خوشه کهکشانی:
خوشهٔ کهکشانی و تعدادی از گروههای شناختهشدهٔ آنها، بزرگترین اجرام جهان هستند. یک خوشهٔ کهکشانی از سه بخش تشکیل شده است ۱- کهکشانهایی که دارای میلیاردها ستارهاند، ۲- گاز داغ میان کهکشانها و ۳- ماده تاریک، مادهای با هویتی مرموز که بیشترین جرم کهکشان و خود خوشه را تشکیل میدهد و ما نشان خواهیم داد و ثابت خواهیم کرد که ماده تاریک توهم است.
اندازه:
اندازهٔ آنها از ابعاد کوچک مانند خوشهٔ کهکشانی محلی با ۲۰ تا ۳۰ عضو آغاز میشود و تا خوشههای کهکشانی کروی شکل تا دهها هزار عضو ادامه مییابد.
مادهٔ تاریک:
در بیشتر حالات، محاسبات نشان میدهد که جرم یک خوشه بیشتر از مجموع جرم کهکشانهای عضو است. با بررسی محاسبات نتیجه گرفته شد که بین کهکشانها مادهٔ تاریک که احتمالاً گازهای داغ پراکنده، خردهسنگ، سیاهچاله یا اجرام ناشناخته تشکیلشده باشد، ساخته شده است.
طبقهبندی خوشههای کهکشانی:
خوشههای-cD: یک کهکشان cD غولپیکر در مرکز این نوع خوشهها وجود دارد.
خوشههای-B: توسط یک جفت کهکشان cD تحت سلطه قرار دارند.
خوشههای-L: توسط یک آرایش خطی تقریبی از بزرگترین کهکشانها در مرکز، مشخص میشوند.
خوشههای-C: دارای یک هستهٔ چگال و چند کهکشان بزرگ هستند.
خوشههای-F: این نوع از خوشهها کهکشانی، تخت هستند. یعنی در مرکز آنها تمرکزی وجود ندارد.
خوشههای-I: یک ساختار نامنظم دارند. مرکز آنها را نمیتوان به راحتی مشخص کرد یا آنکه ممکن است دارای چندین مرکز باشند.

انرژی تاریک:
در کیهانشناسی، انرژی تاریک (به انگلیسی: Dark energy)، شکل ناشناختهای از انرژی است که همهٔ فضا گیتی را بهصورت فرضی در بر میگیرد و سرعت انبساط جهان را میافزاید. طبق بررسی دانشمندان، انرژی تاریک مقبولترین فرضیه برای توضیحدادن مشاهدات اخیر است که میگویند جهان با آهنگ رو به افزایشی (با شتاب ثابت) منبسط میشود. در مدل استاندارد کیهانشناسی بنا بر همارزی جرم و انرژی، جهان شامل حدود ۲۶٫۸٪ ماده تاریک، ۶۸٫۳٪ انرژی تاریک (در مجموع ۹۵٫۱٪) و ۴٫۹٪ مادهٔ معمولی (قابل رویت) است. باز هم بر اساس همارزی جرم - انرژی، چگالی انرژی تاریک بسیار کم است. در منظومه شمسی، تقریباً فقط ۶ تن انرژی تاریک درون شعاع مدار پلوتون یافت میشود. بااینحال، انرژی تاریک بیشتر جرم - انرژی جهان را تشکیل میدهد، زیرا به طور یکنواخت در فضا پخش شده است.
هشدار: این انرژی یا نیرو برون کهکشانی است و باعث انبساط منظومه شمسی یعنی دورشدن سیارات از خورشید نمیشود. بلکه برعکس فاصله آنها به دلیل اصطکاک گرانشی رفتهرفته کمتر هم میشود.
