برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

Vahid75

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۶/۹/۱۶ - ۱۰:۳۷


پست: 80

سپاس: 13

برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط Vahid75 »

عزیزان هوپایی همه ما به لحاظ وضعیت خاص موجود در کشور به عناوین و درجات مختلف دچار حسرتها،نگرانیها و افسردگی هستیم توی این تاپیک اگر تجربیات موفقی دارید برای مقابله و یا کاهش اثرات موارد فوق سزاوار هست اونها رو بیان کنید شاید مورد استفاده سایرین قرار بگیره

من خودم این چند وقت خیلی درگیر این افسردگی لعنتی شدم اون از ثبت محصول که بعد دو سال به بن بست رسید و مسائل عاطفی و اتفاقات منتج به اون اینم از وضعیت خفقان و جو امنیتی موجود

دوستان اگه راهکاری هست که عملی باشه و شعار نباشه استقبال میکنم smile072
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.

johnconner

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۳ - ۰۰:۴۷


پست: 118

سپاس: 24

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط johnconner »

سلام
مهم ترین و اولین شرط رهایی از افسردگی تغییر محیط هست. جایی که بستر اولیه افسردگی آدم میشه اگر تغییر نکنه فرد نمیتونه از افسردگی خلاص بشه. مثلا اگر محیط کاری باعث ایجاد افسردگی شده باید عوض شه. و واقعا راه دیگه ای هم نداره. با آدم هایی که افسرده تون کردن بچرخید بدتر میشه.

تجربه شخصی من اینطور بوده که اصلا و ابدا قرصای تجویزی دکتر ها رو بد ندیدم. اتفاقا بسیار کمک میکنند. یکی از مهم ترین کاربرد داروهای تجویزی کاهش استرس و تنش احساسات و هیجانات هست. تاثیر این دارو ها معمولا دوهفته بعد از شروع مصرف آروم آروم دیده میشه.

وقتی دارو ها رو شروع کنید در واقع به آرامی یک فرصت برای غلبه بر افسردگی در اختیار خواهید داشت. یعنی زمینه اصلی برای تغییر بستر افسردگی فراهم میشه. حالا اگر مثل من دارو رو در محیط افسرده کننده مصرف کنید بعد مدتی آروم آروم دارو ها هم تاثیرشون رو از دست میدن. مثل یه انبری که به زور داره یه روزنه ای از در رو باز میکنه تا بتونه رد شی. اگر محیط عامل افسردگیت باشه و عوضش نکنی تا بخوای به همه بفهمونی که باید رعایت حالت رو بکنن اون روزنه هم بسته میشه.

حرف زدن با یه متخصص کاربلد همیشه کمک کننده است. این هشدارو البته داشته باشید که بسیاری از کسانی که امروز در ایران اسم متخصص دارند (با هر مدرکی و باور نمیکنید اگر از تجربه خودم بگم) به هیچ عنوان درک لازم رو از کارشون ندارند. بلکه تنها مثل فارغ التحصیلی هستند که دنبال مثال های جزوه در دنیای واقعی میگرده. مهم هست که با شخص درست صحبت کنید.

و در انتها خودتون! شما رو به خدا اینو به منزله توصیه برای خوندن یکی از این کتاب های بیخود قدرت فردی و قانون جذب و سایر اینا نگیرید. نه! اینو بدونید که افسردگی بلندمدت کارکرد مغز رو تغییر میده. پس یعنی افکار شما در نهایت به تغییر فیزیولوژیک منتهی شدند. این قدرت ذهن!
اگر چهارتا آدم نابلد دنیا تونستن شما رو به این روز بندازن، قطعا شما میتونید با قدرت ازش بیرون بیاید. شرطش اینه که فارغ از حرفای هرکسی( و تاکید میکنم هرکسی) اول با خودتون در ارتباط باشید.
اول همه چیز در ذهن تون باید شفاف شه. مثلا اگر با روانشناس خوب صحبت میکنید نذارید اون تنهایی دائم شما رو به جلو هل بده. بلکه همواره با خودتون فکر کنید (یا مثل من اگر ترجیح میدید با خودتون حرف بزنید) تا وقتی که پیشش برسید همواره از خودتون ایده ها و نظریات درباره وضعیت خودتون و راه چاره اش داشته باشید. اینطوری رابطه تون با روانشناستون هم یه تعامل فعال میشه و به هر دو کمک میکنه. این در ذهن تون یک چارچوب ایجاد میکنه که پیش از هرکس خودتون میدونید چطور باید با این غول مقابله کنید.

