چگونه فردی خردمند شویم؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7029

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط DARKENERGY »

Wisdom Pyramid.jpg



مدتی بود که به این فکر می کردم که چرا حتی بسیاری از افرادی که دارای مطالعه زیاد هستند
و البته کتاب ها و مقالات خوب و علمی هم مطالعه می کنند, در تصمیم گیری ها و نظرهایی
که می دهند دچار جزم اندیشی و حتی انتخاب های عجیب و غلط هستند.
چرا اینهمه کتاب خوانی در تصمیم گیری آنها تاثیر اندکی گذاشته.

در پاسخ به این پرسش یاد یک نظریه در <مدیریت استراتژیک> بویژه بخش <مدیریت اطلاعات> افتادم
و
<هرم خردمندی> (Wisdom Pyramid) که شوربختانه هیچ جای اینترنت فارسی مدل یا معادل و حتی
ترجمه یا متن نوشته شده در این زمینه ندیدم. خودِ همین نبودِ حتی یک متن در این زمینه،
پاسخی بود به پرسش من، ندانستن آگاهی و علم از اهمیت مدیریت اطلاعات.
برای نرفتن به حاشیه اهمیت مدیریت اطلاعات را شاید در متنی دیگر توضیح دادم.
در این مقاله قصد توضیح و تدریس هرم خردمندی برای مدیریت استراتژیک هم ندارم.
تنها می خواهم با کمک این مدل مشکل اجتماعی ایرانیان و راه حل خروج از این مشکل را بیان کنم.


    فراموش نشود که ما ایرانیان واژگان را بدون تمرکز و دقت روی معنا بکار می بریم؛
    به هر فرد بی هنر و یا کم هنری نام هنرمند، به هر فرد کم دانش یا بی دانشی نام
    دانشمند، عالم و خردمند را می دهیم و این دقیقا بخاطر کمبود دانش و اطلاعات ماست.
    جالب اینکه مردم عامه و حتی خیلی از افرادی که خود را اهل دانش و علم و درک می دانند،
    تفاوت میان داده، اطلاعات، دانش، و خرد را نمی دانند.
_______________________
در عکس هرمی کشیده شده که مراحل مختلف را نشان می دهد: <هرم خردمندی>
در قاعده هرم <اندازه گیری> (Measurements) را می بینید، اندازه گیری یعنی بررسی
محیط پیرامون به روش درست برای رسیدن به
<حقایق عینی> (Facts)
از طریق مشاهده و آزمون های تکرارپذیر. حقایق عینی مشاهده و ثبت شده باید
به روشی علمی نمونه برداری شده و دسته بندی گردد تا نامش را
<داده> (Data) بنامیم.

خروجی این گردآوری داده ها، نشر داده هاست. این داده ها وقتی با هم مقایسه می شوند
و کلاسه بندی می گردند، دیگر به
<اطلاعات>(Information) تبدیل می شوند.
خروجی داده پردازی گسترش آگاهی و اطلاعات است که به شکل مقالات یا کتاب
خود را نمایان می سازد و کسی که مقالات و کتاب های زیادی می خواند تنها به
گسترش آگاهی خود در آن زمینه خاص کمک کرده و این فرد را نمی توان فردی عالم،
دانشمند، فیلسوف یا خردمند خواند. دقیقا مشکل جامعه ما این است که فرد به صرف
کتاب خوانی یا تحصیل در مدارج بالا که مجبور به پس کردن دوره های آموزشی و شاید
خواندن چند مقاله علمی و تخصصی باشد را دانشمند، خردمند یا عالم و متخصص می دانیم.
در صورتیکه این فرد در بالاترین حالت تنها یک فرد آگاه و مطلع در آن زمینه خاص می باشد.


