ملت شفاهی
ملت شفاهی
آرتور میلسپو، کارشناس مالی و حقوقدان آمریکایی که در اواخر روزگار قاجار برای اصلاح مالیه به استخدام دولت ایران درآمد، در کتاب «مأموریت آمریکاییها در ایران» درباره گسترش کتاب و کتابخوانی در جامعه ایران آن زمانه مینویسد «در ایران کتابخانه عمومی به معنی واقعی وجود ندارد. نوشتن و چاپ کتاب به زبان فارسی به ندرت اتفاق میافتد و مطبوعات ایران هنوز آنطور که باید، اثری در پیشرفت فرهنگ جامعه ندارند».
این روایت میلسپو را اگر در کنار توصیف ویپرت بلوشر، سفیر آلمان در ایران عصر پهلوی اول بگذاریم، میتوانیم به قلمروی یکی از ویژگیهای تاریخی ایرانیان از نگاه جهانگردان گام بگذاریم. بلوشر در سفرنامهاش مینویسد «روایات شفاهی در مشرقزمین کاملا جنبهای دیگر، متفاوت از آنچه در مغربزمین است، به خود میگیرد. و به آن خیلی بیشتر از اخبار مستند مکتوب اهمیت میدهند». ایرانیان به تاریخ شفاهی بسیار علاقهمندند؛ این نتیجهگیری، وجه مشترک بسیاری از سفرنامههای جهانگردانی تاریخی به شمار میآید که در دورههای گوناگون به این سرزمین پای گذاردهاند. این گزاره را میتوان به گونهای دیگر نیز تفسیر و تعبیر کرد؛ ایرانیان به تاریخ مکتوب و نیز به نوشتار در زندگی اجتماعی خویش بیمیلاند. جستوجو در منابع سفرنامهای، تصویرهایی روشن از این ویژگی اجتماعی ایرانیان در دورههای گوناگون به ما نشان میدهد. نخست با دو اشاره از ادوارد براون، خاورشناس انگلیسی، بررسی خود را آغاز میکنیم. او که در دوره قاجار به ایران سفر کرد، در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» درباره یک شیوه ویژه آگاهییابی در جامعه ایران سخن میراند که میتواند به شیفتگی تاریخی ایرانیان در زمینه دستیابی به آگاهی بازگردد «در ایران شایعات خیلی سریع منتشر میشوند، برای اینکه در این کشور روزنامه زیاد وجود ندارد که مردم اخبار و حوادث را از مطالعه جراید به دست آورند و یگانه وسیله کسب خبر، و انتشار وقایع، شایعه است و چون ایرانیها و مخصوصا سکنه تهران و اصفهان و شیراز و غیره خوشمشرب و اجتماعی هستند و صحبت و معاشرت را دوست میدارند، لذا شایعات به سرعت منتشر میگردند». براون در جایی دیگر، شاید برای نشان دادن درستیِ نظرش درباره علاقه ایرانیان به سنت شفاهی که در قالب شایعهپسندی بروز یافته است، قرینهای میآورد «شماره کتابفروشیها در شیراز زیاد نیست و از دو تا سه تجاوز نمینماید و تمام کتابهایی هم که در آنجا فروخته میشد از تهران میآمد، زیرا شیراز چاپخانه و وسایل طبع کتاب را ندارد و اگر اشتباه نکنم در ایران جز تهران و اصفهان و تبریز در جای دیگر چاپخانه نیست».
