زمانه از اوراق ِ گُل ، مثال روی تو بست
ولی زشرم ِ تو در غنچه کرد پنهانش !
خداوند تصمیم گرفت از چهره تو مجسمه ای از ورق های گل بسازد.
بعد که نهایت سعی خود را کرد ؛ و زیباترین ؛ بهترین و لطیف ترین مواد را بکار گرفت ،
مشاهده کرد فاصله ای بس عظیم بین آنچه او ساخته و چهره تو وجود دارد !
این بود که شرمگین و خجالت زده شد.
حالا چکار کند ؟
پس آنچه را که ساخته بود ، پنهان کرد ، در کجا ؟ در غنچه !
نمی شود بازسازی شده چهره او را در جایی دیگری بجز غنچه پنهان نمود.
----------------------------------------------------------------------------------------
گل آشکاری است از نهانی به نام غنچه .
پس غنچه نمود ِ دیگری از چهره اوست ،
که در شکنج ورق های بهم تنیده گل پنهان است .
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
دی گفت طبیب از سر ِ حسرت ، چو مرا دید - هیهات ! که " رنج ِ تو ز قانون ِ شفا رفت ..."
دیروز طیب وقتی حال و روز مرا دید ،؛ از روی حسرت گفت که معالجه ِ بیماری تو خارج از قوانین و راه حل های پزشکی است ! این یت پر است از نکات نغز و زیبا ؛ توجه فرمایید : 1- بیماری چی بوده که طبیب از سر حسرت سخت گفته و نه از سر تاسف ؟ اگر دلش برای بیمار سوخته ؛ باید تاسف بخوره ، نه حسرت ، بنظر می رسد ؛ پزشک ؛ حسرت این را می خورد که چرا او به این بیماری گرفتار نشده ! (1) 2- قوانین شفاعت و معالجه بیماران ؛ قوانین علمی و خرد ورزانه هستند ؛ بیماری ِ بیمار ما ، ورای راه حل های علمی و عقلی است. 3- شفا کتاب ابن سیناست.(2) ، یعنی ابن سینا (که طیب حاذقی است ) ، با کتاب شفا ، قادر به حل مشکل نیست. 4) قانون کتاب ابن سینا در پزشکی است . (3) ، یعنی ابن سینا با کتاب قانون به آن عظمت قادر به کشف درمان نیست.
هنرمند بزرگ ما ، با استادی هر چه تمامتر ، کلمات را در جای درست و با هماهنگی معانی بینظیر به کار گرفته. طبیب (با توجه به طبیب بودن ابن سینا) ، و اسامی کتاب های او. هماهنگی معنایی ایجاد کرده. بنظر می رسد ؛ آن طیب خود ابن سینا بوده ، که می فرماید "رنج ِ درد ِ عشق " با کتاب های عقلی و پزشکی ؛ راه حل نداره ، یعنی دانشمندان عقل گرا و تجربه گرا هم اینجا کم می آورند... .----------------------------------------------------------- 1) منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم .(عطار) 2)لشفاء مهمترین و جامعترین اثر ابن سینا را میتوان دائرةالمعارفی به زبان عربی، در علوم عقلی به حساب آورد که در آن چکیده آرای فلاسفه بزرگ قدیم یونان و شارحان مدرسه اسکندریه و افلاطونیان و نوافلاطونیان و... در همه علوم عقلی، اعم از منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات فراهم آمده و مورد تحلیل و نقد و بررسی علمی قرار گرفته است. 3)قانون در طب یا به اختصار قانون، یکی از کتابهای ابن سینا درزمینهٔ پزشکیست که نزدیک به هفتصد سال در مراکز علمی اروپا تدریس میشد. اصل کتاب به زبان عربی نوشته شدهاست.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
دی گفت طبیب از سر ِ حسرت ، چو مرا دید - هیهات ! که " رنج ِ تو ز قانون ِ شفا رفت ..."
دیروز طیب وقتی حال و روز مرا دید ،؛ از روی حسرت گفت که معالجه ِ بیماری تو خارج از قوانین و راه حل های پزشکی است ! این یت پر است از نکات نغز و زیبا ؛ توجه فرمایید : 1- بیماری چی بوده که طبیب از سر حسرت سخت گفته و نه از سر تاسف ؟ اگر دلش برای بیمار سوخته ؛ باید تاسف بخوره ، نه حسرت ، بنظر می رسد ؛ پزشک ؛ حسرت این را می خورد که چرا او به این بیماری گرفتار نشده ! (1) 2- قوانین شفاعت و معالجه بیماران ؛ قوانین علمی و خرد ورزانه هستند ؛ بیماری ِ بیمار ما ، ورای راه حل های علمی و عقلی است. 3- شفا کتاب ابن سیناست.(2) ، یعنی ابن سینا (که طیب حاذقی است ) ، با کتاب شفا ، قادر به حل مشکل نیست. 4) قانون کتاب ابن سینا در پزشکی است . (3) ، یعنی ابن سینا با کتاب قانون به آن عظمت قادر به کشف درمان نیست.
