پارسی را پاس بداریم

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

نمونه ای از یك داستان كوتاه به پارسی
-----
دیوانه

در بُستان تيمارستانی به جوانی با چهره‌‌ای پريده‌رنگ، ولي زيبا و اندیشمند برخوردم. كنارش روی نيمكت نشستم و پرسيدم:
«چرا اينجايی؟» با شگفتی به من نگريست و گفت: «پرسش ناروایی ست، ولی پاسخ خواهم گفت.»
«پدرم می‌خواست مرا چون رونوشتی از خود بسازد؛ برادر پدرم نيز چنين می‌خواست. مادرم بر اين باور بود كه من بايد همانند پدر ِپرآوازه‌اش باشم. خواهرم آرزو داشت كه من شوی دريانوردش را الگوی زندگی خود دانم؛ و برادرم به من پند می‌داد كه همانند او ورزشكاری قهرمان شوم. به همین روی، استادانم در فرزانش (فلسفه)، نوازندگی و «منطق»*، همگی می‌خواستند بازتابی از آنان باشم. اینگونه بود که اينجا آمدم.«اينجا» به من می‌سازد زیرا دست كم اينجا می‌توانم خود خودم باشم.»
سپس روی به من گرداند و پرسيد: «راستی بگو بدانم، آیا تو نیز از پند و اندرز ديگران به اينجا پناه آورده‌ای؟»
- «نه، من برای ديدار کسی به اينجا آمده‌ام.»
[خندید و] گفت: «آها، دانستم. پس تو از آنانی هستی كه در تيمارستان آنسوی اين ديوار می‌زیند.»
_____________________
جبران خلیل جبران
(6 ژانویه 1883 - 10 آوریل 1931)


3636.jpg


* فرنودسار
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

واژه ی " فرزام " در پارسی ( از فرزافتن) برابر "كامل و تمام" ( complete - perfect / vollkommen) است.


نمونه های کاربردی:
تندیس های باستانی نشان میدهند که شهربانو نفرتیتی Néfertiti ، در زیبایی فرزام بود.
او این نقاشی را امروز كامل كرد = او این نگاره را امروز فرزافت farzaaft .
آیا میتوان به كمال حقیقی نائل شد؟= آیا می توان به فرزامش farzaamesh راستین دست یافت؟


فرتور : سردیس شهربانوی مصر باستان "پـَـرآهو نـِـفـِـرتیتی" ( در زبان مصر باستان = بزرگ خاندان زیبا زاد)

Néfertiti.jpg
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

حکومت کردن = فرمان راندن، فرمانروایی کردن.
-----
ضرب المثل = زبانزد (zabaan-zad)
divide et impera (دیویده اِت ایمپـِرا) = پـَراش و فرمای
34234.png
____________________________________________________________

9802.jpg


سقوط = افتادن، فرو افتادن، سرنگونی
ساقط = سرنگون، افتاده
سقوط آزاد = اُفت آزاد
--------------
نمونه ها:

ظالمان دائما ً در وحشت سقوط اند => ستمگران پیوسته در هراس سرنگونی اند.

این قانون از حـَـیـّـِـز اعتبار ساقط است => این قانون از (جایگاه) ارزش (فرو) افتاده است + این قانون از ارزش افتاده است.

آیا بشریت در معرض سقوط است؟ => آیا هومنی در آستانه سرنگونیست؟

smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

زئوس و گوسپند
گوتهولد افرایم لسینگ؛ زاده ٢٢-١١- ١۷٢۹ مرگ ١۵-۰٢-١۷۸١؛ چامه‌سُرای آلمانی روزگار روشنگری

