونه بلد نبود. وقتی با دوستاش میومدن خونمون، با دوستای خودم ممکن بود جمعیت به هفت تا ده نفر برسه و تقریباً همه‌ی بار مهمونی رو دوش من بود. از تمیز کردن خونه و پختن غذا و سِروِش تا شستن ظرفا، که این قضیه کلافم می‌کرد. فقط یه بار توی شستن ظرفا کمکم کرد. توی این جور مهمونیا همش توی آشپزخونه مثل گارسون سرویس می‌ دادم و به ندرت وقت می‌کردم بیام یه دقیقه پیششون بشینم، این دختره هم کمتر ککش می‌گزید و به ندرت یه کمکی می‌کرد. درحالی که برعکس، اون دختر قبلیه خیلی هوامو داشت و توی شستن ظرفا و کشیدن غذا کمکم می‌کرد.

ولی روی هم رفته، دختر خوش قلب، مهربون و خونگرمی بود. یه جورایی دوست‌داشتنی بود و به قول نیما، رفتارش یه جوری بود که آدم فکر نمی‌کرد این یه غریبه‌ست یا مثلاً دوست‌دخترِ منه و باید با احتیاط باهاش حرف زد یا رفتار کرد، یعنی بیشتر انگار دختر عمه یا دختر خاله‌ی من بود. یعنی یه رفتار خیلی دوستانه و نزدیک و البته سالمی با اطرافیانش برقرار می‌کرد به طوری که در مقایسه با سایر دوستاش، این خصلتش کاملاً مشهود بود.

دیگه نمی‌دونم. توکل بخدا، هر چه پیش آید خوش آید!

Vahid75

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۶/۹/۱۶ - ۱۰:۳۷


پست: 67

سپاس: 12

Re: گفتگو

پست توسط Vahid75 »

دیگه نمی‌دونم. توکل بخدا، هر چه پیش آید خوش آید!
اگه واقعا دیدگاهت همینه بهت تبریک میگم بعضیا رو میبینم بعد از قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی کلا دگر گون میشن و به هم میریزن ولی اینکه میگی هر چه پیش آید خوش آید تقریبا موضوع برات حل شده زیاد درگیرش نیستی این نشون میده به بلوغ کامل عقلی رسیدی
متاسفانه با همه گیر شدن فضای مجازی مثل تلگرام و اینستا بیشتر عشق ها هم همین طور آبکی شده دختره علنا میگه من با چند نفر هم زمان دوستم و تازه بهش افتخار هم میکنم پسرا هم همین طور
بیشتر برای وقت گذرونی تفریح ارضای حس تنوع طلبی یا حتی پوز دادن جلو دوستاشون یه رابطه ای رو شروع میکنن و هدف خاصی ندارن
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 152

سپاس: 31

Re: گفتگو

پست توسط matrix »

M_J1364@yahoo.com نوشته شده:
دوشنبه ۱۴۰۲/۳/۱۵ - ۱۲:۲۵
والّا علی جان ما همه‌مون تا الآن فکر می‌کردیم که این علاقه‌ی بین منو اون دختره دوطرفه بوده حتی نیما هم بارها می‌گفت که "ف" دوسِت داره، من خودمم یه همچین حسی داشتم ولی نمی‌دونم شاید تو راست بگی و علاقه‌ش به من لاقل چندان عمیق نیست یا نبوده. شایدم واقعاً عذر موجهی برای این جدایی داره، یا داره فیلم بازی می‌کنه تا چه می‌دونم مثلاً منو امتحان کنه ببینه توی این مدت می‌رم با یکی دیگه دوست می‌شم یا نه. فقط چند تا ضعف داشت: یکی اینکه خیلی دوست‌باز بود. یعنی تقریباً هر شب با یکی دوتا از دوستاش این کافی‌شاپ و اون کافی‌شاپ ولو بود. البته بیرون بودناش تا اونجایی که من می‌دیدم ناسالم نبود و پسری یا بساط مشروبی در کار نبود. (یا حداقل ما ندیدیم) با دوستای دخترش که بیشترشون همکارای جدید و قدیمش بودن یا با منو نیما و امین بیرون می‌رفتیم. حتی امیر و یونس (بچه‌های هوپا) هم چند بار دیدنش. فقط بعضی وقتا با دوستاش قلیون زیاد می‌کشیدن که منم چند بار نسبت به این دوست‌باز بودنش و قلیون کشیدنش بهش تذکر می‌دادم. توی این مدت، دو بار به سفر رفت یه بار رفت ترکیه که اولین سفر خارجش بود البته با مامانش. به درخواست خودم عکساشو با مامانش برام می‌فرستاد تا من بهش شک نکنم. یه بارم گلّه‌ای با دوستاش و باز به همراه مامانش رفتن یزد و بازم عکساشو برام فرستاد. ضعف دومشم این بود که آشپزی و کار خونه بلد نبود. وقتی با دوستاش میومدن خونمون، با دوستای خودم ممکن بود جمعیت به هفت تا ده نفر برسه و تقریباً همه‌ی بار مهمونی رو دوش من بود. از تمیز کردن خونه و پختن غذا و سِروِش تا شستن ظرفا، که این قضیه کلافم می‌کرد. فقط یه بار توی شستن ظرفا کمکم کرد. توی این جور مهمونیا همش توی آشپزخونه مثل گارسون سرویس می‌ دادم و به ندرت وقت می‌کردم بیام یه دقیقه پیششون بشینم، این دختره هم کمتر ککش می‌گزید و به ندرت یه کمکی می‌کرد. درحالی که برعکس، اون دختر قبلیه خیلی هوامو داشت و توی شستن ظرفا و کشیدن غذا کمکم می‌کرد.

