گسترش شبه علم و خرافات همپای علم

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
Argus

عضویت : شنبه ۱۳۹۴/۴/۲۰ - ۰۷:۲۹


پست: 30

سپاس: 25

گسترش شبه علم و خرافات همپای علم

پست توسط Argus »

درود بر تمام هوپاییان اهل علم و دانش و خرد smile072
با توجه به حجم کثیر مطالب شبه علم در تمام سایت ها و انجمن های علمی و بعضا در هوپا (که به شخصه این انجمن را از بهترین انجمن های علمی کشور می دانم) در این جستار بر آنم که مقاله ای از جناب عرفان کسرایی (پژوهشگر مطالعات علم دانشگاه کاسل) در مورد علم و شبه علم بنگارم که مطالعه آن خالی از لطف نیست.


تصویر

گسترش شبه علم و خرافات همپاي علم


عرفان كسرايي؛ پژوهشگر مطالعات علم وفناوري در دانشگاه کاسل در خصوص تفاوت ها و شباهت هاي الگوهاي ترويج علم در ايران و غرب در روزنامه شرق نوشت:
توسعه علم، فهم عمومي از علم وفناوري، توليد علم، سياستگذاري علم، ارتباطات علم و نظاير آن از جمله کلمات و اصطلاحات کليدي مرتبط با مقوله ترويج علم هستند. همه ساله در بسياري از کشورهاي جهان، موسسات و نهادهاي دولتي يا غيردولتي با پيمايش فهم عمومي از علم وفناوري در جامعه، گزارشي از روند و چشم انداز توسعه علم کشور ارايه مي دهند و همچنين راهکارهايي براي سياستگذاري هاي صحيح و اصولي در اين حيطه پيشنهاد مي کنند.
از ديگر سو پيشرفت روزافزون علم وفناوري، مسايل و چالش هاي جديدي را نيز به دنبال دارد و مسايل زيست محيطي، شبيه سازي و موضوع سلول هاي بنيادي، کاربرد ژنتيک در کشاورزي و تغذيه و انرژي هاي تجديدپذير، پاي علم را به حوزه هاي ديگري نظير اخلاق، اقتصاد و سياست نيز باز مي کند. پژوهشگران سياستگذاري علم در کشورهاي مختلف، الگوهاي استانداردي را در تحليل روند توسعه علم لحاظ مي کنند. در تعاريف کلاسيک دو الگو براي سنجش ميزان فهم عمومي از علم در جوامع وجود دارد که البته هرکدام از اين الگوها مزايا و معايبي نيز دارند: مدل کمبود و مدل گفت وگو يا مدل مشارکت. در مدل نخست، تاکيد روي کمبود دانش عمومي است، کمبودي که بايد از سوي اهل علم و متخصصان برطرف شود. مدل دوم اما به ضرورت ارتباط دوجانبه بين جامعه علمي و شهروندان مي پردازد.
در الگوي اول، دو مقوله سواد علمي و فهم عمومي مورد توجه قرار مي گيرد و تحليل هاي آماري در اين باره به صورت ضمني نشان خواهند داد برنامه هاي ترويج علم يک کشور تا چه حد موفق عمل کرده اند.
ترويج علم عمومي مشخصه ها و مولفه هايي دارد که بر طبق آن مي توان ميزان فهم عمومي يک جامعه از مقوله علم را ارزيابي کرد. دانش ابتدايي نسبت به مباحث علمي کتاب هاي درسي پايه، فهم روش هاي علمي مانند استدلال و استقرا و استنتاج، تصور مثبت از مقوله علم وفناوري و رد باورهاي خرافي مانند طالع بيني يا اعتقاد به اعداد از جمله شاخص هاي فهم عمومي از علم هستند.
اما در نهايت ناباوري مي بينيم که وضع جوامع مترقي و صنعتي دنيا دست کم در موضوع باورمندي به خرافات و شبه علم، به هيچ عنوان بهتر از کشورهاي درحال توسعه نيست.
