چگونه فردی خردمند شویم؟
ارسال شده: پنجشنبه ۱۳۹۶/۶/۱۶ - ۰۵:۰۳
مدتی بود که به این فکر می کردم که چرا حتی بسیاری از افرادی که دارای مطالعه زیاد هستند
و البته کتاب ها و مقالات خوب و علمی هم مطالعه می کنند, در تصمیم گیری ها و نظرهایی
که می دهند دچار جزم اندیشی و حتی انتخاب های عجیب و غلط هستند.
چرا اینهمه کتاب خوانی در تصمیم گیری آنها تاثیر اندکی گذاشته.
در پاسخ به این پرسش یاد یک نظریه در <مدیریت استراتژیک> بویژه بخش <مدیریت اطلاعات> افتادم
و <هرم خردمندی> (Wisdom Pyramid) که شوربختانه هیچ جای اینترنت فارسی مدل یا معادل و حتی
ترجمه یا متن نوشته شده در این زمینه ندیدم. خودِ همین نبودِ حتی یک متن در این زمینه،
پاسخی بود به پرسش من، ندانستن آگاهی و علم از اهمیت مدیریت اطلاعات.
برای نرفتن به حاشیه اهمیت مدیریت اطلاعات را شاید در متنی دیگر توضیح دادم.
در این مقاله قصد توضیح و تدریس هرم خردمندی برای مدیریت استراتژیک هم ندارم.
تنها می خواهم با کمک این مدل مشکل اجتماعی ایرانیان و راه حل خروج از این مشکل را بیان کنم.
- فراموش نشود که ما ایرانیان واژگان را بدون تمرکز و دقت روی معنا بکار می بریم؛
به هر فرد بی هنر و یا کم هنری نام هنرمند، به هر فرد کم دانش یا بی دانشی نام
دانشمند، عالم و خردمند را می دهیم و این دقیقا بخاطر کمبود دانش و اطلاعات ماست.
جالب اینکه مردم عامه و حتی خیلی از افرادی که خود را اهل دانش و علم و درک می دانند،
تفاوت میان داده، اطلاعات، دانش، و خرد را نمی دانند.
در عکس هرمی کشیده شده که مراحل مختلف را نشان می دهد: <هرم خردمندی>
در قاعده هرم <اندازه گیری> (Measurements) را می بینید، اندازه گیری یعنی بررسی
محیط پیرامون به روش درست برای رسیدن به <حقایق عینی> (Facts)
از طریق مشاهده و آزمون های تکرارپذیر. حقایق عینی مشاهده و ثبت شده باید
به روشی علمی نمونه برداری شده و دسته بندی گردد تا نامش را <داده> (Data) بنامیم.
خروجی این گردآوری داده ها، نشر داده هاست. این داده ها وقتی با هم مقایسه می شوند
و کلاسه بندی می گردند، دیگر به <اطلاعات>(Information) تبدیل می شوند.
خروجی داده پردازی گسترش آگاهی و اطلاعات است که به شکل مقالات یا کتاب
خود را نمایان می سازد و کسی که مقالات و کتاب های زیادی می خواند تنها به
گسترش آگاهی خود در آن زمینه خاص کمک کرده و این فرد را نمی توان فردی عالم،
دانشمند، فیلسوف یا خردمند خواند. دقیقا مشکل جامعه ما این است که فرد به صرف
کتاب خوانی یا تحصیل در مدارج بالا که مجبور به پس کردن دوره های آموزشی و شاید
خواندن چند مقاله علمی و تخصصی باشد را دانشمند، خردمند یا عالم و متخصص می دانیم.
در صورتیکه این فرد در بالاترین حالت تنها یک فرد آگاه و مطلع در آن زمینه خاص می باشد.
یک فرد مطلع و آگاه توانایی پاسخ به پرسش هایی از دست <چه چیز> را دارد.
مثلا: <چه چیز عامل گرمایش زمین است؟> وی در این زمینه صاحب نظر نیست،
ولی بخاطر مطالعه درست و آگاهی می تواند نظر دانشمندان در این زمینه را به شما ارائه دهد.
سنجش میزان درستی و آگاهی فرد هم با محک زدن آن اطلاعات داده شده
و جستجو و یک گوگل کردن علمی امکان پذیر است.
حالا پرسش این است که چگونه از این هرم بالا برویم و به سطوح دانشمند یا خردمند برسیم؟
یا حداقل چه کسی را می توانیم ملقب به نام خردمند یا دانشمند و فیلسوف بدانیم؟
دانشمند/فیلسوف کسی است که در زمینه ای تخصصی با پردازش اطلاعات موجود
و مقایسه آن با دانش قبلی بشر به یکی از پرسش ها و حفره های علمی/فلسفی
پاسخی بدهد یا حداقل برای آن مساله فرضیه ای علمی/فلسفی-منطقی داشته باشد.
این مراحل تطبیق و پالایش اطلاعات و در اصل تفسیر اطلاعات به گونه ای که پاسخگوی
پرسشی اساسی باشد نقش مهمی در میزان اعتبار سخن فرد می باشد،
برای همین است که مثلا یک فرد اندیشمند در این سطح حتی یک جمله
بدون منبع مستند نمی گوید و یا حداقل برای تک تک گزاره ها منبعی مستند دارد
که هرچند بیان نمی کند، در صورت خواست مخاطب ارائه بدهد.