یک فرد مطلع و آگاه توانایی پاسخ به پرسش هایی از دست <چه چیز> را دارد.
مثلا: <چه چیز عامل گرمایش زمین است؟> وی در این زمینه صاحب نظر نیست،
ولی بخاطر مطالعه درست و آگاهی می تواند نظر دانشمندان در این زمینه را به شما ارائه دهد.
سنجش میزان درستی و آگاهی فرد هم با محک زدن آن اطلاعات داده شده
و جستجو و یک گوگل کردن علمی امکان پذیر است.

حالا پرسش این است که چگونه از این هرم بالا برویم و به سطوح دانشمند یا خردمند برسیم؟
یا حداقل چه کسی را می توانیم ملقب به نام خردمند یا دانشمند و فیلسوف بدانیم؟


دانشمند/فیلسوف کسی است که در زمینه ای تخصصی با پردازش اطلاعات موجود
و مقایسه آن با دانش قبلی بشر به یکی از پرسش ها و حفره های علمی/فلسفی
پاسخی بدهد یا حداقل برای آن مساله فرضیه ای علمی/فلسفی-منطقی داشته باشد.
این مراحل تطبیق و پالایش اطلاعات و در اصل تفسیر اطلاعات به گونه ای که پاسخگوی
پرسشی اساسی باشد نقش مهمی در میزان اعتبار سخن فرد می باشد،

برای همین است که مثلا یک فرد اندیشمند در این سطح حتی یک جمله
بدون منبع مستند نمی گوید و یا حداقل برای تک تک گزاره ها منبعی مستند دارد
که هرچند بیان نمی کند، در صورت خواست مخاطب ارائه بدهد.


توانایی بارز این افراد توانایی پیش بینی محدود در زمینه تخصصی خودشان است
که بر اساس نظریات و مدل های ارائه شده و مقایسه داده ها و اطلاعات روز با این مدل ها
و نظریات با تقریبی خوب می توانند حدسیاتی در احتمال وقوع رخدادهای پیش رو داشته باشند.


یک دانشمند یا فیلسوف بسته به اینکه در کدام سطح از دانش قرار دارد
می تواند به دو پرسش
<چگونه> و <چرا> پاسخ دهد.

مثلا:
<چگونه می شود جلوی گرمایش زمین را گرفت؟>
یا <چرا زمین دچار گرمایش شده است؟>


نوک هرم جایی که شاید آرزوی هر فرد هوشمندی باشد؛ یعنی رسیدن به خردمندی
و محصول آن گرفتن تصمیمات درست و خردمندانه است. در اصل نتیجه خردمندی گرفتن
تصمیمات درست و انجام کار درست، در زمان درست و به بهترین روش می باشد.
برای درک این مهم در مثال گرمایش زمین وی می تواند بگوید که

<بهترین راه برای مبارزه با گرمایش زمین در حال حاضر چیست!>
تنها راه رسیدن به این مرحله هم تمرکز و تنها تمرکز روی تخصص اصلی
و تلاش برای اشراف بیشتر به تمامی مدلها و نظریات موجود در آن بخش خاص می باشد.
تجربه و توان تصمیم گیری هم لازمه اساسی این امر است.

می بینید که بر خلاف تصور عامه و آنچه از گذشتگان یاد گرفته ایم
با گسترش دانش کنونی و حتی گوناگونی فلسفه هیچکس نمی تواند عالم العلوم،
مجتهد یا فیلسوف بشود. شاید تنها بتوان در یک یا چند زمینه تخصصی به درجه اجتهاد رسید.


انسان خردورز کسی است که در راه خردمندی کوشش کند و از همان پله های پایین تر
با گسترش آگاهی و سپس دانش تلاش کند که رشد فزاینده داشته باشد.
درحالی که محصول دانشمندی و اندیشه ورزی مدیریت درست اطلاعات است،
محصول خردمندی سیاست گذاری درست است.