زماني که به آلمان مهاجرت کردم، مي پنداشتم در بطن يک جامعه مترقي و پيشرفته که سهم بزرگي در توليد علوم از فيزيک، شيمي، پزشکي و... گرفته تا رياضيات و فلسفه داشته و دارد و دانشمندانش ده ها جايزه نوبل را از آن خود کرده اند، خبري از شبه علم و خرافات نيست اما کار با موسسات ترويج علم و همچنين مشاهدات شخصي به انضمام بررسي آمارها، خلاف اين را نشان مي داد و باعث شد که در باورم تجديدنظر کنم.
اگر در کشور ما ايران طبق آمارهاي منتشرشده ۱۰درصد از جمعيت طي يک سال نزد رمال و... رفته اند در غرب نيز آمارها تا همين حد نگران کننده است. گزارش موسسه «Demoskopie» در سال ۲۰۰۵ بيانگر رشد نگران کننده باورهاي خرافي مردم آلمان به نسبت سال هاي دهه۷۰ ميلادي است؛ مثلادر سال۲۰۰۵ چيزي حدود ۲۸درصد از افراد به نحوست عدد ۱۳ اعتقاد داشتند درحالي که اين آمار در سال ۱۹۷۰ تنها ۱۷درصد بوده است. يا اينکه ۶۶درصد آلماني ها تصور مي کنند فرشته محافظي دارند که به آنها در مواقع خطر ياري مي رساند. شمار معتقدان به انرژي شفابخش سنگ ها و تعداد زياد مشتريان درمان هاي جعلي معنوي مانند ريکي و نظاير آن نيز در اين کشور کم نيست.
اين آمارها نشان مي دهد توسعه صنعتي و همچنين شاخص بالاي توليد علم الزاما به معناي فهم عمومي و سواد عمومي قابل قبول يک جامعه نيست. ترويج علم در ايران با موانعي چون باورمندان به طلسم، هوميوپاتي، عرفان حلقه و شعور کيهاني، فالگيري و کف بيني، رمالي، غيبگويي، مهره مار، نحوست يا شگون اعداد، درمان هاي دروغين و جعلي، زدن ضربه به تخته براي رد بلا، خوش يمني نعل اسب، نحوست گربه سياه، صبرکردن پس از عطسه، خواص سنگ ماه تولد، آل، انرژي درماني، فال قهوه و تاروت روبه رو است و در غرب نيز وضع تقريبا به همين منوال است، احيانا با زمينه فرهنگي و اسامي متفاوت. طبق گزارشي مربوط به سال۱۳۹۰، رمالان و فالگيران در ايران برحسب ميزان شهرت و مقبوليت، مبالغي بين۲۰هزار تا ۳۰۰هزارتومان و در برخي موارد مبالغ قابل توجهي تا سقف پنج ميليون تومان نيز دريافت مي کنند. (روزنامه شرق، شماره ۱۲۷۳) در غرب نيز مارکتينگ و بازار پرسود خرافات و رمالي با سوءاستفاده از ناداني عمومي، سود سرشاري عايد رمالان و فالگيران مي کند و مراجعان به درمانگرهاي تقلبي نيز بازار سکه اي دارند.
هرساله ميلياردهادلار در سراسر دنيا براي افراد و محصولاتي که ادعاي نيروهاي ماوراءالطبيعي دارند، خرج مي شود. فروش کتاب ها، مطالب مجله ها و تلويزيون، فيلم ها و نظرسنجي ها بيانگر علاقه گسترده مردم به مباحث فراحسي، پارانرمال، غيبي، ارواح و جهان هاي ديگر است. نظرسنجي انتشاريافته توسط «گالوپ» در هشتم ژوئن ۲۰۰۱ نشان مي دهد ۵۴درصد مردم آمريکا به درمان وراحسي يا معنوي يا به نيروي ذهن انسان براي درمان بدن، ۳۲درصد به نهان بيني يا نيروي ذهن براي آگاهي از گذشته و پيش بيني آينده، ۲۸درصد به اختربيني يا تاثير ستارگان و سيارات بر زندگي انسان اعتقاد دارند.
پرسش اينجاست که چرا با وجود موسسات پژوهشي و انجمن هاي ترويج علم فعال، خرافات و باورهاي شبه علمي حتي در جوامع صنعتي و پيشرفته روزبه روز گسترش مي يابد؟ به عبارت ديگر توسعه علمي پايدار و آمار خيره کننده توليد علم، چگونه در کنار روند فزاينده باور به شبه علم و خرافات در جامعه توجيه مي شود؟
