Re: زمان از کی به وجود امده؟
ارسال شده: سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۶ - ۱۱:۲۷
زمان ماده نیست، هست؟
ما هم نگفتیم که خود آن است، گفتیم خمش مکان ، هم ارز چگالی گراویتون استchikh نوشته شده:اگر ستیزی بین این دو نبود که تابحال نظریه همه چیز کشف شده بود! همین که هرکدام ازآنها فقط میتوانند یکی از جهان های ماکروسپی و میکروسکوپی را شرح دهند یعنی تناقض.هرمز پگاه نوشته شده:ستیزی میان ایندو نیست چون یکی به جهان کلان و دیگری به جهان ریز میپردازدchikh نوشته شده:اینکه کوانتوم و نسبیت عام با هم در تناقض اند مسئله ای کاملا شناخته شده است و هیچ کس تابحال نتوانسته این دو نظریه را با هم یکی کند. شما مجبورید جاذبه را یا با کوانتوم شرح دهید یا با نسبیت. مگر اینکه نظریه همه چیز را کشف کرده باشید!هرمز پگاه نوشته شده: نه و نه : ما این هایی را که شما گفتید نگفتیم، برداشت خودتان بود.
خمش اسپاش و چگالی گراویتون ها هر دو یک پدیده را نمایش میدهند
از دوی سوی گوناگون. فیزیک کواتوم، کامیاب تر از انست که بتوان
آنرا کنار نهاد و هم اکنون نیز خمش اسپاش ( که دگرگونی جنبش را
در پی دارد و دگرگونی زمان را به "پدید " میاورد) همتراز برهمکنشی
گراویتون ها با ریزگان دیگر شمرده میشود.
در هر میدانی همین است، شما میتوانید برای نمونه رفتار الکترون
هارا با اثر میدان آهنکهربایی روشنگری کنید ویا با همکنشی آنها
با ریزگان نیروبر فوتون ( یا فوتون مجازی). اینها هردو هم ارزند.
ناگفته نماند که خود انشتین یکی از پیشاهنگان فیزیک کوانتوم بود.
و در انیکه میدان گرانش، میدان انرژی است، هیچ بروبرگردی ندارد
چه در فیزیک نسبتی کلاسیک و چه در فیزیک کوانتوم.
•
و تنها در جاهایی مانند روشنگری گرانش، هرکدام شیوه ی دیگری دارند که با
هم "هم ارز" هستند. پس همچنان که تنمایه و نوانمایه با هم "ستیزی" ندارند
و دو روی یک سکه اند، اینجا هم همین است. به اینها میگویند " مدل " .
یکی نگاه ماکروسکوپی و دیگری نگاه میکروسکوپی به این داستان است.
مهند این است که به وارون گفته ی شما، گرانش هم در نسبیت یک میدان توانمایه
و هم در کوانتوم باز با ریزگان توانمایه بنام گراویتون روشنگری میشود و در هردو
توانمایه در کار است. چیزی که شما فرموده بودید که نیست!:
•
درضمن دو تعریف انحنای فضا زمان و انرژی به هم مربوط هستند ولی یکی نیستند! طبق نظریه نسبیت انرژی باعث انحنای فضازمان اطراف خود میشود.مثلا جرم که نوعی انرژیست باعث انحنای فضازمان میشود. پس انحنای فضا زمان حاصل انرژیست نه خود آن!یک نظریه باید تمام ابعاد را در نظر بگیرد. شما مساله جاذبه را حل نکردید.از آن گذشته، جستار ما بروی این ها نبود، روی این بود که زمان هستی بنیادین
دارد ، یا اینکه هستی برکشیده از هستی های دیگر.
همچنان که گفتیم، ایندو نگاه ماکروسکوپی و میروسکوپی هستند و از اینروchikh نوشته شده:پس باید گرانش را نوعی انرژی فرض کنیدکه این خلاف فرض است.