دو شکل (نظریه) برای انرژی تاریک ارائه شده است. یکی ثابت کیهانشناسی، یک چگالی انرژی ثابت که به طور همگن جهان را پر میکند، و دیگری میدانهای اسکالر، کمیتهایی دینامیکی که چگالی انرژی آنها میتواند در فضا و زمان تغییر کند. بخشهایی از میدانهای اسکالر که در فضا ثابت هستند هم معمولاً در ثابت کیهانشناسی شمرده میشوند. ثابت کیهانشناسی میتواند بهگونهای فرمولبندی شود که انرژی خلأ باشد. میدانهای اسکالری که در فضا تغییر میکنند بهسختی میتوانند از ثابت کیهانشناسی بازشناخته شوند، زیرا تغییرات ممکن است فوقالعاده آهسته باشد. اندازهگیریهای دقیقی از انبساط جهان برای فهمیدن اینکه نرخ انبساط چگونه در طول زمان تغییر میکند، لازم است. در نسبیت عام، سیر تکاملی انبساط جهان بهوسیلهٔ معادلهٔ حالت کیهانی (رابطهٔ بین دما، فشار و ترکیب ماده، انرژی و چگالی انرژی خلأ در هر ناحیه از فضا) فرمولبندی میشود. امروزه، اندازهگیری معادلهٔ حالت انرژی تاریک یکی از بزرگترین تلاشهای کیهانشناسی رصدی است.
افزودن ثابت کیهانشناسی به متریک رابرتسون - واکر منجر به مدل لامبدا - سی دی ام میشود که بهخاطر تطبیق دقیق آن با مشاهدات از آن بهعنوان «مدل استاندارد» کیهانشناسی یاد میکنند. انرژی تاریک بهعنوان یک جزء حیاتی در تلاشهای اخیر برای تدوین مدل جهان چرخهای (به انگلیسی: cyclic model)، استفاده شده است. بهطورکلی انرژی تاریک حدود هفتاد درصد از جهان را تشکیل میدهد و رابطهای تنگاتنگ با نسبیت عام اینشتین دارد و نقش آن ایجاد گرانش دافعهای با شتاب مثبت است. معنی گرانش دافعه با شتاب مثبت این است که این انرژی اجسام را دور کرده و قدرت آن در طول زمان بیشتر میشود. این انرژی غیر از تشابه اسمی به مادهٔ تاریک، به آن مرتبط نیز هست. مادهٔ تاریک گرانش جهان را افزایش میدهد، اما انرژی تاریک با این نیرو مقابله میکند.
به باور ما این پدیده بهنوعی نیروی دافعه، ضد گرانش و پیشران است و انرژی محسوب نمیشود؛ بلکه تابع دیفرانسیل قبلی آن نوعی انرژی پتانسیل گرانشی است. پس چون این یک نوع نیروی دائمی است، پس همواره شتاب دائمی به همراه خواهد داشت و چون نسبیت عام به نیرو بودن گرانش باوری ندارد پس صلاحیت اظهارنظر در مورد آن را نخواهد داشت و مداخله آن در اصل موضوع بهنوعی فضولی بی جا است.
اما همانطور که قبلاً گفتیم نسبیت عام (انحنای فضا - زمان) غلط است؛ چون چیزی به نام فضا - زمان وجود ندارد و آن زاییده احساسات بشر است. نظریه ماده تاریک و انرژی تاریک بزرگترین تناقض و پارادوکس گویی در علم کیهانشناسی موجودی در ظاهر هوشمند به نام انسان است. چون بشر برای توجیه مکانیک کهکشانها و خوشهها توهم ماده تاریک را زده و ترکانده است و جرم بیشتر گرانش بیشتر به دنبال دارد؛ و کیهان میبایست در حال انقباض بوده باشد؛ ولی برعکس آن روی داده و کیهان با شتاب درحالتوسعه و انبساط است. چگونه ممکن است این دو حالت متضاد و متناقض را با هم و در کنار یکدیگر توجیه نمود؛ یعنی ما با افزودن مقدار جرم به معادلات فرضی خود، بهجای گرانش بیشتر چگونه به ضد گرانش یا گرانش منفی دست یابیم و علت درون و برون کهکشانی بودن آنها چیست؟ تنها راه نجات ما علم و دانش ریاضیات و حساب دیفرانسیل است که اخترشناسان نهتنها قادر به حلوفصل کردن اصل موضوع نیستند؛ بلکه بهمرورزمان دچار تناقضگویی، توحش، خرافهگویی، خرافه و چرندبافی میشوند.