هنرمند بزرگ ما ، با استادی هر چه تمامتر ، کلمات را در جای درست و با هماهنگی معانی بینظیر به کار گرفته. طبیب (با توجه به طبیب بودن ابن سینا) ، و اسامی کتاب های او. هماهنگی معنایی ایجاد کرده. بنظر می رسد ؛ آن طیب خود ابن سینا بوده ، که می فرماید "رنج ِ درد ِ عشق " با کتاب های عقلی و پزشکی ؛ راه حل نداره ، یعنی دانشمندان عقل گرا و تجربه گرا هم اینجا کم می آورند... .----------------------------------------------------------- 1) منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم .(عطار) 2)لشفاء مهمترین و جامعترین اثر ابن سینا را میتوان دائرةالمعارفی به زبان عربی، در علوم عقلی به حساب آورد که در آن چکیده آرای فلاسفه بزرگ قدیم یونان و شارحان مدرسه اسکندریه و افلاطونیان و نوافلاطونیان و... در همه علوم عقلی، اعم از منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات فراهم آمده و مورد تحلیل و نقد و بررسی علمی قرار گرفته است. 3)قانون در طب یا به اختصار قانون، یکی از کتابهای ابن سینا درزمینهٔ پزشکیست که نزدیک به هفتصد سال در مراکز علمی اروپا تدریس میشد. اصل کتاب به زبان عربی نوشته شدهاست.
سلام و ایام بکام. بسیار عالی! نکته حسرت آلود رو لطفا بیشتر توضیح بده. خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
تن ما به ماه ماند كه ز مهر ميگدازد
دل ما به چنگ زهره كه گسسته تار بادا
دی گفت طبیب از سر ِ حسرت ، چو مرا دید - هیهات ! که " رنج ِ تو ز قانون ِ شفا رفت ..."
دیروز طیب وقتی حال و روز مرا دید ،؛ از روی حسرت گفت که معالجه ِ بیماری تو خارج از قوانین و راه حل های پزشکی است ! این یت پر است از نکات نغز و زیبا ؛ توجه فرمایید : 1- بیماری چی بوده که طبیب از سر حسرت سخت گفته و نه از سر تاسف ؟ اگر دلش برای بیمار سوخته ؛ باید تاسف بخوره ، نه حسرت ، بنظر می رسد ؛ پزشک ؛ حسرت این را می خورد که چرا او به این بیماری گرفتار نشده ! (1) 2- قوانین شفاعت و معالجه بیماران ؛ قوانین علمی و خرد ورزانه هستند ؛ بیماری ِ بیمار ما ، ورای راه حل های علمی و عقلی است. 3- شفا کتاب ابن سیناست.(2) ، یعنی ابن سینا (که طیب حاذقی است ) ، با کتاب شفا ، قادر به حل مشکل نیست. 4) قانون کتاب ابن سینا در پزشکی است . (3) ، یعنی ابن سینا با کتاب قانون به آن عظمت قادر به کشف درمان نیست.
هنرمند بزرگ ما ، با استادی هر چه تمامتر ، کلمات را در جای درست و با هماهنگی معانی بینظیر به کار گرفته. طبیب (با توجه به طبیب بودن ابن سینا) ، و اسامی کتاب های او. هماهنگی معنایی ایجاد کرده. بنظر می رسد ؛ آن طیب خود ابن سینا بوده ، که می فرماید "رنج ِ درد ِ عشق " با کتاب های عقلی و پزشکی ؛ راه حل نداره ، یعنی دانشمندان عقل گرا و تجربه گرا هم اینجا کم می آورند... .----------------------------------------------------------- 1) منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم .(عطار) 2)لشفاء مهمترین و جامعترین اثر ابن سینا را میتوان دائرةالمعارفی به زبان عربی، در علوم عقلی به حساب آورد که در آن چکیده آرای فلاسفه بزرگ قدیم یونان و شارحان مدرسه اسکندریه و افلاطونیان و نوافلاطونیان و... در همه علوم عقلی، اعم از منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات فراهم آمده و مورد تحلیل و نقد و بررسی علمی قرار گرفته است. 3)قانون در طب یا به اختصار قانون، یکی از کتابهای ابن سینا درزمینهٔ پزشکیست که نزدیک به هفتصد سال در مراکز علمی اروپا تدریس میشد. اصل کتاب به زبان عربی نوشته شدهاست.