و در نهایت. حتما حتما درباره افسردگی تون با خودتون روراست باشید و ازش فرار نکنید. همین ایده داشتن برای جلسه آینده اونجایی تاثیرش دیده میشه که شما از یک روانشناس به خصوص نتیجه نگیری. فرد افسرده (اگر افسردگی شدید و بلند مدت باشه) قضاوتش دچار مشکل میشه. اگر خودتون حاکم چارچوب درمانی تون نباشید اون وقت با شکست از یک فرد امیدتون رو برای درمان خودتون از دست میدید. در امروزی که همه ناامیدتون میکنن بهتره خودتون افسار رو بدست بگیرید (برای بعضیا بسیار دشواره اگر افسردگی ویرانگر باشه، متاسفانه در جامعه فعلی ایران شرمندگی از آن من هست که باید بگم شما تنهایید و هرچند همین تنهایی شما رو به این وضع رسونده ولی حالا باید خودتون با همین تنهایی از افسردگی بیاید بیرون)

============================================================================================================

مطالب بالا روش استاندارد مقابله با افسردگی هست. در صورتی که قبول نکردید راه بالا رو، راهکار دیگری پیشنهاد میکنم که به اندازه اون موفق نیست و احتمال موفقیتش کمتر!
یکی از نشانه های افسردگی از دست دادن علایق هست. اگر علایق تون رو از دست دادید حتما سعی کنید اون اندکی که باقی مونده رو حفظ کنید. با یه دستورالعمل سفت و سخت، اونها رو در وضعیت های آرامش بخش تنظیم کنید. مثلا اگر یه علاقه که هنوز دارید رفتن به شنا هست، از امروز فقط با کسایی برید که به هیچ عنوان خلق شما رو به افسردگی بیشتر تحریک نکنند. و این باید قانون مطلق باشه. یعنی تا کسی شروع کرد به خراب کردن وضعیت تون جمع رو ترک کنید (هرچند صمیمی و خودمانی).
با دوستان یا اعضای خانواده ای که راحت هستید مساله رو به اشتراک بزارید و سعی کنید اجازه بدید کمکتون کنن. ولی در حداقل، آگاه باشن از شرایط تون و بعضا باهاشون صحبت کنید و در جریان قرار بدید چه چیزهایی اذیت تون میکنه تا بیشتر مراعات بکنند.
این کار معمولا باید توسط متخصص صورت بگیره ولی اگر نرفتید قول بدید که سعی کنید علت افسردگی رو ریشه یابی کنید و بعد ریشه رو بسوزونید. یه نکته رو یادتون باشه ممکنه قضاوت تون مختل شده باشه پس حتما با بقیه چک کنید ریشه یابی تون رو. اگر مستقیم نمیتونید با طرح مساله غیرمستقیم نظرشون رو جویا بشید.
تمام سعیتون رو بکنید که ایرانی بازی در نیارید. هروقت بخوایم یه چیز واقعی رو پیدا کنیم میریم تو دیوار. چون دائم هیجانات مون به ما غلبه میکنن و به جای ریشه یابی درست میریم سراغ انگشت نشانه رفتن. یادتون باشه، عواقب ریشه یابی اشتباه افسردگی با خودتونه. این شما خواهید بود که باید عمری با توهم ریشه اشتباه تلاش به جلوگیری از افسردگی کنید. (به همین دلیل همچنان توصیه من اینه که از مشاور کمک بگیرید. دلیل اینکه من اینا رو توصیه کردم اینه که از تجربه شخصیم میدونم درصد قابل توجهی از آدمها حتی اگه تو فضای مجازی بیان و راهنمایی بخوان باز نمیرن سراغ متخصص. پس حداقل اگر قراره گرگ تنها بازی دربیارن حداقل شمه ای از راه درست داشته باشن بهتر از اینه که بی گدار به آب بزنند.)
مرا همان جوانی که مانده بی‌جوانی / رها بکرد و گفتم در آخرالزمانی