اینکه ما می بینیم در جامعه چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس عمومی
در سطح عامه و حتی در سطح علمی و حتی کشورداری ما بیشتر اوقات
تصمیمات غلط می گیریم و روش های نادرست را در زمان های نادرست
اتخاذ می کنیم تنها و تنها این است که در جامعه ما هرم خردمندی بصورت
فردی و اجتماعی شکل نگرفته است. نهایت جامعه ما نوک حرم اندیشه اش
به داشتن آگاهی برسد، شاید اندکی تولید دانش.


جامعه ای پویا و رو به رشد است که این هرم را نه تنها بطور کامل داشته باشد،
بلکه در حجیم شدن و عظیم شدن آن هم بکوشد. اگر هرم تولید خرد و دانش
جامعه ای اندازه سقف کاردستی کودکان مدرسه باشد، این جامعه به جدیت
در مقابل جامعه ای که هرمی از دانش به بزرگی اهرام مصر ساخته اند
در زمینه های مختلف تصمیم گیری عقب می ماند و در سیاست گذاری های
فردی و اجتماعی دچار اشتباه می شود.

نکته بسیار مهم دیگری که می خواستم بگویم این است که یک فرد می تواند
در یک یا چند مورد خاص خردمند، در مواردی دانشمند، اما در خیلی از موضوعات
آگاه و البته در بسیاری از مسائل حتی جاهل و بدون آگاهی باشد.

    بیشتر مردم حتی افراد آگاه به اشتباه فرض می کنند که یک فرد آگاه در زمینه ای
    یا حتی دانشمند در موضوعی باید در تمام زمینه های آن علم و حتی علوم دیگر
    تخصص داشته باشد و صاحب نظر باشد. همین توقع بی جا را هم گاهی از خودمان داریم
    که موجب می شود در زمینه های دیگر نه تنها تلاش برای بهتر شدن نکنیم، بلکه به یک توهم
    خودهمه چیز پنداری برسیم که مانع از رشد و پویایی ما خواهد شد.

    سرآغاز خردورزی این است که نه تنها بدانیم که چه چیزهایی را نمی دانیم
    بلکه حتی در گفتگوهایمان با دیگران بیان کنیم که در آن زمینه خاص آگاهی نداریم
    یا دانش ما محدود است (مثلا من دانشم به این بخش از فیزیک محدود میشود)
    یا با جسارت بگوییم که در این مساله انقدر خردمند نشده ام که بتوانم تصمیم
    درستی و روش درستی را انتخاب کنم.

______________________________________
بیان ندانسته ها، نخستین گام برای دانستن است
و انکار آن نخستین گام به سوی جهل و بی شعوری!

smile072

-----------
نویسنده: اهورا قوامی طهرانی
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

I’m so lonely, broken angel
I’m so lonely, listen to my heart
One n’ only, broken angel
Come n’ save me, before I fall apart

نمایه کاربر
Behjo

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۵ - ۱۸:۳۳


پست: 745

سپاس: 270

Re: چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط Behjo »

هم خنده دارست هم تاسف آور. نویسنده (که گویا خودش نه فیلسوف است نه دانشمند)
فکر کرده همانطور که برای ثروتمند شدن و خوشبخت شدن و... کتاب هایی مینویسند
که «چطور ثروتمند یا خوشبخت شویم؟» برای خردمند شدن هم یک متدی هست که
اگر آن را دنبال کنیم تبدیل به یک خردمند یا فیلسوف میشویم! و چقدر هم تاسف خورده
بابت اینکه مردم از این متد پیروی نمی کنند!

هرمی که معرفی کرده، برگرفته از متد استقراگرایی ست که حدود صد سال پیش عده ای
از فلاسفه ، بنام پوزیتویست ها، برای تولید علم معرفی کردند (البته قدمت آن به خیلی
قبل تر بر میگردد، تقریباً به قرن 15 میلادی و کارهای بیکن) اما این متد یکی دو دهه بیشتر
دوام نیاورد و فلاسفه ی دیگری (از جمله پوپر) نشان دادند که این متد نه تنها کارساز نیست
بلکه اصلاً دانشمندان بر اساس این متد علم تولید نمی کنند. این متد علم را ماشینی میکند
یعنی شما داده گردآوری میکنید و بعد با تحلیل و فشرده سازی آن در نهایت به یک نظریه
میرسید (استقراگرایی) . در این میان عنصر مهم علم ورزی، یعنی خلاقیت حذف میشود.