سلام و ایام بکام. بسیار عالی! نکته حسرت آلود رو لطفا بیشتر توضیح بده. خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
سلام خدمت بانو فروغ دانشمند در کتاب ها خونده بود که معلم اول گفته : " انسان حیوانی است ناطق " ؛ اما او - چون هم از شفا مطلع بود و هم از قانون- ، باور نداشت ، آیا انسان حیوانی است که علاوه برخور و خواب ؛ نطق هم می کند ؟! نه ، هرگز ! این بود که حسرت می خورد که چرا او انسان نیست ،(یا نشده) انسان ِ حافظ (رند) ، حیوان ناطقی است که در بند شوق است .... و منهم چیز بیشتری نمی توانم بنویسم :
زبان ِ ناطقه ، در وصف شوق نالان است چه جای ِ کلک ِ بریده ِ بیهده گوست ؟!
------------------------------ زبان ناطقه : وجه تمایز انسان و حیوان به گمان ارستو معلم اول کلک : قلم کلک بریده : کنایه از بریدن نی با قلم تراش
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
به شوق ِ چشمه نوشت ، چه قطره ها که فشاندم زلعل ِ باده فروشت ، چه عشوه ها که خریدم !
وجه هنری بیت : به حرف شین در این بیت توجه فرمایید ، نغمه ای دل انگیز در زمان خواندن آن به گوش می رسد. (6بار) به کلمات چشمه و نوشیدن ، و قطره و فشاندن توجه کنید ، یک هماهنگی معنایی غریبی بین آنهاست ؛ چشمه را می نوشند ؛ اشک را قطره قطره می فشانند ، تصور کنید : تشنه ای در صحرای بی آب و علف ، به شوق چشمه راه می ره ؛ اما در عین حال ، از چشمانش آب جاری است ! خودش چشمه آب است ؛ (چون اشک از چشم جاری می شود) ... چشمه نوش ، لبان معشوق است ؛ قطره فشانی از چشم عاشق است ! حال به ترکیب خرید و فروش می پردازیم : جواهر فروش ، لعل که سنگی است قیمتی را ، می فروشد ، نیازمند ؛ برای آرایش خود ؛ جواهر را می خرد. لعل ؛ بخودی خود ؛ اصیل و پابرجاست ، خریدار به تبع جواهر ، مورد توجه است ، پس خریدار طفیلی و غیر اصیل است ؛ یعنی اعتباری است. لعل ، صفتی ذاتی از معشوق است (توحید ذات و صفات ) ، که البته رحمانیت و بخشندگی او ، آن را به همگان عرضه می دارد. (یعنی می فروشد ) ،معشوق اما ؛ خریدار است ، و چون بهای کالا بالاست ؛ پس چونه زنی لازم است.
------------------------------------------------------------------------------------------------ شوق : آرزوی ی حد و حصر چشمه نوش : در استعاره ای زیبا ؛ دهان معشوق به چشمه آب حیات مانند شده ، که بوسیدن آن عمر جاودان به ارمغان می آورد. لعل : سنگ قیمتی برنگ سرخ لعل باده فروش : لب معشوق که هم قیمتی است و هم سرخ فام ، لبان سرخ فام که گویی شراب می فروشد . عشوه خریدن : تحمل ناز و کرشمه با حالات و حرکات چشم
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
دی گفت طبیب از سر ِ حسرت ، چو مرا دید - هیهات ! که " رنج ِ تو ز قانون ِ شفا رفت ..."
دیروز طیب وقتی حال و روز مرا دید ،؛ از روی حسرت گفت که معالجه ِ بیماری تو خارج از قوانین و راه حل های پزشکی است ! این یت پر است از نکات نغز و زیبا ؛ توجه فرمایید : 1- بیماری چی بوده که طبیب از سر حسرت سخت گفته و نه از سر تاسف ؟ اگر دلش برای بیمار سوخته ؛ باید تاسف بخوره ، نه حسرت ، بنظر می رسد ؛ پزشک ؛ حسرت این را می خورد که چرا او به این بیماری گرفتار نشده ! (1) 2- قوانین شفاعت و معالجه بیماران ؛ قوانین علمی و خرد ورزانه هستند ؛ بیماری ِ بیمار ما ، ورای راه حل های علمی و عقلی است. 3- شفا کتاب ابن سیناست.(2) ، یعنی ابن سینا (که طیب حاذقی است ) ، با کتاب شفا ، قادر به حل مشکل نیست. 4) قانون کتاب ابن سینا در پزشکی است . (3) ، یعنی ابن سینا با کتاب قانون به آن عظمت قادر به کشف درمان نیست.