تمایل به سنت شفاهی در میان ایرانیان، به اندازهای توجه جهانگردان تاریخی را به خود کشانده است که آنان را از حوزه کتاب و کتابخوانی برون آورده، به جستوجوی نشانههایی از این علاقه، در دیگر بخشهای زندگی ایرانیان نیز برانگیخته است. کارلا سرنا، بانوی ایتالیایی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده است، در سفرنامهاش، نخست تاکید میورزد «در ایران سند کتبی ارزش زیادی ندارد». اشاره او به رفتار منشی وزیر خارجه ایران درباره یک شکایتنامه است که وزیر بدون اعتنا به نوشته متن، آن را به گوشهای پرتاب کرده است «منشی که عمل رئیس خود را میبیند و کاغذ را بیهوده میپندارد، برای جلوگیری از بادی که از شیشه شکسته میوزید، آن را به پنجره میچسباند». او بدینترتیب نتیجه میگیرد «ایرانیان قرارها و معاملات شفاهی را ترجیح میدهند، زیرا از این که زیر قول خود بزنند غمی ندارند و ترجیح میدهند که مضمون ضربالمثلی را به کار بندند که میگوید: نوشتهها میمانند و گفتهها پر میگیرند». برخی جهانگردان با بررسی ویژگیهای مردمان جامعه ایران و رسیدن به نتیجههایی همچون آنچه پیشتر از سفرنامهها خواندیم، برآن میشوند شیفتگی تاریخی ایرانیان به گفتن و شنیدن رخدادهای تاریخی و باستانی گذشته از زبان خود و دیگران، از آنان در گذر زمان، یک ملت شفاهی ساخته است. روایت روشن آرتور دوگوبینو، فیلسوف فرانسوی در این زمینه میتواند بیانگر این نگاه باشد. کاردار و وزیرمختار فرانسه در ایران عصر قاجار، ایرانیان را مردمانی میداند که در هر شرایط به گفتن و شنیدن تاریخ بسیار شیفتگی دارند «در ایران هرگز کسی را ندیدم که در پستترین شرایط اجتماعی باشد و کلیات تاریخی را که با آفرینش جهان شروع میشود و به سلطنت پادشاه فعلی خاتمه مییابد، نداند». او البته تصریح میکند همین علاقه به تاریخ شفاهی، موجب شده است آنها بسیاری از مطالب را با هم مخلوط کنند «برایشان جمشید شکوه و فریبندگی خاصی دارد، رستم قهرمان ملی است، و شاه عباس کبیر- اگر حرف چاروادارها را باور کنیم- تقریبا کلیه کاروانسراهای ایرانی را ساخته است. این سؤال را از این جهت مطرح نمیکنم که برای اطلاع از تاریخ ایران، نباید به مردم عامی این کشور مراجعه کرد، بلکه فقط متذکر میشوم که حتی برای این اشخاص تاریخ گذشته ملت موضوعی جالب به شمار میرود و اوقات فراغت خود را با لذت به شنیدن داستانهای تاریخی میپردازند و یا این که به سخنان افراد تحصیلکرده گوش میدهند که به شنوندگان خود آنچه را که نمیدانند میآموزند». این روایت جهانگرد فرانسوی را در «سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس» انگلیسی نیز در قالبی دیگر میتوان خواند «ایرانیان بهآسانی تحت تاثیر فصاحت و بلاغت واقع میشوند». گوبینو در ادامه توصیف خود از این ویژگی جامعه ایرانی، به اجتماعاتی اشاره میکند که بارها با آنها روبهرو شده است «گوینده و شنوندگان به طور یکسان در پستترین شرایط اجتماعی قرار داشتند. این جلسات درس در کنار یک دیوار خرابه یا یک قنات تشکیل میشد که همه روی زمین چمباتمه میزدند، ولی چنان سکوت و دقتی بر آنان حکمفرما بود که گویی در یک سالن رسمی در صندلیهای راحتی پیرامون میزی با روکش ماهوت سبز نشستهاند». فیلسوف فرانسوی باز به رخدادی اشاره میکند تا بتواند عقیده خود را درباره هوسِ ایرانیان به شنیدن رخدادهای تاریخیشان، بیشتر به خواننده کتاب «سه سال در آسیا» برساند «در خلال چهار ماه که در بیابانی در فاصله بیست فرسنگی تهران چادر زده بودم، خدمتکاران من هر شب در چادر یکی از پیشخدمتها جمع میشدند، یک نفر برایشان کتاب میخواند و درباره فلان یا فلان واقعه تاریخی کهن بحث میکردند و بیسوادها گوش میدادند و میکوشیدند مطالب را بفهمند. هیچکدام حتی سربازان نمیخواستند کلمهای از این دروس ساعات فراغت را از دست بدهند. در بسیاری موارد از من تقاضا میکردند به چادرشان بروم و درباره یک مطلب تاریخی قضاوت کنم». گوبینو البته در فرجام روایت، این ویژگی ایرانیان را نه تنها بد نمیداند، که، آن را به گونهای آگاهی و خودآگاهی پیوند میدهد «ملتی که این قدر به تاریخ و پیشینیانش اهمیت میدهد، بیشک به اصل بقا و نیروی فوقالعاده خود آگاه است».