البته این فقط برای علم بود، برای فلسفه ورزی که این مدل هرمی ابداً جواب نمی دهد.
در فلسفه ی تحلیلی تقریباً متدی وجود دارد که میگوید برای حل یک مسئله باید عناصر
آن را تحلیل کرد و با موشکافی پی به ایراد کار برد. در فلسفه ی قاره ای که اصلاً هیچ
متدی درکار نیست. بنابرین هر کس بگوید این متد را در پیش بگیرید تا تبدیل به یک فیلسوف
شوید در بهترین حالت یک احمق است( اگر شیاد نباشد و نخواهد با فروش کتابهایش به
سودی برسد)

در روش شناسی یکی از روندهایی که توصیف بهتری برای دانش باشد این است(بطور خیلی خلاصه):

سوال: وقتی پیش می آید که ما چیزی را نمی دانیم و می خواهیم بدانیم.
آموزش: ما برای پاسخ به سوالاتمان آموزش می بینیم و اغلب به پاسخ سوالاتمان می رسیم.
یافتن ذهنیت علمی: وقتی آموزش پیدا کردیم ذهنیت علمی پیدا می کنیم.
توقع تبیین مسائل: با چنین ذهنیتی ما از خودمان توقع داریم که بتوانیم مسائل را با دانشمان
حل کنیم. اغلب اوقات می توانیم اینکار را بکنیم ولی:

بحران: وقتی با پدیده ای مواجه میشویم که نمی توانیم آن را با دانش خود تبیین کنیم و با
ناسازگاری میان دانشمان و آن پدیده مواجه میشویم، به مرحله ی بحران میرسیم.

پیدایش مسئله
: از دل این بحران مسائلی پیش می آید.مانند اینکه چرا اینطور است و...
(پیدا کردن مسئله نیاز به خلاقیت دارد. اگر مسئله را درست پیدا نکنیم به جواب درستی
هم نمی رسیم) (مسئله هنوز حل نشده و برای حل شدنش نیاز به پژوهش است ولی
سوال چیزیست که قبلاً حل شده و برای حلش کافیست جواب ها را مطالعه کنیم و آموزش
ببینیم.)

پژوهش: برای حل این مسئله پژوهش راه می افتد.
    نظریه پردازی: یعنی مجموعه ای گزاره های منسجم ارائه دادن که مسئله را حل کند.
    که البته نیاز زیادی به خلاقیت دارد.
    اعتبار سنجی: نظریه باید سنجیده شود تا اعتبار آن مشخص شود. مثلاً اگر نظریه تجربی
    است ، باید به محک تجربه گذاشته شود و اگر نظریست باید تحلیل منطقی شود تا مشخص
    شود ناسازگار و متناقض نیست.

بنابرین برای دانشمند یا فیلسوف شدن لازم است ابتدا آموزش دید و بعد مسئله یابی کرد(خلاقیت)
و برای حل آن مسئله نظریه داد (خلاقیت) و آن را اعتبار سنجی کرد و چون در این روند عنصر خلاقیت
خیلی مهم است ، دانشمند و فیلسوف شدن نسخه ی ثابتی مثل آن مدل هرمی کذایی ندارد.
البته آن متد هرمی کاملاً هم چرت نیست، در برخی رشته های علمی هنوز نیاز به گردآوری داده
برای رسیدن به نظریه هست،مثل رشته هایی که به آمار متکی هستند.

