زنگ تفریح هوپا

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
Undisputed

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۵/۲۰ - ۲۲:۴۸


پست: 231

سپاس: 20

جنسیت:

تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط Undisputed »

mahshid.m نوشته شده:ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺁﺩﻣﺎ ﺯﯾﺮِ ﭘﺘﻮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ …

ﺣﺎﻻ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﯾﻪ ﻗﺎﺗﻞ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ، ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺍﻻﻥ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﮑﺸﻤﺖ … ﺍَﻩ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﭘﺘﻮ ﺩﺍﺭﻩ ﻧﻤﯿﺸﻪ !
راستی چرا؟
دلایل روانشناسی محکمی برای این موضوع آورده شده. بهترین توجیه این احساس رو
دزموند موریس در کتاب رفتار شناسی تماس آورده. این کتاب توسط عبدالحسین وهاب زاده
به فارسی نیز ترجمه شده.
در آن لباس های جذب، حوله و پتو، به نوعی یادآور آغوش گرم مادر هستند که یادآور دوره ی
کودکی و نوزادی است. بنابراین جای تعجب نیست که پیشتر قنداق کردن و گذاشتن کودک
در لحاف، صرفن جنبه ی گرم کردن نداشته بلکه به کودک در نبود مادر احساس آرامش و حتی
فراتر احساس امنیت میدهد. در بزرگسالی نیز ضمیر نا خودآگاه، کارش را بلد است!
To Forgive The Terrorists Is Up To God

But To Send Them To Him Is Up To Us

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط mahshid.m »

Kiarash.m نوشته شده:
mahshid.m نوشته شده:ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺁﺩﻣﺎ ﺯﯾﺮِ ﭘﺘﻮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ …

ﺣﺎﻻ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﯾﻪ ﻗﺎﺗﻞ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ، ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺍﻻﻥ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﮑﺸﻤﺖ … ﺍَﻩ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﭘﺘﻮ ﺩﺍﺭﻩ ﻧﻤﯿﺸﻪ !
راستی چرا؟
دلایل روانشناسی محکمی برای این موضوع آورده شده. بهترین توجیه این احساس رو
دزموند موریس در کتاب رفتار شناسی تماس آورده. این کتاب توسط عبدالحسین وهاب زاده
به فارسی نیز ترجمه شده.
در آن لباس های جذب، حوله و پتو، به نوعی یادآور آغوش گرم مادر هستند که یادآور دوره ی
کودکی و نوزادی است. بنابراین جای تعجب نیست که پیشتر قنداق کردن و گذاشتن کودک
در لحاف، صرفن جنبه ی گرم کردن نداشته بلکه به کودک در نبود مادر احساس آرامش و حتی
فراتر احساس امنیت میدهد. در بزرگسالی نیز ضمیر نا خودآگاه، کارش را بلد است!
بسیار سپاسگذارم دوست گرامی دوستان دیگر هم لطف نمودند و پاسخ گفتند smile020
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

user8604

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۹ - ۱۷:۳۱


پست: 3288

سپاس: 877

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط user8604 »

mahshid.m نوشته شده:دوستان دیگر هم لطف نمودند و پاسخ گفتند
your welcome

نمایه کاربر
Undisputed

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۵/۲۰ - ۲۲:۴۸


پست: 231

سپاس: 20

جنسیت:

تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط Undisputed »

بسیار سپاسگذارم دوست گرامی دوستان دیگر هم لطف نمودند و پاسخ گفتند
smile072 smile072
To Forgive The Terrorists Is Up To God

But To Send Them To Him Is Up To Us

نمایه کاربر
*شارش*

نام: فاطمه غمكده

محل اقامت: بلبلان

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۱/۶/۲۰ - ۱۱:۳۰


پست: 1076

سپاس: 595

جنسیت:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط *شارش* »

نظر آیت‌الله مکارم‌شیرازی درباره خرید و فروش و نصب ماهواره
آیت‌الله مکارم‌شیرازی در پاسخ به استفتایی نظر خود را درباره خرید و فروش و نصب ماهواره (شغل‌های حرام) اعلام کرد.

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، متن پرسش و پاسخ این مرجع تقلید به آن، به شرح زیر است:

« پرسش:

حکم کسب درآمد از طریق خرید و فروش و نصب ماهواره چیست؟

پاسخ:

آوردن این گونه وسایل در منازل که غالباً موجب فساد است جایز نیست و خرید و فروش آن حرام است.»

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط خروش »

احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری:
تحریم‌های ایران، اقتصاد غرب را فلج کرده است

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/236494
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط خروش »

عیب کوچک

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.
پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر
از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است!

پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود!

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد!

پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا ... می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما
این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد!

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!

پیرزن گفت: درست است، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش
شما نمی شود و به او طمع نمی برد.

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است!

پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت، باعث می شود که خانمتان کمتر
از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی، خرج برایت نمی تراشد!

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد!

پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی
عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته؟

----
شاملو؟
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
TopNotch

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۶/۲۲ - ۱۵:۱۴


پست: 693

سپاس: 322

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط TopNotch »

یه سری استاد دانشگاه رو دعوت کردن ( از دانشگاه مهندسی ) به فرودگاه و اونا رو توی یه هواپیما نشوندن و وقتی درهای هواپیما رو
بستن از بلندگو بهشون اعلام کردن که"
این هواپیما ساخت دانشجوهای شما هست ..!
وقتی اساتید محترم این خبرو شنیدن همه از دم اقدام به فرار کردن!
همه رفتن به سمت در خروجی جز یه استاد
که خیلی ریلکس نشسته بود ..!
پرسیدن : چرا نشستی؟ نگو که نمیترسی!!
استاد با خونسردی گفت :
اگه این هواپیما ساخت دانشجوهای منه ..
که شک دارم پرواز بکنه .. تـــــــــــــــــازه اگـــه روشن شه..
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط mahshid.m »

استاد و فیلسوفی یونانی با این پرسش به سخنرانی خود خاتمه داد: « آیا کسی سؤالی دارد ؟» « رابرت فولگام»، نویسندة مشهور در بین حضّار بود و پرسید: « جناب آقای دکتر «پاپادروس»، معنی زندگی چیست ؟»
فولگام نقل می کند: « همة حضار خندیدند. پاپادروس مردم را به سکوت دعوت کرد، سپس کیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینة گرد و کوچکی را بیرون آورد و گفت: « موقعی که بچه بودم جنگ بود، ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دورافتاده زندگی می کردیم. روزی در کنار جادّه چند تکّه آینة شکسته از لاشة یک موتورسیکلت آلمانی پیدا کردم. بزرگترین تکّة آن را برداشتم و با سائیدن آن به سنگ، گِردش کردم.
همین آینه ای که حالا در دست من است و ملاحظه می کنید. سپس به عنوان یک اسباب بازی شروع کردم به بازی با آن و باز تاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف کمد و صندوق خانه و کلاً تاریک ترین جاهایی که نور خورشید به آنها نمی رسید. از این که به کمک این آینه می توانستم ظلمانی ترین نقاط دنیا را نورانی کنم به قدری شیفته و مجذوب شده بودم که وصفش مشکل است.
در واقع، بازتاباندن نور به تاریک ترین نقاط اطرافم، بدل به بازی روزانة من شده بود. آینه را نگه داشتم و در دوران بعدی زندگی نیز هر وقت که بیکار می‌شدم آن را از جیبم درمی آوردم و به بازی همیشگی خود ادامه می دادم. بزرگ که شدم دریافتم این کار یک بازی کودکانه نبود، بلکه استعاره ای بر کارهایی بود که احتمالاً می توانم با زندگی خود انجام دهم. بعدها دریافتم که من، خود نور و یا منبع آن نیستم، بلکه نور و به عبارت دیگر، حقیقت، درک و دانش جائی دیگر است و تنها در صورتی تاریک ترین نقاط عالم را نورانی خواهد کرد که من بازتابش دهم.
من تکّه ای از آینه ای هستم که از طرح و شکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم. با وجود این، هرچه که هستم، می توانم نور را به تاریک ترین نقاط عالم، به سیاه ترین نقاط قلوب انسان ها منعکس کنم و سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسانها گردم. شاید دیگران نیز متوجه این کار شوند و همین کار را انجام دهند. این دقیقاً همان چیزی است که من به دنبال آن هستم.
این معنی زندگی من است.»
پاپان دروس سپس آینه را به دقت دوباره بر دست گرفت و به کمک ستونی از نور آفتاب که از پنجره به داخل سالن می تابید، پرتوی از آن را به صورتم و به دست هایم، که روی بازوی صندلی به هم گره خورده بودند، تاباند.
به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور ببریم.
به جایی که امید نیست، امید،
و در نور خدایی گام برداریم.
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

نمایه کاربر
kripton

نام: pari

محل اقامت: اصفهان

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۲/۹/۶ - ۲۲:۳۵


پست: 16

سپاس: 2

جنسیت:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط kripton »

ارزو می کنم...
ارزو میکنم که تو جیب لباست پول پیدا کنی
ارزو میکنم یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشی و هیچ اسمی ازش نمی دونی رو یهو یه جا پیدا کنی
ارزو میکنم وقتی دارن ازت تعریف میکنن تو اتفاقی رد بشی و بشنوی
ارزو میکنم انقدر بخندی و بخندی که از چشات اشک بیاد
ارزو میکنم یه بویی که باهاش خیلی خاطره خوب داری یه جا به مشامت بخوره
ارزو میکنم وقتی حواست نیست سرتو بیاری بالا ،ببینی یکی که خیلی دوستش داری داره خیلی عمیق با یه حس مثبت و لبخند رضایت نگاهت میکنه
ارزو میکنم یه چیزی که کوچیکه ولی فکر نمی کردی حالا حالاها داشته باشیش یا اتفاق بیفته رو بدست بیاری
این ارزو ها کوچیکن ولی خیلی لذت بخشند smile072 smile072 smile072 smile072
انسان با تلاش زنده است.

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط nazila2 »

تصویر
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط nazila2 »

تصویر
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط nazila2 »

تصویر
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط nazila2 »

تصویر
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

نمایه کاربر
nazila2

نام: نازیلا

محل اقامت: گرگان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۰۱:۳۸


پست: 22

سپاس: 28


تماس:

Re: زنگ تفریح هوپا

پست توسط nazila2 »

تصویر
سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه، يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛ يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

ارسال پست