------
http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomo ... 9%87%DB%8C
این روایت میلسپو را اگر در کنار توصیف ویپرت بلوشر، سفیر آلمان در ایران عصر پهلوی اول بگذاریم، میتوانیم به قلمروی یکی از ویژگیهای تاریخی ایرانیان از نگاه جهانگردان گام بگذاریم. بلوشر در سفرنامهاش مینویسد «روایات شفاهی در مشرقزمین کاملا جنبهای دیگر، متفاوت از آنچه در مغربزمین است، به خود میگیرد. و به آن خیلی بیشتر از اخبار مستند مکتوب اهمیت میدهند». ایرانیان به تاریخ شفاهی بسیار علاقهمندند؛ این نتیجهگیری، وجه مشترک بسیاری از سفرنامههای جهانگردانی تاریخی به شمار میآید که در دورههای گوناگون به این سرزمین پای گذاردهاند. این گزاره را میتوان به گونهای دیگر نیز تفسیر و تعبیر کرد؛ ایرانیان به تاریخ مکتوب و نیز به نوشتار در زندگی اجتماعی خویش بیمیلاند. جستوجو در منابع سفرنامهای، تصویرهایی روشن از این ویژگی اجتماعی ایرانیان در دورههای گوناگون به ما نشان میدهد. نخست با دو اشاره از ادوارد براون، خاورشناس انگلیسی، بررسی خود را آغاز میکنیم. او که در دوره قاجار به ایران سفر کرد، در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» درباره یک شیوه ویژه آگاهییابی در جامعه ایران سخن میراند که میتواند به شیفتگی تاریخی ایرانیان در زمینه دستیابی به آگاهی بازگردد «در ایران شایعات خیلی سریع منتشر میشوند، برای اینکه در این کشور روزنامه زیاد وجود ندارد که مردم اخبار و حوادث را از مطالعه جراید به دست آورند و یگانه وسیله کسب خبر، و انتشار وقایع، شایعه است و چون ایرانیها و مخصوصا سکنه تهران و اصفهان و شیراز و غیره خوشمشرب و اجتماعی هستند و صحبت و معاشرت را دوست میدارند، لذا شایعات به سرعت منتشر میگردند». براون در جایی دیگر، شاید برای نشان دادن درستیِ نظرش درباره علاقه ایرانیان به سنت شفاهی که در قالب شایعهپسندی بروز یافته است، قرینهای میآورد «شماره کتابفروشیها در شیراز زیاد نیست و از دو تا سه تجاوز نمینماید و تمام کتابهایی هم که در آنجا فروخته میشد از تهران میآمد، زیرا شیراز چاپخانه و وسایل طبع کتاب را ندارد و اگر اشتباه نکنم در ایران جز تهران و اصفهان و تبریز در جای دیگر چاپخانه نیست».
تمایل به سنت شفاهی در میان ایرانیان، به اندازهای توجه جهانگردان تاریخی را به خود کشانده است که آنان را از حوزه کتاب و کتابخوانی برون آورده، به جستوجوی نشانههایی از این علاقه، در دیگر بخشهای زندگی ایرانیان نیز برانگیخته است. کارلا سرنا، بانوی ایتالیایی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده است، در سفرنامهاش، نخست تاکید میورزد «در ایران سند کتبی ارزش زیادی ندارد». اشاره او به رفتار منشی وزیر خارجه ایران درباره یک شکایتنامه است که وزیر بدون اعتنا به نوشته متن، آن را به گوشهای پرتاب کرده است «منشی که عمل رئیس خود را میبیند و کاغذ را بیهوده میپندارد، برای جلوگیری از بادی که از شیشه شکسته میوزید، آن را به پنجره میچسباند». او بدینترتیب نتیجه میگیرد «ایرانیان قرارها و معاملات شفاهی را ترجیح میدهند، زیرا از این که زیر قول خود بزنند غمی ندارند و ترجیح میدهند که مضمون ضربالمثلی را به کار بندند که میگوید: نوشتهها میمانند و گفتهها پر میگیرند». برخی جهانگردان با بررسی ویژگیهای مردمان جامعه ایران و رسیدن به نتیجههایی همچون آنچه پیشتر از سفرنامهها خواندیم، برآن میشوند شیفتگی تاریخی ایرانیان به گفتن و شنیدن رخدادهای تاریخی و باستانی گذشته از زبان خود و دیگران، از آنان در گذر زمان، یک ملت شفاهی ساخته است. روایت روشن آرتور دوگوبینو، فیلسوف فرانسوی در این