تأثیر انرژی تاریک: فشار کوچک، ثابت و منفی خلأ
مستقل از طبیعت واقعیاش، انرژی تاریک باید یک فشارقوی منفی (که بهصورت دافعه عمل کند) داشته باشد، تا بتواند شتاب مشاهدهشدهٔ انبساط جهان را توضیح دهد یا به باور ما کهکشانها و خوشهها یک نیروی پیشران کیهانی مشخص و جهتدار از خود تولید کنند و مانند یک کشتی یا سفینه فضایی به حرکت در آیند. بر اساس نسبیت عام، فشاری که در میان ماده است، درست مانند چگالی جرمی در جاذبهٔ گرانشی آن ماده بر سایر اجسام سهیم است. دلیل این اتفاق این است که کمیت فیزیکی که باعث ایجاد تأثیرات گرانشی میشود، تنسور ضربه - انرژی است که هم چگالی انرژی (جرم) ماده و هم فشار و گرانروی آن را شامل میشود. در متریک رابرتسون واکر، میتوان نشان داد که یک فشار ثابت، قوی و منفی در تمام جهان، درصورتیکه جهان اکنون در حال انبساط باشد، باعث شتاب افزایشی انبساط، و اگر جهان در حال انقباض باشد، باعث شتاب کاهشی انقباض میشود. به طور دقیقتر، اگر معادلهٔ حالت جهان بهگونهای باشد که w < − 1 / 3، مشتق دوم فاکتور مقیاس جهان، a ¨ ، مثبت است. (معادلات فریدمان را ببینید) این تأثیر انبساط تند شونده گاهی «دافعهٔ گرانشی» خوانده میشود که یک عبارت رنگارنگ اما احتمالاً گیجکننده است. در حقیقت، یک فشار منفی تأثیری بر برهمکنش گرانشی میان اجرام - که جاذبه باقی میماند - ندارد؛ ولی در عوض، سیر تکاملی جهان در مقیاس کیهانشناسی را تغییر میدهد که با وجود جاذبه در میان اجرام حاضر در جهان، موجب انبساط تند شوندهٔ جهان میشود. شتاب، بهسادگی تابعی از چگالی انرژی تاریک است. انرژی تاریک پایا است: چگالیاش ثابت میماند (به طور تجربی، بین فاکتور۱:۱۰). یعنی با انبساط جهان، انرژی تاریک رقیقتر نمیشود.
شواهد مبنی بر وجود:
ابرنواختر// در سال ۱۹۹۸، رصدهای منتشر شده از ابرنواختر نوع Ia توسط گروه جستجوی ابرنواختر در قرمزگرایی زیاد که در سال ۱۹۹۹ به وسیلهٔ پروژه کیهانشناسی ابرنواختری دنبال شد، پیشنهاد داد که انبساط جهان تند شونده است. جایزه نوبل فیزیک در سال ۲۰۱۱ برای این کار به سال پرلموتر، برایان اشمیت و آدم ریس اهدا شد. از آن زمان، این مشاهدات توسط چندین منبع مستقل تأیید شدهاست. اندازهگیریهای تابش زمینه کیهانی، لنز گرانشی و ساختار بزرگ مقیاس کیهان به همراه اندازهگیریهای پیشرفته ابرنواخترها با مدل لامبدا - سی دی ام سازگار بودهاند. برخی افراد میگویند تنها شواهد وجود انرژی تاریک مشاهداتی از اندازهگیریهای دوردست و قرمزگرایی مربوطه است. ناهمسانگردیهای تابش پس زمینهٔ کیهانی و نوسانات آکوستیک مواد باریونی تنها مشاهداتی هستند که قرمزگراییها از آنچه با مدل جهان «غباری» فریدمان و ثابت هابل اندازهگیری شدهٔ محلی انتظار میرفت، بزرگترند. ابرنواخترها برای کیهانشناسی مفیدند، زیرا آنها شمع استانداردهای بسیار خوبی در فواصل کیهانی هستند. آنها باعث میشوند تاریخ انبساط جهان بتواند با