صفحه 63 از 67
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: پنجشنبه ۱۳۹۴/۹/۲۶ - ۲۲:۴۱
توسط DARKENERGY
اقلیم ( واژهی اقلیم از ریشه یونانی ست) = آبوهواتغییرات اقلیمی = دگرگونیهای آبوهواییمنفعت کشور در این است = سود کشور در این است... پرسید که تلقی او از تغییر اقلیم چیست؟ = ... پرسید که برداشت او از دگرگونی آبوهوا چیست؟چه کسی متولی اقلیم است؟ = چه کسی سرپرست آبوهوا ست؟این روزها در پاریس مکررا گفته میشود که تغییر اقلیم ... =
این روزها در پاریس بارها/پیدرپی/پشتسرهم گفته میشود که دگرگونی آبوهوا ...
خود را مهیای آن کرده باشند = خود را آماده آن کرده باشندمتعاقب معاهده کیوتو = بدنبال پیمان کیوتواستطاعت توسعه انرژی پاک = توانایی گسترش انرژی/کارمایه پاک---------------------------------------------
صدمه = آسیبصدمه وارد آوردن = آسیبرساندنمصدوم = آسیبدیدهجراحت = زخممجروح = زخمی--------------------------------------------------------------------
تحصیل = آموزش، دانش اندوزیفارغ التحصیل = دانشآموختهمحصل = دانشآموزثبتنام فارغ التحصیلان فلان دانشگاه = نامنویسی دانشآموختگان بَـهمان دانشگاه
سیستان و بلوچستان «یکصد هزار کودک بازمانده از تحصیل» دارد =سیستان و بلوچستان »یکسد هزار کودک بازمانده از آموزش» دارد
------------------------------------------------------------------------------------
دو بار الکتریکی همنام (غیرهمنام) همدیگر را دفع میکنند (جذب میکنند)دو بار کهربایی همنام (ناهمنام) همدیگر را میرانند (میربایند)4w6346.png
----------------------------------------------------------
حیوانات را اذیت نکنیم = جانوران را نیازاریمحیوان = جانور
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: شنبه ۱۳۹۴/۱۰/۱۲ - ۱۷:۴۱
توسط غلامعلی نوری
d.shakeri نوشته شده:سلام
بنده الان بیش از 50 سالمه ولی هرچی این متن رو رو خوندم نفهمیدم منظورش چیه ( در 30 تپش پر میشود) و کلمات دیگری از قبیل ارتقا اب
اب از کوزه به لیوان در ماه. درود بر سروران گرامی سایت هوپا.
درود بر شما
ما بجای واژه های اربی واژهای پارسی بکار می بریم تپش ینی همان
ثانیه ی بی مایه ی اربی
گردش هم به جای دقیقه بکار می بریم . هر تپش دل ( قلب ) نزدیک یک ثانیه است و هر یک دور گردش خون در تن آدمی یک دقیقه به درازا می کشد .
پس ما بجای ثانیه و دقیقه اربی می گوییم تپش و گردش که شایسته و در خور تر هستند
ثانیه و دقیقه واژه های ساختگی از زبان اربی هستند . چرا هنگامی که اربها واژه می سازند ما نسازیم ؟
از سوی دیگر هر واژه ای به " ع " پایان یابد ما آن "ع" را نمی نویسیم چرا که در گویش زبان پارسی : ع : نداشته و از گلوی پارسی گویان بر نمی آید ( تلفظ نمی شود )
اگر ما بخواهیم مانند اربها واج " ع " را بر آوریم و بگوییم باید مانند "اغ زدن " واج "ع" را از ته گلو بر آوریم
در هالی که ما پارسی گویان به آسانی ارتفا ( ارتفاع اربی ) می گوییم دیگر نیازی به گفتن و نوشتن "ع" نداریم
چون اگر بخواهیم آن را بگوییم باید بر پایه دستور زبان اربها از ته گلو گفته و" اغ" بزنیم .
ما که ارب نیستیم که دستور زبان آنها را پاس بداریم
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: شنبه ۱۳۹۴/۱۰/۱۲ - ۱۹:۰۶
توسط غلامعلی نوری
سروده ای به پارسی
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: دوشنبه ۱۳۹۴/۱۰/۲۱ - ۱۰:۰۱
توسط sampire
همه می اندیشن برای پارسی سخن گفتن باید نوشتاری نوشت گرچه این گونه نیست. با گفتاری نوشتن پست ها ما پیوند میان مردم و خوانندگان و زبان پارسی سارا (می اندیشم که سارا رو نادرست بکار بردم، چون بگمانم تنها برای زر و چند واژه دیگر بکار می رود) را استوار تر و ژرف تر می کند.
در این پرسش بیاندیشید: چرا نشانه های پ و ژ و گ و چ باید در گوشه های keyboard باشند؟ به دو برهان: روزبه روز کاربرد این نشانه های پارسی در واژه ها کم و کمتر می شود و این که ما را با تازی ها یکسان می پندارن و هنگامی که می خوان نشانه های پارسی رو بنویسن، نشانه های عربی رو ویرایش می کنن و پس از آن، یا کلیدی می افزایند یا این که نه، باید shift را نگه داریم تا بتوانیم واژه هایی که این نشانه ها را دارند، بکار ببریم. مگر چقدر این نشانه ها در پارسی بکار می روند که ما به خود دشواری بدیم و براشون کلید تازه بسازیم.