زمینه میتواند بیانگر این نگاه باشد. کاردار و وزیرمختار فرانسه در ایران عصر قاجار، ایرانیان را مردمانی میداند که در هر شرایط به گفتن و شنیدن تاریخ بسیار شیفتگی دارند «در ایران هرگز کسی را ندیدم که در پستترین شرایط اجتماعی باشد و کلیات تاریخی را که با آفرینش جهان شروع میشود و به سلطنت پادشاه فعلی خاتمه مییابد، نداند». او البته تصریح میکند همین علاقه به تاریخ شفاهی، موجب شده است آنها بسیاری از مطالب را با هم مخلوط کنند «برایشان جمشید شکوه و فریبندگی خاصی دارد، رستم قهرمان ملی است، و شاه عباس کبیر- اگر حرف چاروادارها را باور کنیم- تقریبا کلیه کاروانسراهای ایرانی را ساخته است. این سؤال را از این جهت مطرح نمیکنم که برای اطلاع از تاریخ ایران، نباید به مردم عامی این کشور مراجعه کرد، بلکه فقط متذکر میشوم که حتی برای این اشخاص تاریخ گذشته ملت موضوعی جالب به شمار میرود و اوقات فراغت خود را با لذت به شنیدن داستانهای تاریخی میپردازند و یا این که به سخنان افراد تحصیلکرده گوش میدهند که به شنوندگان خود آنچه را که نمیدانند میآموزند». این روایت جهانگرد فرانسوی را در «سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس» انگلیسی نیز در قالبی دیگر میتوان خواند «ایرانیان بهآسانی تحت تاثیر فصاحت و بلاغت واقع میشوند». گوبینو در ادامه توصیف خود از این ویژگی جامعه ایرانی، به اجتماعاتی اشاره میکند که بارها با آنها روبهرو شده است «گوینده و شنوندگان به طور یکسان در پستترین شرایط اجتماعی قرار داشتند. این جلسات درس در کنار یک دیوار خرابه یا یک قنات تشکیل میشد که همه روی زمین چمباتمه میزدند، ولی چنان سکوت و دقتی بر آنان حکمفرما بود که گویی در یک سالن رسمی در صندلیهای راحتی پیرامون میزی با روکش ماهوت سبز نشستهاند». فیلسوف فرانسوی باز به رخدادی اشاره میکند تا بتواند عقیده خود را درباره هوسِ ایرانیان به شنیدن رخدادهای تاریخیشان، بیشتر به خواننده کتاب «سه سال در آسیا» برساند «در خلال چهار ماه که در بیابانی در فاصله بیست فرسنگی تهران چادر زده بودم، خدمتکاران من هر شب در چادر یکی از پیشخدمتها جمع میشدند، یک نفر برایشان کتاب میخواند و درباره فلان یا فلان واقعه تاریخی کهن بحث میکردند و بیسوادها گوش میدادند و میکوشیدند مطالب را بفهمند. هیچکدام حتی سربازان نمیخواستند کلمهای از این دروس ساعات فراغت را از دست بدهند. در بسیاری موارد از من تقاضا میکردند به چادرشان بروم و درباره یک مطلب تاریخی قضاوت کنم». گوبینو البته در فرجام روایت، این ویژگی ایرانیان را نه تنها بد نمیداند، که، آن را به گونهای آگاهی و خودآگاهی پیوند میدهد «ملتی که این قدر به تاریخ و پیشینیانش اهمیت میدهد، بیشک به اصل بقا و نیروی فوقالعاده خود آگاه است».
------
http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomo ... 9%87%DB%8C
“ Two things awe me most, the starry sky above me and the moral law within me“.
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788
-
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۱/۴/۱۵ - ۲۰:۲۷
پست: 495-
سپاس: 565
Re: ملت شفاهی
سلام
توجه کنیم که این بررسی در زمان قاجار و رضا خان شده؛ الآن داستان دیگه لزوماً همون نیست ...
امروز با پیشرفت شدید تکنولوژی و ارتباطات، دیگه معلوم نیست که آیا مردم هنوز مانند قدیم هستند یا نه.
مردم ایران در قدیم داستان های گذشته گان رو به صورت شفاهی منتقل می کردند؛
شاهنامه خوانی و نقالی و مرشدی در قهوه خونه ها، چایخونه ها و کوی و برزن ...
الآن متاسفانه این خصلت از بین رفته و شاهنامه خونی خیلی نادره ...