نگاه به رابطهٔ فاصله تا یک شی و قرمزگرایی آن، که میگوید دارد با چه سرعتی از ما دور میشود، اندازهگیری شود. این رابطه، بنابر قانون هابل خطی است. اندازهگیری قرمزگرایی نسبتاً آسان است، اما پیدا کردن فاصله تا یک شیء کار دشوارتری است. معمولاً اخترشناسان از شمعهای استاندارد استفاده میکنند: اشیایی که روشنایی ذاتی آنها، قدر مطلق آنها، معلوم است. این موضوع اندازهگیری فاصله تا شیء را از روی روشنایی مشاهده شده آن، قدر ظاهری، امکانپذیر میسازد. ابرنواخترهای نوع Ia بخاطر روشنایی زیادشان، بهترین شمعهای استاندارد شناخته شده در فواصل کیهانی هستند. رصدهای اخیر از ابرنواخترها سازگار با جهانی ساخته شده از ۷۱٫۳٪ انرژی تاریک و ۲۷٫۴٪ ترکیب ماده تاریک و ماده باریونی هستند.
تابش زمینه کیهانی
بهعنوان میراث زمان واجفتیدگی کیهان، تابش زمینه کیهانی شامل اطلاعات زیادی از عالم اولیه است. آزمایشهای جاری روی این پدیده، کاوشگر ناهمسانگردی ریزموجی ویلکینسون، ماهواره پلانک و… است. از مشاهدات تابش زمینه کیهانی، با استخراج برخی فواصل میتوان انرژی تاریک را مقید نمود. برای مثال پارامتر انتقال R که در زمان واجفتیدگی بیان میشود *z. این پارامتر بهخوبی سلطه تابش زمینه کیهانی را بر انبساط عالم نشان میدهد و برای مدلهایی که از لامبدا سی دی ام دور هستند تقریباً بسیار خوبی است. مقیاس صوتی یکی دیگر از نسبت فواصل LA است که متناسب است با نسبت فاصله قطری زاویهای بر افق صدا. این کمیت چندقطبی بودن تابش زمینه کیهانی مختصات قله صوتی را ارائه میکند. دادههای تابش زمینه کیهانی میتواند برای کاوش انرژی تاریک از طریق انتگرال اثر ساکس ولف مورداستفاده قرار گیرد. این اثر ناهمسانگرد مقیاس بزرگ ناشی از پتانسیلهای مختلف گرانشی در زمان شتاب کیهان هستند و از طریق رابطه متقابل بین تابش زمینه کیهانی و ساختار مقیاس بزرگ در حدود ۴σ آشکار میشوند.
نوسانات صوتی باریون
نوسانات صوتی باریون به ماده باریونی خوشه شده یا فراچِگال در یک مقیاس طولی خاص (در عالم امروزی در حدود ۱۵۰ مگا پارسک) ناشی از امواج صوتی اشاره میکند که در عالم اولیه و جهان منتشر میشدند. این امر خطکشی استاندارد را برای مشاهدات کیهانی ایجاد میکند و میتواند در انتقال به سرخهای کمتر از ۱ از طریق بررسی کهکشانی اندازهگیری شود. یکی از معتبرترین اندازهگیری نوسانات صوتی باریون، نقشه انتقال به سرخ کهکشانی میدان دو درجه (2dFGRS), SDSS و نقشه انرژی تاریک WiggleZ میباشد.
همگرایی ضعیف
همگرایی ضعیف یعنی تحریف جزئی تصویر اجرام دور ناشی از خمش گرانشی نور توسط ساختار عالم. جرم و موقعیت گرایش بستگی به توزیع ماده در مخروط نوری دارد، درحالیکه فواصل اجسام و گرایش آنها توسط هندسه فضا زمانی تعیین میشود. پس همگرایی ضعیف برای کاوش انرژی تاریک از طریق تأثیر هر دو انبساط کیهان و تاریخ رشد است. پروژه جاری برای همگرایی ضعیف، پروژه (CFHTLS) است.