Vahid75

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۶/۹/۱۶ - ۱۰:۳۷


پست: 80

سپاس: 13

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط Vahid75 »

johnconner نوشته شده:سلام
مهم ترین و اولین شرط رهایی از افسردگی تغییر محیط هست. جایی که بستر اولیه افسردگی آدم میشه اگر تغییر نکنه فرد نمیتونه از افسردگی خلاص بشه. مثلا اگر محیط کاری باعث ایجاد افسردگی شده باید عوض شه. و واقعا راه دیگه ای هم نداره. با آدم هایی که افسرده تون کردن بچرخید بدتر میشه.

تجربه شخصی من اینطور بوده که اصلا و ابدا قرصای تجویزی دکتر ها رو بد ندیدم. اتفاقا بسیار کمک میکنند. یکی از مهم ترین کاربرد داروهای تجویزی کاهش استرس و تنش احساسات و هیجانات هست. تاثیر این دارو ها معمولا دوهفته بعد از شروع مصرف آروم آروم دیده میشه.

وقتی دارو ها رو شروع کنید در واقع به آرامی یک فرصت برای غلبه بر افسردگی در اختیار خواهید داشت. یعنی زمینه اصلی برای تغییر بستر افسردگی فراهم میشه. حالا اگر مثل من دارو رو در محیط افسرده کننده مصرف کنید بعد مدتی آروم آروم دارو ها هم تاثیرشون رو از دست میدن. مثل یه انبری که به زور داره یه روزنه ای از در رو باز میکنه تا بتونه رد شی. اگر محیط عامل افسردگیت باشه و عوضش نکنی تا بخوای به همه بفهمونی که باید رعایت حالت رو بکنن اون روزنه هم بسته میشه.

حرف زدن با یه متخصص کاربلد همیشه کمک کننده است. این هشدارو البته داشته باشید که بسیاری از کسانی که امروز در ایران اسم متخصص دارند (با هر مدرکی و باور نمیکنید اگر از تجربه خودم بگم) به هیچ عنوان درک لازم رو از کارشون ندارند. بلکه تنها مثل فارغ التحصیلی هستند که دنبال مثال های جزوه در دنیای واقعی میگرده. مهم هست که با شخص درست صحبت کنید.

و در انتها خودتون! شما رو به خدا اینو به منزله توصیه برای خوندن یکی از این کتاب های بیخود قدرت فردی و قانون جذب و سایر اینا نگیرید. نه! اینو بدونید که افسردگی بلندمدت کارکرد مغز رو تغییر میده. پس یعنی افکار شما در نهایت به تغییر فیزیولوژیک منتهی شدند. این قدرت ذهن!
اگر چهارتا آدم نابلد دنیا تونستن شما رو به این روز بندازن، قطعا شما میتونید با قدرت ازش بیرون بیاید. شرطش اینه که فارغ از حرفای هرکسی( و تاکید میکنم هرکسی) اول با خودتون در ارتباط باشید.
اول همه چیز در ذهن تون باید شفاف شه. مثلا اگر با روانشناس خوب صحبت میکنید نذارید اون تنهایی دائم شما رو به جلو هل بده. بلکه همواره با خودتون فکر کنید (یا مثل من اگر ترجیح میدید با خودتون حرف بزنید) تا وقتی که پیشش برسید همواره از خودتون ایده ها و نظریات درباره وضعیت خودتون و راه چاره اش داشته باشید. اینطوری رابطه تون با روانشناستون هم یه تعامل فعال میشه و به هر دو کمک میکنه. این در ذهن تون یک چارچوب ایجاد میکنه که پیش از هرکس خودتون میدونید چطور باید با این غول مقابله کنید.