افزون بر این، می اندیشین که چند تن از اروپایی ها وامریکایی ها و ... می دانند شما پارسی سخن می گویید؟ من بار ها در مرورگر ها جستجو کردم و هربار به پرسش هایی برخوردم و بسیار کم بودن اونایی که ناسانی و جدایی ایرانیان وتازیان رو می دونستن.
به مصری ها بنگرین. پیش از این، آن ها پیشینه و هنگامه [تاریخ] و زبان و فرهنگ خود رو داشتن ولی... زبانشان عربی شد و اکنون اونا رو عرب می شمارند. دوست دارین که یه هومن به شما بنگره و بیاندیشه که "خخخخ. این تازیه. در گذشته سوسمار می خورده و نیمی از "جمعیت" خودشو زنده زنده تو گور می انداخته. کوروش نداشته که استوانه هوده های هومنی ( درست بازگردونی کردم؟
) رو بنویسه یا فردوسی و رودکی و ... نداشته که این همه چامه و سروده های خفن رو بسرایه. بوعلیسینا نداشته. از هوش چندانی هم برخوردار نیست، چون می دونین دیگه... تازیه.
"
و دیگر این که... واژه های پارسی رو با تازی بسنجین. مانند واژه و لغت. کدوم زیباتر، خوش آواتر و دلربا تره؟ یا خلیج و سامانه، پایان و آخر غلط و نادرست، متوجه کردن و آگاهانیدن، عاقل و آژیر... شاید یه روز برسه که ما مانند فرانسوی ها مهربون و خوش زبون بشیم.
شما از خوندن یه سروده فارسی که در تارو پودش پر از واژه های تازیه بیشتر شادمان میشین یا از خوندن چامه ای پر از واژه های پارسی. هرچی باشه، ما زیستبوممون به پارسی سخن گفتن انجامیده که "یعنی" ما آسونتر می تونیم با این زبون برقرار کنیم.
----
و یه درخواست،
کمی بیشتر تو این جا نوشته با واژه های پارسی بذارین. "منظورم" اینه که با واژگان پارسی سخن بگین ولی نکوشین که پیزی رو یاد بدین. از این راه ما بهتر واژ ها رو از بر میشیم تا این که یک واژه و همسنگش رو بهمون بدین. در نوشته هاتون این واژه ها رو به فراوونی بکار ببرین و کم کم برامون جا می افته. با سپاس فراوان. به کوششون هیچگاه پایان ندین. شاید یه فردوسی دیگه بتونه زبون پارسی شیرینمون رو برگردونه.
پ.ن: اگه می شه همسنگ قید های پرکاربرد رو بذارین. من می دونم که می تونم مانند رو بجای مثلا بکار ببرم، ولی توی سخن و نوشته مانند در "نقش" قیدی به کار نمی ره. واژ های پرکاربرد در ادبیات مانند خود ادبیات، بیت، مصرع، همه ی آرایه ها، قید، فعل و ... رو هم اگه می شه به پارسی برگردونین.
سپاس.
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ - ۱۴:۱۷
توسط DARKENERGY
وطن = میهن، زادگاههموطنان محترم سلام = هممیهنان ارجمند درود---
به دشت ِ دل، گیاهی جز گُل ِ رویت نمیروید،
من این زیبا زمین را آزمودم، میهن، ای میهنابولقاسم لاهوتی----------------------------------------------------------
صبح = بامداد، بامصبح بخیر = بامداد خوش، بام خوش----
از صبح تا غروب = از بام تا شامستاره صبح = ستاره بام
نماز صبح = نماز بام (در تاریخ سیستان نوشته شده)---------------------------------------------------------------------------
دنیای بدون جنگ و خونریزی = جهانی بی جنگ و خونریزی
لعنت بر جنگ = نفرین بر جنگسلاح (اسلحه) = جنگافزار(جنگافزارها/جنگافزار)---------------------------------------------------------------------------------
علم = دانش ( ساینس)عالم = دانشمند ( ساینتیست)
علمی = (سانتیفیك ) = دانشیكبرای همین نیز دانشگاه در چم یك آموزشگاه "علمی" است.
هرآینه در گذشته، علم را تنها به چم علم الادیان ( فقه و ..) بكار
...میبردند و علماء همان روحانیون تراز بالا بودند.
دانا = كسی كه ( بسیار) میداند، امّا بایسته نیست كه دانشمند باشد،
وی داری دانایی ( نالج) است .---------------------------------------------------------------------------------------------------
در
طی این سه روز
فقط خودروهای
امداد و
حمل و نقل عمومی اجازه تردد دارند
در این سه روز
تنها خودروهای
یاریرسان و ترابری همگانی پروانه رفتآمد دارند.