ساختار مقیاس بزرگ
نظریه ساختار مقیاس بزرگ که حاکم بر نحوه شکلگیری ساختار عالم است (ستارگان، کوازارها و خوشه و گروههای کهکشانی) نشان میدهد که چگالی ماده در عالم تنها ۳۰٪ چگالی بحرانی است. بررسیهای سال ۲۰۱۱، نقشهبرداری WiggleZ از بیشتر از ۲۰۰٫۰۰۰ کهکشان شواهدی بر وجود انرژی تاریک ارائه کرد. اگرچه فیزیک دقیق پشت آن ناشناخته باقیمانده است.
اثر ساکس ولف
انبساط شتابدار عالم به دلیل چاههای پتانسیل گرانشی و عبور فوتونها از آنها لکههای سردوگرم روی نقشه CMB ایجاد میکند؛ یعنی انتقالبهسرخ گرانشی انجام میدهند که سبب میشوند طیف CMB ناهموار و نامنظم به نظر برسد. این اثر ساکس ولف است که اولین نشانه انرژی تاریک در عالم تخت است.
کاوشگران دیگر انرژی تاریک
آ. خوشههای کهکشانی
خوشه کهکشانها و تعدادی از گروههای شناخته شده آنها ٬بزرگترین اجرام جهان هستند. یک خوشه کهکشانی از سه بخش تشکیل شده است کهکشانهایی که دارای میلیاردها ستارهاند، گاز داغ بین کهکشانها و ماده تاریک، مادهای با هویتی مرموز که بیشترین جرم کهکشان را تشکیل میدهد.
ب. انفجارهای پرتو گاما فوران ناگهانی و شدید پرتو گاما در اعماق کیهان. این پدیده دهها سال بهعنوان یکی از پدیدههای مرموز اخترشناسی شناخته میشد. امروزه معلوم شده است که برخی از این انفجارها مربوط به ابرنواخترها، و برخی دیگر مربوط به مگنتارها یا مغنا اختر هستند.
به باور ما نوع بشر با یک نوع فاجعه کیهانشناسی مواجه شده است، آنهم بدتر از فاجعه فرابنفش (فاجعه ریلی جینز) یعنی همانطور که علوم بشری نمیتوانست در محدوده فرکانسهای بالا، تابش جسم سیاه را بهدرستی توضیح دهد، علوم فعلی بشر هم نمیتواند مکانیک و دینامیک کیهان را توضیح دهد و روزبهروز عمق این فاجعه کیهانشناختی بیشتر هم میشود؛ چون بعضی در ظاهر فیزیک و ریاضی خواندهها علوم بشری را به گمراهی دور و درازی کشاندهاند. بهتر است بگوییم آزمون شکستخورده مایکلسون - مورلی.

همانطور که میدانیم در منظومه شمسی، نیروی گرانش نیوتنی با عکس مربع فاصله رابطه دارد. ولی درون کهکشان، با عکس فاصله مرتبط است. اگر این انتگرالگیریها را ادامه دهیم، به لگاریتم طبیعی فاصله و F4 و F5 و ... میرسیم که مربوط به بیرون کهکشان و داخل خوشه و بیرون خوشه و داخل کیهان و ... میشود. قدر مسلم همانطور که از معادلات دیفرانسیل و منحنیهای رسم شده مشخص و معلوم است، اولاً علامت نیرو از مثبت به منفی تغییر پیدا میکند که بیانگر تبدیل جاذبه به دافعه است، ثانیاً نسبت مقدار تغییرات اندازه نیرو به افزایش فاصله، بهشدت افزایش مییابد. یعنی به همین راحتی توانستیم تغییر جاذبه به دافعه و همچنین افزایش قابلتوجه و چشمگیر این نیرو و یا انرژی را توضیح و توجیه کنیم. یعنی همین جرم قابل رویت در کیهان، اگر به چرخش و دوران درآیند، هم میتوانند مکانیک و هم دینامیک کیهان را بهتنهایی سبب شود. یعنی عده بسیار زیادی از فیزیک و ریاضی خواندهها تا به امروز نهتنها هیچ موفقیتی در این زمینه نداشتهاند؛ بلکه همواره سعی کردهاند که با پیچیده و غامض کردن اصل موضوع و ارائه مطالب و نظریات پرپیچوخم، مبهم، گمراهکننده و در اکثر موارد غلط و نادرست، بهنوعی عوامفریبی و برای خود شخصیت و جایگاه کاذب علمی درست کنند و کلیه نقطهضعفهای دانش بشری را لاپوشانی و مخفی کنند. یعنی بهنوعی آپارتاید علمی یا دانشگاهی که از طرف کشورهای صنعتی بهطرف کشورهای جهانسومی اعمال میشود و احمق جهانسومیها که این مبطلات آنها را قبول و تدریس هم میکنند.