شیوه ی تفکر سیستمی و کل گرایانه هم بسیار مثمرثمر است که در دانشگاه های بزرگ دنیا
به دانشجویان تدریس میشود تا بتوانند متفکران بهتری باشند. در ایران تاجاییکه میدانم فقط دکتر
مشایخی(تحصیل کرده MIT) در دانشگاه شریف آن را تدریس میکند.
فرق یک انسان خوشبخت با یک بدبخت در انتخاب هاییست که میکند

بدرود هوپا

نمایه کاربر
The Morrígan

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ - ۱۸:۱۰


پست: 177

سپاس: 182

جنسیت:

Re: چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط The Morrígan »

به نظر من زیاد مهم نیست که این هرم از کجا اومده و چقدر بین فلاسفه دوام اورده. در گام اول برای کسی که فرق بین متخصص و غیر متخصص تو یه زمینه روُ نمی دونه، و فکر می کنه هر کی از فلان دانشگاه مدرک گرفته یا اهل مطالعه است و چهار تا واژه ی تخصصی تو حرف هاش به کار می بره یعنی تخصص داره، خوندن این مقاله مفیده. به علاوه، بعد از خوندن این مقاله احساس نکردم متد خاصی برای دانشمند یا فیلسوف شدن بهم القا شده. نمی دونم، شاید من به اندازه ی شما موشکافانه بهش نگاه نکردم. صرفاً انتقادش از افرادی که فرق بین متخصص و غیر متخصص روُ نمی دونن برام جالب بود.

نمایه کاربر
Behjo

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۰/۴/۵ - ۱۸:۳۳


پست: 745

سپاس: 270

Re: چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط Behjo »

Nɛməsɪs نوشته شده:ه نظر من زیاد مهم نیست که این هرم از کجا اومده و چقدر بین فلاسفه دوام اورده


اتفاقاً خیلی مهم است که بدانیم نظریه ای که به عنوان راه حل
مسائل به ما داده میشود، با چه نقدهایی روبرو بوده. اگر نقدها
را بدانیم خیلی زود پی به مشکلات آن نظریه خواهیم برد و آن را
به سادگی نخواهیم پذیرفت.

Nɛməsɪs نوشته شده:بعد از خوندن این مقاله احساس نکردم متد خاصی برای دانشمند یا فیلسوف شدن بهم القا شده. نمی دونم، شاید من به اندازه ی شما موشکافانه بهش نگاه نکردم.


کل این متن (که البته نمی توان اسم مقاله را روی آن گذاشت) درباره ی
همین مسئله است:

تنها می خواهم با کمک این مدل مشکل اجتماعی ایرانیان و راه حل خروج از این مشکل را بیان کنم...


***

Nɛməsɪs نوشته شده: گام اول برای کسی که فرق بین متخصص و غیر متخصص تو یه زمینه روُ نمی دونه، و فکر می کنه هر کی از فلان دانشگاه مدرک گرفته یا اهل مطالعه است و چهار تا واژه ی تخصصی تو حرف هاش به کار می بره یعنی تخصص داره، خوندن این مقاله مفیده


اگر همچین نکته ی واضحی را از قبل نمی دانستید، پس درباره ی
مفید بودن این متن حق دارید.(البته فقط در قسمت پایانی آن به
این نکته ی طلائی! اشاره شده و باقی متن درباره ی همان تفکر
هرمیست)


____
متاسفانه ضعف فلسفه و قطع شدن ارتباط آن با جامعه، در کشور ما
باعث شده که امثال این متفکران فیسبوکی برای مردم نسخه بپیچند.
و من هم برای همین به این نوشته واکنش نشان دادم .

هر کس بخواهد میتواند از این متد پیروی کند تا ببینیم آیا یک خردمند یا
دانشمند میشود یا خیر!