يک پاسخ محتمل مي تواند بودجه هاي کلان دانشکده هاي فني دانشگاه ها و موسسات پژوهشي باشد. سرمايه گذاري هاي هنگفت روي فناوري ها و حتي علوم پايه به صورت تخصصي و صرفا در محيط هاي آکادميک سبب شده تلاش ها براي زدودن باورهاي خرافي و شبه علم در آموزش ابتدايي و در ميان عموم مردم چندان موفق نباشد.
همان گونه که ذکر شد، رد باورهاي خرافي مانند طالع بيني يا اعتقاد به اعداد از جمله شاخص هاي مهم فهم عمومي از علم است. بنابراين شاهد جامعه اي هستيم که توسعه خود در علم وفناوري را مديون اقليتي متخصص است و در عين حال فهم عموم شهروندان از علم نمره قابل قبولي ندارد. فارغ از اينها، اين کشورها در توسعه علمي نمونه هاي موفقي بوده اند. اساسا توسعه علمي يک کشور مستلزم برنامه ريزي سيستماتيک در سطوح کلان است و البته بودجه پژوهش، هزينه دارد. دانش، شغل دانشمند است و نمي توان از پژوهشگران انتظار داشت که هم دغدغه هاي مالي داشته باشند و هم بتوانند ذهن خود را به زمينه پژوهشي شان معطوف کنند.
در آلمان به صورت کلي اين امکان براي پژوهشگران وجود دارد که با بهره گيري از بورسيه ها و کمک هزينه هاي مالي موسسات پژوهشي يا دانشگاه ها، تامين مالي شوند و بتوانند تمرکز خود را نه روي کسب معاش، بلکه روي زمينه پژوهشي بگذارند. البته در اين خصوص همچنان نقايصي هم هست. به عنوان مثال گفته مي شود توزيع متقارني به لحاظ تخصيص بودجه ها صورت نگرفته يا اگر هم گرفته، از ديد بسياري همچنان اين توزيع رضايتبخش نيست. درواقع اين سياست هاي کلان سياسي و اقتصادي است که به بودجه بندي براي توسعه علوم جهت مي دهد. براي نمونه در سال هاي اخير، روي آوردن دولت آلمان به تامين انرژي از محل انرژي هاي تجديدپذير، سرمايه گذاري عظيمي را در بخش انرژي هاي باد و انرژي خورشيدي و... در پي داشته است.
اغلب بودجه پژوهشي دانشگاه ها و موسسات پژوهشي روي پژوهش هاي مرتبط با تکنولوژي و صنعت يا بيولوژي و عصب شناسي و... متمرکز شده و در بسياري از موارد ممکن است پژوهشکده هاي علوم انساني از فرصت و موقعيت مساوي برخوردار نباشند. اين موضوع که بودجه توسعه علمي کشور به چه شکل و باچه مکانيسمي به شاخه هاي مختلف علوم تخصيص يابد، يکي از بنيادي ترين پرسش هاي بحث حوزه سياست گذاري علم است. تخصيص و صرف بودجه تحقيقات در ديرينه شناسي، فيزيولوژي، فيزيک ذرات يا در نانوتکنولوژي، کيهان شناسي، مهندسي کشاورزي يا مکانيک يا متالورژي با بحث و تبادل نظر متخصصان در موسسات پژوهشي بزرگ تعيين مي شود و نهادها و انجمن ها و دانشگاه ها، با صرف هزينه و کنارگذاشتن بودجه و همچنين موسسات تحقيقاتي با اعطاي جوايز ارزشمند به فعالان علم وفناوري، اين انگيزه را در دانش پژوهان به صورت چشمگيري تقويت مي کند.
انتظار توسعه علم بدون صرف بودجه و بدون در نظر گرفتن انگيزه مالي پژوهشگران، توقعي بيجا و غيرعملي است. درست است که دنياي علم، دنياي تجارت و مارکتينگ نيست و ماهيت و محتواي علم و روش علمي با دنياي تجارت متفاوت است، اما نمي توان اين واقعيت را ناديده گرفت که علم، شغل دانشمند است و کمتر پژوهشگري حاضر مي شود صرفا براي ارضاي روحيه جست وجوگرانه خود و به صورت رايگان، خود را وقف پژوهش و فعاليت علمي کند.

منبع:
http://www.shafaqna.com/persian

ارسال پست