ولی روی هم رفته، دختر خوش قلب، مهربون و خونگرمی بود. یه جورایی دوست‌داشتنی بود و به قول نیما، رفتارش یه جوری بود که آدم فکر نمی‌کرد این یه غریبه‌ست یا مثلاً دوست‌دخترِ منه و باید با احتیاط باهاش حرف زد یا رفتار کرد، یعنی بیشتر انگار دختر عمه یا دختر خاله‌ی من بود. یعنی یه رفتار خیلی دوستانه و نزدیک و البته سالمی با اطرافیانش برقرار می‌کرد به طوری که در مقایسه با سایر دوستاش، این خصلتش کاملاً مشهود بود.

دیگه نمی‌دونم. توکل بخدا، هر چه پیش آید خوش آید!
تایپ تو نبوده. بهتره به جای کافه بری مسجد. اونجا تایپت زیاده
Sad but true

نمایه کاربر
M_J1364@yahoo.com

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1433

سپاس: 512

جنسیت:

تماس:

Re: گفتگو

پست توسط M_J1364@yahoo.com »

Vahid75 نوشته شده:
دوشنبه ۱۴۰۲/۳/۱۵ - ۱۹:۴۱
اگه واقعا دیدگاهت همینه بهت تبریک میگم بعضیا رو میبینم بعد از قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی کلا دگر گون میشن و به هم میریزن ولی اینکه میگی هر چه پیش آید خوش آید تقریبا موضوع برات حل شده زیاد درگیرش نیستی این نشون میده به بلوغ کامل عقلی رسیدی
متاسفانه با همه گیر شدن فضای مجازی مثل تلگرام و اینستا بیشتر عشق ها هم همین طور آبکی شده دختره علنا میگه من با چند نفر هم زمان دوستم و تازه بهش افتخار هم میکنم پسرا هم همین طور
بیشتر برای وقت گذرونی تفریح ارضای حس تنوع طلبی یا حتی پوز دادن جلو دوستاشون یه رابطه ای رو شروع میکنن و هدف خاصی ندارن
فقط اون چند روز اول بهم سخت گذشت. الآن خیلی آروم‌ترم. ممکنه بخاطر سنم باشه یا نوع عباداتام یا نگرشم به این قضایا، ولی باهات موافقم که بیشتر دوستیا آبکی شدن و برای پُوز دادنو پوز-زدنو و اینجور چیزا شکل می‌گیرن. انگار شرایط جامعه طوری شده که کمتر می‌شه آدمای با ارزشو اصیل پیدا کرد.
matrix نوشته شده:
سه‌شنبه ۱۴۰۲/۳/۱۶ - ۰۲:۰۴
تایپ تو نبوده. بهتره به جای کافه بری مسجد. اونجا تایپت زیاده
اینو خوب اومدی، ایول! smile576
اتفاقاً دختره برخلاف ظاهر گول-زنکش، مسجد نشین از آب در اومده! smile015