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ - ۲۰:۴۶
توسط خروش
ادبیات = ادبسار
قید = بَرواژه
فعل = کارواژه
اسم = نامواژه
صفت = زاب
مصدر = بُنواژه
حال = کنون
استمراری = روان
ماضی = گذشته
فاعل = کاروَر
مفعول = کارگیر
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: یکشنبه ۱۳۹۵/۱/۸ - ۱۷:۰۹
توسط خروش
در زبان فارسی واژه "راجب" نداریم!
"راجع" به ... = درباره ...
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: یکشنبه ۱۳۹۵/۲/۱۹ - ۲۳:۲۱
توسط DARKENERGY
تعداد مستشاران ایران در سوریه افزایش یافت
شمار رایزنان ایران در سوریه افزایش یافت
------------------
سادهلوح = سادهدل؛ سادهاندیش؛ سادهنگر--------------
346346.png
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۵/۳/۷ - ۱۸:۵۵
توسط DARKENERGY
کلمهی عبور = گُـذرواژهمَعبَر = گُـذرگاه معابر = گُذرگاههاعبور و مرور = آمدورفتسد معبر = راهبندانعبور کردن = گذشتن----------------
13414.jpg
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۵/۳/۲۶ - ۰۹:۳۴
توسط DARKENERGY
بجای "طرف" و "سمت" واژه های پارسی " سو، سویه ، ور ( بر )، پهلو ، .. " را همچو نمونه های زیر بكار ببریم.5252525.png
-------------------
به یاد بسپاریم:خیلی ==> بسیار، بس، فراوانکثیر ==> بسیار، فراوانتعداد کثیری ==> شمار بسیاریمتعدد/عدیده ==> پُرشمار، بسیار، فراواناصرار کردن ==> پا/پایفشردن/فشاردن، پافشاری کردن
--------------------
شلاق ==> تازیانهتحقیر کردن ==> خوارداشتن تحقیر ==> خوارداشت
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۵/۵/۱ - ۱۷:۳۸
توسط DARKENERGY
242424.png
-----------------
1313.png
------------------------------
به یاد بسپاریم:آب "شرب" = آب آشامیدنی(شُرب = آشامیدن، نوشیدن)---------------------------------------------------------------
به یاد بسپاریم:احسنت ==> آفرینماشأاﷲ ==> بنامایزد
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: دوشنبه ۱۳۹۵/۵/۱۱ - ۰۴:۱۵
توسط DARKENERGY
5656346.png
مشروع در دو چم (معنی) بکار میرود و زبان مارا کم مایه کرده است١- legitimate (دارای مشروعیت قانونی/دینی- معتدل) = دادوَند
٢: legal (قانونی) = دادمَند (دارای قانون)/ دادین ( زاب قانونی)مشروعیت = legitimity/ legitimacy = دادوَندی
غیر مشروع = illegitimate = نادادوَند، (ناروا)
مشروع کردن = to legitimate = دادوَندیدن
غیرقانونی = illegal = نادادمند / نادادین
قانونی کردن = to legalize = دادمندیدن
واژه مشروع، از شرع = (راه، هنجار) میاید ولی پیوندی سرراست با شریعت دین ندارد.
چیزی مشروع است که از راه درست و قانونی و مردمپسند (مقبول) ،
سزاواری و سزامندی (حقانیت) خود را بدست آورده باشد.
این واژه در لاتین همان legitimus ( = انگلیسی lawful) است که از ریشه ی lex، به چم قانون است.
قانون در پارسی کهن همان "دات" است که امروزه میگویند "داد". از سوی دیگر، پسوند "وند"، نشانگر پیوند
و همبستگی بوده و گاه نیز پایبندی را میرساند، مانند "شهروَند" که همان "تبعه ی کشور" است.
پس مشروع همان "دادوَند" است، چیزی که پایبند به قانون است
و آنهم قانونی که دادگرانه (=معتدل=عادلانه)، مردمی و مردمپسند باشد.
-------
نمونه:رژیم فلان، مشروعیت خود را با قتل عام مخالفان از دست داد = رژیم بهمان، دادوَندی خود را با کشتار ناهمسویان از دست داد.
قتل برای دفاع از خود مشروع (قانونی) است ولی جز آن، نامشروع میباشد =کشتن، برای پدافند از خود، دادمند است ولی جز آن، دادمند نیست.برای منافع نامشروع خود، هر جنایتی (را) مرتکب شد =برای بهرهوری نادادوَند خود، دست به هر تبهکاری زد.
برای سودجویی ناروای خود، دست به هر تباهی یازید.
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۴:۲۷
توسط Mehrbod
از واژهنامهیِ PN2یِ پارسیگ میتوانید برابرهای پارسی هر واژه را بآسانی بیابیید:
https://pn2.paarsig.comبرای نمونه:
PN2 - طبیع
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۵:۱۳
توسط candle
درود؛
برابر پارسی واژه های تازی «حقیقت» و «واقعیت» چیست؟
Re: پارسی را پاس بداریم
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۵:۲۴
توسط DARKENERGY
حقیقت: راستی / درستی / فرهود
واقعیت: راستینه / راستینگی