خداوند سرنوشت خويش باشيم !

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
تلخون

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۳:۲۴


پست: 40

سپاس: 3


تماس:

خداوند سرنوشت خويش باشيم !

پست توسط تلخون »

آيا آنچه كه ماهي درباره آب ميداند ؛ تمام زندگي اوست !
( آلبرت اينشتين )

توهم معجوني از واقعيت

----------------------------------------------------
داروها و اعمال توهم زا موجب آشكار شدن مسايلي ميشود كه به نظر انسان عجيب جلوه ميكند ...
اين اعمال و داروها دنباله هاي ذهني پهناور و تجربه اي آنچنان وسيع را در بر ميگيرد كه درك آن براي انسان دشوار مينمايد .
(سيدني كهن ) رئيس انسيتوي بهداشت رواني در مريلند مغز را كنايه اي از يك كارخانه خود بازبين ميداند كه
كمتر از ظرفيتش كار ميكند و وظيفه اصليش نگاهداري از بدن است .
اهداف فرعي مغز شامل است بر انعكاس آنچه كه هست .
خط سيري كه دارد ومعناي همه مسايل در اين مورد توان منحصر به فرد مغز براي ايجاد شگفتي وآگاهي به نفس كاملا از نظر هدفهاي مربوط به بقاي جسمي غير ضروري است .
شروع مطالعه درباره قلمروي مغز موجب طرح بعض مسايل بي سابقه تكاملي ميشود .
هرگز بيو لوژيست ها نميتوانند بگويند كه فعاليتهاي خارج از وظيفه مغز براي بقاي حيات غير ضروري است :
مغز بخشي از بدن انسان است و انسان مانند هر موجود ديگر بخشي از محيط را تشكيل ميدهد .
آنچه انسان در محيط خود انجام ميدهد مثل بروز رعد وبرق طبيعي جلوه ميكند .
مغز انسان آدمي را به صورت نيروي تكاملي بزرگي در آورده است .
و به سبب داشتن قدرت تخيل وخلاقيت موجب ميشود كه روي مباحث فعلي به فكر بنشيند .
هرچند وسعت توان قواي ادراكه انسان ملهم از هيبت اوست .
به نظر ميرسد انسان تواني بيش از نياز فعلي خود اكتساب كرده است .
به طوريكه اين توان در حد اعلا به نظر ميآيد .
به ندرت ممكن است طبيعت كاري را انجام بدهد كه علت نداشته باشد .
و بدين ترتيب در ده ميليون سال اخير كه طبق معيارهاي معمولي زمان كوتاهي به نظر ميآيد در تجهيز انسان به قشر مغزي عظيمي كه ظرفيت نامحدود دارد . با مشكلاتي روبرو بوده است .
انسان اين عضو باور نكردني را به بهاي چند عضو ديگر بدست آورده است ولي تنها از بخش كوچكي از آن استفاده ميكند ...
علت اين شتاب چه بوده است ؟
چرا انسان در طول اين مسير رشد تا اين حد سرعت داشته است ؟
يقينا آنچه به اين ترتيب حاصل ميشود بسيار اندك است در حال حاضر آدميان همانند خانواده كوتوله هايي هستند كه قصري بزرگ را اشغال كرده اند ولي نيازي احساس نميكنند كه از اين بخش آرام وراحت به گوشههاي ديگر قصر سرك بكشند .
هميشه آگاهي كمتر از حد لازم به باقي اين ساختمان موجب نوميدي شده است .
با نگاهي گذرا به ساير اطاقهاي اين ساختمان ميتوان تعداد معدودي ماجراجو را مشاهده كرد كه سرگرم كوشش هاي مختصري براي اكتشافند .
ولي در اين مورد استفاده از روش هاي سنتي به طور ناقص موفقيت آميز است .
در اين زمينه بعضي كوشيده اند از روشهاي ريتميك استفاده كنند ؛ مثل سرودهاي مسيحيت يا حركات نوساني
نماز هندوان
سماع دروايش
وديگر اعمال مشابه !
تمام اين اعمال براي ايجاد حالت خلسه اي است تا از سد موجود عبور كنند ...
برخي كوشيده اند با روزه داري با تنفس عميق و يا بي خوابي .تركيب شيميايي بدن را دچار اختلال سازند .
بعضي با تازيانه زدن به خويش يا زخم رساندن به خود يا خود را از سقف آويزان كردن . در جستجوي راهي براي رهايي از درد جسماني