مردم به جای اسطوره های ملی خودشون، روی به بیگانگان آوردند: (تازی ها)
در زمان پهلوی یک موج ملی گرایی ایجاد شد که متاسفانه از بین رفت
بهتره به جای ذکر مصیبت اهل بیت، سوگ سیاوش و اسفندیار و بابک خرمدین رو بگیریم
توجه کنیم که این بررسی در زمان قاجار و رضا خان شده؛ الآن داستان دیگه لزوماً همون نیست ...
امروز با پیشرفت شدید تکنولوژی و ارتباطات، دیگه معلوم نیست که آیا مردم هنوز مانند قدیم هستند یا نه.
مردم ایران در قدیم داستان های گذشته گان رو به صورت شفاهی منتقل می کردند؛
شاهنامه خوانی و نقالی و مرشدی در قهوه خونه ها، چایخونه ها و کوی و برزن ...
الآن متاسفانه این خصلت از بین رفته و شاهنامه خونی خیلی نادره ...
مردم به جای اسطوره های ملی خودشون، روی به بیگانگان آوردند: (تازی ها)
در زمان پهلوی یک موج ملی گرایی ایجاد شد که متاسفانه از بین رفت
بهتره به جای ذکر مصیبت اهل بیت، سوگ سیاوش و اسفندیار و بابک خرمدین رو بگیریم
یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بندگی است
Re: ملت شفاهی
امید سیدیان نوشته شده:
الآن متاسفانه این خصلت از بین رفته و شاهنامه خونی خیلی نادره ...
مردم به جای اسطوره های ملی خودشون، روی به بیگانگان آوردند: (تازی ها)
در زمان پهلوی یک موج ملی گرایی ایجاد شد که متاسفانه از بین رفت
بهتره به جای ذکر مصیبت اهل بیت، سوگ سیاوش و اسفندیار و بابک خرمدین رو بگیریم
Re: ملت شفاهی
امید سیدیان نوشته شده:سلام
توجه کنیم که این بررسی در زمان قاجار و رضا خان شده؛ الآن داستان دیگه لزوماً همون نیست ...
امروز با پیشرفت شدید تکنولوژی و ارتباطات، دیگه معلوم نیست که آیا مردم هنوز مانند قدیم هستند یا نه.
مردم ایران در قدیم داستان های گذشته گان رو به صورت شفاهی منتقل می کردند؛
شاهنامه خوانی و نقالی و مرشدی در قهوه خونه ها، چایخونه ها و کوی و برزن ...
الآن متاسفانه این خصلت از بین رفته و شاهنامه خونی خیلی نادره ...
مردم به جای اسطوره های ملی خودشون، روی به بیگانگان آوردند: (تازی ها)
در زمان پهلوی یک موج ملی گرایی ایجاد شد که متاسفانه از بین رفت
بهتره به جای ذکر مصیبت اهل بیت، سوگ سیاوش و اسفندیار و بابک خرمدین رو بگیریم
توجه کنیم "معلوم" هست که " مردم هنوز مانند قدیم هستند" و داستان "لزوماً همان" است. پیشرفتِ شدید تکنولوژی و ارتباطات - برای فرهنگ ایرانی- تنها ابزارِ گسترش تاریخِ شفاهی(Verbal history) را برای ملّتِ شفاهی آسان و سهل الوصول کرده. وگرنه تغییری بنیادین در ماهیتِ موضوع ایجاد نکرده است. جوان امروزی، مثل پدرانش که تحتِ تاثیر افسانههایِ اساطیریِ شاهنامه بودند او هم تحت تاثیر جانفشانیهای رزمندگانِ ملّی و اسطورههای مذهبی هست. بدونِ آنکه با خواندن تاریخ کتبی و نوشتاری تاریخنگاران از پیش و پس این موضوعات و چند و چون و چراها و چگونگی آنها باخبر باشد. مثل سابق که داستانهای اساطیری و تهییجی قهرمانان و فرماندهان ایران که با زبان بسیار ضعیف و غیرِ علمیِّ شعر، توسط فردوسی دهان به دهان نقل میشد، مردم امروزی هم با تکنولوژیهای مدرن، بستر مناسبی برای اشاعۀ چیزی شبیه همان اساطیر شاهنامه اما این بار با قهرمانانی با اسامی دیگر و ماهیت مشابه برای ابلاغ تاریخ شفاهی و سستپایه و غیرِ منطقی پیدا کردهاند. شواهد بسیاری هست که این ملّتِ شفاهی، همان ملّت شفاهیِ زمان سلجوقیان و سامانیان و غزنویان و زیرمنبریهای افسانهخوانیِ فردوسی و مغان هستند؛ نمونهاش تقاضای بیاندازۀ ایرانیان از شبکههای اجتماعی بیش از تمام دیگر کشورها برای اشتراکگذاریِ بریدهها و جراید خام و نسنجیدۀ روزانه که دیده میشود و از طرفی سرانۀ فوقالعاده پایین خرید کتاب در ایرانیان و گسترش روزافزون فروشگاههای موبایل و قاچاقِ موبایل برای عرضه شبکههای اجتماعی چیزی برابر قاچاقِ لوازمِ آرایشی.