گوسپند از آزار دیگر جانوران بستوه آمده بود. نزد زئوس رفت و خواهش كرد تا از رنج و بدبختی او بكاهد.
انگار زئوس هم دلش این را می خواست و به گوسپند گفت:
آفریده ی دین دار من، براستی می بینم كه ترا بی پدافند آفریدم.
كنون می توانی با گزینش خود نشان دهی كه چگونه به بهترین روی می توانم این لغزش را از میان بردارم.
می خواهی كه دهانت را پر از دندان های ترسناك كنم و به پاهایت چنگال های تیز ببخشم؟
گوسپند در پاسخ گفت: نمی خواهم همانند جانوران درنده باشم. به دنبال آن زئوس گفت:
یا می خواهی آب دهانت را زهر آگین كنم؟ گوسپند پاسخ داد: همه از مارهای زهرآگین بیزارند.
زئوس: اینك بگو پس چه كنم؟ بر پیشانی ات شاخ هایی می كارم و گردنت را نیرومندتر می كنم.
گوسپند: آن هم نه، خدای مهربان، شاید آنگاه به آسانی همانند بز كوهی به همه شاخ بزنم.
زئوس گفت: بهر روی باید بتوانی آسیب برسانی، اگر بخواهی كه دیگران به تو آسیبی نرسانند.
گوسپند آهی از سینه برآورد و گفت: "باید" آسیب برسانم؟ پس خدای مهربان، بگذار همانی كه هستم باشم.
زیرا هراس من از آن است كه توانایی آسیب رسانی به دیگران،خواست و گرایش ِ آسیب رساندن به آنان را افزایش دهد.
بهتر است از دیگران ناروا برنجیم، تا آنان را ناروا برنجانیم.
زئوس برایش آرزویی نیك كرد و گوسپند نیز از آن زمان دست از گلایه برداشت.


smile072


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

داستان زیر كه به پارسی سره برگردانده شده، از ا ِز ُپ [1] چامه سرای یونانی است.
او نزدیك به ٢۶۰۰ سال پیش می زیست. داستان های او در خاور و باختر زمین شناخته شده اند.
داستان بره و گرگ یكی از آن داستان های زیباست.

-------------
بره و گرگ

بره‌ای تشنه كنار جویی آب می‌نوشيد. دورتر، نزديك سرچشمه گرگی نیز سر به جوی داشت
كه ناگهان سر بر کرد و چشمش به بره افتاد. فرياد برآورد: «چرا آب مرا گِل آلود می‌كنی؟»

بره پاسخ داد: «این چگونه شدنی ست؟ من اينجا پايين جوی و تو آنجا، دور از من، بالای جویی.
آب از سوی تو به من روان است. باور كن، پليدی در کار تو در اندیشه‌ی من نیست.»

گرگ گفت: «می‌بینم تو نیز همان می‌كنی كه پدرت شش ماه پيش كرد.
آن زمان را خوب به ياد دارم. تو هم آنجا بودی و دیدی چگونه پدرت را كه
ناسزا گفته بود، کشتم و پوستش را برکندم. هرچند تو جان بدر بردی.»

بره لرزان و درمانده گفت: «سَروَرَم، من چهار هفته پيش زاده شدم.
پدرم را نمی‌شناسم. ديرگاهی ست كه او درگذشته.»

گرگ برای نمود خشمش دندان به هم سایيد و گفت:
«بی‌شرم! مرده باشد یا نباشد، نيك می‌دانم كه نژاد تو
از من بيزار است، از اينرو مرگ سزای توست»
و بی‌درنگ بره را دريد و خورد.

----------
1: Aesop

_________________________________________________
بجای "مخلوط و ممزوج و تركیب" از واژه های آمیختن و درآمیختن و آمودن پارسی ، مانند نمونه های زیر سود ببریم:

اگر رنگ آبی و سبز را ممزوج كنیم ، سبز میشود = اگر رنگهای آبی و سبز را درآمیزیم ، سبز میشود.
بتون، مخلوطی از شن و ماسه لازم دارد = بتون، آمیزه ای از شن و ماسه نیاز دارد.
اگر این قطعات را باهم درست تركیب كنیم، هواپیما میشود = اگر این تكه ها را درست بیاماییم، هواپیما میشود.
_________
آمودن (آمای)
آمیختن (آمیز)

ساخته های دستوری شدنی:
آمیزش.آمیزه.آمیزنده.آمیزا.آمیزند،آمیزان-آمیخته.آمیختار.آمیختمان.
درآمیختن (درآمیز)


20909.jpg


smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

بجای واژه‌ی «حرف»، در جاهای گوناگون میتوان از یکی از برابر های زیر سود جست:
گفته، گفتار، سخن، پند، گپ ...

