ابوريحان بيرونی

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

ابوريحان بيرونی

پست توسط خروش »

پرویز شهریاری


ابوريحان بيرونی


تولد:ذیحجه ی ۳۶٢ هجری قمری = سپتامبر ۹۷٢ میلادی
درگذشت: دوم رجب ۴۴۰ هجری قمری = ١۰۴۸ میلادی

مدت هاست دانشمندان نمی توانند در یكی از این دو گروه جای بگیرند:
اول این كه به همه ی دانش های زمان خود مسلط باشند؛
دوم این كه خود را از اجتماع جدا كنند، گوشه ای بنشینند و به تنهایی پژوهش های علمی را
دنبال كنند.
دامنه ی دانش ها چنان گسترده شده است كه یك نفر نمی تواند در طول زندگی خود حتا در
تمامی شاخه های ریاضیات به مرز های پژوهش برسد، تا چه رسد به این كه بخواهد در
زمینه های دیگر دانش بشری هم مسلط باشد. امروز اگر یك ویژه كار توپولوژی، به سخن رانی
یك ویژه كار آنالیز ریاضی یا منطق ریاضی گوش كند، به احتمالی چیزی نمی فهمد و طبیعی است
نتواند از سخن رانی ها یا مقاله های تخصصی یك دانشمند زیست شناس سر در آورد.
ولی این مطلب را نباید به این معنا گرفت كه یك روشنفكر در جهان امروزی نمی تواند یا
نباید از دانش های دیگر و یا از حال و هوای محیط اجتماعی خود به كلی بر كنار باشد و هم چون
یك فرد "عامی" دنیای كهن، تنها وظیفه ای را كه به رهده ی او گذاشته اند، انجام دهد و در برابر
رنج و عذابی كه مردمان می كشند، بی اعتنا باشد. یك انسان امروزی، باید هم از مقدمه های
دانش آگاه باشد، هم با استفاده از دانش خود راهی خردمندانه در پیش گیرد، یعنی هم چون یك
فیلسوف هزاره سوم به تجزیه و تحلیل آن چه دورو برش می گذرد بپردازد، بتواند مساله های
اجتماعی جامعه خود و جامعه جهانی را چنان تجزیه و تحلیل كند كه درست را از نادرست
تشخیص دهد و دوستان و دشمنان بشر امروزی را بشناسد. انسان امروزی باید در كنار تخصص
خود، انسان باقی بماند، رمان های كلاسیك، كه دردهای همه ی بشر را منعكس می كند بخواند،
از هنر یعنی موسیقی و شعر و نقاشی دور نماند، اوضاع جهان را زیر نظر داشت باشد، ... و البته
در هیچ كدام چنان غرق نشود كه همه ی جنبه های دیگر به فراموشی بسپارد. انسان امروز باید
در برابر دانش و دانشمند فروتن و در برابر هرآن چه كه ضد دانش و دانشمند است، ستیزه جو
باشد.
در زمان ما باید از هر فرصتی برای یادگیری استفاده كرد. یاقوت حموی نویسنده ی
"معجم الادبا" كه از ۵۷۵ تا ۶٢۴ هجری قمری زندگی كرد و برده ای آزاد شده بود، روایتی
درباره ی ابوریحان بیرونی دارد كه شنیدنی است: "...بر استاد وارد شدم و در دم مرگ بر بالین او
نشستم. از من مساله ای پرسید. گفتم اكنون جای این پرسش نیست. گفت برادر من، كدام یك از
این دو حالت بهتر است: این مساله را بدانم و بمیرم یا ندانسته در گذرم...پاسخ مساله را به او گفتم
و بیرون آمدم. هنوز چند گامی بیش نرفته بودم كه صدای شیون به گوشم رسید...مرگ استاد فرا
رسیده بود". (این روایت، از قول "ابوالحسن علی فرزند عیسا الوالجی نقل شده است").
هم چنین شهزوری (محمد فرزند محمود با شهرت شمس الدین، سده های ششم و هفتم
هجری قمری) در كتابی كه زندگی نامه ١٢٢ نفر از دانشمندان ایرانی را كه پیش و بعد از اسلام
می زیسته اند تنظیم كرده است، درباره ی ابوریحان بیرونی می نویسد: "دست و فكر او
هیچ گاه از عمل باز نماند و دایم در كار بود، مگر روز نوروز و مهرگان یا برای تهیه ی نیازهای
معاش".
اما این كه امروز دانشمندان نمی توانند جدا از یكدیگر و به تنهایی به كار بپردازند، امری
روشن است. وسیله های ارتباطی كه امروز در دسترس همگان است، آن ها را قادر می سازد كه از
نتیجه ی كار همكاران خود در دیگر نقطه های جهان آگاه شوند و این، دو فایده دارد. اول این كه
انگیزه ای برای پژوهش خود بیابند و دوم این كه از تكرار پژوهش ها و آزمایش ها جلو بگیرند.
امروز كار گروهی هم به معنای تبادل نظر بین پژوهشگران هم رشته، در شرایطی كه در یك جا
كار می كنند، است و هم به معنای آگاهی از كار و نتیجه گیری های همكاران خود در نقطه های
دیگر جهان.
این كار گروهی در میان دانشمندان ایرانی سابقه طولانی دارد. وقتی هنوز ابوریحان
بیرونی در خوارزم بود، با محاسبه متوجه شد كه باید گرفتگی ماه در روز معینی رخ دهد. در آن
زمان (سال ۳۸۷ هجری قمری) ابوالوفای بوزجانی در بغداد زیر نظر رستم كوهی در
رصد خانه ی بغداد كار می كرد. ابوریحان بیرونی به او نامه ای می نویسد و از او می خواهد، این
"گرفتگی ماه" را در بغداد رصد كند، خود ابوریحان هم در خوارزم به این عمل می پردازد، آن
وقت نتیجه ی رصدهای خود را برای یكدیگر بفرستند تا بتوانند آن ها را با هم مقایسه كنند. این
كار ابوریحان بیرونی را باید یكی از نخستین تلاش های دانشمندان در زمینه ی كار گروهی
دانست و این، هوشمندی بیرونی را می رساند كه در آن زمان (یعنی نزدیك به هزار سال پیش)
به اهمیت تبادل نظر دانشمندان پی برده بود.
در واقع، كار دسته جمعی یكی از سنت های ایرانی است. پیش از اسلام، به تقریب همه ی
نوشته ها و پژوهش های علمی به صورت گروهی انجام می گرفت و همین، یكی از دلیل هایی
است كه با نام شخص برای پژوهش های علمی ایران باستان، كمتر رو به رو می شویم.
بصره یكی از مركزهای دانش در سده های پیش از هفتم میلادی بوده است. اخوان الصفا كه
به همت جمعی به ظاهر ایرانی تاسیس شده بود، در كار گروهی، نخستین دانش نامه را كه شامل
همه ی دانش های زمان بود، جمع و منتشر كردند. آن ها در بیان نامه ی خود می گویند: "اكنون كه
دولت اهل شر به نهایت رسیده است ... از حكمای دانشمند و فاضلان گزیده می خواهیم تا بر
اندیشه واحد اجتماع كنند ... در میان خود عهد و میثاقی نهند... و در همه ی كارهای خود،
مانند فردی واحد و نفسی تنها باشند ... با هیچ علمی از علوم نستیزند و از هیچ كتابی از كتاب ها
دوری نكنند و در هیچ مذهبی از مذهب ها تعصب نورزند. چرا كه به قول ناصر خسرو... جاهل را
به علم رساندن، بزرگترین عدل است، از بهر آن كه، جهل ستمی است آشكار..."

محمد فرزند احمد، مشهور به ابوریحان بیرونی خوارزمی در خانواده ای بی چیز زاده شد و
برخلاف آن چه عرب زبانان و ترك زبانان می گویند، نه عرب بود و نه ترك. او ایرانی بود و
به زبان های عربی، فارسی سانسكریت، سغدی، سریانی و عبری و تركی تسلط داشت و
نوشته هایی به همه این زبان ها دارد. خود بیرونی در نوشته معروف خود "آثارالباقیه عن
القرون الخالیه" در باره ی ساكنان خوارزم می نویسد: "آنان بخشی از ایرانیان و شاخه ای از آن
درخت تناورند".
ابوریحان بیرونی در باره گذشته خوارزم در "آثار الباقیه" می نویسد: "قتیبه [سردار
عرب]، هر كس را كه با خط خوارزمی آشنا بود و روایت های تاریخ خوارزم را می دانست، و آن
چه را در میان ایشان رواج داشت، به كلی از بین برد. به این ترتیب، خبرهای مربوط به خوارزم،
چنان نابود شد كه به سرچشمه های خبرهای آن جا، حتا آن بخش كه به زمان اسلامی بر می گردد،
به هیچ وجه دسترسی نیست". و باز در جای دیگر: "وقتی قتیبه فرزند مسلم باهلی، كتاب های
اهالی خوارزم را نابود كرد، هیربدان را كشت، كتابهایشان را سوزاند و كسانی را به جای گذاشت
كه اندك سوادی هم نداشتند و (به ناچار، تاریخ سرزمین خود را ) به حافظه سپردند. و چون
روزگار درازی گذشت، تنها آن چه بر آن ها اتفاق نظر داشتند، باقی ماند". هنوز سال ۳۹۰
هجری قمری كه بیرونی "آثار الباقیه" را می نوشت، معتقدان به دین زرتشت، در خوارزم بوده اند.
در پایان سده ی چهارم هجری قمری، در دربار ابوالعباس مامون خوارزم شاه، دانشمندانی
هم چون پورسینا، مسكویه، كوهی مسیحی، ابوالخیر خمار، ابونصر عراق (ریاضی دانی كه بعدها
به فرمان محمود غزنوی اعدام شد) و ابوریحان بیرونی می زیستند.
بیرونی به معنای واقعی یك دانشمند جامع بود. او در زمینه ی تاریخ، جغرافیا،
گاه شماری های ملت های گوناگون، زمین شناسی، جامعه شناسی، ریاضیات و
اخترشناسی پژوهش هایی دارد كه بسیاری از آن ها هنوز هم می تواند مورد تایید باشد. انسانی
سنت شكن بود و جز به حقیقتی كه با آزمایش یا استدلال ثابت شده باشد، گردن نمی گذاشت.
در تاریخ های دانش كه در غرب تنظیم شده است "راجر بیكن" (١٢٢۰-١٢۹٢ میلادی) را
كه ١۷٢ سال بعد از مرگ ابوریحان بیرونی، به دنیا آمده است، و سپس "رنه دكارت" (١۵۹۷-
١۶۵۰ میلادی) كه ۵۵۰ سال بعد از در گذشت بیرونی پای به عرصه ی وجود گذاشته است،
مبتكر تجربه و عقلانیت می دانند، در حالی كه بیرونی سده ها پیش از آن ها بر تجربه تاكید داشته
است. در كتاب "الجماهر فی معرفه الجواهر" می نویسد: "... این سخنان را نقل می كنند، بدون آن
كه پژوهشی كرده باشند ... كسی برایم سنگ باران زایی آورد گمان داشت آن را با شادی خواهم
پذیرفت. بی آن كه به بررسی آن بپردازم، گفتم: اگر بتوانی با این سنگ باران بیاوری، هر چه
بخواهی به تو می دهم. سنگ را در آب فرو برد و آب آن را به آسمان پاشید. چون تجربه تمام شد،
باران نیامد و خود شگفت زده شد كه چگونه خواص، در این باره همگی هم قول اند ...". و باز در
همان "الجماهر" در جایی می گوید: "... در این جا گمان من بر این است كه این مطلب درست
است، ولی نتوانستم آن را با تجربه به دست آورم" یا "... با این كه این مساله بار ها گفته شده
است، ولی حقیقت مساله با تجربه تایید نمی شود". در "آثار الباقیه" می نویسد: "... من آن چه را با
علم دانستم، می آورم و آن چه را در باره ی آن یقین نكردم و از كسی كه مورد اعتمادم باشد،
نشنیدم، نیاوردم". ابوریحان بیرونی در "ماللهند" می نویسد: "وظیفه دانش، آزادی و رهانیدن
روان است، دانشی كه در باره ی چیزها احاطه ی كامل داشته باشد، از نیروی تمیز برخوردار
باشد، از استنباط و استقرا مستغنی باشد، عینی و متكی بر تجربه باشد، تردیدها را برطرف كند
و در مرحله های یقین به سر برد". و باز در همان كتاب: "طبیعت دل ها بر عشق به دانش استوار
است و خمیره ی وجود آدمی از ضد علم، یعنی جهل، متنفر است. ولی در روزگار ما چنین
نیست و وارون آن رواج دارد، چگونه ممكن است دانشی به وجود آید و یا دانشمندی نوخاسته
پدید آید..." باز در همان جا: "آدمی پدید آمده است تا دانایی و معرفت به امور عالم پیدا كند...و
دانش است كه طبیعت انسان را صیقل می دهد و تاریكی را از درون آدمی می زداید". و باز:
"دانش ها زیادند و میل دل ها به آن فزون تر است و نشانه ی این میل درونی این است كه مردم
به دانش ها تمایل دارند و نسبت به آن اشتیاق می ورزند، آن را تعظیم و صاحبان آن را تكریم
می كنند. این ویژگی در همه ی دوران ها پابرجا بوده است، زیرا دانش، آدمی را از كارهای پوچ ...
منصرف می كند و این، توجه و احترام را بیشتر به بررسی علمی وا می دارد تا بیشتر مورد تشویق و
احترام قرار گیرد".
به همین جهت، ابوریحان با گونه های مختلف "سحر" و "فال بینی" و "اخترشماری"
(پیش گویی آینده از روی ستارگان) و "كیمیاگری" به شدت مخالف است و همه ی آن ها را
غیر علمی می داند. او در كتاب "الجماهر فی معرفه الجواهر" می نویسد: "پس سحر جزو دانش ها
نیست. یكی از گونه های سحر، كیمیاگری است، گرچه به نام آن نباشد. اگر كسی بخواهد تكه
پنبه ای را به عنوان نقره بنمایاند، جز سحر و جادو منسوب نمی شود و هیچ تفاوتی بین این كه
بخواهد نقره را به صورت طلا نشان دهد یا پنبه، وجود ندارد". و یا استناد به شعری از یك شاعر
كه می گوید "كجا خاك درگاهش از كیمیاست - كه یاقوت گردد ..." می نویسد: "... و آن چه در
جهان وجود دارد، در طول زمان به یكدیگر تبدیل می شود، ولی شیوه ی شعرا اغراق گفتن، گزافه
سرایی و دروغ بافی است". بیرونی در "آثار الباقیه" می نویسد: "تعصب چشم های بینا را كور و
گوش های شنوا را كر می كند و آدمی را به كارهایی وا می دارد كه خرد و دانش آن را گواهی
نمی دهد".
بیانیه ابوریحان چگونه در باره ی شنیده ها داوری می كند: "در باره ی مهره ی سنگ كه آن را
سنگ ضد سرما به فارسی می نامند و مدعی اند، هر وقت ابری تگرگ زا باشد، آن را روی باروی
شهر آویزان می كنند، دفع آن خواهد شد. و این، پناهگاه آدم درمانده است كه از دلیل و برهان
گریزان است و هندی ها در این باره خیلی پافشاری می كنند. براهمه آنان را سخت مسخر
كرده اند. شیوع این مساله ها برای آن است كه كسی دلیلی بر تایید یا تكذیب آن ندارد، آزمایش
آن نیز دشوار است. این ابر ممكن است در جایی ببارد و در جای دیگر نبارد. آنان جای نباریده
را ملاك قرار می دهند و برای جای نابود شده از مزرعه، به علت تگرگ دلیلی می تراشند،
همان گونه كه برای درست بودن حرف منجم [منظور پیش بینی از روی ستارگان است] برای یك
بار در عمر، تعجب می كنند و اشتباه های او را در هر دقیقه و ساعت از یاد می برند" [كتاب
الجماهر].
ابوریحان بیرونی در كتاب "التفهیم" كه بنابر خواهش دختر حسین خوارزمی (ریحانه) نوشته
است و شامل مقدمه های حساب و اخترشناسی است، به سختی با "اختر شماری" (علم احكام
نجوم یا تنجیم پیش بینی آینده از روی وضع ستارگان) مخالفت می كند. "چون كسی ایشان را از
چنین مساله ای (پیش گویی از روی ستارگان) پرسد، او را بازگردانند و بفرمایند تا سر شب بر آن
اندیشه بخسبد و روز، وهم از آن خالی ندارد. و من (یعنی بیرونی) دلیلی بر این نمی بینیم جز
محكم شدن حماقت، و سپس در برابر پدید آمدن دروغشان و تباهی حكم، گناه بر پرسنده
حوالت كنند كه: آن چه فرمودنش، نیكو به جای نیاورد".
ابوریحان در سال ۴٢۷ هجری قمری فهرست كتاب های محمد زكریای رازی و فهرست
كتاب های خودش را (تا زمان نوشتن فهرست) تنظیم می كند و در پایان آن می نویسد (این
نوشته ی ابوریحان، از ترجمه زنده یاد ابوالقاسم قربانی نقل شده است): "هنگامی كه رنج ها و
خواری ها به كسی روی آور می شود، گرچه آن كس از داناترین و زیرك ترین مردمان باشد، باز
به جست و جوی شادی بر می خیزد و از نیكی ها به نشاط در می آید و از آن چه از دیدن آن ها بیزار
است، دل تنگ می شود و آن ها را به فال بد می گیرد و از آن چه در خواب خوش بیند، مرور
می شود و به فال و احكام نجوم متمایل می گردد. من نیز به مقتضای طبع بشری خود چنین بودم و
در یكی از چنین اوقات از منجمان [اخترشماران] خواستم، به عواقب مولد من نظر كنند. آنان
ابتدا به استخراج طول عمر من پرداختند و بین آنان در این امر اختلاف شدید بود. بعضی از آنان
عمر مرا شانزده سال و بعض دیگر چهل و اندی سال دانستند و البته این ها راست نبود، زیرا سن
من در آن هنگام از پنجاه سال متجاوز بود. اما بعضی دیگر از منجمان، عمر مرا كمی بیش از
شصت دانستند.
هنگامی كه به اين سن رسيدم، مرض های گوناگون به من روی آورد كه بعضی از آن ها در آن ِ
واحد مرا رنج می داد و بعضی ديگر گاه به گاه به سراغم می آمد تا آن جا كه استخوان هايم كوفتگی
گرفت و بدنم ضعيف شد و از حركت بازماند و حواسم پريشان شد. پس از آن پيری نيروهايم
را فرسوده بود، بهبودی يافتم.
در شبی كه به شصت و يك سالگی می رسيدم در خواب چنان ديدم كه گویی مترصد هلال
ماه نو بودم، در جایی كه بايد ماه نو ظاهر شود آن را جست و جو و در محل فرود آمدن آن تامل
می كردم و از ديدن آن عاجز بودم. در اين زمان كسی به من گفت، ماه نو را رها كن. "تو صد و
هفتاد بار ديگر آمدن آن را خواهی ديد. سپس بيدار شدم و آن چهارده سال و دو ماه قمری را
به سال خورشيدی تحويل كردم و از آن پنج ماه و نيم كاستم و به سال های بزرگ عطارد رسيدم كه
گفته بودند در وقت ولادت من مستولی بوده است. با اين حال به آن چه گفتم، دلبستگی
ندارم...".
بعد از مامون خليفه ی عباسی، به تدريج نيروی مركز خلافت كاهش يافت و تعصب جای
پژوهش های علمی را گرفت. در ضمن جدایی از خلافت بغداد و نهضت های استقلال طلبانه و
شورش های باطنی و قرمطی همه جا را فراگرفت. فاطميان ابتدا در شمال افريقا و سپس در مصر
حكومتی جدا از بغداد تشكيل دادند (279 تا 567 هجری قمری); در سرزمين ايران پس از
يعقوب صفاری، ابومسلم خراسانی، طاهر (مشهور به ذواليمينين) و سندباد كه هر كدام در راه
استقلال ایران می كوشیدند و بابك خرم دین كه سال ها آذربایجان تا اصفهان را در اختیار داشت
و پرچم عدالت خواهی برافراشته بود، مازیار كه خود را ادامه دهنده ی راه شاهان ساسانی
می دانست، سامانیان (از 261 تا 389 هجری قمری) و آل بویه یا دیلیمیان (از 320 تا 448
هجری قمری) كه در فارس و عراق و خوزستان و كرمان و ری و همدان دستگاه شاهی برپا كرده
بودند و سندی كه درست كرده بودند، نیای خود را به بهرام گور می رساندند (و مخالفین
آن ها، خود را نواده ی بهرام چوبین می دانستند) و بسیاری دیگر حكومت های مستقل و جدا از
بغداد تشكیل دادند. كار دیلیمیان به جایی رسید كه خلیفه بغداد را عزل و نصب می كردند. آل
بویه در همان حال كه شیعی مذهب بودند و از جمله سلوك امام حسین را به جای سلوك
سیاوش گذاشتند، روی هم نسبت به اعتقادهای دیگر نرمش نشان میدادند، از جمله وزیر
عضدالدوله دیلمی، یك مسیحی به نام هارون و كاتب عزالدوله، یك صابی به نام
بختیار بود. این روحیه ی گذشت نسبت به اعتقادهای مذهبی كه یك سنت ایرانی بود، موجب
رونق دانش در سرزمین های زیر تسلط آن ها شد و به ویژه در سرزمین هایی از ایران كه دور از
خود خلیفه بغداد و تعصب های رایج زمان بود، به تدریج دانشمندان ظهور كردند و
كتاب خانه ها تشكیل شد و به جز آن، به دلیل وجود حكومت های مختلف در شهرهای ایران،
دانشمندان توانستند با استفاده از رقابت بین امیران، مكانی برای آرامش خود پیدا كنند.
٭
ابوریحان در سوم ذی الحجه سال 362 هجری قمری (973 میلادی) در "بیرونِ"
خوارزم به دنیا آمد و در همان كودكی پدر و مادر خود را از دست داد. خود او در این باره
می گوید : "انا یا الحقیقه لااعرف نسبتی ولا اعرف من كان جدی"، یعنی "من در واقع نسب خود
را نمی شناسم و از نیای خود خبری ندارم".
18 سالش نشده بود كه در كوهستان دهكده خود به رصد ماه پرداخت. ابوریحان شاگرد
ابونصر عراق ریاضی دان و نقاش مشهور بود. ابونصر منصور فرزند علی از خانواده آل عراق
"ابوریحان را زیر حمایت خود گرفت و با او در زمینه ی مساله های هندسه مكاتبه داشت. در
یكی از نامه های خود به ابوریحان نوشته است: "مساله هایی كه همراه نامه ات بود، به دستم رسید
كه نوشته بودی یك سوم آن را ابوسهل كوهی با پرگار نشان داده است... پرسش های تو را پاسخ
داده ام، گرچگ مساله ها از نظر دشواری و آسانی متفاوت بود..." ابو نصر عراق كه به "جیلی"
(یعنی گیلانی مشهور است) ریاضیات و اخترشناسی را به ابوریحان آموخت، ابوریحان حق
تقدم او را در اثبات قضیه ی سینوس ها در مثلث كروی تایید می كند. هنگام لشكركشی محمود
غزنوی، با آن ابونصر عراق در ملك خود از او و لشكربانش پذیرایی كرد به این اتهام كه در
ملك او مسجدی دیده نمی شود به دستور محمود غزنوی كشته شد یكی دیگر ات معلمان
ابوریحان به نام "عبدالصمد" چون فلسفه یاد می داد و محمود با فیلسوفان مخالف بود، به جرم
شیعی گری و باطنی گری كشته شد.
ابوریحان بعد از شكست اَل عراق به دست مامون، به استرآباد (گرگان) رفت و در پناه
قابوس بن وشمگیر (شمس المعالی) قرار گرفت. اَل عراق در سال 385 هجری قمری، حكومت
را از دست داد، پورسینا و فردوسی هم بعد از خشم محمود، نزد قابوس رفتند. ابوریحان، كتاب
"آثارالباقیه" را در گرگان در 20 و 21 سالگی نوشت و به قابوس هدیه كرد.
شمس المعالی بعد از 390 هجری قمری با ابوریحان سر ناسازگاری می گذارد و به قول خود ِ
بیرونی "به راستی سنگدل شده بود". و ابوریحان از نزد او بیرون آمد. چندی در ری بود و در آن
جا زندگی او بسیار سخت بود. در ری با محمود خجندی و كوشیار گیلی ملاقات داشت. بعد
به طبرستان نزد مرزبان فرزند رستم فرزند شروین امیرزاده ی آل ِ باوند و صاحب كتاب
مرزبان نامه رفت و در آن جا كتاب "مقالید علم الهیئه" را نوشت. مدتی نزد منصور دوم پسر نوح
سامانی بود و سرانجام به زادگاه خود خوارزم بازگشت. ابوالعباس مامون از مامونیان
خوارزمشاه، بیرونی را با احترام پذیرفت. محمود غزنوی از مامون خواست دانشمندان را نزد او
بفرستد. پورسینا به گرگان رفت، ولی بیرونی در خوارزم ماند.
مامون در یك شورش داخلی كشته شد (407 هجری قمری) محمود غزنوی خوارزم را فتح
كرد، بسیاری را كشت، كتاب خانه ها را سوزاند و 5 هزار نفر را، كه بیرونی هم در بین آنان بود
به زنجیر كشید و به غزنین برد. بسیاری از دانشمندان را به جرم قرمطی كشت. می خواست
ابوریحان بیرونی را هم بكشد، ولی وقتی دانست ابوریحان اخترشناس است، از كشتن او صرف
نظر كرد و او را به زندان انداخت كه بیرونی 6 ماه در آن جا بود. سرانجام از بند آزاد شد. در زمان
لشكركشی محمود به هندوستان، همراه لشكریان به فرمان محمود به هند رفت. در آن جا زبان
سانسكریت را یاد گرفت و چند كتاب به سانسكریت و یا از سانسكریت به عربی ترجمه كرد.
كتاب جالب "ماللهند" هم محصول همین سفر است. در این كتاب درباره ی رسم و سنت های
اجتماعی و علمی هندیان صحبت می كند، در زمینه ی عقیده های عرفانی، فلسفی، جامعه ی
مدنی، طبقه ها و قشر های اجتماعی، ادبیات، علوم و شگفتی های سرزمین هند و بیش از همه
درباره ی اخترشناسی آنان صحبت می كند. در این كتاب می نویسد: "در آغاز كار، چون شاگردی
در برابر استاد، نزد آنان می ایستادم، زیرا از ماهیت و اندازه ی دانش آنان بی اطلاع بودم. چون
اندكی به كارهای آنان وارد شدم و با آنان به گفت و گو نشستم و به آنان در برخی زمینه ها راهنمایی
داشتم، از من شگفت زده شدند و می پرسیدند، با چه كسی در هند ملاقات داشته ام و از چه
كسی این آگاهی ها را به دست آورده ام، آن وقت مرا در بر گرفتند و از من در باره مساله های
گوناگون می پرسیدند... و مرا نزد بزرگشان به دریای دانش توصیف می كردند".
محمود غزنوی در سال 421 هجری قمری مرد و بیرونی كه در غزنه بود، به خدمت مسعود
غزنوی درآمد. كتاب "قانون مسعودی" كه بیشتر در باره مثلثات و اخترشناسی است در این
سال ها نوشته شده. شهرت دارد كه مسعود غزنوی هدیه باارزشی از نقره در برابر تالیف این
كتاب برای او فرستاد. ولی بیرونی آن را به خزانه برگرداند و پیام داد، زندگی من می گذرد و نیازی
به آن ندارم.
ابوریحان با درگذشت محمود، آزادی بیشتری پیدا كرد و توانست یكی دوبار به خوارزم،
زادگاه خود برود و از آن بازدید كند. نتیجه این سفرها كتابی است درباره تاریخ خوارزم كه
به ما نرسیده و تنها بیهقی چند سطری از آن را آورده است، بیرونی در سال 440 هجری قمری و
به ظاهر در غزنین درگذشت.
٭
بیرونی به تقریب در تمام زمینه های دانش زمان خود اظهارنظر كرده است. او بیش از 130
كتاب در زمینه های مختلف دارد. در فلسفه با پورسینا مكاتبه داشته، كتابی در باره پزشكی
نوشته، در تاریخ، گاه شماری، وزن مخصوص اجسام گوناگون، در شناخت گوهرها، در
زمین شناسی، كیهان شناسی، چاه های آرتزین و ... كتاب هایی دارد. همه جا كار خود را با استدلال
و آزمایش انجام می دهد، در باره دیدگاه های خود به تحقیق می پردازد و بسیاری از نظر های او،
هنوز هم ارزش علمی خود را حفظ كرده اند.
در این جا بخشی از دیدگاه های او را درباره ی جابجایی زمین می آوریم كه نمونه ای از
دقت علمی اوست (یادآوری می كنیم بیرونی به نوعی گردش زمین و سیاره ها اعتقاد داشته
است). او در كتاب "تحدید نهایات الاماكن"، بعد از اثبات كرویت زمین، اندازه گیری قطر آن و
حل مساله های دیگر می نویسد: "...هنگامی كه پاره هایی از زمین از جایی به جای دیگر منتقل
می شود، سنگینی آن نیز جابجا می شود و میان سنگینی سو های مختلف زمین تفاوت پدید
می آید...و به همین جهت است كه دوری سرزمین ها از مركز زمین، با گذشت زمان، بر یك
اندازه نمی ماند. چون برآمدگی زمین در جایی زیاد شود و اطراف خود را پر كند، آب ها
می شود و چشمه ها گود می افتد و دره ها ژرف می شود و آبادانی دشواری پیدا می كند. پس
مردمان از آنجا به جای دیگر كوچ می كنند و این ویرانی را به پیری زمین نسبت می دهند... و چنین
است كه گرمسیرها سردسیر می شود و سردسیرها گرمسیر ... این حركت هرچند اتفاقی و
بی قاعده و در زمان اندك، اندك باشد، ممكن است بر امتداد قطرهای كلی به تدریج صورت
پذیرد یا به مركز اتفاق افتد، یا تركیبی از هر دو حركت باشد،و سوی آن به طرف هر یك از
جهت های چهارگانه یا میانه ی آن ها باشد و نیز ممكن است، این حركت ناگهانی و یا پیدایش
سبب آن، اتفاق یكباره سنگینی ها از جایی به جای دیگر است، صورت پذیرد..." [تحدید
نهایات الاماكن لتصحیح مسافات الاماكن، اندازه گیری پایان های جای ها، برای درست كردن
مسافت های جای گاه ها، برگردان احمد آرام، 1352].
ولی ما در این جا از بحث بیشتر درباره ی جنبه های گوناگون كارهای علمی بیرونی می گذریم
و به كوتاهی درباره شخصیت ریاضی او و كارهایی كه در زمینه ریاضیات كرده است،
صحبت می كنیم.
بیرونی ضمن بحث های تاریخی هرجا به مساله ای بر می خورد كه جنبه ریاضی داشته
باشد، آن را با دقت و استدلال حل می كند. از جمله، وقتی در "آثارالباقیه" به مساله ای
برمی خورد كه مربوط به صفحه شترنج است و به محاسبه مجموع جمله های یك تصاعد
هندسی (با جمله ی اول واحد و قدر نسبت 2 و تعداد جمله های 64) برخورد می كند، آن را با
دقت استدلال ریاضی حل می كند و به دست می آورد:
تصویر

ابوریحان ابتدا اثبات می كند، توان دوم هر جمله از این تصاعد بربر است با جمله ای كه
فاصله ی آن تا اين جمله، برابر فاصله ی اين جمله تا جمله ی اول است. برای نمونه اگر عدد
خانه ی پنجم را 16 است به توان دو برسانيم، 256 به دست می آيد كه عدد خانه ی نهم است.
در ضمن فاصله ی خانه ی نهم از خانه ی پنجم برابر است با فاصله ی خانه ی پنجم از خانه ی اول.
ابوريحان سپس ثابت می كند، اگر يك واحد از عدد خانه ها كم كنيم، مجموع عددهای خانه های
قبل به دست می آيد، برای نمونه اگر از خانه ی پنجم كه 16 است، يك واحد كم كنيم، 15
به دست می آيد كه برابر است با مجموع جمله های از خانه ی اول تا چهارم،
15=8+4+2+1
با توجه به اين دو مطلب، ابوريحان نتيجه می گيرد كه مجموع جمله ها از خانه ی اول تا خانه
شصت و چهارم، برابر می شود با تصویر
اگر 16 را كه عدد خانه ی پنجم است، به توان دوم برسانيم، 256 به دست می آيد كه عدد
خانه ی نهم است; توان 256، عدد خانه ی هفدهم است (65536); اگر اين عدد را به توان
دو برسانيم، 4294967296 به دست می آيد كه عدد خانه ی سی و سوم است; و اگر اين عدد را
به توان دو برسانيم، عدد خانه ی شصت و پنجم پيدا می شود كه با كم كردن يك واحد از آن
مجموع جمله های تا خانه ی شصت و چهارم به دست می آيد.
بيشتر رساله ها و نوشته های ابوريحان مربوط به رياضيات است. برای نمونه، در كتاب "فی
الراشيكات الهند" می نويسد: "... چون عدد را بايد بی پايان دانست، بايد تناسب ها و عمل ها هم
بی پايان باشد، ولی هنديان را ديدم كه از حد معينی تجاوز نمی كنند... آن ها در حساب های خود
روش عددی به كار می برند ... چه بهتر كه در استدلال از تجزيه و تحليل هندسی هم استفاده
كنند". در همين "آثارالباقيه" بيرونی روش هایی برای تصوير كردن نقطه های واقع بر سطح كره،
روی صفحه آورده است.
"استخراج الاوتار" يكی از كتاب های ابوريحان است كه در آن قضيه هایی از هندسه را طرح و
آن ها را گاه به ياری حساب و جبر و گاه با استدلال هندسی حل كرده است. نام كامل اين كتاب
"استخراج الاوتار فی الدايره" است كه به تاليف ديگری به نام "جمع الطرق السائره فی
معرفه اوتار الدايره" درباره ی محاسبه ی وتر های دايره شامل چهار قضيه و سی مساله است و
به ظاهر ابوريحان بيرونی آن ها را برای پيداكردن سينوس كمان ها آورده است. زنده ياد ابوالقاسم
قربانی، اين قضيه ها و مساله ها را به زبان فارسی و با نماد های امروزی در كتابی به نام " تحرير
استخراج الاوتار" گردآورده كه "انجمن آثار ملی" در سال 1355 هجری خورشيدی آن را چاپ
كرده است. اين كتاب شامل چهار قضيه و سی مساله است صورت قضيه ی اول چنين است اگر
خط شكسته ای شامل دو وتر نابرابر در دايره ای داشته باشيم و از وسط كمانی كه اين خط
شكسته را دربرگرفته است، عمودی بر وتر بزرگتر رسم كنيم، پای عمود، خط شكسته را به دو
برابر تقسيم می كند. برای اين قضيه 22 برهان آورده است.
صورت مساله ی اول اين است: از مثلث ABC اندازه ی زاويه ی B، مجموع طول های دو ضلع
AB و BC و طول ضلع AC معلوم است. مثلث را رسم كنيد. در اين مساله ها، از جمله با معلوم
بودن طول وتر يك كمان، طول وتر دو برابر آن و طول وتر نصف يا 1/4 يا 1/8 آن كمان محاسبه شده
است.
كتاب هایی كه در آن به مثلثات پرداخته، "مقاليه علم الهيئه"، "فصل سوم قانون مسعودی" و
"ابی ريحان الی ابی سعيد" است. در "مقاليه علم الهيئه" مثلثات و به ويژه مثلثات كروی را جدا از
كاربرد آن مطرح كرده كه ابوريحان بيرونی آن را به مرزبان فرزند رستم فرزند شروين مولف
مرزبان نامه تقديم كرده است. اين كتاب نشان می دهد كه خواجه نصير توسی با نوشتن "كشف
القناع"، تدوين كننده ی مثلثات به عنوان رشته خاصی از رياضيات محاسبه ای، از ابوريحان
تقليد كرده است و آفريننده ی مثلثات را بايد ابوريحان بيرونی دانست. در اين كتاب، كه كوچك
است و از 50 صفحه كمتر، ابوريحان درباره ی مثلث كروی بحث كرده و سپس محاسبه ی
كمان های آسمانی را به عنوان كاربرد مورد استفاده قرار داده است. كتاب "مقاليد"، از ديدگاه
تاريخ رياضی هم اهميت دارد. بيرونی در اين كتاب از همه ی كسانی كه قبل از او و يا در زمان او
روی قضيه منه لائوس در باره مثلث كروی كاركرده و جنبه هایی از آن را به صورت مثلثاتی
درآورده اند، صحبت می كند. تا زمانی كه كتاب "مقاليد" پيدا نشده بود، همه گمان می كردند كه
توسی برای نخستين بار مثلثات را، بدون توجه به اخترشناسی، به عنوان رشته ای مستقل از دانش
رياضی مورد بحث قرار داده است، ولی با كشف كتاب "مقاليد" ابوريحان بيرونی، حق به حق دار
رسيد.

بیرونی كتاب قانون را در سال های 421 تا 427 نوشته كه مقاله ی سوم آن در باره ی مثلثات
است. در این جا بیرونی همه چیز را می آورد و جانب اختصار را نگه می دارد. این كتاب شامل 9
بخش است و به ویژه در بخش های ششم و هفتم، همه ی موضوع هایی را كه ابوریحان بیرونی
در باره ی مثلثاث، از جمله در كتاب های دیگر خود آورده، خلاصه كرده است.

***

دانش و مردم/ شماره1 و 2 / سال سوم

http://www.azargoshnasp.net/famous/biru ... yaari1.htm

---------------------------------
اين نوشتار پرويز شهرياری در "دانش و مردم" را در بالا تايپ كردم.
با تمام دقتی كه كردم، ممكن است كه در تايپ كردن دچار لغزش شده باشم.
از اين رو خواهش من از كسانی كه نوشته بالا را در پژوهش خود به كار می گيرند،
اين است كه يكبار آن را با نوشته اصل (لينك آن در بالا داده شد، بنمايه آن هم) تطابق دهند.
و هميشه پايه كار خود را اصل نوشته شهرياری قرار دهند. از كسانی هم كه لغزش های تايپی
را به من گوشزد كنند، از پيش سپاسگزارم.
آخرین ویرایش توسط خروش یک‌شنبه ۱۳۸۷/۱۰/۲۲ - ۱۵:۰۳, ویرایش شده کلا 41 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط خروش »

دوستانی كه به فرهنگ و تاریخ ایران دلبستگی دارند و این نوشته
تاریخی- زمین شناسی دكتر مانوئل بربریان این ایران دوست و ایران شناس
را می پسندند، اگر زمان داشتند، می توانند این نوشته را تایپ كنند.
كسانی كه می خواهند در باره نویسنده بیشتر بدانند، می توانند برای نمونه
به لینك زیر نگاه كنند:

http://azut.blogfa.com/post-316.aspx

تصویر
تصویر
berberian03.jpg
تصویر
berberian05.jpg
تصویر
تصویر
تصویر
berberian09.jpg
تصویر
تصویر
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
BLUE

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۸:۱۵


پست: 417

سپاس: 49

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط BLUE »

درود بر شما

تصویرهای سوم، پنجم و نهم نمایش داده نمی شوند.
كتاب طبيعت با نمادهای رياضی نوشته شده است.
Galileo Galilei

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط mamy72 »

هيچكدوم نشان داده نمي شود smile037

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط خروش »

اگر این نوشتار را پیدا كردم دوباره خواهم گذاشت
---
از آن عكس ها فایل پی دی اف ساختم. بفرمایید:
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
BLUE

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۸:۱۵


پست: 417

سپاس: 49

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط BLUE »

من این نوشتار را در مجله ی ایران شناسی، در سایتی به نام noormags(!)
نیز پیدا کردم، که البته شما لطف کردید و آن را قرار دادید.
خوب است که آن را تایپ کنم...


یک دنیا سپاس
آخرین ویرایش توسط BLUE سه‌شنبه ۱۳۸۹/۷/۲۰ - ۲۲:۳۳, ویرایش شده کلا 1 بار
كتاب طبيعت با نمادهای رياضی نوشته شده است.
Galileo Galilei

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط خروش »

پیشاپیش سپاسگزارم


-----
نگاه كنید به
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.php?f=10&t=23303
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
عطر یاس

محل اقامت: ای کاش مشهد بود

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۱۰ - ۲۳:۵۱


پست: 415

سپاس: 300

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط عطر یاس »

اطلاعاتی درباره همسر و زن و بچه های ابوریحان بیرونی میخوام...
نحوه آشنایی و ازدواجش

از دوران کودکی ابوریحان، اصل و نسبش اطلاعات زیادی نیست توی منابع فارسی نیست.
اگه توی منابع انگلیسی پیدا شد لطفا ترجمه شده قرار بدید. smile072
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید


صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.


آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند



my physic channel ID : @physicGV

نمایه کاربر
candle

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱/۴ - ۱۷:۱۳


پست: 865

سپاس: 935

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط candle »

خروش نوشته شده:... چون برآمدگی زمین در جایی زیاد شود و اطراف خود را پر كند، آب ها می شود و چشمه ها گود می افتد و دره ها ژرف می شود و آبادانی دشواری پیدا می كند...

---------------------------------
اين نوشتار پرويز شهرياری در "دانش و مردم" را در بالا تايپ كردم. با تمام دقتی كه كردم، ممكن است كه در تايپ كردن دچار لغزش شده باشم.
از اين رو از كسانی هم كه لغزش های تايپی را به من گوشزد كنند، از پيش سپاسگزارم.


من نوشته اصلی را ندیده ام؛ اما به گمانم در بخشی که قرمز کرده ام، واژه ای جا افتاده است.
اگر دانش را به خاطر کسب درآمد فرا می‌گیرید؛ به حق آنهایی که به خاطر خود، علم و دانش اندوخته‌اند تجاوز کرده‌اید - آندره ژید

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: ابوريحان بيرونی

پست توسط خروش »

candle نوشته شده:
خروش نوشته شده:... چون برآمدگی زمین در جایی زیاد شود و اطراف خود را پر كند، آب ها می شود و چشمه ها گود می افتد و دره ها ژرف می شود و آبادانی دشواری پیدا می كند...

---------------------------------
اين نوشتار پرويز شهرياری در "دانش و مردم" را در بالا تايپ كردم. با تمام دقتی كه كردم، ممكن است كه در تايپ كردن دچار لغزش شده باشم.
از اين رو از كسانی هم كه لغزش های تايپی را به من گوشزد كنند، از پيش سپاسگزارم.


من نوشته اصلی را ندیده ام؛ اما به گمانم در بخشی که قرمز کرده ام، واژه ای جا افتاده است.


سپاس،
"آب‌ها کم می‌شود" درست است
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

ارسال پست