“ Two things awe me most, the starry sky above me and the moral law within me“.
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788
- You-See
نام: U30
محل اقامت: تهران
عضویت : یکشنبه ۱۳۹۳/۵/۱۹ - ۱۹:۰۵
پست: 1280-
سپاس: 787
- جنسیت:
تماس:
Re: ملت شفاهی
چرا زبان بسیار ضعیف فردوسی؟
دلیلت براش چیه؟
دلیلت براش چیه؟
دوستای گلم حمایت کنید : https://cafebazaar.ir/app/com.nikanmehr.marmarxword/
Re: ملت شفاهی
You-See@ زبانِ شعر، کلی زبانِ غیرِ منطقی و ضعیفییست(ضعیف است چون محمول گزاره خبری نیست تا کذب و صدقش اثبات شود)؛ اینکه نام فردوسی بهمیان آمد, ایشان گمان میکند تفاوتِ ارزشی و ماهیّتی میانِ میثولوژیِ ملّی و میثولوژی مذهبی ایرانیان وجود دارد.
“ Two things awe me most, the starry sky above me and the moral law within me“.
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788
- You-See
نام: U30
محل اقامت: تهران
عضویت : یکشنبه ۱۳۹۳/۵/۱۹ - ۱۹:۰۵
پست: 1280-
سپاس: 787
- جنسیت:
تماس:
Re: ملت شفاهی
البته این تفاوت موجوده اما عوام در حال حاضر عموما اون رو یکی می دونن.
زبان شعر اصلا زبان اثبات و رد و منطق نیست و زبان احساسه.
برای همین در حیطه علم البته که ضعیفه.
زبان شعر اصلا زبان اثبات و رد و منطق نیست و زبان احساسه.
برای همین در حیطه علم البته که ضعیفه.
دوستای گلم حمایت کنید : https://cafebazaar.ir/app/com.nikanmehr.marmarxword/
-
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۱/۴/۱۵ - ۲۰:۲۷
پست: 495-
سپاس: 565
Re: ملت شفاهی
زبان منطق هم چندان قوی نیست ...
اگر اسم ساختار گرا ها رو توی ریاضیات شنیده باشید، می بینید بین ریاضی دانام دعواست ...
اثبات هم یک قرارداد هست (تا اونجایی که من می دونم توی منطق ریاضی)
اگر اسم ساختار گرا ها رو توی ریاضیات شنیده باشید، می بینید بین ریاضی دانام دعواست ...
اثبات هم یک قرارداد هست (تا اونجایی که من می دونم توی منطق ریاضی)
یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بندگی است
Re: ملت شفاهی
meaning نوشته شده:امید سیدیان نوشته شده:سلام
توجه کنیم که این بررسی در زمان قاجار و رضا خان شده؛ الآن داستان دیگه لزوماً همون نیست ...
امروز با پیشرفت شدید تکنولوژی و ارتباطات، دیگه معلوم نیست که آیا مردم هنوز مانند قدیم هستند یا نه.
مردم ایران در قدیم داستان های گذشته گان رو به صورت شفاهی منتقل می کردند؛
شاهنامه خوانی و نقالی و مرشدی در قهوه خونه ها، چایخونه ها و کوی و برزن ...
الآن متاسفانه این خصلت از بین رفته و شاهنامه خونی خیلی نادره ...
