مقاله : نهيليسم همگرا

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
تلخون

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۳:۲۴


پست: 40

سپاس: 3


تماس:

مقاله : نهيليسم همگرا

پست توسط تلخون »

ازجمله ی رفته گان این راه دراز
باز آمده ای کو که بما گوید راز

هان برسراین دوراه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمیایی باز


انسان از ابتدای خلقتش درمواجهه با طبیعت وجهان پیرامون بی گمان در وحشتی عظیم بسر برد واین ترس سالیان سال وهزاره های متمادی تمام زوایای زیستش را دستخوش هیجانی مفرط کرده است .
برای درک این موضوع از پیشگفتاری زیست شناسانه بهره می بریم .

انسان به مدد قوه ی حافظه ی خود توانست بخش زیادی از اطلاعات وتصاویر ومعانی را به ذهن بسپارد وبه کمک قوه ی استدلال واستنتاج حضور خویش وجهان روبرو را تفسیرکند .
اما جانواران دیگر از حجم کمتری از اطلاعات و تحلیلات برخوردارند
وهمچنین اند ک داشته هایی که حیات وبقایش را تامین می کند بصورت اکتسابی وبا شرایط محیط ودردوری تکاملی شکل گرفته را به صورت غریزی به نسل بعد منتقل می کندوبه همین دلیل کمترین سوال وچالش را با محیط خود دارند.
پس وقتی سوالی را طرح می کنیم با این فرض که انسا ن بیشتر می فهمد یا یک گربه منظور حجم دانسته ها آن دو نیست بل تطبیق شان دربرابر واقعیت جهانشان است
وهمین نکته شاید اصلی ترین تفاوت انسان وحیوان باشد اینک باذکر این موضوع برآنیم تبعات این ویژگی(محدودیت حافظه ) را بررسی میکنیم

انسان با برخورداری ازاین مزیت خیلی زود صدا هارا به آوا وهجا ها تبدیل کرد
و درنهایت قادر به خلق زبان گردید وتوانست به واسطه ی این امکان ترس خود را با دیگران مطرح وبه تعامل نشیند ودر نهایت زبان تمام هویتش را وهمه ی گستره ی ذهنش را اشغال کرد .
در نهایت ازاو توده ی تخیل با تار پود اندیشه ساخت
(تخیل واندیشه نیزمحصول تامل واژه درزبان است و هیچ تفاوتی با تخیل ندارد درحقیقت اندیشه نوعی تخیل کاربردی است ) .
با همین ویژگی (حافظه واستدلال ) به مقابله با مرگ رفت او از دیر باز فهمیده بود .
مرگ چون واقعیتی انکار ناپذیر تمام دستاوردها وخلاقیات ها ودغدغه هایش را به فنا ونیستی می کشاند پس تمام امکانات ذهنی خود را برای مقابله با این پدیده ی مرموز مخرب به کارگرفت .
این خود سالهای متمادی تمامی دستاوردهای اجتماعی فلسفی اخلاقی و...او را تحت شعاع خود قرار داد .
در مقابل این چالش اساسی حیوانات از رنج چنین عاملی در امانند فی الواقع وقتی جانوری از هراس شکار شدن ویا هر محرک خارجی می رمد از ترس این نیست که به مرگ بپیوندد بلکه می گریزد تا زنده بماند .

دست یافتن به حیات جاویدان آرمانی بود که تمام تاریخ زیست انسان را یکسره درنوردید
او به قدرتی نیاز داشت که خیرو شر اورا بداند و او را ازنیستی وفناپذیری مرگ برهاند
پس بت ها بعنوان اولین پایگاه های امن دراین جهان وامید به بقا پس از مرگ بودند .
همچنین در ادامه مصلحان و رسولان بعنوان منادیان حیات جاویدان تنها راه نجات را منوط به پذیرش غالب نظام اجتماعی واخلاقی وارزشی پیشنهاد شده می دانستند
ومذاهب توانستند اولین تشکل هاوفرهنگ ها وتمدنها را شکل دهی کنند .
چراکه نقطه عطف واقبال عمومی در پذیرش رسولان همان رهایی ازترس مشترک
یعنی مرگ بوده که در درون بیشتر انسانها در همه ادواربه شکل های متفاوت اما
با پی زمینه مشترک پدیدار شدند.