نمایه کاربر
You-See

نام: U30

محل اقامت: تهران

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۳/۵/۱۹ - ۱۹:۰۵


پست: 1241

سپاس: 783

جنسیت:

تماس:

Re: گفتگو

پست توسط You-See »

matrix نوشته شده:
جمعه ۱۴۰۲/۳/۱۲ - ۰۰:۵۶
یه چیزی از این تراپیست شنیدم که واقعا مثل یه سیلی محکم بود، اگه شما هم حس میکنین همه روابطتون با ادمهاییه که از نظر عاطفی در دسترس نیستن و نمیتونن هیچوقت نیازهای شما رو بفهمن و جوابگو باشن، شاید بد نباشه این رو بخونین.
علت اینکه تو نمیتونی از رابطه با کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست راحت بیای بیرون همون دلیلیه که قماربازها از بازیهای شرطی نمیتونن بگذرن. میزان دوپامین که هورمون لذته و باعث میشه ما برای چیزی انگیزه داشته باشیم و روش تمرکز کنیم و دائم بخوایمش، وقتی که ما اون چیز رو به طور رندوم به دست میاریم خیلی سریعتر بالا میره. قمار همینه، تو میبازی و میبازی بعد یهو به طور رندوم میبری که باعث میشه دوپامین بره بالا که باعث میشه باز بازی کنی تا دوباره اون حس رو تجربه کنی.
در رابطه هم همینطوره، وقتی در رابطه با ادمی هستی که یه روز گرمه یه روز سرد، یه روز تو رو میخواد یه روز نمیخواد، یه روز صدتا پیام میده و یه هفته پیداش نمیشه، احتمال اینکه به این رابطه معتاد بشی خیلی بیشتره تا با کسی باشی که به طور ثابت بهت ابراز علاقه میکنه و دوست داره. در حقیقت تو عاشق این کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست، نیستی حتی اگر خودت فکر کنی که هستی، تو معتادی به بازی رابطه.
تو اون قماربازی هستی که نشسته سر میز و با اینکه بارها و بارها باخته و میبازه، هنوز منتظر اون بردن و اون حس بعدش به خاطر بالا رفتن دوپامین هستی.

برای شکستن این چرخه دقیقا مثل یک معتاد، تنها راهش ترک کامل و تحمل خماریه.
دوست داشتن کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست به شدت دردناکه، باعث میشه مدام با خودت فکر کنی: من این همه در وجودم عشق و محبت و گرما دارم که همه رو حاضرم به پای اون بریزم، چرا این برای اینکه به اون یه حس خیلی خوب بده و باعث بشه اون هم من رو دوست داشته باشی کافی نیست؟
و بهترین راه شاید، برای اینکه حتی به چرخه اعتیاد نیفتیم اینه که از همون اول نشونه های خطر رو در این ادم ببینیم و اصلا باهاش وارد رابطه نشیم.
فکر کنم بهش می گن شرطی نوع سوم که خطرناک ترین نوع شرطی شدنه!
دوستای گلم حمایت کنید : https://cafebazaar.ir/app/com.nikanmehr.marmarxword/

Squid game

عضویت : پنج‌شنبه ۱۴۰۰/۷/۲۹ - ۲۲:۵۸


پست: 81

سپاس: 1

Re: گفتگو

پست توسط Squid game »

دوستان در مورد عزت نفس مطلب بخونید
مخصوصا در روابط تون
پیک آپ هم مناسبه رابطه سالم داشتن از نظر روان شناسی هم دیدگاه خوبی میده

Syed

نام: ابوالفضل

عضویت : پنج‌شنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۲ - ۲۳:۵۳


پست: 90

سپاس: 3

Re: گفتگو

پست توسط Syed »

سلام
چند وقتی هست سایت درست باز نمیشه سایت مشکلی داره یا گوشی من ؟

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 152

سپاس: 31

Re: گفتگو

پست توسط matrix »

Syed نوشته شده:
شنبه ۱۴۰۲/۴/۱۷ - ۱۷:۵۰
سلام
چند وقتی هست سایت درست باز نمیشه سایت مشکلی داره یا گوشی من ؟
برای من که مشکلی نداره. Cache مرورگر رو پاک کنید شاید درست بشه
Sad but true

ارسال پست