خب، شما تا کنون میگفتید که فیزیک گفته که زمان هستی بنیادین دارد، پس اکنونgodfather نوشته شده:شما درست میگید! فیزیک هرگز نگفته که زمان حقیقتی بنیادی دارد! چون اصولا رسالت و حیطه فیزیک این نیست که تعیین کند چه چیزی حقیقت بنیادی دارد!
اما همانگونه که گفتم اگر زمانی انتزاعی بود و هیچ تحقق فیزیکی تداشت دیگه فیزیک نبود در غالب یک پدیده متا فیزیکی بررسی میشد!
این که زمان راستا داره و مکان راستا نداره مشکلش چیه؟
راستا نداشتن مکان به خاطر اینه که هندسه جهان ما تختِ! k=0 ! یا یکی از فرض های ماست همیشه! اگه خودمون رو در یک فضای غیر تخت فرض کنیم مثلا یک جرم در فضا باشه! اون وقت دیگه به فضا هم میشه یک جهت نسبت داد ( چون یک هندسه غیر متقارن پیدا میکنه)
در واقع در فضای تخت که متریکِ مینکوفسکی طول فضا زمان رو توصیف میکنه تمام ضرایبِ سه جمله فضایی یکیه و برای زمان فرق میکنه! یک تقارن داریم که باعث میشه جهتی برتری نداشته باشه! اگر هندسه غیر تخت و غیر متقارن باشه میشه به فضا یک جهت نسبت داد! زمان هم یه بعدِ (فضا زمانِ 4 بعدیه) با سه بعد فضایی فرق میکنه ولی چرا فرق نکنه؟ این تفاوت در متریکِ فضا زمان و همه جای دیگه هم قابل مشاهدست!
دوباره میگم اصلا فیزیک جوابی به این سوال نمیده که چی حقیقت بنیادی هست؟
"حقیقتی بنیادی" در جایی در فیزیک تعریف نشده! بلکه یک مفهوم فلسفیه!
__________________________________________________
معمولا یک فیلسوف دستگاهِ فلسفی داره! یا در غالب یک دستگاه فلسفی حرف میزنه!
ابن سینا دستگاه فلسفی نداره دوستِ عزیز! بیشتر در مورد یک سری مفاهیم تفکر کرده! بیشتر یک متفکر بوده! و به اصطلاح میگن فیلسوف به این افراد!
مثال دیگرش شیخ اشراق (میرداماد) که او هم به هیچ وجه فیلسوف نبوده !
به هر حال اگر شما با دستگاه فلسفی ابنِ سینا آشنا هستید،!! خوشحال میشم بگید!
__________________________________
نه با رسیدن آنتروپی یک سیستم به بیشترین مقدار خودش زمان بی معنی نمیشه!
بلکه دیگه نمیشه جهت زمانی تعریف کرد! راستا نداره! مثله مکان در یک فضایِ تخت!
مکان دارای چه آثارِ وجودییه؟ فقط آثار وجودی که به مکان نسبت میدید با شهود ذهنی انسان کلاسیک بیشتر همخوانی دارن! همین! وگرنه متر کردن یک اندازه به همان اندازه ارزش دارد که شمردن تعداد نوساناتِ یک آونگ!
از دید نسبیت این دو مفهوم جدا نا پذیرند! پدیده ها در فضا زمان قرار دارن نه زمام و فضا!
هیچ جا در فیزیک تا امروز به انتزاعی بودن زمان اشاره ی نشده!
همونجور که به حقیقت بنیادی بودن زمان و نه هیچ مفهوم دیگهای اشاره نشده!
دوست عزیز این سوالی نیست که بشه از فیزیک پرسید! و فیزیک هم جوابی نداره که بده!
___________________________________________________
فلسفه ویتکنشتاین به اندازه کل مکاتب فلسفی قبلی در فلسفی که امروز رایج هست بر فلسفه تا ثیر گذار بوده!