طبق آخرین گزارش و ادعای محققین دانشگاهی، آنها نتیجه یک یا چند جهش ژنتیکی از نسل میمونها و نوعی انتر درختی محسوب میشوند؛ یعنی با میمونها جد و نیای مشترکی دارند و اینک سؤال یا چالش این است، آیا یک انتر درختی توان و صلاحیت اظهارنظر در مورد مطالب علمی و حلوفصل اینگونه پدیدههای کیهانی را دارد؟
که جواب با قاطعیت خیر و منفی است. یک میمون یا یک انتر درختی جهشیافته هرگز توان، لیاقت و صلاحیت اظهارنظر در مورد علم و دانش و پدیدههای کیهانی را ندارد. ولی خوشبختانه ما موفق به شناسایی موجودات واقعاً هوشمندی در کیهان شدهایم که قرابت و شراکت ژنتیکی با میمونها و انترها ندارند. آنها اهل چرندگویی و چرندبافی و ساخت شخصیت کاذب برای خود نبوده و اهل عمل هستند و موفق به شناسایی و درک مکانیک و دینامیک کیهان شده و آنها را در مقیاس کوچک شبیهسازی و یا مهندسی معکوس کردهاند.

اين ادعا خودخواهي بسيار بزرگي خواهد بود كه اگر ما انسانها خود را باشعورترين موجودات هستي بدانيم و خود را يكه تاز در عرصه علم و دانش محسوب كنيم ، براي اينكه موجودات بسيار باشعورتر از ما به تكنولوژي پرواز بسيار بالايي دست يافتهاند ، تصوير فوق عكسهايي از بشقاب پرندهها و سرنشينان مرده آنها ( اين ادعا خودخواهي بسيار بزرگي خواهد بود كه اگر ما انسانها خود را باشعورترين موجودات هستي بدانيم و خود را يكه تاز در عرصه علم و دانش محسوب كنيم ، براي اينكه موجودات بسيار باشعورتر از ما به تكنولوژي پرواز بسيار بالايي دست يافتهاند ، تصوير فوق عكسهايي از بشقاب پرندهها و سرنشينان مرده آنها ( UFO's ) به علت سقوط و تصادم با زمين و همچنين كهكشانهاي M104 , NGC4565 , NGC5866 را نشان ميدهد ، انديشه و فهم آنها در پرواز بسيار وسيعتر و جامعتر از انسانهاست . عاملي كه يوفوها را به فكر پرواز انداخته و آنها را شيفته فضا نموده است ، سرعتهاي سرسام آور و باور نكردني كهكشانها در حال دور شدن از يكديگر است ، يعني چيزي كه ما آن را انبساط شتاب دار كيهان و عامل آن را انرژي تاريك ميناميم . در واقع آنها ساختارهاي فيزيكي كهكشانها را شناسايي و سپس آن را در مقياس كوچك كپي و شبیه سازی كردهاند و به وسيله اين اسبابهاي پرنده در كنترل خود ، ميتوانند به همه جاي كيهان سفر كنند . اما این انترهای درختی برای پرواز صلاح دیدهاند که یک کلاغ را شبیهسازی و به نادرست و غلط مهندسی معکوس کنند؛ یعنی ادغام یک کلاغ با یک فشفشه چینی!

تنها عاملی که انسان را به فکر پرواز انداخته و او را شیفته و مجذوب آسمان و عاشق پرواز کرده است، پرواز و بالزدن پرندگان میباشد. انسانها بعد از کوشش فراوان در نهایت به دانش آئرودینامیک دست یافتهاند و بعد از الهامگرفتن از آناتومی (کالبدشکافی) پرندگان، هواپیما طراحی نموده و آن را ساختهاند . ولی مشکل اساسی اینجاست که این دانش در اتمسفر سیاره زمین، آنهم تا ارتفاع محدودی کارایی دارد و در فضای خارج از اتمسفر زمین وضعیت بهگونهای دیگر است .
بههرحال تمامی بحثها و تحلیلها و ترسیمات در بحثهای قبلی در مورد مختصات کروی، میتواند مربوط به هسته یک کهکشان، ساختار خوشه و حتی کل کیهان باشد.
به باور ما این بحران و فاجعه بزرگ کیهان شناختگی بهقدری حاد است که هیچ بعید نیست الکلیهای دائمالخمر در سرن در دور بعدی راهاندازی LHC اعلام کنند که موفق شدهاند ماده تاریک و انرژی تاریک را کشف و شناسایی کنند تا شاید موفق شوند روی این آبروریزی بزرگ بشری سرپوش گذاشته و آن را ماستمالی کنند. هرچند که در طب سنتی فرنگی الکل دوای هر دردی است امروزه سرخوشی و خودفریبی دوای درد دانشگاهیها شده است. یعنی ما در آینده شاهد تولد نسل جدیدی از بوزونهای بیسروته، بیرنگ و نگار، ولنگار و لاابالی، بی قیدوبند و شاید همجنسگرا خواهیم بود؛ یعنی چیزی در مایه کاشفان بد مستشان و این است آخر و عاقبت موجودی که خود را میمون میداند و به خود جسارت داده است تا در دنیای علم و دانش مداخله و فضولی و اظهارنظر کند.
گرادیان:
در حسابان بردارها گرادیان (به فرانسوی: Gradient) یک میدان نردهای، میدانی برداری است که مؤلفههای آن نرخ تغییر میدان نخستین را در جهتهای مختلف نشان میدهد. جهت خود میدان برداری گرادیان جهت بیشینهٔ تغییرات است. به تعبیر دیگر برداری که اندازه و جهت حداکثر نرخ فضائی تغییر یک کمیت عددی را نمایش میدهد، گرادیان آن کمیت عددی تعریف میکنیم.
تعبیر فیزیکی ∇ϕ برداری است در جهت بیشینه آهنگ تغییر فضایی ϕ و همواره بر سطح ϕ = c t e عمود است. مثلاً گرادیان سرعت برابر نیروی محرکه است. یا گرادیان اسکالر تابع انرژی پتانسیل گرانشی، بردار یا میدان برداری نیروی گرانش است (مختصات قطبی).

عملگر لاپلاس:
در ریاضیات و فیزیک، عملگر لاپلاس (به انگلیسی: Laplace operator) یا لاپلاسین (به انگلیسی: Laplacian) که با ∇·∇، ۲∇ یا Δ نمایش داده میشود، یکی از مهمترین عملگرهای بیضوی به شمار میرود. این عملگر در بسیاری از معادلههای فیزیکی ظاهر میشود که از آن جمله میتوان به معادلهٔ موج، معادلهٔ شرودینگر و معادلهٔ حرارت اشاره کرد.