پیروز باشید
فرق یک انسان خوشبخت با یک بدبخت در انتخاب هاییست که میکند

بدرود هوپا

نمایه کاربر
Cartouche

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۹/۷/۲۹ - ۱۹:۳۶


پست: 1197

سپاس: 957

Re: چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط Cartouche »

متاسفانه، اندوهناکتر ازین که عده ای (ظاهرا بیکار) این نوشته هارو مینویسند و منتشر میکنند، علاقه و تقاضای بسیار عجیب از طرف ملت به این موضوعات هست (که احتمالا پدیده ی قبلی رو توجیه میکنه) من تقریبا هرروز با مترو سفر میکنم؛ گهگاهی، به ندرت، میبینم یک نفر مشغول مطالعه هست، وقتی از روی فضولی سعی میکنم روی جلد کتاب رو بخونم تا عنوان اون رو بفهمم، بلااستثنا با همین مباحث مواجه میشم: چطور شفاف بیندیشیم، چطور فیلسوف شویم، چطور رهبر شویم(!) و ...
--------------------------------------------------
اینکه این مطالب کپی-پیستی در هوپا این طوری به معرض بحث گذاشته بشه به نظرم خیلی مفید هست. کاش در مورد سایر تاپیک ها هم اینطور بحثها ببینیم. با تشکر از Behjo
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

نمایه کاربر
The Morrígan

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ - ۱۸:۱۰


پست: 177

سپاس: 182

جنسیت:

Re: چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط The Morrígan »

اوکی قبول می کنم حرف های شما روُ. من از همون اول که عنوانشوُ دیدم جدی نگرفتم، و رو همون قسمتی که اشاره کردم تمرکز کردم؛ در واقع اصلاً با دقت نخوندم متنوُ و به نیت نویسنده توجه نداشتم.

---

Behjo نوشته شده:اگر همچین نکته ی واضحی را از قبل نمی دانستید، پس درباره ی
مفید بودن این متن حق دارید.(البته فقط در قسمت پایانی آن به
این نکته ی طلائی! اشاره شده و باقی متن درباره ی همان تفکر
هرمیست)


من خیلی ها روُ دیدم که همین نکته ی به قول شما واضح و طلائی! روُ می دونن ولی اصلاً مطابق با اون رفتار نمی کنن. دونستنِ این نکته چیزی روُ درباره ی طرف ثابت نمی کنه.

(به نظرم غیر اخلاقیه آدم به خاطر رسیدن به هدف خودش، با چرب زبونی افراد روُ با القابی که سزاوارش نیستن صدا بزنه. این توهین به افرادیه که زحمت کشیدن و واقعاً سزاوار متخصص نامیده شدن هستن.)

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: چگونه فردی خردمند شویم؟

پست توسط [email protected] »

این هرم به نظر من هیچ ایرادی نداره و درست طبقه بندی شده مخصوصاً سه پله ی آخرش. چه فرد دانشمند باشه چه پیغمبر، این هرم رو از پایین به بالا باید طی کنه. مشکل هرم نیست، بلکه فلش هایی هست که کنارِ هر دو مرحله زده شده. اون چیزی که متودولوژی علم رو تا حدودی نامعلوم و مرموز می کنه اینه که معلوم نیست فرد دانشمند دقیقاً "کودوم" اطلاعات و "چه مقدار" از اون ها رو adjust می کنه و بین کدوم اطلاعات پس از مدتی می تونه لینک های عمیقی رو بر قرار کنه یا پس از کسب knowledge، به چه طریقی به wisdom می رسه که اصلاً واژه ی focus برای این کار مناسب نیست چون اساساً ذاتِ معرفت (wisdom) با "تمرکز" چندان سازگاری نداره. برای حل مسایل ساده ای که در چارچوب های از پیش تعیین شده طرح شده، میشه از تمرکز استفاده کرد ولی برای شکستن چارچوب های پیشین و وضع چارچوب های عمیق تر و گسترده تر، تمرکز چندان مفید نیست! بهتر بود به جای واژه ی focus از inspiration استفاده می کرد!

ارسال پست