هستند .
قبيله سرخپوستان سيو در آيين پرستش خورشيد براي توليد نوعي هذيان خام از گرما وتشنگي استفاده ميكردند .
مصري ها در آداب مربوط به معابد خود از انزواي اجنتماعي سود برده اند .
نكته اي كه در همه اين روشها مشترك است آنكه اين روشها آن جريان معمولي اطلاعاتي را قطع ميكند كه در اختيار محيط است و
انسان راازاين طريق به مخاطره مياندازد .
بااين روشها يا درون روي حسي حذف ميشود يا اين درون رو يكنواخت و بي معنا ميگردد .
هنگامي كه اين روشها به اجرا در ميآيد بعضي از درهاي ذهن باز ميشود .
در تحقيقات جديدي كه انجام گرفته به صورت تجربي
در دانشگاه مك گيل تعدادي افراد تجربي را در يك اطاق كوچك ضد صدا قرار دادند و به انها چشم بندهايي زدند كه فقط نوري به صورت منتشر از آن عبور ميكرد .
در دانشگاه پرينستون افراد تجربي را در اطاق هاي مكعب شكل كوچك ضد صدا و ضد نور با درجه حرارت ثابت جاي دادند .
در دانشگاه اوكلاهاما و يوتا عده اي از افراد تجربي را در مخزن تيره اي كه محتوي آب بود قرار دادند .
درجه حرارت اين مخزن با درجه حرارت خون يكسان بود و نور وصدا به مخزن رخنه نميكرد .
پاسخ فوري تمام اين تحقيقات به علت يكنواخت بودن محيط به صورت بروز حالت انزوا و به خواب رفتن بود .
ولي هنگامي كه اين راه فرار بسته ميشد و افراد نميتوانستند بخوابند .
مشكلات ديگري رخ مينمود براي اين افراد كه
هيچ يك از اينها گذشت زمان را حس نميكردند به طوريكه بعضي با خواب بيش از 24 ساعت فكر ميكردند كه يك يا دو ساعت بيشتر نخوابيده اند .
عدم جهت يابي و فقدان فيذبك از جانب محيط . تفكر جدي و انجام قضاوت طبيعي را در اين افراد دشوار كرده بود .
رويا ديدن اغنها افزايش يافته بود و گاهي به مرز كابوس (ترساننده ) ميرسيد و دير يا زود به علت بروز حالت دور از واقعيت بودن در افراد مورد آزمايش حالت توهم بروز پيدا ميكرد .
توهم حاصله به صورت شبح حسي ساده مانند شرار نور يا صداي زنگ نبود .
بلكه به صورت بروز حوادث كاملا ناآزموده پيچيده و متقاعد كننده بود .
به نظر ميرسد در شرايط طبيعي گستره اطلاعاتي كه به انسان ميرسد توسط شبكه اي كنترل ميشود .
اين اطلاعات توسط اين ساختمان (مغز)
دسته بندي شده و فقط انچه انسان نياز دارد و در هر زمان كه مايل است بدست آورد ؛ از اين ساختمان بيرون مي آيد .
در حالت محروميت حسي ؛ اطلاعات اندكي وارد اين سيستم ميشود و بنابر اين به هر بخش كوچك اين اطلاعات بيش از حد معمول (آنچه مورد نياز است )
توجه ميشود ؛ و اينگونه اطلاعات حالت بزرگنمايي پيدا ميكند .
قدرت ديد انسان محدود است بنا بر اين آنچه كه درك شود بزرگ مينمايد تا همه صحنه ديد را پر كند ...
اين حالت شبيه تهيه فيلم از طريق يك ميكروسكوپ است ...
بنابر اين بخشي از توهم صرفا يك نماي كلوز آپ بهبود يافته واقعيت است .
ولي مطلب بيش از اينهاست !
در اين حالت مغز كه سد طبيعي محرك هاي خود را از دست داده است ..
واقعيت را تزيين كرده و ميآرايد ؛ و از مخزن مطالب شخصي ناخوداگاه خود نكاتي را بيرون كشيده
تا زمان ومكان موجود را پر كند .
و براي بيرون كشيدن مطالب زياد هم دور نميرود . زيرا بعضي از كيفيات توهمي از خارج . هم توانهاي آگاه و هم ظرفيت هاي ناآگاه مغز را مي فريبد .
تقريبا در همه فرهنگ ها ؛ زماني ؛ مصرف ريشه ؛ علف يا دانه اي براي ايجاد تجزيه رسم بوده است .
ايرانيان از محلولي به نام سوما استفاده ميكردند كه طبق نظر كتاب سانسكريت به مصرف كننده جلوه خدايي مي داده است .
هلن كه داستان شهر تروا را به وجود آورد دارويي غم زا به همراه داشت .
در مصر و هند از حشيش يا ماري جوآنا استفاده ميشد .
در اروپا وآسيا قارچ زيباي آمانيتا با لكه هاي قرمز مورد استفاده بود .اين قارچ مگس ها را ميكشت ولي مردان نروژي را خونخوار ميكرد .
درمكزيگو به نوعي كاكتوس پيوت كه فخر بامداد ناميده ميشود .و به چند قارچ الهي ديگر مينازد .
در همه اين گياهان نكته مشترك مواد شيميايي وجود دارد كه در استفاده كننده اين تركيبا ت باعث بروز حالات متعالي (پروازي )
ميشوند . غالب آنها به عنوان مكمل در مراسم جادويي ومذهبي مورد استفاده قرار ميگرفته اند ؛ و گاهن ميگيرند .
ولي قويترين ماده تجزيه كننده و روان گردان به طور طبيعي در طبيعت وحشي وجود ندارد و بايد اين ماده را از قارچ ارگو كه بر روي دانه غلات ميرويد استخراج كرد .
اين ماده ليزرژيك اسيد دي اتيل آميد (ال .سي .دي ) است .
اين ماده بر روي جانوران زيادي مورد آزمايش قرار گرفته ولي بر هيچ يك از آنها بجز عنكبوت تاثيري نداشته است .
استفاده در اين حيوان موجب ميشود كه تارهايي دلپذير تر بتند .
ال سي دي از نظر تاثير بر سطوح عالي فكر اثري جالب دارد و حتي مقدار كم آن نيز
( حدود يك سيصد هزارم اونس )
اين ماده در انسان آثار عميق بر جاي ميگذارد ...
بر حسب چگونگي مصرف . نزديك به نيم ساعت بعد از مصرف . اثرات آشكار ميشود .و پس از يك ساعت ونيم به اوج خود ميرسد .
و شش تا دوازده ساعت بعد از مصرف اثرش پايان ميپذيرد
به نظر ميآيد اثر اين ماده بيشتر بر سيستم شبكه اي وسيستم ليمبيك محدود باشد .
سيستم اخير تجارب عاطفي را شدت وضعف ميبخشد .
بنابر اين ال سي دي مستقيم بر ان منطقه اي از مغز كه مسئول تصفيه ومقايسه اطلاعات حسي هستند .
و احساس فرد را درباره اين ماده تعيين ميكنند ؛ اثر ميگزارد .
سخن گفتن .قدرت راه رفتن . و غالب فعاليتهاي جسمي با مصرف اين ماده به طور كامل دست نخورده باقي ميماند .
فشار خون و نبض طبيعي است ..
رفلكسها تند ميشود وعوارض جانبي نامطبوع نخواهد بود .
اين ماده در مغز انسان فقط بر منطقه خود آگاهي عالي تر تاثير ميكند . يعني همان منطقه اي كه به اعتقاد عده اي شخصيت
انسان را كنترل مينمايد ..
شبيه حالت محروميت حسي ؛ جالب توجه ترين اثز رواني اين ماده كند كردن حس گذشت زمان است .
اين نوع حس پيدا كردن از زمان (زمان حال ابدي ) بسيار شبيه حالت لحظاتي است كه انسان در خطر مي افتد .زمان به كندي ميگذرد ...
در انسان قدرت توليد اين حالت در موارد ضروري وجود دارد . ولي بر طول عمر شخص نميافزايد .
پس از مصرف اين ماده جدايي ميان خويشتن و ديگري يعني پاتوق باستاني (بدن ) ناخوداگاه به سرعت از بين ميرود و مرزهاي من حل ميشود .
سيدني كهن در اين باره ميگويد :
از كار باز داشتن ظريف عقل موجب رويا ميشود ؛ هويت در احساسات اقيانوسي وحدت غوطه ميخورد وديدن معاني تحميلي و قرار دادي جسم ديده شده را از دست ميدهد ...
از اين جنبه دانستن اين نكته اهميت دارد كه انسان به طور طبيعي آنچه را كه معتقد است درك ميكند .
انسان احساساتش را با نظريه و وطريقه وجودي اجسام واشيا ء متناسب ميكند .
تجربه معمولي متناسب شدن قدرت ديد انسانها با عينك كه همه چيز را تغيير ميدهد اين مساله را تاييد ميكند .
پس از عينكي شدن شخص ؛ مغز ظرف يكي دوروز ميدان بينايي را اصلاح ميكند و افراد عينكي پس از گذشت اندك مدتي دوباره همه
چيز را درست ميبينند و هنگامي كه انها عينك را بردارند دوباره تمام دنيا را تغييير يافته ميبينند .
به اين ترتيب جهان آنچنان كه هست ديده نميشود ؛ بلكه آنچنان ديده ميشود كه بايد باشد .
بخشي از اين مسئله عبارت از آن است كه
انسان احساسات فراواني را دريافت ميكند .
احساساتي كه ناگزير ازدريافت وانتخاب انهاست !
احساساتي كه به سرعت با انتخاب دقيق وباريك بيني پايان ميگيرد .
با مصرف ال سي دي مي توان چشم بندها را كنار گذاشت و اجسام را براي بار اول آنچنان كه هستند تر وتازه ديد .
در اين حالت انسان ميتواند صداي زنگها ؛ بوي موسيقي و بافت خلق را ارزيابي كند .
زنبوران و خفاشان و هشت پاي كف درياها بدون آنكه در گستره رقابتي حساسيت و دقت انسان باشند ؛ در هر زمان كه بخواهند همه اين كارها را انجام ميدهند ...
همه كودكان با وضوح كامل اشيا ء را ميبينند . امكان دارد آنچه كه ما توهم ميناميم بخش طبيعي هر تجربه رواني كودك باشد.
(به نظر ميرسد نقاشيهاي كودكان اين امر را نشان دهد ) ولي با افزايش سن ديد انسان تيره وتار شده و در نهايت فرو مينشيند .
زيرا ديدها ارزش اجتماعي منفي پيدا ميكنند .
هر يك از جوامع براي مساله معيارهاي سلامتي
خطوط راهنماي ويژه اي در اختيار دارند ؛ و با تركيب فشارهاي فرهنگي و نياز به پذيرش و يكنواختي غالب آدميان ميتوانند در اين محدوده قرار بگيرذند .
و تعداد كمي كه با اين معيارها نميخوانند در دسته ديوانگان طبقه بندي ميشوند .
بر اساس قوانين موجود
اين افراد از آزادي محروم بوده و به مراقبت احتياج دارند .
ولي محدوديت موجود براي اين بيشتر در جهت حفظ از منافع جامعه است تا كمك به اين افراد .
كشور اتحاد جملاهير شوروي قبل از فروپاشي هر شخصي كه با قوانين دولت مركزي حاكم مخالف بود را ديوانه قلمداد ميكردند و
هميشه انشعابيون مورد اين وضع قرار ميگرفتند ...
تعداد افرادي كه كه با محدوديتهاي سلامت جامعه متناسب نيستند . و از آن دور ميشوند .( حتما ملاك جسمي نيست دوري ذهني نيزبر اين امر مترتب است ) . اين گونه افراد كم هستند زيرا اين كار در چار چوب مذهبي انجام ميشود .
و در اين چارچوب اين گونه فعاليتهاي انقلابي امكان پذير و قابل قبول است .
زيرا نشان ملهم از خدا ميباشند .
بسياري از اين افراد كه داراي اين نوع تجربه متعالي هستند .
به دور از محدوديت موجود با بروز نظري جديد نسبت به مسايل جامعه باز ميگردند و راه زندگي خود وديگران را كه هميشه هم بهترين نيست عوض ميكنند ...
بعضي از قديسان وپيام آوران به واقع افراد معمولي نبوده اند .ولي طبقه بندي اين افراد در دسته جداگانه نيز معنايي ندارد .
حضرت محمد ( درصورت تعميم دادن به اين برداشت ) به عنوان يكي از اين افراد فرموده :
انما انا بشر اذا امرتكم بشي ء من دينكم فخذوا به و اذا امرتكم بشي ء من رايي فانما انا بشر
( من انساني مانند شما هستم وقتي شما را در كار دين دستور دادم بدان رفتار كنيد و وقتي از پيش خود شما را به چيزي فرمان دادم ؛ من انسان هستم . ) نهج الفصاحه ص 190
تجارب اين افراد منحصر به فرد نيست .
تقريبا هر كسي در زماني از زندگي خود به لحظه وجد شعف . خوشي يا نشئه دچار شده است كه حاصل جرقه اي از زيبايي عشق تجربه جنسي يا بصيرت بوده است .
اين روياهاي گذراي پرداخته ولذت زيبايي شناسي ؛ نظري اجمالي به حالتي است كه مسيحيان آن را عشق الهي ( ذن بوديستها ساتوري ) .
هندوها (موكشا)