فلاسفه بعنوان چراغداران روشنفکری در جوامع مبنای مباحث خود را بر همان دغدغه ها وداشته های گذشته قرار دادند ودر حقیقت دستاورد های آنان را در غالبهای متفاوت
و با گرایش روانشناسانه وجامعه شناسانه پیگری نمودند وبه جز محدود فلاسفه در قرون
معاصر و آنهم به طور پراکنده مطرح شده است مثل نیچه و مارکیاولی که بعدها مکاتبی
ازقبیل سورال ونهیلستی از آنها بروز کرده است.

نیچه درجایی ازکتابش میگوید اگر بگویم خدا مرده است کسانی میگویند قبول اما همچنان
بر باور وعادت گذشته استوار هستند در حقیقت هیچ فرقی در روند عقاید وباورها و درشکل زندگی به وجود نمی آید .

براستی چنین عادتی ازکجا می آید؟.
انسان تا کی باید از مرگ بترسد؟
آیا با این ترس می توان تفسیر درستی از مرگ کرد ؟
وآیا چگونه ملتی که به حیات بعد از مرگ اعتقادی ندارد می تواند از هویت خویش دفاع و نظام های اجتماعی را طرح کند ودر چنین جوامعی هنر وادبیات چه شاخصه های دارد؟
وهزار سوال و اما های دیگر.

اما انسان درسالهای متمادی با باور به نیروی خارجی که جبر ارزشی را برایش فراهم می آورد اعتقاد داشته واز هرگونه تعقیر بنیادی پرهیز کرده است ویا شاید هم توان آن را نداشت اما این ترس مشترک همیشه شعله ی پوچ گرای یا نهیلیستی را در اعماق ذهن انسان زنده نگه میدارد .

ارنست ونگر می گوید همه آدم ها در درون خویش نهیلیسم ند ولی از تحمل ودرک آن عاجزند وهمچنین می گوید نهیلسمی فقط پوچ گرای نیست بلکه درک دوباره و متقابل ازجهان واقع است.

اما جهان آینده ونسل های بعد بی گمان تعبیر وتفسیری دیگری از جهان امروز میدهد
ویه جای آنکه از جنگ با او شانه خالی کند تن به او می سپارد او جاودانگیش را جایی درون خودش کشف خواهد کرد.
این دور از ذهن نیست چرا که همواره مردان بزرگی مثل هدایت ، همینگوی ، کافکا و...
که بی هیچ پشتوانه ی ارزشی وامید به حیات و حساب و کتاب خود را به آغوش مرگ
می سپارند .
تا دیگران بدون ترس جهان خود را آنچنانکه شایسته اوست ببیند وبه قول دون خوان جهان
آینده از آن جنگ جویان مرگ خواهد بود،
انسانی که از پیله ی زبان بدرآید وجهان را بی واسطه وبی هیچ پیشداوری ببیند آنگاه است
که قادر به هر قصد میگردد انسانهایی که از دام ترس رستند وتار پود اندیشه را در تجربه ای همگرا با دیگر کائنات به دفاع از حیثیت خلاقیت وهویت خویش به پردازند.

--------------------------------------------------------------------------

تمام ِتن تبخیر

تن تمامتِ تبدیل

کرم ِخیال در پیله اش

شرم ِپروانه میکند

تا رنگ بازد
برداشتي آزاد از دوست عزيز ( موسي طيبي )
--------------------------------------------------------------------------------
زیباترین تجربه ای که میتوانیم داشت. تجربه ای است اسرارآمیز ( آلبرت انیشتن )

rmi

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۶/۲۱ - ۰۸:۴۶


پست: 201

سپاس: 6


تماس:

پست توسط rmi »

سلام
مقاله ی جالبی بود .

ارسال پست