مردم به جای اسطوره های ملی خودشون، روی به بیگانگان آوردند: (تازی ها)
در زمان پهلوی یک موج ملی گرایی ایجاد شد که متاسفانه از بین رفت
بهتره به جای ذکر مصیبت اهل بیت، سوگ سیاوش و اسفندیار و بابک خرمدین رو بگیریم
توجه کنیم "معلوم" هست که " مردم هنوز مانند قدیم هستند" و داستان "لزوماً همان" است. پیشرفتِ شدید تکنولوژی و ارتباطات - برای فرهنگ ایرانی- تنها ابزارِ گسترش تاریخِ شفاهی(Verbal history) را برای ملّتِ شفاهی آسان و سهل الوصول کرده. وگرنه تغییری بنیادین در ماهیتِ موضوع ایجاد نکرده است. جوان امروزی، مثل پدرانش که تحتِ تاثیر افسانههایِ اساطیریِ شاهنامه بودند او هم تحت تاثیر جانفشانیهای رزمندگانِ ملّی و اسطورههای مذهبی هست. بدونِ آنکه با خواندن تاریخ کتبی و نوشتاری تاریخنگاران از پیش و پس این موضوعات و چند و چون و چراها و چگونگی آنها باخبر باشد. مثل سابق که داستانهای اساطیری و تهییجی قهرمانان و فرماندهان ایران که با زبان بسیار ضعیف و غیرِ علمیِّ شعر، توسط فردوسی دهان به دهان نقل میشد، مردم امروزی هم با تکنولوژیهای مدرن، بستر مناسبی برای اشاعۀ چیزی شبیه همان اساطیر شاهنامه اما این بار با قهرمانانی با اسامی دیگر و ماهیت مشابه برای ابلاغ تاریخ شفاهی و سستپایه و غیرِ منطقی پیدا کردهاند. شواهد بسیاری هست که این ملّتِ شفاهی، همان ملّت شفاهیِ زمان سلجوقیان و سامانیان و غزنویان و زیرمنبریهای افسانهخوانیِ فردوسی و مغان هستند؛ نمونهاش تقاضای بیاندازۀ ایرانیان از شبکههای اجتماعی بیش از تمام دیگر کشورها برای اشتراکگذاریِ بریدهها و جراید خام و نسنجیدۀ روزانه که دیده میشود و از طرفی سرانۀ فوقالعاده پایین خرید کتاب در ایرانیان و گسترش روزافزون فروشگاههای موبایل و قاچاقِ موبایل برای عرضه شبکههای اجتماعی چیزی برابر قاچاقِ لوازمِ آرایشی.
سلام
من تصور می کنم زیاد هم نباید از دید منطق و علم و اثبات و غیره بهش نگاه کرد
از جنبه و و شور و احساسی که در یک ملت ایجاد می کنه نگاه کرد بهتره
هر چند این دو مکمل هستند
انچه ما به عنوان سوگواری اهل بیت یاد می کنم یا مثل داستان ضحاک و کاو اهنگر
نمی شه بگیم هر چی داخل شاهنامه تعریف می شه درسته و عین تاریخ علمیه
یا ان چه داخل روضه ها گفته می شه کل داستانه
اگر اهل روضه باشید تنها یک بخش های کوچک داستان همواره نقل می شه چون هدف تحریک احساسات نه تاریخ علمی
که البته تاثیر همون جزئیات کوچک تاثیر زیادرو یک ملت داره
همین قسمت های کوچیک از روضه باعث شد یک نوجوان بسیجی در جنگ ایران و عراق شرکت کنه
حالا در مورد اسطور های تاریخی ایران که باعث حرکتی بشه مثالی ندارم فعلا
ولی مثلا یک نمونه حرکت عظیم بخوام مثال بزنم فتوای توتون و تنباکو و مسئله انتظاره
شاید نشه به عنوان یک شخصییت تاریخی یا تاثیر داستان تاریخی بهش نگاه کرد ولی می توان از نظر تاثیر یک باور تاثیر یک عقید مذهبی بر رو مردم که همراه با داستان های مختلفه اشاره کرد
حکم فتوا بر این اساسه که استعمال توتون و تنباکو در حکم با محاربه با امام زمانه
و همین باعث چنین حرکت تاریخی بزرگی شد که مردم قلیان ها شکستن در حالی که اگر همین مطلب به سادگی با عبارت حرام مطرح می شد شاید چنین تاثیری رو نداشت
احساسات یک ملت رو دست کم نگیرید
با یک منطق خشک نمی شه یک جامعه رو پیش برد
هر چند به به علم و منطق همیشه نیاز هست اما نه به تنهایی
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله