شلغم الدین نوشته شده: تجربیات که من از اینگونه افراد داشتم و نتیجه ی استقرایی که من گرفتم اینطوری بود که بیان کردم!
استقرای من هم به همون بر می گشت...
من هم اشاره کردم که به بیراهه رفتی. شما گفتی به طور مثال "حواسپرتها کم هوشند" و این رو با استقرا بهش رسیدین . در حالی که گزاره مورد بحث"حواسپرتها از ميزان ماده خاكستري بيشتري نسبت به حد معمول در مناطق خاصي از مغز برخوردارند" میباشد.
احساسم اینه که شما درک صحیحی از گزاره و آوردن مثال نقض ندارین.
شلغم الدین نوشته شده: ...!
تعریف کوچولویی (!) از ویکی عزیز می آرم براتون برای منور فرموندن جنابعالی از استدلال استقرایی:
"استقرا یعنی رسیدن به نتیجهٔ کلی از طریقِ مشاهداتِ جزیی و مکرر."
فکر می کنم شما برداشت اشتباهی از استقرا داشتین.
کدام برداشت اشتباه. یعنی شما از فهم این جمله ویکی عاجزی؟!!
کاری که محقیقین هم انجام دادن همینه. وابزار مشاهدشون هم تجهیزات عکسبرداری و آزمایشگاهی بوده ! افراد زیادی از حواسپرتها مورد آزمایش رو تک تک بررسی کردن و یه نتیجه کلی رسیدن که همه انسانهای حواسپرت .... (که ممکنه برای صددرصد حواسپرتها درست نباشه.)
شلغم الدین نوشته شده: خواهش می کنم به بالاتر مراجعه کنید در پست هام ذکر کرده ام که «من» اینطوری هستم و شما در واقع دارین از موضوعی حرف می زنید که در ابتدا فاعل اون کار من بودم، گرچه شاید در اثر گذشت چند پست تعمیم پیدا کرده اما نسبت این موضوع به من بر می گرده!
یعنی چی "فاعل اون کار در ابتدا من بودم" !!!
مگه تو دنیا اولین کسی که به تک تک جزییات توجه کرد شما بودی؟!خب گیریم شما بودی ، مگه اولویتی رو در فاعلها ذکر کردم! فرض کن شما میگی : من پرخورم . من هم میگم پرخورها ممکنه چاغ با شن . آیا من گفتم "شما چاقی " ؟ !
شلغم الدین نوشته شده: گذری به لغت نامه ی دهخدای عزیز در تعریف یقین:
«آن است که چیزی را به چشم خود دیده بر ماهیت آن یقین حاصل کرده باشند. (از غیاث ) (از آنندراج )»
ببخشید که با دیدن پست شما فی الجمله یقین پیدا کردم، آخه دوختن خاور به باختر شما در اینکه من «نکته سنج» هستم و «بیماری خود آزاری» (یکم تشریح کنین این موضوع رو خیلی ممنونتون می شم!!!!) دارم خیلی بی نظیر
خب من هم گفتم شما زود به یقین رسیدی! (آوردن قید "زود" فکر نمیکنم تاثیر در تعریف "یقین" بذاره!
)
ولی احتمال میدم شما اشتباهآ در پست قبلیم جمله پایینیم رو به جمله بالاییم ربط دادی.
این شمایی که با قضاوت زود خاور به باختر میدوزید و اتفاقآ اصلا هم بی نظیر نیست. در موردش چن خط بالاتر نوشتم.
شلغم الدین نوشته شده: *ذیل نامه:ببخشید اگه نقل قول هام همراه با نام نویسنده نبود چون یکم Quote تو Quote می شد.
ما نوشتیم و نشد