کاشف اکسیژن واقعا چه کسی بود؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
Argus

عضویت : شنبه ۱۳۹۴/۴/۲۰ - ۰۷:۲۹


پست: 30

سپاس: 25

کاشف اکسیژن واقعا چه کسی بود؟

پست توسط Argus »

کاشف اکسیژن واقعا چه کسی بود؟
جمله ای منسوب به ویل دورانت می گوید:
(( تاریخ را باید فیلسوفان بنویسند و فلسفه را مورخین ))
در مباحث مرتبط با فلسفه علوم طبیعی، تحلیل تاریخی مقوله علم، اکتشاف و اختراعات، کمک بزرگی به درک مفهوم علم می کند.
حتی می توان گفت دست یافتن به درک فلسفی از علوم، بدون بررسی تحولات تاریخی آن ممکن نیست.
یکی از تاثیر گذارترین فیلسوفان علم معاصر ((توماس کوهن)) بود که نقش مهمی در توجه فیلسوفان علم به مساله تاریخ علم داشت.
کتاب مشهور او با نام ((ساختار انقلاب های علمی)) تاثیر زیادی در حوزه های مختلف فکری و فلسفی داشته و به گواه روزنامه گاردین، یکی از صد کتاب پر نفوذ قرن بیستم بوده است. کوهن برای روشن کردن ایده هایش، مثال های تاریخی زیادی را ذکر می گند و به طرح سوالات بسیاری در این زمینه می پردازد.
او برای بحث درباره مفهوم اکتشاف، با چند مثال تاریخی شروع به طرح پرسش می کند مثلا می پرسد:
اکسیژن را چه کسی کشف کرده؟


تصویر


کارل شیله یا جوزف پریستلی یا آنتونی لاوازیه و یا پیر باین؟
از نظر تاریخی، شیله قبل از پریستلی و لاوازیه کار خود را تمام کرده بود، اما داستان به این سادگی ها نیست!
باین در مارس ۱۷۷۴ متوجه شده بود که با گرم کردن سرب قرمز جیوه، گازی بدست می آید که او آن را ((هوای غیر فرار)) نامید.
چند ماه بعد، پریستلی (ظاهرا بدون اطلاع از کار باین) این آزمایش را انجام داده و نتیجه گرفته بود گاز بدست آمده طی این آزمایش، به فرآیند سوختن کمک می کند. پریستلی تصور می کرد گاز بدست آمده از گرم کردن رسوب قرمز جیوه، هوای نیتریته است.
او با سفر به پاریس، لاوازیه را از واکنش شیمیایی جدیدش باخبر کرد.
لاوازیه نیز در سال ۱۷۷۵ این آزمایش را شخصا و با روش بهتری نسبت به آنچه که پریستلی انجام داده بود، تکرار کرد و دریافت که گاز حاصله از این واکنش، نه آن طور که باین می گفت هوای غیر فرار است، نه آن گونه که پریستلی نتیجه گرفته بود، هوای نیتریته.
داستان را کوتاه کنیم، اگر از ما بپرسند چه کسی اکسیژن را کشف کرده، تکلیف چیست؟
با توجه به اینکه پریستلی در سال ۱۷۷۴ دقیقا نسبت به آنچه کشف کرده بود آگاهی نداشته و لاوازیه کار او را توسعه داده و دریافته که اساسا موضوع از چه قرار است، کدام یک از این دو یا چند تاریخ را باید مبدأ کشف اکسیژن بدانیم؟
از دیدگاه توماس کوهن، کشف یک رویداد بخصوص، نقطه ای نیست که بتوان آن را به شخص یا زمان معینی نسبت داد. در واقع فرآیند اکتشاف، در بستر زمان اتفاق می افتد و افراد بسیاری در آن سهیم هستند.
مثال دیگر توماس کوهن در تاریخ علم، کشف اورانوس است.
در شب ۱۳ ماه مارس سال ۱۷۸۱، (( ویلیام هرشل)) اخترشناس در دفتر یادداشت روزانه اش چنین می نویسد:
((در منطقه نزدیک به زتای ثور، چیز غریبی مانند یک سحابی، یا شاید یک دنباله دار وجود دارد))
این جمله در تاریخ علم، به عنوان نخستین ثبت رسمی مکتوب از کشف سیاره اورانوس شناخته می شود.
اما این تاریخ برای کشف اورانوس الزاما درست نیست. حد فاصل سال های ۱۶۹۰ تا ۱۷۸۱ (یعنی زمانی که هرشل، مشاهده اورانوس را ثبت کرد) همین جرم آسمانی لااقل ۱۷ بار مشاهده شده بود.
هرشل فکر می کرد با یک دنباله دار مواجه شده است. اخترشناسان دیگر اروپا نیز از کشف هرشل باخبر بودند.
در این بین ریاضی دانان نیز دست به کار شدند تا مدار دنباله دار تازه کشف شده را محاسبه کنند، اما هیچ کدام از این تلاش ها موفق نبود، تا این که ((لکسل)) ستاره شناس این فرض را مطرح کرد که شاید شی مشاهده شده هرشل، یک سیاره باشد.
توماس کوهن می پرسد کدام یک از این ها تاریخ کشف اورانوس است؟
کشف اورانوس را باید به هرشل نسبت داو یا لکسل؟


منبع:
مجله دانستنیها - شماره ۱۳۳ - صفحه ۲۷
نویسنده: عرفان کسرایی

ارسال پست