و در نهایت. حتما حتما درباره افسردگی تون با خودتون روراست باشید و ازش فرار نکنید. همین ایده داشتن برای جلسه آینده اونجایی تاثیرش دیده میشه که شما از یک روانشناس به خصوص نتیجه نگیری. فرد افسرده (اگر افسردگی شدید و بلند مدت باشه) قضاوتش دچار مشکل میشه. اگر خودتون حاکم چارچوب درمانی تون نباشید اون وقت با شکست از یک فرد امیدتون رو برای درمان خودتون از دست میدید. در امروزی که همه ناامیدتون میکنن بهتره خودتون افسار رو بدست بگیرید (برای بعضیا بسیار دشواره اگر افسردگی ویرانگر باشه، متاسفانه در جامعه فعلی ایران شرمندگی از آن من هست که باید بگم شما تنهایید و هرچند همین تنهایی شما رو به این وضع رسونده ولی حالا باید خودتون با همین تنهایی از افسردگی بیاید بیرون)

============================================================================================================

مطالب بالا روش استاندارد مقابله با افسردگی هست. در صورتی که قبول نکردید راه بالا رو، راهکار دیگری پیشنهاد میکنم که به اندازه اون موفق نیست و احتمال موفقیتش کمتر!
یکی از نشانه های افسردگی از دست دادن علایق هست. اگر علایق تون رو از دست دادید حتما سعی کنید اون اندکی که باقی مونده رو حفظ کنید. با یه دستورالعمل سفت و سخت، اونها رو در وضعیت های آرامش بخش تنظیم کنید. مثلا اگر یه علاقه که هنوز دارید رفتن به شنا هست، از امروز فقط با کسایی برید که به هیچ عنوان خلق شما رو به افسردگی بیشتر تحریک نکنند. و این باید قانون مطلق باشه. یعنی تا کسی شروع کرد به خراب کردن وضعیت تون جمع رو ترک کنید (هرچند صمیمی و خودمانی).
با دوستان یا اعضای خانواده ای که راحت هستید مساله رو به اشتراک بزارید و سعی کنید اجازه بدید کمکتون کنن. ولی در حداقل، آگاه باشن از شرایط تون و بعضا باهاشون صحبت کنید و در جریان قرار بدید چه چیزهایی اذیت تون میکنه تا بیشتر مراعات بکنند.
این کار معمولا باید توسط متخصص صورت بگیره ولی اگر نرفتید قول بدید که سعی کنید علت افسردگی رو ریشه یابی کنید و بعد ریشه رو بسوزونید. یه نکته رو یادتون باشه ممکنه قضاوت تون مختل شده باشه پس حتما با بقیه چک کنید ریشه یابی تون رو. اگر مستقیم نمیتونید با طرح مساله غیرمستقیم نظرشون رو جویا بشید.
تمام سعیتون رو بکنید که ایرانی بازی در نیارید. هروقت بخوایم یه چیز واقعی رو پیدا کنیم میریم تو دیوار. چون دائم هیجانات مون به ما غلبه میکنن و به جای ریشه یابی درست میریم سراغ انگشت نشانه رفتن. یادتون باشه، عواقب ریشه یابی اشتباه افسردگی با خودتونه. این شما خواهید بود که باید عمری با توهم ریشه اشتباه تلاش به جلوگیری از افسردگی کنید. (به همین دلیل همچنان توصیه من اینه که از مشاور کمک بگیرید. دلیل اینکه من اینا رو توصیه کردم اینه که از تجربه شخصیم میدونم درصد قابل توجهی از آدمها حتی اگه تو فضای مجازی بیان و راهنمایی بخوان باز نمیرن سراغ متخصص. پس حداقل اگر قراره گرگ تنها بازی دربیارن حداقل شمه ای از راه درست داشته باشن بهتر از اینه که بی گدار به آب بزنند.)
سپاس smile072


ممنون از وقتی که گذاشتین دوستان دیگه هم اگه تجربه ای دارن بیان کنن
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.