توانایی بارز این افراد توانایی پیش بینی محدود در زمینه تخصصی خودشان است
که بر اساس نظریات و مدل های ارائه شده و مقایسه داده ها و اطلاعات روز با این مدل ها
و نظریات با تقریبی خوب می توانند حدسیاتی در احتمال وقوع رخدادهای پیش رو داشته باشند.
یک دانشمند یا فیلسوف بسته به اینکه در کدام سطح از دانش قرار دارد
می تواند به دو پرسش <چگونه> و <چرا> پاسخ دهد.
مثلا:
<چگونه می شود جلوی گرمایش زمین را گرفت؟>
یا <چرا زمین دچار گرمایش شده است؟>
نوک هرم جایی که شاید آرزوی هر فرد هوشمندی باشد؛ یعنی رسیدن به خردمندی
و محصول آن گرفتن تصمیمات درست و خردمندانه است. در اصل نتیجه خردمندی گرفتن
تصمیمات درست و انجام کار درست، در زمان درست و به بهترین روش می باشد.
برای درک این مهم در مثال گرمایش زمین وی می تواند بگوید که
<بهترین راه برای مبارزه با گرمایش زمین در حال حاضر چیست!>
تنها راه رسیدن به این مرحله هم تمرکز و تنها تمرکز روی تخصص اصلی
و تلاش برای اشراف بیشتر به تمامی مدلها و نظریات موجود در آن بخش خاص می باشد.
تجربه و توان تصمیم گیری هم لازمه اساسی این امر است.
می بینید که بر خلاف تصور عامه و آنچه از گذشتگان یاد گرفته ایم
با گسترش دانش کنونی و حتی گوناگونی فلسفه هیچکس نمی تواند عالم العلوم،
مجتهد یا فیلسوف بشود. شاید تنها بتوان در یک یا چند زمینه تخصصی به درجه اجتهاد رسید.
انسان خردورز کسی است که در راه خردمندی کوشش کند و از همان پله های پایین تر
با گسترش آگاهی و سپس دانش تلاش کند که رشد فزاینده داشته باشد.
درحالی که محصول دانشمندی و اندیشه ورزی مدیریت درست اطلاعات است،
محصول خردمندی سیاست گذاری درست است.
اینکه ما می بینیم در جامعه چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس عمومی
در سطح عامه و حتی در سطح علمی و حتی کشورداری ما بیشتر اوقات
تصمیمات غلط می گیریم و روش های نادرست را در زمان های نادرست
اتخاذ می کنیم تنها و تنها این است که در جامعه ما هرم خردمندی بصورت
فردی و اجتماعی شکل نگرفته است. نهایت جامعه ما نوک حرم اندیشه اش
به داشتن آگاهی برسد، شاید اندکی تولید دانش.
جامعه ای پویا و رو به رشد است که این هرم را نه تنها بطور کامل داشته باشد،
بلکه در حجیم شدن و عظیم شدن آن هم بکوشد. اگر هرم تولید خرد و دانش
جامعه ای اندازه سقف کاردستی کودکان مدرسه باشد، این جامعه به جدیت
در مقابل جامعه ای که هرمی از دانش به بزرگی اهرام مصر ساخته اند
در زمینه های مختلف تصمیم گیری عقب می ماند و در سیاست گذاری های
فردی و اجتماعی دچار اشتباه می شود.
نکته بسیار مهم دیگری که می خواستم بگویم این است که یک فرد می تواند
در یک یا چند مورد خاص خردمند، در مواردی دانشمند، اما در خیلی از موضوعات
آگاه و البته در بسیاری از مسائل حتی جاهل و بدون آگاهی باشد.
- بیشتر مردم حتی افراد آگاه به اشتباه فرض می کنند که یک فرد آگاه در زمینه ای
یا حتی دانشمند در موضوعی باید در تمام زمینه های آن علم و حتی علوم دیگر
تخصص داشته باشد و صاحب نظر باشد. همین توقع بی جا را هم گاهی از خودمان داریم
که موجب می شود در زمینه های دیگر نه تنها تلاش برای بهتر شدن نکنیم، بلکه به یک توهم
خودهمه چیز پنداری برسیم که مانع از رشد و پویایی ما خواهد شد.
- سرآغاز خردورزی این است که نه تنها بدانیم که چه چیزهایی را نمی دانیم
بلکه حتی در گفتگوهایمان با دیگران بیان کنیم که در آن زمینه خاص آگاهی نداریم
یا دانش ما محدود است (مثلا من دانشم به این بخش از فیزیک محدود میشود)
یا با جسارت بگوییم که در این مساله انقدر خردمند نشده ام که بتوانم تصمیم
درستی و روش درستی را انتخاب کنم.
______________________________________
بیان ندانسته ها، نخستین گام برای دانستن است
و انکار آن نخستین گام به سوی جهل و بی شعوری!
-----------
نویسنده: اهورا قوامی طهرانی