هنرمند بزرگ ما ، با استادی هر چه تمامتر ، کلمات را در جای درست و با هماهنگی معانی بینظیر به کار گرفته. طبیب (با توجه به طبیب بودن ابن سینا) ، و اسامی کتاب های او. هماهنگی معنایی ایجاد کرده. بنظر می رسد ؛ آن طیب خود ابن سینا بوده ، که می فرماید "رنج ِ درد ِ عشق " با کتاب های عقلی و پزشکی ؛ راه حل نداره ، یعنی دانشمندان عقل گرا و تجربه گرا هم اینجا کم می آورند... .----------------------------------------------------------- 1) منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم .(عطار) 2)لشفاء مهمترین و جامعترین اثر ابن سینا را میتوان دائرةالمعارفی به زبان عربی، در علوم عقلی به حساب آورد که در آن چکیده آرای فلاسفه بزرگ قدیم یونان و شارحان مدرسه اسکندریه و افلاطونیان و نوافلاطونیان و... در همه علوم عقلی، اعم از منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات فراهم آمده و مورد تحلیل و نقد و بررسی علمی قرار گرفته است. 3)قانون در طب یا به اختصار قانون، یکی از کتابهای ابن سینا درزمینهٔ پزشکیست که نزدیک به هفتصد سال در مراکز علمی اروپا تدریس میشد. اصل کتاب به زبان عربی نوشته شدهاست.
سلام و ایام بکام. بسیار عالی! نکته حسرت آلود رو لطفا بیشتر توضیح بده. خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
سلام خدمت بانو فروغ دانشمند در کتاب ها خونده بود که معلم اول گفته : " انسان حیوانی است ناطق " ؛ اما او - چون هم از شفا مطلع بود و هم از قانون- ، باور نداشت ، آیا انسان حیوانی است که علاوه برخور و خواب ؛ نطق هم می کند ؟! نه ، هرگز ! این بود که حسرت می خورد که چرا او انسان نیست ،(یا نشده) انسان ِ حافظ (رند) ، حیوان ناطقی است که در بند شوق است .... و منهم چیز بیشتری نمی توانم بنویسم :
زبان ِ ناطقه ، در وصف شوق نالان است چه جای ِ کلک ِ بریده ِ بیهده گوست ؟!
------------------------------ زبان ناطقه : وجه تمایز انسان و حیوان به گمان ارستو معلم اول کلک : قلم کلک بریده : کنایه از بریدن نی با قلم تراش
ممنون از توضیحت. این بیت منو یاد کسانی می اندازه که ذوق عاشقی رو در کتابها خوانده اند و به خوبی به احوالات اون واقفند و حسرت تجربه واقعیشو دارند...در مواجهه با عاشق واقعی ، میتونن احوالشو درک و تشخیص بدن که بیماری از کجاست ...ولی درمانی براش نمیشناسند. و یا نصفه نیمه از این لذت چشیده اند و به دلیلی محروم شده اند و جنس داستان رو میشناسند...ولی توصیه ای نمیتونن بکنن.
تن ما به ماه ماند كه ز مهر ميگدازد
دل ما به چنگ زهره كه گسسته تار بادا
furogh نوشته شده: ممنون از توضیحت. این بیت منو یاد کسانی می اندازه که ذوق عاشقی رو در کتابها خوانده اند و به خوبی به احوالات اون واقفند و حسرت تجربه واقعیشو دارند...در مواجهه با عاشق واقعی ، میتونن احوالشو درک و تشخیص بدن که بیماری از کجاست ...ولی درمانی براش نمیشناسند. و یا نصفه نیمه از این لذت چشیده اند و به دلیلی محروم شده اند و جنس داستان رو میشناسند...ولی توصیه ای نمیتونن بکنن.
بدجوری تو ذوق علی زدی , فروغ ! رفت که رفت..