و ودانتا آن را صمدي مينامند ...
به جهت اينكه اين گونه تجارب خوب درك نشده اند در عرفان دفن شده اند و فوق طبيعي قلمداد ميگردنند .
از آن جهت كه اين حالات با طبقه بندي سلامت فرهنگي متناسب نيستند آنها را ناسالم ميپندارند .
ولي اگر از مصرف اين نوع نشانه پر بار پرهيز كنيم به درك آن موفق نميشويم ؛ در نتيجه اين حالات را به حالات ديوانگي
نسبت ميدهيم .
در مورد اين حالات هيچ نكته فوق طبيعي وجود ندارد
و اهميت مواد شيميايي مانند ال اس دي در بروز اين اين حالات از ان جهت است كه اين حالت ها را به وضوح روشن ميكند .
و اين كار فقط با برداشتن لايه هاي مصنوعي سلامت انجام ميشود و به انسان انكان ميدهد كه يك بار ديگر طبيعي قلمداد بشود .
يكي از رايج ترين آثار مواد روان گردان آن است كه موجب افزايش تلقين پذيري ميشود
و سبب ميگردند انسان نشانه هايي راهنماي محيط را با حساسيتي انحصاري درك كند ...
غالبا به نظر ميآيد افراد تجربي در آزمايشگاه با مصرف ال اس دي ميتوانند ذهن وافكار تجربه گر را بخوانند
ولي با تحليل هاي انجام شده روشن است كه اين افراد نيز همانند حيوانات نسبت به ظريفترين تغييرات موجود در وضع چهره و وضعيت بدن تجربه گر عكس العمل نشان ميدهند .
انسان هميشه قادر به درك ساده و ملموس از اين نوع است كه در مقايسه با سطح طبيعي عكس العمل وي
پاسخي فوق طبيعي به شما ميرود .
ولي در عرصه بيولوژيكي گسترده تر ؛ بروز اين استعدادها پيش پا افتاده و در مجموع بسيار طبيعي است .
حالت معمولي عاقلانه بيداري در انسان خود نوعي حالت وقفه دهنده است ...
بخشي از اين حالت براي پيشگيري از فزوني گرفتن احساسات ورودي ضروري است ولي سدهايي كه توسط دستگاه شبكه اي
ايجاد ميشود نيز انسان را از مواردي محروم ميكند . كه سرشار از جادو والهام است ...
در حاليكه انسان از مغزي بهره ور است كه براي نخستين بار ميتواند اين شگفتي ها را ارزيابي كند ؛ اين مسئله نامعقول جلوه ميكند ...
بليك
ون گوگ
ورلن
كالريج
بودلر
تا حدي در يك حالت آگاهي متعادل زندگي وكار كرده اند و در كوشش هاي خود براي شكستن سدهاي عقل وواقعيت به شدت دچار رنج بوده اند .
يكي از دلايل عمر كوتاه غالب هنرمندان تخيل پرداز شاعران و مجسمه سازان ونقاشان وبه طور نسبي به همين كشاكش دروني آنان براي شكستن اين سدها در سفر هاي بين واقعيت و تخيل خود است كه در رنجي دمادم هم قرار ميگيرند ...
اكنون شايد بيش از هر دوره ديگر تكاملي ؛
انسان نيازمند آن است كه مشكلات ازار دهنده موجود را حل كند ولي كوشش هاي انسان در اين مورد بي معنا خواهد بود .
مگر انكه به اين نكته ارج گزارد كه خود (( خداوند سرنوشت خويش )) است .
انسان بايد بداند به كجا ميرود و چگونه به اين نقطه ميرسد .
مدتي است كه از استعدادهاي آگاه خويش استفاده ميكند .
ولي از استعدادهاي موجود در آن سوي ذهن چشم ميپوشد .
طبيعت همه تجهيزات لازم را براي انجام وظيفه در فضايي ميان دو گوش را در اختيار انسان قرار داده است .
و روشهاي هايپنوزيس ؛ تلقين به نفس ؛ خواب ديدن و توهم تصوري از قدرت انسان بدست ميدهد .
آنچه كه باقي ميماند آن است كه انسان از اين قدرت خويش عاقلانه استفاده كند ...
----------------------------------------------------------------------------
برداشتي آزاد از زيست شناس ( لايال واتسون پي .اچ .دي ) . يونان
يا حق
زیباترین تجربه ای که میتوانیم داشت. تجربه ای است اسرارآمیز ( آلبرت انیشتن )

ارسال پست