2312323.png

________________________________________
بجای واژه‌ی «سابقه» از واژه‌ی «پیشینه» سود بجوییم.
عدم سوء سابقه = نبود پیشینه ی بد =پاكی پیشینه = پاک پیشینگی ( پیشینه پاک)

smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

کَـل‌خوک* و روباه

روباهی کَـل‌خوکی را دید که دندان‌های نیش خود را با تنه‌ی درخت مازو تیز می‌کرد.
از او پرسید، چه می‌کنی، در اینجا نه نیاز این کار و نه دشمنی می‌بینم
کَـل‌خوک پاسخ داد: براستی که چنین است،
ولی درست از همین روی خود را برای پـیکار آماده می‌کنم،
چراکه آنگاه که دشمن پیش روست، زمان جنگ است و نه تیز کردن دندانها.

-----
در خوشبختی خود را برای بدبختی آماده ساز؛ در روزهای خوش، بسیچ و گردآور برای روزهای بد!


از: ازُپ چامه سرای یونانی در سده ششم پیش از زایش
------
*کَـل‌خوک = خوک نر
43123.jpg

_____________________________________
واژه ی "عاقبت" نیز با داشتن چند چم (معنی) زبان مارا دشوار كرده:
پیامد، سرانجام، سرنوشت، فرجام، هوده
برای دیدن نمونه ها، به نگاره ی این پیام بنگرید.

3424334.jpg


smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط غلامعلی نوری »

پارسی برخی واژه های دینی

مرجع تقلید = دین فرما -

فقیه = دین دان

ریا کار = خودنما - نمایش کار

مسجد = مزگت ( مسجد پارسی مزگت است )

قرآن = نُبی - کُرآن

شهید = جانباز ( به جای جانباز روزمره باید گفته شود تن باز)




نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

دستور چندینه سازی در زبان پارسی ساده است، آن را پاس بداریم
نام‌واژه‌ها در زبان پارسی با "ها" و "ان" چندینه سازی می‌شوند
---------------------------------------------------
امروزه می‌توان همه‌ی نام‌واژه‌ها‌ی تکینه (مفرد) را در زبان پارسی با "ها" چندینه ساخت.

مانند:

سنگ‌ها، شیشه‌ها، آهن‌ها، درخت‌ها، خیابان‌ها، دخترها، پسرها، خانه‌ها،
شهرها، روستاها، ستاره‌ها، آجرها، جامه‌ها، ریشه‌ها، نهال‌ها، مردها، زن‌ها، شاخه‌ها ...

---------------------------------------------------
افزون بر آن می‌توان جانداران، رستنی‌ها، برخی از اندام‌ها و چندین نامواژه‌ی دیگر را با "ان" چندینه بست.

مانند:
گاوان، خران، اسبان، پدران، مادران، پسران، دختران، شیران، پلنگان، مرغان، ماهیان،
پزشکان. کودکان، مردان، زنان، سران (رهبران) ... دانایان، پارسایان، بینایان، ترسایان،
پیشوایان، بینوایان ... دانشجویان، سخنگویان، ... نیاکان، مورچگان، زندگان، ...
درختان، نهالان، گیاهان ... چشمان، ابروان، دستان، انگشتان، رُخان، زانوان، لبان، ...
گیسوان، زلفان، ... روزان، شبان، ماهان، سالیان، روزگاران، اختران، ستارگان، کوهساران،...
---------------------------------------------------
اگر نمی‌خواهیم زبان شلم-شوربایی داشته باشیم، باید هنگام چندینه سازی واژگان بیگانه
در زبان پارسی، همه‌ی آنها را با "ها" و یا "ان" چندینه سازییم. راه را برای بیش از شانزده
دستور گوناگون چندینه سازی عربی در زبان پارسی باز گذاشتن، چیزی جز بی‌بند و باری درپی ندارد.
---------------------------------------------------
به نمونه های زیر بنگرید:

