توهم زمان: چه چیزی واقعی است؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
stanly

نام: م.گ

محل اقامت: کی اف

عضویت : جمعه ۱۳۹۴/۱۰/۲۵ - ۰۱:۰۶


پست: 362

سپاس: 117

جنسیت:

توهم زمان: چه چیزی واقعی است؟

پست توسط stanly »

توهم زمان: چه چیزی واقعی است؟



رابرت لارنس کوهن، سازنده، نویسنده و میزبان برنامه ی “نزدیک به حقیقت”(Closer to Truth) میباشد که یک برنامه ی تلویزیونی و چندرسانه ای ملی است. وی در این برنامه به کمک متفکران پیشگام جهان به کاوش عمیق ترین سوالات بشر می پردازد. یکی از این سوالات دشوار زمان است.
چرا زمان بحث بر انگیز است؟ زمان واقعی به نظر می رسد، همیشه وجود دارد و با بیرحمی پیش می رود. جریان دارد و مانند رودخانه ای جاری است. جهت دارد، همیشه رو به جلو می رود. توالی دارد، هر رویدادی پس از دیگری. مدت دارد، یک دوره ی قابل اندازه گیری بین رخدادها. رهاورد ویژه ای دارد، تنها زمان حال واقعی است. به نظر می رسد که زمان، زمینه ی کلی وقوع تمام رخدادهاست، توالی آن قابل تعیین و مدت آن قابل اندازه گیری است. سؤال اینجاست که آیا این ویژگی ها واقعیت های دنیای مادی است یا زاییده های مصنوعی ذهن انسان. زمان ممکن است آن چیزی نباشد که به نظر می رسد. این واحد پیوسته و روان که بخش ندارد و صحنه ی جاودانی تمام رخدادهاست.

آیا زمان مادی است؟


درک کردن زمان برابر با احساس کردن اساس حقیقت است. کوهن می گوید در مجموعه ی تلویزیونی خود یعنی “نزدیک به حقیقت” با فیزیکدانان و فیلسوفان مصاحبه می کند و بسیاری از آنان ادعا می کنند که زمان یک توهم است. منظور آنها از “واقعی نبودن” زمان چیست؟ هیو پرایس، استاد فلسفه در دانشگاه کمبریج ادعا می کند که سه ویژگی اساسی زمان نه از دنیای مادی، بلکه از وضعیت های ذهنی ما می آیند: لحظه ی حال که لحظه ای خاص است؛ جریان یا گذر زمان، و جهت مطلق زمان.

پرایس می گوید: «چیزی که فیزیک به ما میدهد، به اصطلاح ‘جهان بلوکی’ است. جایی که در آن زمان، بخشی از ساختار چهار بعدی فضا-زمان است و خود فضا-زمان، چیزی بنیادی نیست ولی از ساختار عمیق تری پدید آمده است. او می گوید که ما به این دلیل “پیکان” یا جهتی از زمان و حتی علیت را احساس می کنیم که مغز ما “عنصری ذهنی” را به واقعیت اضافه می کند، “تا ما به عنوان نماینده هایی در این محیط، بتوانیم چشم انداز جسمانی خود را به دنیای بیرون ارائه کنیم.»

جهان بلوکی را، که توسط نظریه ی نسبیت اینشتین تأیید شده، به عنوان یک ساختار چهار بعدی فضا-زمان در نظر بگیرید که در آن، زمان شبیه مکان است و هر اتفاق، مختصات یا آدرس خود را در فضا-زمان دارد. زمان قابل انعطاف است و همه ی فاصله ها در این ساختار به یک اندازه “واقعی” هستند، بنابراین آینده و گذشته به اندازه ی زمان حال واقعیت دارند.

زمان هست، بود یا خواهد بود؟

پس آیا چشم انداز انسانی ما خودمان را فریب داده؟ آیا احساس ما از اینکه زمان جریان دارد یا می گذرد و ضرورتا جهت دارد، احساسی کاذب است؟ آیا ما اشتباها به زمان حال اهمیت می دهیم؟ مکس تگمارک، فیزیکدان مؤسسه ی فناوری ماساچوست اظهار داشت: «ما می توانیم واقعیت را یا به صورت مکانی سه بعدی تصور کنیم که وقایع در آن در طول زمان رخ می دهند، یا به عنوان مکانی چهار بعدی که هیچ چیز در آن اتفاق نمی افتد. (‘جهان بلوکی’). و اگر تصور دوم درست باشد، بنابراین تغییر واقعا یک توهم است، زیرا هیچ چیز در حال تغییر نیست؛ همه چیز وجود دارد، گذشته، حال، آینده.» او اضافه کرد: «پس زندگی مانند یک فیلم است و فضا- زمان مثل یک دی وی دی. گرچه این همه داستان در طول فیلم رخ می دهد، اما خود دی وی دی به هیچ وجه تغییر نمی کند. ما در هر لحظه این توهم را داریم که گذشته گذشت و آینده هنوز وجود ندارد و همه چیز در حال عوض شدن است. اما تنها چیزی که من از آن آگاهم، وضعیت مغزم در همین لحظه است. تنها دلیلی که باعث شده من احساس کنم که گذشته ای دارم این است که درون مغزم خاطراتی وجود دارد.»