نمایه کاربر
فروهر

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۶/۳۱ - ۲۲:۱۷


پست: 1086

سپاس: 107


تماس:

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط فروهر »

توی این مملکت کسایی هستند که دوست دارن دلسوزانه کار کنن، ایده ها شونو... زندگی شونو...سرمایشونو. حتی آنقدر ذوق و شوق دارن که که حاضر هستند بدون سرمایه کسب و کارشونو راه اندازی کنند حتی شده
قرض می کنند. زیر بار قانون کار. مالیات. تامین اجتماعی و.... هزاران ارگان دیگر.اونا پارتی ندارند. اونا رابط ندارند. اونا هیچی به جز ذوقی که برای کار و زندگی دارند...ندارند. چون سالم اومدم بالا. چون سالم قدم برداشتن
اونا خلاف نکردند. اونا پولی رو به ناحق بالا نکشیدند.. اونا کار آفرینی کردند. هنوزم کارآفرینی تو دنیا کار شاخی محسوب میشه

اما دولتمردان عین کوه در مقابل اونا وایسادن به جای اینکه پشت اونا بایستند. اونا رو به طور مفلسان ای رها می کنند با کمترین حمایت.اونا ورشکست می شوند. سرکوب می شوند. و تحقیر می شوند. و سرافکنده
یا می مانند. یا مهاجرت می کنند. تا این فرصتو کسایی بهشون بدن که حتی زبونشونو بلد نیستند.اونا همون مغزها هستند که فرار کردند.

یادمه یه بزرگ کرد گفت:

من حاضرم صندلی مدیریت رو به جوانی بدهم که تجربه ای ندارد اما هزاران ایده دارد.ینگونه بهتر از پیر رندی است که تجربه دارد و هزار راه دزدی بلدد

اما در مورد افسردگی. یه جایی خوندم بیشتر از پنج ثانیه به چیزی که گذشته فکر نکنید. چون شما رو ناراحت میکنه و باعث میشه پنج ثانیه بعد رو از دست بدین
و همین ثانیه ها تبدیل به کل روز میشه. دوستان عزیز همیشه بدونید ارزش حال و آینده خیلی بیشتر از گذشته است. پس هر موقع چیزی شمارو ناراحت کرد تا پنج بشمارید
و فراموشش کنید.
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند...

Paradoxy

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۲۲:۱۷


پست: 2211

سپاس: 1012

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط Paradoxy »

نمونه راه حل های آبدوخیاری که فقط آدمای ** *** بلدن بکنن:

- ببین x چقدر از تو بدبخت تره، خب حالا خدارو شکر کن که خودت انقدر بدبخت نیستی. یارو به نون شبش محتاجه، تو باس استرس بگیری یا اون؟
- حالا عیبی نداره، شانس آوردی بدتر ازین نشد اوضاعت. به این فک کن که چقدر وضعیت الان خوبه نسبت به حالت x!
- واسه چی افسرده ای؟ هرکار خدا حکمتی داره. لابد صلاحی بوده دیگه.
- ....