(-ات ): اختیارات ، امتیازات
(-ین): کاشفین، ناشرین
(-ون): انقلابیون، روحانیون
-----
چندینه سازی به ریخت شکسته:

(امر) امور، (علم) علوم، (شیخ) شیوخ، (سم) سموم

(فاضل) فضلا، (عاقل) عقلا، (جاهل) جهلا، (عالم) علما

(ندیم) ندما، (حکیم) حکما، (فقیه) فقها، (فصیح) فصحا

(عمل) اعمال، (افق) آفاق، (قول) اقوال، (اَثَر) آثار

(جسم) اَجسام، (قُطب) اَقطاب، (جزء) اَجزا، (ضِد) اَضداد

(کاسب) کَسَبه، (خادم) خَدَمه، (قاتل) قَتَله، (طالب) طَلَبه

(ناظر) نُظّار، (تاجر) تُجّار، (عامل) عُمّال، (زایر) زوّار

(صاحب) اَصحاب، (ناصر) اَنصار، (شریف) اَشراف، (حبیب) اَحباب

(علت) عِلَل، (مِحنت) مِحَن، (هِمَّت) هِمَم، (حِرفه) حِرَف

(قُلّه) قُلل، (سُنت) سُنَن، (تُحفه) تُحَف، (صورت) صُوَر

(مدرسه) مَدارس، (محمِدت) مَحامد، (مرتبه) مَراتب، (منفعت) مَنافع

(مجلس) مَجالس، (مطلب) مَطالب، (مِنبر) مَنابر، (مَاخذ) مَآخذ

(اکبر) اَکابر، (اَعظم) اَعاظم، (اَفضل) اَفاضل، (اَصغر) اَصاغر

(کبیر) کِبار، (صغیر) صِغار، (عظیم) عِظام، (کریم) کِرام

(دفعه) دَفَعات، (ضربه) ضَرَبات، (نغمه) نَغَمات، (صدمه) صَدَمات

(قاضی) قِضات، (داعی) دُعات، (راوی) رُوات، (والی) وُلات

------------
بُنمایه: دستور زبان فارسی پنج استاد؛ دستور زبان فارسی از دکتر پرویز ناتل خانلری

smile072


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

01220.jpg


سه پـُرسشِ سوكرات*
( به پارسی پاك)

در یونان باستان، سوكرات به انگیزه خرد و هوشمندی، برستوده بود.
روزی فیلـُسوفی كه از آشنایان سوكرات بشمار میرفت، نزد وی آمده و بی‌تابانه به او گفت:
"می‌دانی در باره ی یكی از شاگردانت چه شنیده ام؟"
سوكرات پاسخ داد:
"دمی درنگ كن، پیش از اینكه به من چیزی بگویی از تو می خواهم
كه آزمون كوچكی را كه «سه پرسش» نام دارد، بیازمایی."
مرد پرسید: " سه پرسش؟ "
سوكرات به آرامی گفت:
" آری درست است، پیش از اینكه در باره ی شاگردم با من گپ بزنی،
بیا آنچه را كه میخواهی به من بگویی، بیازماییم "


نخستین پرسش، «پرسش راستــُمندی» است:
" آیا به فرزام² ، دل استواری كه آنچه كه میخواهی به من بگویی، راست است؟ "
مرد گفت. " نه، تنها آنرا شنیده ام "
سوكرات گفت: " بسیار خوب، پس براستی نمی‌دانی كه آنچه كه می‌خواهی به من بگویی، راست است یا دروغ."