گر دلی از غمزه ی دلدار باری برد , برد ور میان جان و جانان ماجرایی رفت , رفت
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
آن پریشانی ِ شبهای ِ دراز و غم ِ دل همه در سایه ِ گیسوی ِ نگار ؛ آخر شد. نمی دونم ؛ کلمات پریشانی ، شبها ، دراز ، سایه ،و گیسو را از کجا آورده کنار هم قطار کرده ! ؟ گیسوی ِ تو در تو و پریشان گیسوی دراز گیسوی به رنگ شب سایه ای بر رنگ سیاه شبی به رنگ سیاه گیسویی به رنگ سیاه درازی شب و درازی گیسوی معشوق پریشانی دل و پریشانی گیسو موسیقی حرف "آ" و "ش" در مصرع اول موسیقی (نغمه حروف ) ، در مصرع دوم روی حرف سین ، همه و همه این شاهکار را خلق کرده .
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
alijohar نوشته شده:شاهکاری از حافظ ، بخوانید و لذت ببرید :
آن پریشانی ِ شبهای ِ دراز و غم ِ دل همه در سایه ِ گیسوی ِ نگار ؛ آخر شد. نمی دونم ؛ کلمات پریشانی ، شبها ، دراز ، سایه ،و گیسو را از کجا آورده کنار هم قطار کرده ! ؟ گیسوی ِ تو در تو و پریشان گیسوی دراز گیسوی به رنگ شب سایه ای بر رنگ سیاه شبی به رنگ سیاه گیسویی به رنگ سیاه درازی شب و درازی گیسوی معشوق پریشانی دل و پریشانی گیسو موسیقی حرف "آ" و "ش" در مصرع اول موسیقی (نغمه حروف ) ، در مصرع دوم روی حرف سین ، همه و همه این شاهکار را خلق کرده .
نبود نقش ِ دو عالم ، که رنگ ِ الفت بود زمانه ، طرح محبت ، نه این زمان انداخت.
برای کشیدن یک نقاشی ، نقاش ابتدا " طرحی " در می اندازد ، سپس آن را "رنگ" آمیزی می کند تا "نقش " نهایی پدیدار گردد. "زمانه" ، به خدایی مانند شده که ابتدا طرح محبت را ترسیم کرده ، سپس آن را با رنگ الفت رنگامیزی کرده تا دو جهان را نقش داده و بیافریند. پس محبت (طرح) و الفت (رنگ) ، بنیاد جهان ما است. چرا که خدای ازلی و سرمدی (زمان) ، قبل از خلقت دو جهان ، عشق را آفریده بود ، و از مایه و ماده عشق ، جهان ها را خلق کرد. عشق ورزیدن در نهاد من است و خشونت و تنفر ؛ از من نیست و بر من تحمیل شده است. ترجمه بیت : هنوز دو جهان پدید نیامده بود که مهر و دوستی بر جای بود ؛ در این زمان نیست که زمانه محبت را طرح انداخته است و پدید آورده است.
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
ورای ِ طاعت ِ دیوانگان ؛ ز ما مطلب که شیخ ِ ما ، عاقلی گنه دانست !
ورای طاعت دیوانگان : اطاعت منطقی و عقلانی و خردورزانه به نکات زیر توجه کنید : 1- دیوانه اطاعت کسی و چیری را نمی کند. 2- دیوانه گناهی برایش نمی نویسند. دیوانه گناهکار نیست.
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان
غلام ِ نرگس ِ مست ِ تو ، تاجدارانند خراب ِ باده ِ لعل ِ تو ؛ هوشیارانند.
معنی اول : کسی که غلام نرگس مست توست ؛ او تاجدار واقعی است. کسی که خراب باده لعل توست ؛ او هوشیار واقعی است. معنی دوم : تاجداران ؛ غلام نرگس مست تو می شوند. هوشیاران ؛ خراب باده لعل تو می شوند. نکات هنری : غلام با تاجدار در تضاد است ؛ و خراب با هوشیار نرگس مست ؛ استعاره ای هنری از چشم معشوق است ؛ لازم نبوده بگوید چشم او شبیه گل نرگس است که آن گل هم کنایه از مستی است ؛ بلکه یکباره گفته نرگس مست ؛ و همه میدانند منظورش چشم معشوق است ؛ چرا که چشم او مشهور به مستی در جهان است. باده لعل ؛ کنایه از لبان سرخ فام معشوق است ؛ باده ، خود ؛ خراب کن است ، اما اینجا ؛ در ارتباط با معشوق ؛ هوشیاری می آورد ! لعل در خراب خانه ها یافت می شود.
اين جهان زندان و ما زندانيان بر شكن زندان و خود را وا رهان