ما آدما هرچقدرم خودمونو بالا ببینیم و فک کنیم اشرف مخلوقاتیم و فلان، آخرش حیوونیم. چه بخوایم، چه نخوایم. حیواناتم میشه شرطی کرد. بله، همونطوری که میشه با زور یا پاداش، به الاغ کتاب ورق زدن یاد داد، آدم خودش رو هم میتونه شرطی کنه. من یه مدت یه مشکلی داشتم به نام Tinnitus. این اختلال خواب و خوراک برای آدم نمیزاره. دائم یه صدایی تو گوش آدم هست که با گذاشتن آهنگ و هدست و فلان هرچند میشه بهبودش داد نمیشه از شرش خلاص شد. بدتر این که قطع و وصل هم میشه و آدم متوجهش میشه. برای این که اون "صدایی" که توی گوشم دائم میپیچید رو خفه کنم، تا صدائه میپیچید سریع یه جمله مثل happy birthday to you که وزن داره رو تکرار میکردم. یه چند روز که این کارو انجام دادم، خود به خود صدائه از ذهنم پاک شد. جای صدای مزاحم، صدای happy birthday to you تو ذهنم تکرار میشد که اونم پاک شد رفت پی کارش. حالا هروقت دوباره صدایی بخواد تو گوشم بپیچه، ناخودآگاه شروع میکنم به گفتن اون جمله. چون شرطی شدم، دیگه نیازی نیست حتی فکر کنم بهش. حالا این یه مثال از شرطی کردن بود، برای هر چیزی آدم میتونه خودش رو شرطی کنه. هرچیزی. وقتی آدم توی حالت خیلی خیلی بدی قرار میگیره که چاره های دیگه براش کار ساز نیست، خب یه راه حل "زور" هستش. یه کار ثابت، مفید یا هرچی هر زمان که آدم استرس میگیره انجام بده، حالا هرچقدرم ساده، خود به خود اثرشو میزاره. بعضیا ذکر میگن. بعضیا خودشونو گرم مکالمه میکنن. بعضیا پا میشن میرن کاری انجام میدن اصن که ذهنشون دور بشه. بهرصورت ممارست در "انجام یه کار خاص" میتونه آدم رو شرطی کنه. ظاهر ایده جالب نیست، اما پتانسیل جوابدهیش بالاست.

درد، هم گاها میتونه در موارد خودش سازگار باشه. مثلا اگر من استرس بگیرم یا عصبانی بشم، نیشگونی چیزی از خودم میگیرم، یا خیلی محکم مشت میزنم تو دیوار. هجوم ناگهانی درد، که تا چند دقیقه هم ممکنه ادامه پیدا کنه، خیلی خوب میتونه آدم رو از نظر ذهنی آروم کنه. البته همیشه نیازی نیست آدم خودزنی کنه smile055 ، ولی دردی که باعث آسیب خاصی به سلامت فیزیکی بدن نشه، شاید خیلی بد نباشه آدم استفاده کنه گاهی.

گام برداشتن برای انتقام. گاهی وقتا آدم از یه چیزی حرصش میگیره، نمیتونه خالی کنه. این کینه سر دل آدم میمونه، و آدم شروع میکنه به خود خوری. تهشم طبیعتا به افسردگی ختم میشه. چون آدم میدونه که کاری ازش بر نمیاد. اما...اما فکر کردن به خود انتقام، هرچند دور از دسترس برای من به شخصه آرامش بخش بوده و هست. یه اورگانی باعث شد که من یه مدت به جایی که نیاز داشتم دسترسی نداشته باشم. خب، در مقابل نشستم یه زبان برنامه نویسی یاد گرفتم که انشالله به وقتش بشونمشون سر جاشون. خود همین گام برداشتنه بسیار خوب بود برام. به خصوص وقتی که احتمال انتقام گرفتنه هم باشه. چرا افسرده بشم وقتی این شانسو دارم که حال اونارو بگیرم؟ شاید نتونم اونقدری به اونا آسیب بزنم که اونا به من آسیب زدن. ولی به اندازه خودم حالشونو میگیرم، همین جیگرم رو خنک میکنه. حالا یکی ممکنه بیاد بگه تو چه آدم عقده ای کینه ای فلانی هستی، خب شاید باشم، اما خودم رو زور نمیکنم که کسی رو ببخشم چون زورم به اون "کس" نمیرسه.

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط [email protected] »

به نظر من تنها کسایی می تونن از افسردگی رهایی پیدا کنن که توی ذهنشون یه هدفِ دُرُست و عمیقی رو ترسیم و تمام زندگیشونو وقفِ رسیدن به اون کنن. در غیر این صورت، درگیری با حس پوچی و غم های بی هدف و ناخواسته (افسردگی) اجتناب ناپذیره.

Vahid75

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۶/۹/۱۶ - ۱۰:۳۷


پست: 80

سپاس: 13

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط Vahid75 »

ممنون بچه ها جناب و یا خانوم فروهر که نمی دونم آقا هستن یا خانوم
آقا داود و جناب جوانشیری بزرگوار
خوبی این جور فروم ها همینه که آدم خیلی راحت میتونه به تجربه های سایرین دسترسی پیدا کنه
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.

نمایه کاربر
gij

نام: ahmad.anbarzadeh

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۸/۹/۲۴ - ۲۲:۵۳


پست: 200

سپاس: 19

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط gij »

افسردگی!!!! یک تعریف از افسردگی برای من بگید
هیچ ذهنیتی از افسردگی ندارم
متولد هشتاد هستم سال اخر دبیرستان و پشت کنکوری و حقوق بابام ماهی یک ملیونو چهارصد در خانواده شش نفره هستم و امیدوارم فعلا با وضع بدتر از من نباشه اینجا اما از استرس و افسردگی خبری ندارم کسی میتونه این دو رو برام تشریح کنه؟؟؟؟
گر بگوید مرده خور کفتار کز بهر ثواب
خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن

Paradoxy

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۲۲:۱۷


پست: 2211

سپاس: 1012

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط Paradoxy »

gij نوشته شده:افسردگی!!!! یک تعریف از افسردگی برای من بگید
هیچ ذهنیتی از افسردگی ندارم
متولد هشتاد هستم سال اخر دبیرستان و پشت کنکوری و حقوق بابام ماهی یک ملیونو چهارصد در خانواده شش نفره هستم و امیدوارم فعلا با وضع بدتر از من نباشه اینجا اما از استرس و افسردگی خبری ندارم کسی میتونه این دو رو برام تشریح کنه؟؟؟؟

شاید بهترین کسی که بتونه به این سوال شما جواب بده، پدرتون باشه.

نمایه کاربر
gij

نام: ahmad.anbarzadeh

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۸/۹/۲۴ - ۲۲:۵۳


پست: 200

سپاس: 19

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط gij »

paradoxy نوشته شده:
gij نوشته شده:افسردگی!!!! یک تعریف از افسردگی برای من بگید
هیچ ذهنیتی از افسردگی ندارم
متولد هشتاد هستم سال اخر دبیرستان و پشت کنکوری و حقوق بابام ماهی یک ملیونو چهارصد در خانواده شش نفره هستم و امیدوارم فعلا با وضع بدتر از من نباشه اینجا اما از استرس و افسردگی خبری ندارم کسی میتونه این دو رو برام تشریح کنه؟؟؟؟

شاید بهترین کسی که بتونه به این سوال شما جواب بده، پدرتون باشه.

آدم وقتی ترسی از چیزی نداره نه استرس میگیره نه افسردگی.
گر بگوید مرده خور کفتار کز بهر ثواب
خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 193

سپاس: 31

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط matrix »

یکی از تعاریف افسردگی: جنگ بين مغزى كه مى خواد بميره و بدنى كه مى خواد زنده بمونه
و چیزی که بدتر از افسردگی هست تعارض و جنگ بین چیزی که باید باشیم و چیزی که هستیم
------------------------
اینکه ادم نتونه یا حق نداشته افسرده بشه از خود افسردگی بدتره. حالا چرا
چون افسردگی ادمو میبره تو خودش و دلش نمیخواد بیرون بیاد. اینطوری میشه که دیگه پیشرفتی نمیکنه یا هدفی نداره بعد تهش هم میشه خودکشی. خودکشی هم خودخواهیه بزرگیه چون من وقتی خودمو میکشم بابا مامانمم کشتم و هیچ وقت دیگه نمیتونن آدمای قبلی بشن
Sad but true

نمایه کاربر
You-See

نام: U30

محل اقامت: تهران

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۳/۵/۱۹ - ۱۹:۰۵


پست: 1280

سپاس: 787

جنسیت:

تماس:

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط You-See »

من به شخصه تو نوسانی از درجات مختلفی از افسردگی بودم، این که نتونی از گذشته دست برداری عامل خیلی مهمیه،
این که گذشته ات از الانت بهتر باشه مهمه
مهم ترین عامل تو از بین بردنش در شرایط حاضر هم برای من دو تا چیزه:
1- شل کردن و بی خیال شدن آینده دور، و زندگی در لحظات جاری و آینده نزدیک، در حد یکی دو ماه
2- بعدش خدا بزرگه، توکل به خدا

افسردگی ناشی از شکست عشقی ناجور رو هم زمان فقط کمرنگش می کنه، و تبدیلش می کنه به یه خاطره ی فیلم مانند،

مهم ترین قدم برای از بین بردن افسردگی دو تا چیزه به نظر من:
1- فهمیدن این که چه چیزی باعث می شه شاد نباشی و خموده بشی
2- این که از دوست داشتن خود افسردگی دست برداری

دومی مهم تر از اولیه!
دوستای گلم حمایت کنید : https://cafebazaar.ir/app/com.nikanmehr.marmarxword/

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 193

سپاس: 31

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط matrix »

You-See نوشته شده:من به شخصه تو نوسانی از درجات مختلفی از افسردگی بودم، این که نتونی از گذشته دست برداری عامل خیلی مهمیه،
این که گذشته ات از الانت بهتر باشه مهمه
مهم ترین عامل تو از بین بردنش در شرایط حاضر هم برای من دو تا چیزه:
1- شل کردن و بی خیال شدن آینده دور، و زندگی در لحظات جاری و آینده نزدیک، در حد یکی دو ماه
2- بعدش خدا بزرگه، توکل به خدا

افسردگی ناشی از شکست عشقی ناجور رو هم زمان فقط کمرنگش می کنه، و تبدیلش می کنه به یه خاطره ی فیلم مانند،

مهم ترین قدم برای از بین بردن افسردگی دو تا چیزه به نظر من:
1- فهمیدن این که چه چیزی باعث می شه شاد نباشی و خموده بشی
2- این که از دوست داشتن خود افسردگی دست برداری

دومی مهم تر از اولیه!
افسردگی ناشی از شکست عشقی از بین نمیره و ممکنه که شخص کم کم اونو فراموش کنه اما در ناخودگاه ما وجود داره و روی ما تاثیرشو داره. در واقع وقتی یه نفر عاشق میشه آسیب پذیر هم میشه ولی ولی به نظر من عشق یه طوری زیباست که ارزششو داره
Sad but true

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط mycolony »

matrix2013 نوشته شده:
You-See نوشته شده:من به شخصه تو نوسانی از درجات مختلفی از افسردگی بودم، این که نتونی از گذشته دست برداری عامل خیلی مهمیه،
این که گذشته ات از الانت بهتر باشه مهمه
مهم ترین عامل تو از بین بردنش در شرایط حاضر هم برای من دو تا چیزه:
1- شل کردن و بی خیال شدن آینده دور، و زندگی در لحظات جاری و آینده نزدیک، در حد یکی دو ماه
2- بعدش خدا بزرگه، توکل به خدا

افسردگی ناشی از شکست عشقی ناجور رو هم زمان فقط کمرنگش می کنه، و تبدیلش می کنه به یه خاطره ی فیلم مانند،

مهم ترین قدم برای از بین بردن افسردگی دو تا چیزه به نظر من:
1- فهمیدن این که چه چیزی باعث می شه شاد نباشی و خموده بشی
2- این که از دوست داشتن خود افسردگی دست برداری

دومی مهم تر از اولیه!
افسردگی ناشی از شکست عشقی از بین نمیره و ممکنه که شخص کم کم اونو فراموش کنه اما در ناخودگاه ما وجود داره و روی ما تاثیرشو داره. در واقع وقتی یه نفر عاشق میشه آسیب پذیر هم میشه ولی ولی به نظر من عشق یه طوری زیباست که ارزششو داره

یعنی چی افسردگی شکست عشقی با ادم می مونه
بیشتر توضیح بده
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

matrix

نام: علیرضا

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۲ - ۲۱:۳۰


پست: 193

سپاس: 31

Re: برای رهایی از نگرانی و افسردگی چه تجربیاتی داری؟

پست توسط matrix »

mycolony نوشته شده:یعنی چی افسردگی شکست عشقی با ادم می مونه
بیشتر توضیح بده
تو اون مکانیزمای دفاعی که شروع میکنم مینویسم هست
Sad but true

ارسال پست