آندرا آلبرشت، کیهان شناسی نظری از دانشگاه دیویس کالیفرنیا اظهار داشت: «زمان وجود دارد. به آن یک پارامتر خارجی می گویند، پارامتری مستقل در معادله قدیمی حرکت. بنابراین به نظر می رسد که وقتی فیزیک میخوانیم، زمان (همان زمانی که از وقتی ساعت یاد گرفتیم با آن آشنایی داریم) ناپدید می شود، تا وقتی که به نظریه ی نسبیت می رسیم.» وی افزود: « اساس نسبیت این است که زمان مطلق و فضای مطلقی وجود ندارد. همه چیز نسبی است. وقتی که سعی می کنید در مورد زمان در بافت جهان بحث کنید، به این ایده ی ساده نیاز دارید که بخشی از جهان را جدا کنید و نام آن را ساعت بگذارید، و تکامل زمان، تنها رابطه ای است بین بخش هایی از جهان و ساعت شما.»

فیزیکدانی بریتانیایی به نام جولین باربور، زمان را به صورت توالی تصاویر و عکس هایی لحظه ای توصیف می کند که پیوسته در حال تغییرند. « من به تو نگاه می کنم، تو سرت را تکان می دهی. ما بدون این تغییرات، نمی توانستیم تصوری از زمان داشته باشیم.» باربور ذکر کرد: « آیزاک نیوتن به این تأکید داشت که حتی اگر هیچ اتفاقی رخ ندهد، باز هم زمان در حال گذر است، که به اعتقاد من این کاملا نادرست است.» از دیدگاه باربور تغییر واقعی است، اما زمان نه. زمان فقط بازتابی از تغییر است. مغز ما از روی این تغییرات، زمان را طوری حس می کند که گویی در جریان است. به نقل از او “همه ی شواهدی که ما از زمان داریم به صورت ترکیب های ثابتی رمز گذاری شده اند که ما بصورت ذهنی آنها را می بینیم یا تجربه می کنیم و همه ی آنها با هم جمع شده اند تا زمان را به صورت خطی نشان دهند.”

تماماً هم غیر واقعی نیست؟

اما همه ی فیزیکدانان هم حاضر نیستند زمان را به سطح دوم نزول دهند. جان پولکینگ هورن، یک فیزیکدان کوانتوم معتقد است که جریان و جهت زمان واقعی و بی رحم است. به بیان او این « استدلالی اشتباه است که از نظریه ی نسبیت برای اثیات اینکه زمان یک توهم است استفاده کرد، زیرا هیچ ناظری از یک واقعه ی دوردست یا همزمانی وقایع مختلف اطلاعی ندارد، مگر تا زمانی که آن وقایع به روشنی در گذشته ی آن بیینده باشند. بنابراین تمرکز آن استدلال بر شیوه ای است که ناظران توصیف خود را از گذشته سازمان می دهند و نمی تواند درباره ی واقعیت آینده ی پیش رو بحث کند.» پولکینگ هورن نظریه ی جهان ثابت بلوکی فضا و زمان با هم را رد می کند. به گفته ی او “ما در دنیایی از رها کردن و شدن زندگی می کنیم.”

فیزیکدانی نظری از مؤسسه ی پریمتر به نام فوتینی مارکوپولو کالامارا بیان داشت: « من این تجربه ی غم انگیز را داشته ام که فیزیکدانان به من می گویند زمان واقعی نیست. …این مرا گیج می کند، زیرا زمان به نظر واقعی می آید. اتفاقات رخ می دهند. وقتی که من دست هایم را به هم میزنم، این اتفاق رخ می دهد. من ترجیح می دهم بگویم که نسبیت عمومی، نظریه ی قطعی نیست تا این که بگویم زمان وجود ندارد.»

زمان یک تضاد اولیه بین نسبیت و مکانیک کوانتوم است که در نسبیت، زمان قابل انعطاف و اندازه گیری است، در حالیکه در مکانیک کوانتوم یه عنوان زمینه ای غیر قابل مشاهده فرض می شود. از دیدگاه بسیاری از فیزیکدانان، گرچه ما زمان را از نظر روانشناسی بصورت واقعی تجربه می کنیم، اما اساسا زمان واقعی نیست. در عمیق ترین پایه های طبیعت، زمان یک عنصر یا مفهوم اصلی و ناکاستنی نیست که برای شکل دادن به واقعیت به آن نیاز باشد. این ایده که زمان واقعی نیست، ایده ای متضاد است. اما بسیاری از نظرات در مورد چگونگی عملکرد دنیا بودند که انسان بی چون و چرا آنها را پذیرفت و بعدها نیاز به بررسی دوباره پیدا کردند. همانگونه که تگمارگ بیان می کند،« بسیاری چیزها در فیزیک بوده اند که ما تصور می کردیم اساسی هستند و بعدها مشخص شد که توهم محض بوده اند و ما در همه چیز تردید می کنیم، حتی در زمان.»

کوهن کی گوید: اینکه واقعیت چیست بستگی دارد به اینکه زمان چیست. آیا زمان غیر قابل تقلیل، بنیادی و توصیف گر نهایی ِ واقعیت است؟ یا احساس ذهنی زمان گذرا که آفریده ی مغز ماست که برای اهداف دیگری به وجود آمده، یک توهم است؟ این نظریه تقسیم شده است، اما بسیاری از فیزیکدانان و فیلسوفان اکنون گمان می کنند که زمان، مفهومی اساسی نیست؛ بلکه زمان از چیز اساسی تر دیگری پدیدار شده است. یک چیزغیرمادی و کاملا متفاوت (شاید چیزی با بصیرت، تدریجی، غیر متوالی، روان). البته چاره ی دیگر استفاده از شهود مشترکمان است: زمان جاری است، زمان حال به عنوان تنها زمان حقیقی بسیار ویژه است و ماهیت عمیق واقعیت، ماهیتی از شدن است. من نمی توانم تصمیم بگیرم…

http://bigbangpage.com/physics/%D8%AA%D ... %AA%D8%9F/

ارسال پست