اكنون ، پرسش دوم، «پرسش نیكــُمندی» است:
" آیا آنچه كه می‌خواهی به من در باره ی شاگردم بگویی، آگاهی خوبی است ؟ "
مرد پاسخ داد: " نه، به وارونه ! "
سوكرات سخن خود را چنین پی گرفت:
" پس می‌خواهی، آگاهیِ بدی درباره ی شاگردم، كه از راستی آن هم در گمان هستی، به من بدهی؟ "
مرد كمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.



ولی سوكرات سخن را پی گرفت:
و اكنون، پرسش سوّم، «پرسش سودمندی» است:
" آنچه كه می‌خواهی در باره ی شاگردم به من بگویی، برای من سودمند و بهره آور است؟ "
مرد گفت: " نه همچین! .. "


پس سوكرات چنین فرجام یابی³ كرد:
" پس: گفتن چیزی كه نه بیگمان راست بوده ، نه نیك است و نه سودمند، زیبنده ی خرد نباشد و ناگفتنش بهتر..! "


_______________
*سوكرات، همان "سقراط" كه عربی شده ی نام راستین اوست.

² به فرزام = كاملاً
³ نتیجه گیری (منطقی)

_______________________________________________________________________
بجای تسلّی، بگوییم دلداری:
با دلداری های او، این درد جانکاه کاسته شد.
0132035.jpg


smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
candle

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱/۴ - ۱۷:۱۳


پست: 865

سپاس: 935

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط candle »

پیشنهادها برای پارسی سازی نام برخی نهادها، بنیادها و سازمان های کشوری:

_ بنیاد ملی نخبگان : بنیاد میهنی سرآمدان
_ مجمع تشخیص مصلحت نظام : همبودگاه رهیافت سامان سالاری
_ مجلس شورای اسلامی : همبودگاه رایزنی اسلامی (پارلمان : مهستان)
_ شورای امنیت سازمان ملل متحد : همبودگاه فرابینی سازمان کشورهای هم بسته
_ وزارت دفاع: وزارت آفند
_ معاونت علمی و فن آوری ریاست جمهوری: کاریاری دانش و فندآوری نهاد فرمِهان
_ وزارت صنعت، معدن و تجارت: وزارت سازه ورزی، کانی داری و بازرگانی
_ وزارت علوم و آموزش عالی: وزارت دانش و آموزش والاپایه
_ شورای عالی اصناف: سررایزنی پیشه وران
_ وزارت امور خارجه: وزارت پیوند با دیگر کشورها
_ وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات : وزارت پیام رسانش و فندآوری داده ها

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

1313sd.jpg

بجای واژه "ارسال" و "ارسال كردن"، واژه ی زیبای «فرستادن» را بكار ببریم و از این پس نیز،
نامه ها و بسته های خود را
"ارسال" نكنیم، چرا كه به آسانی می توانیم آنها را بفرستیم!
__________________________________________________

بجای واژه ی "عزیز" در جاهای گوناگون میتوان گفت:

گرامی :
در جاییكه در بند مهر و دوستی هستیم: <دوست گرامی>

دلبند :
در جاییكه در بند "عشق" و مهر هستیم:< فرزند دلبندم>

گرانمایه :

در جایی كه در بند دوستی و ارزش هستیم :< آموزگار گرانمایه ام>

ارجمند :
در جاییكه در بند ارزش و "احترام" هستیم:< سرپرست ارجمند >

smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

داستانی كوتاه به پارسی سره
---------------------------------
روباه و انگور

موشی و گنجشكی در یك شامگاه پاییزی زیر تاكی نشسته بودند و گپ می زدند.
ناگهان گنجشك به دوستش جیك جیك كنان گفت: خودت را پنهان كن، روباه (دارد) می آید
و شتابان به درون شاخ و برگ پرید. روباه دزدكی بسوی تاك آمد.
چشمهایش آرزومندانه به انگورهای درشت و آبی رسیده افتاد.
با هشیاری به هر سوی نگریست. آنگاه با دو دستش بر تنه ی تاك چنگ زده،
پیكرش را بالا كشید و خواست تا با دهانش چند دانه انگوری برباید. ولی انگورها بیش بالاتر آویزان بودند.