به طوری که فلسفه زبان به یکی از رایج ترین گرایشات پژوهشی فلسفه تبدیل شده و اکثر فلاسفه بزرگ معاصر مثلِ پوپر، کواین و ژیژک تحت تاثیر کارای اونن!
به نظر شما شاخه ی فلسفه ای که در دانشگاهها به عنوان گرایش فلسفه (فلسفه زبان) تدریس میشه و پژوهش روزِ فلسفه به حساب میاد، قابلِ قبول نیست؟
___________________________________________________
چند اشکال داره این فرمول بندی .هرمز پگاه نوشته شده:شما از تندای بیرونی خیزه ای بنام الکترون سخن میگویید.از هیچکدام از این تصاویر و توضیحات اینکه الکترون با سرعت نور حرکت میکنه دریافت نمیشه
هر ریزک تنمایه دار که در جنبش ست ، دارای دو جور توانمایه است:
١- توانمایه بیرونی یا همان توانمایه جنبشی ( EK = 0.5*mV² ) ~ تندای بیرونی ~ زمان بیرونی
٢- توانمایه ی درونی ، که همان است که بگونه ی تنمایه در آن گرفتار است (E=mC²) ~ تندای درونی ~ زمان درونی
این دو بخش توانمایه سراسری چنین ریزکی را میسازند: چرا این با جمع ساده ی ایندو بخش برابر نیست، چون تنمایه چیزی جز توانمایه ی
گرفتاری که همچون خیزه ی بسته ای با تندای نور در جنبش است، نمیباشد
و جمع تنداهایش نمیتواند بالاتر از تندای نور باشد، بلکه همواره برابر آن است.
توانمایه چیزی نیست جز یک جنبش خیزه ای گرچه بگونه ی تنمایه هم گرفتار باشد.
•
توانمایه = انرژی
تنمایه = جرم
خیزه = موج
خیزه ی بسته = موج ساکن
فوتون که به قول شما انرژی گرفتار نیست آیا باز هم میتونید از جمع جبری فرمول های بالا به سرعت نور برسید ؟ اگه نمیتونید پس کل نتیجه گیری و فرمول بندی های شما اشتباههچرا این با جمع ساده ی ایندو بخش برابر نیست، چون تنمایه چیزی جز توانمایه ی
گرفتاری که همچون خیزه ی بسته ای با تندای نور در جنبش است، نمیباشد
و جمع تنداهایش نمیتواند بالاتر از تندای نور باشد، بلکه همواره برابر آن است.
توانمایه چیزی نیست جز یک جنبش خیزه ای گرچه بگونه ی تنمایه هم گرفتار باشد.
•
شما از شکافت چه چیزی صحبت میکنی ؟ الکترون که مثل اتم نیست که بشه شکافتشهرمز پگاه نوشته شده:درست است، الکترون هم توانمایه است ولی "آزاد" نیست.Hollywood Undead نوشته شده:نه چون شما گفتی فوتون انرژی نابه من خواستم بگم اگه اینطوریه پس الکترون هم انرژی نابه چون انرژی الکترون از ضرب جرمش در سرعت نور به توان دو بدست میاد و فوتون چون جرم نداره مقدار انرژی آن از روش دیگه ای بدست میاد .هرمز پگاه نوشته شده: این سخنتان هم نادرست است، یا دستکم، گزاره تان را بد فورمولیزه کردید.
الکترون و فوتون هر دو جزو ذرات فاندامنتال جهان هستن که هر کدام حاوی مقادیری از انرژی هستن نه اینکه یکی ناب باشه و اون یکی غیر ناب .
فروتون را را از اینجا ناب گفتیم که بی دگرگونی و یکراست کار
انجام میدهد ، ولی تنمایه را باید نخست شکافت تا کار انجام دهد.
پس هم الکترون و هم فوتون، بسته هایی از توانمایه هستند
در دو چهره ی گوناگون. جدایی الکترون از فوتون در این است که به
آن میتوان توانمایه بیرونی هم افزود ( تندای بیرونی بدان بخشید)
که ولی بازهم بهمراه تندای توانمایه ی درونی اش، برابر C است.
•
نادرست است، چرا که هم در مهبانگ و هم در این کرانچ گرایندیفضا دیگر وجود نخواهد داشت???
نه دوست گرامی، از بیخ گرفتاری سر این بود که آیا این پنداره یبلکه کاملا یک مفهوم فیزیکیست و در غالب فیزیک به تحقق رسیده!
من از الکترونی که بگرد هسته میگردد و .. سخن نگفتم که بخواهیم از توانمایه ی پتانسیل اهنکهربایی و .. هم سخن بگوییم،Hollywood Undead نوشته شده:چند اشکال داره این فرمول بندی .هرمز پگاه نوشته شده:شما از تندای بیرونی خیزه ای بنام الکترون سخن میگویید.از هیچکدام از این تصاویر و توضیحات اینکه الکترون با سرعت نور حرکت میکنه دریافت نمیشه
هر ریزک تنمایه دار که در جنبش ست ، دارای دو جور توانمایه است:
١- توانمایه بیرونی یا همان توانمایه جنبشی ( EK = 0.5*mV² ) ~ تندای بیرونی ~ زمان بیرونی
٢- توانمایه ی درونی ، که همان است که بگونه ی تنمایه در آن گرفتار است (E=mC²) ~ تندای درونی ~ زمان درونی
این دو بخش توانمایه سراسری چنین ریزکی را میسازند: چرا این با جمع ساده ی ایندو بخش برابر نیست، چون تنمایه چیزی جز توانمایه ی
گرفتاری که همچون خیزه ی بسته ای با تندای نور در جنبش است، نمیباشد
و جمع تنداهایش نمیتواند بالاتر از تندای نور باشد، بلکه همواره برابر آن است.
توانمایه چیزی نیست جز یک جنبش خیزه ای گرچه بگونه ی تنمایه هم گرفتار باشد.
•
توانمایه = انرژی
تنمایه = جرم
خیزه = موج
خیزه ی بسته = موج ساکن
اول اینکه اگر سرعت نور رو ثابت فرض کنید در فرمول آخری میبینیم با تغییر سرعت ذره جواب معادله نیز تغییر میکنه پس این انرژی سراسری که شما داری ازش صحبت میکنی همون تند ایا سرعت نور نیست .
دوم با داشتن انرژی جنبشی یک ذره یا یک الکترون میتونی سرعت اون رو بدست بیاری و این سرعت هیچگاه در فیزیک به اسم سرعت بیرونی تعریف نشده برای راحت شدن این مبحث تعریف سرعت بیرونی و درونی رو از یک دانشگاه معتبر لینک کنید .
سوم انرژی کل یک الکترون همون انرژی مکانیکی از جمع جبری انرژی جنبشی و پتانسیل الکتریکی بدست میاد و در جمع این انرژی ها از رابطه معروف انیشتین استفاده نمیکنند پس باید معلوم کنید منظور شما از جمع جبری انرژی چیه ؟ انرژی تعریف خودش رو در فیزیک داره .
چهارم استفاده از فرمول های سرعت بالا در سرعت های پایین درست نیست در حالی که شما میخوای یک اصل کلی بیرون بکشی .
پنجم رابطه معروف انیشتین نیز در مورد جرم سکون یک ذره است که در همه حال ثابته پس همون طور که خودتون هم گفتید از جمع جبری این دو انرژی انرژی سرارسری بدست نمیاد چرا که هم جرم سکون ثابته هم سرعت نور پس در دو طرف معادله ای که بسازیم دو ثابت داریم و یک متغییر که همچین معادله رو نمیشه ساخت مثلآ
انرژی جنبشی + انرژی از رابطه معروف انیشتین = انرژی سراسری
چون سمت چپ معادله ثابته اگر انرژی جنبشی ذره ای تغییر کنه باید انرژی آن نیز از رابطه معروف انیشتین نیز تغییر که نمیشه .
حالا برسیم به نتیجه گیری شمافوتون که به قول شما انرژی گرفتار نیست آیا باز هم میتونید از جمع جبری فرمول های بالا به سرعت نور برسید ؟ اگه نمیتونید پس کل نتیجه گیری و فرمول بندی های شما اشتباههچرا این با جمع ساده ی ایندو بخش برابر نیست، چون تنمایه چیزی جز توانمایه ی
گرفتاری که همچون خیزه ی بسته ای با تندای نور در جنبش است، نمیباشد
و جمع تنداهایش نمیتواند بالاتر از تندای نور باشد، بلکه همواره برابر آن است.
توانمایه چیزی نیست جز یک جنبش خیزه ای گرچه بگونه ی تنمایه هم گرفتار باشد.
•
2 : تعریفی که من از انرژی تا حال شنیدم که به صورت های گوناگون هم وجود داره مثل انرژی مکانیکی یا جنبشی یا پتانسیل اصلا همچنی مفهومی رو نمیرسونه موج انرژیه . من هم میگم ذره انرژیه شما میتونی این ادعا رو رد کنی ؟
تعریف موج هم ساده ترین تعریف از ویکی
In physics, a wave is a disturbance or oscillation that travels through spacetime, accompanied by a transfer of energy. Wave motion transfers energy from one point to another
شما از شکافت چه چیزی صحبت میکنی ؟ الکترون که مثل اتم نیست که بشه شکافتشهرمز پگاه نوشته شده:درست است، الکترون هم توانمایه است ولی "آزاد" نیست.Hollywood Undead نوشته شده:نه چون شما گفتی فوتون انرژی نابه من خواستم بگم اگه اینطوریه پس الکترون هم انرژی نابه چون انرژی الکترون از ضرب جرمش در سرعت نور به توان دو بدست میاد و فوتون چون جرم نداره مقدار انرژی آن از روش دیگه ای بدست میاد .هرمز پگاه نوشته شده: این سخنتان هم نادرست است، یا دستکم، گزاره تان را بد فورمولیزه کردید.
الکترون و فوتون هر دو جزو ذرات فاندامنتال جهان هستن که هر کدام حاوی مقادیری از انرژی هستن نه اینکه یکی ناب باشه و اون یکی غیر ناب .
فروتون را را از اینجا ناب گفتیم که بی دگرگونی و یکراست کار
انجام میدهد ، ولی تنمایه را باید نخست شکافت تا کار انجام دهد.
پس هم الکترون و هم فوتون، بسته هایی از توانمایه هستند
در دو چهره ی گوناگون. جدایی الکترون از فوتون در این است که به
آن میتوان توانمایه بیرونی هم افزود ( تندای بیرونی بدان بخشید)
که ولی بازهم بهمراه تندای توانمایه ی درونی اش، برابر C است.
•
به شما گفتم الکترون ساختمون درونی نداره شاید منظور شما اینه انرژی انیشتینی رو از الکترون بگیریم و روی امواج سوار کنیم ؟
الکترون هم یک راست با انرژی جنبشی که داره میتونه کار انجام بده .
اینکه به الکترون میتونیم سرعت بدیم ولی به فوتون نمیتونیم باز چیز جدیدی نیست چون فوتون دقیقا با سرعت نور حرکت میکنه و سرعت نور مطلقه و فراتر از اون نمیشه رفت .
--هرمز پگاه نوشته شده: ١- توانمایه بیرونی یا همان توانمایه جنبشی ( EK = 0.5*mV² ) ~ تندای بیرونی ~ زمان بیرونی
٢- توانمایه ی درونی ، که همان است که بگونه ی تنمایه در آن گرفتار است (E=mC²) ~ تندای درونی ~ زمان درونی
خودتون دقت کنید چی نوشتید.slice_of_god نوشته شده:دوست عزیز چرا بنگ می زنید؟!؟!؟!؟MA102 نوشته شده:ما نمیتونیم واقعا بفهمیم زمان کی بوجود اومده، فقط میتونیم در بارش نظریه بدیم، و امیدوار باشیم نظریه مون از نظریه های دیگه تقریب بهتری برای توصیف بده.
====================
در سال 1963 دو دانشمند روسی به تامهای یوگینی لیفشیتز و اسحاق خالاتنیکوف ادعا کردند که ثابت کرده اند که معادلات انیشتین همراه با تکینگی هستند همگی دارای ترتیبات خاصی از ماده و سرعتها می باشند و احتمال انکه پاسخی نمایانگر جهان است این ترتیبات ویژه را داشته باشند عملا صفر است.کم و بیش همه پاسخ هایی که می توانست نمایانگر جهان باشد که طی ان ماده بر روی خود فرو می پاشد و داشتن تکینگی با چگالی بی نهایت اجتناب می ورزیدند!!!
این حرف به چه معناست؟!!؟!
به معنای اینکه تکینگی رخ نداده!!!!!یعنی اینکه زمان در لحظه ی انفجار بزرگ به وجود نیامده و زمان از بی نهایت منفی(_) امتداد داشت و تا بی نهایت (+) امتداد دارد .....
ئلی وقتی استیون هاوکینگ و پنروز با معادلات مو ساختار فضا زمان این نظریه را رد کردند و ثابت کردند که زمان در لحظه ی انفجار بزرگ به وجود امد!!!!!این پاسخ برای شوروی چیز جالبی نبود ولی برای کلیساها چیزی بود که می توانستند پاسخ ها را با استفاده از روش های علمی بیابند!!!
======
حالا نمی دونم چرا شما میگید: ما نمیتونیم واقعا بفهمیم زمان کی بوجود اومده،
رو نمی دونم!!!!
ما هم منظورمان این بود که انحنای فضا زمان خود انرژی نیست و چیز دیگری نگفتیم! درمورد تناقض نسبیت و کوانتوم هم در همه کتب علمی ذکر شده و نیازی به بحث نیست.ما هم نگفتیم که خود آن است، گفتیم خمش مکان ، هم ارز چگالی گراویتون است
و اینکه میدان گرانش، به وارون گفته ی شما، یک میدان توانمایه می باشد.:
درست همان است که من گفتم:chikh نوشته شده:ما هم منظورمان این بود که انحنای فضا زمان خود انرژی نیست و چیز دیگری نگفتیم! درمورد تناقض نسبیت و کوانتوم هم در همه کتب علمی ذکر شده و نیازی به بحث نیست.ما هم نگفتیم که خود آن است، گفتیم خمش مکان ، هم ارز چگالی گراویتون است
و اینکه میدان گرانش، به وارون گفته ی شما، یک میدان توانمایه می باشد.:
در مورد میدان گرانشی یک مثال نقض می آورم. یکی از آزمون های نسبیت عام تاخیر امواج الکترومغناطیس در میدان گرانشی است.
مثلا اگر یک فوتون وارد میدان گرانشی شود از دید کسی که بیرون از میدان است حرکت فوتون کندتر دیده میشود. اگر بخواهیم این مساله را با نظریه شما توجیه کنیم به تناقض میرسیم! طبق گفته شما زمانی وجود ندارد پس عاملی که باعث کندتر شدن فوتون میشود این است که فوتون مقداری از سرعت بیرونی خود را که برابر با c است به سرعت درونی تبدیل میکند و برای همین سرعت آن کندتر میشود. پس طبق نظریه شما میتوان نتیجه گرفت که فوتون در میدان گرانشی دارای جرم میشود چون سرعت درونی پیدا میکند. اما در نسبیت چنین چیزی نیست. در آنجا فقط گفته میشود که فرکانس فوتون تغییر خواهد کرد و حرفی از تولید جرم زده نمیشود. پس در اینجاست که نظریه شما در مورد زمان رد میشود. یعنی زمان حاصل جنبش نیست.
فوتون = نور برهرمز پگاه نوشته شده:درست همان است که من گفتم:chikh نوشته شده:ما هم منظورمان این بود که انحنای فضا زمان خود انرژی نیست و چیز دیگری نگفتیم! درمورد تناقض نسبیت و کوانتوم هم در همه کتب علمی ذکر شده و نیازی به بحث نیست.ما هم نگفتیم که خود آن است، گفتیم خمش مکان ، هم ارز چگالی گراویتون است
و اینکه میدان گرانش، به وارون گفته ی شما، یک میدان توانمایه می باشد.:
در مورد میدان گرانشی یک مثال نقض می آورم. یکی از آزمون های نسبیت عام تاخیر امواج الکترومغناطیس در میدان گرانشی است.
مثلا اگر یک فوتون وارد میدان گرانشی شود از دید کسی که بیرون از میدان است حرکت فوتون کندتر دیده میشود. اگر بخواهیم این مساله را با نظریه شما توجیه کنیم به تناقض میرسیم! طبق گفته شما زمانی وجود ندارد پس عاملی که باعث کندتر شدن فوتون میشود این است که فوتون مقداری از سرعت بیرونی خود را که برابر با c است به سرعت درونی تبدیل میکند و برای همین سرعت آن کندتر میشود. پس طبق نظریه شما میتوان نتیجه گرفت که فوتون در میدان گرانشی دارای جرم میشود چون سرعت درونی پیدا میکند. اما در نسبیت چنین چیزی نیست. در آنجا فقط گفته میشود که فرکانس فوتون تغییر خواهد کرد و حرفی از تولید جرم زده نمیشود. پس در اینجاست که نظریه شما در مورد زمان رد میشود. یعنی زمان حاصل جنبش نیست.
فوتون ها خودشان نیروی گرانش پدید می آورند چون توانمایه شان هم ارز تنمایه است
و همچنین گراویتون ها میتوانند با فوتون ها برهمکنشی داشته باشند.
در یک میدان گرانش، که هم ارز با یک میدان چگالی گراویتون شمرده میشود،
گراویتون ها به فوتون درآینده برهمکنشی داشته ، توانمایه بیشتر میدهند که
به افزایش بسامد مینجامد ولی به پاداش آن، راستای فوتون دگرگون میشود!
( گراویتون ریزک نیروبر است= توانمایه + فرمان )
هرگونه خمشی در راستای "راست" جنبش توانمایه، برابر با تنمایه در دید
کسی که بیرون از میدان است شمرده میشود، چرا که ترازی از گرفتاری
را پدید میاورد. = جنبش درونی را پدید میاورد.
برای نمونه، فوتون هایی که کار نیروبری درون اتم را میان پروتون و الکترون ها را انجام
میدهند، و برای نمونه مولکول آب را به هم پیوسته نگاه میدارند، در آن جا در نگاه
بیرونی، بخشی از تنمایه ی اتم یا مولکول هستند، چرا که راهشان "راست" نیست.
ولی اگر در درون اتم باشیم میبینیم که آنها با تندای نور در جنبشند. هتا یک
بازتاب از آیینه هم یک مرز شمرده شده و کاراکتر تنمایه به فوتون میدهد.
(در نگاه بیننده ی بیرون از سیستم)
برای دریافت بهتر : یک گوی میان تهی درون آیینه ای را بینگارید که در آن فوتون هایی گیر
افتاده اند. آیا تنمایه ی این گوی بیشتر است یا تنمایه ی همین گوی که تهی از فوتون ها باشد؟
نیروی گرانش کدامشان بیشتر است؟ اگر کسی درون این گوی باشد، فوتون را با تندای نور میبیند
و کسی که در بیرون از گوی باشد، میپندارد که این گوی تنمایه است و بس.