اندكی آزرده، بخت خود را دو باره آزمود. این بار خیز بزرگی برداشت،
ولی باز چیزی گیرش نیامد. بار سوم هم كوشید و با همه توان و جانش جـَست.
با آز ِ بی اندازه، تند بسوی انگورهای خوشمزه رفت و چنان خود را دراز بسوی بالا كشید كه،
خشمناك به پشت بر زمین افتاد. این بار برگی هم تكان نخورد.

گنجشك كه تا كنون خاموش به او می نگریست، دیگر خودداری اش را از دست داد
و خندان و جیك جیك كنان گفت: سـَروَر روباه! شما می خواهید بیش از آستینتان دست دراز كنید!
موش زیرچشمی از پناهگاهش نگاهی كرد و گستاخانه با آوایی چون سوت گفت:
بیخود زور نزن، هرگز به انگور چنگ نمی یابی. و چون تیر به سوراخش برگشت.

روباه دندانهایش را به هم سایید و چینی به دماغش انداخت و گردن فرازانه گفت:
به دید من آنها (انگورها) هنوز خوب نرسیده اند، من انگور های ترش را دوست ندارم.
با سری افراشته به جنگل بازگشت.

3423411.jpg


----
داستان از ا ِز ُپ چامه سرای یونانی ست.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط DARKENERGY »

بیایید بجای واژه ی "دفعه"، واژه های "بار" و "باره" را بكار ببریم.
---------
یك دفعه بهش تذكر دادیم، بعد شلاقش زدیم = یك بار به او گوشزد (كرده) و سپس تازیانه اش زدیم.

یكدفعه بگو قرض نمیدم = یكباره بگو وام نمیدهم.

دفعه ی بعدی كه دیدمت، بیشتر حرف میزنیم = بار آینده كه دیدمت، بیشتر گپ میزنیم.

یكدفعه عصبانی شد = ناگهان خشمگین شد.


مـن مست و تو دیوانه ، ما را که بـَرَد خانـه
سد بار تو را گفتم ، کم خور دو سه پیمانه

f4r2.jpg

________________________________________________
42342.jpg


نمونه ای از یك داستان كوتاه به پارسی
-----
سگ و گوسپند

سگ دادخواهی اش[١] را به دادگاه برد كه به گوسپند نان وام داده و گوسپند زیرش را می زند [٢] ، پشت گرمی [۳] دادخواه [۴] به سه گواه ای بود كه باید بازپرسی می شدند و او آن سه را با خود به همراه آورده بود. نخستین گواه، گرگ، داوید [۵] كه او بی هیچ گمانی می داند كه سگ به گوسپند نان وام داده است. دومین (گواه)، باز، گفت كه او آنجا بوده و سومین (گواه) كركس گوسپند را یك دروغگوی بی شرم دانست. چنین بود كه گوسپند دادگاه را باخت و باید همه هزینه آنرا می پرداخت و پشم پشت خود (نیز) تاوانش به سگ بود.

هنگامی كه دادخواه و دادرس [۶] و گواه در برابر كسی دست به یكی كنند، بی گناهی (هم) سودی ندارد.

----
[١] دادخواهی = شكایت
[٢] زیرش را زدن = انكار كردن
[۳] پشت گرمی = استناد
[۴]دادخواه = شاكی
[۵] داویدن = ادعا كردن
[۶] دادرس = قاضی

----
داستان از ا ِز ُپ چامه سرای یونانی ست.

smile072
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

honri3

نام: لیلا نادری

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۷/۴/۲۷ - ۱۳:۰۸


پست: 3

سپاس: 1

Re: پارسی را پاس بداریم

پست توسط honri3 »

کلمه‌ی عبور = گُـذرواژه
مَعبَر = گُـذرگاه
معابر = گُذرگاه‌ها
عبور و مرور = آمد‌و‌رفت
سد معبر = راه‌بندان
عبور کردن = گذشتن
----------------

ارسال پست