تعریف عملگر لاپلاس عملگر دیفرانسیلی مرتبه دوم است که بر فضای n- بعدی اقلیدسی عمل میکند و برابر است با دیورژانس گرادیان یک تابع؛ که همانطور که قبلاً گفته شد توابع تکانه و انرژی جنبشی کلاسیک ما را به بعد کوانتومی انتقال میدهد (تابع موج - ذره یا احتمال را نشان میدهد)

گرادیان - دیورژانس یا معکوس عملگر لاپلاسین:

چنین به نظر می رسد که این عملگر تابع اسکالر انرژی پتانسیل گرانشی درون کهکشانی را تبدیل به میدان برداری نیروی گرانش منظومهای میکند. به طور خلاصه اگر کلیه معادلات مطرح شده، اسکالر دیده شوند، مربوط میشوند به انرژی پتانسیل گرانشی ولی اگر بردار یا میدان برداری دیده شوند، نیروی گرانشی محسوب میشوند و محیط منظومهای، کهکشانی، خوشهای و کیهانی با انتگرال یا مشتقگیری از یکدیگر تفکیک و مشخص میشوند.
در ابتدا چنین به نظر میرسد که نتایج پژوهش مایکروویو با نظریه تورم سازگاری کلی دارد، ولی تورم نظریهای با گونههای متعدد است. کشفیات جدید با بالابردن سطح آگاهی باعث پدیدآمدن چند سری سؤال جدید شدهاند. ماده تاریک چیست؟ ماهیت انرژی تاریک اسرارآمیز و گرانش دفعی آن چیست؟ چرا طرز کار جهان ما تا این حد پیچیده است؟ و دنیا چطور آغاز شد؟ این که انرژی تاریک چگونه با اکتشاف فیزیکدانان درباره نیروهای موجود در طبیعت و ذرات درون اتمی مرتبط است و با آنها تعامل برقرار میکند، معمایی است که همچنان بیپاسخ باقیمانده است. یک اخترشناس میگوید: "به یاد داشته باشید که ما این پدیده را انرژی تاریک مینامیم، اما این نامگذاری ممکن است این باور غلط را در ذهن مخاطبان ایجاد کند که ما حقیقتاً میدانیم که آن پدیده چیست. اما باید اذعان داشت که ما واقعاً چیز زیادی در این باره نمیدانیم".
چه زمان اولین ستارگان شکل گرفتند؟ کهکشانهای منفرد چگونه تشکیل شدند و چطور تکامل مییابند؟ کی و کجا عناصر شیمیایی که بعد از عناصر موجود در انفجار بزرگ بودند، یعنی عناصر سنگینتری که برای حیات ما مفید هستند، پدید آمدند؟ قسمت عمده ماده معمولی جهان کجاست و آیا فقط شامل گاز داغ است؟ پاسخ به این سؤالات نیازمند رصدها و وسایل جدید و همچنین مدلهای جدید و پیچیدهتر ریاضی است که ما در میانه دوران بزرگی از اکتشافات کیهانشناختی هستیم. اگر موفق شویم نظریههایمان را با هر کشف جدیدی تطبیق دهیم، میتوانیم به جهشی بزرگ در درکمان از جهان برسیم.
این مطالب مشکلات حاد روز دنیا بودند که مثل سد در سر راه دانشمندان قرار گرفته بودند. ولی ما سعی کردیم و در نهایت توانستیم نشان دهیم که امواج مایکروویو هیچ ربطی به نظریه انفجار بزرگ ندارند و شاید با پدیده داپلر سازگار بوده باشند. اصولاً انفجاری در کار نبوده است. چیزی به نام ماده تاریک گرانشی وجود ندارد. انرژی تاریک اسرارآمیز نبوده و گرانش دفعی دقیقاً چیست. طرز کار کیهان نیز با عقل سلیم قابلشناخت است. دنیای کوانتوم و مکانیک منظومه شمسی و مکانیک کهکشانی و خوشهای و کیهان یکسری معادلات دیفرانسیل پشتسرهم بوده و نیروهای موجود با هم در رابطه هستند و فیزیک کوانتوم و علم کیهانشناسی دانش واحدی است که به میدان واحد کوانتومی مربوط میشود. اینرسی چیست. قسمت عمده ماده قابلرؤیت چیست و همین مقدار برای توجیه مکانیک کیهان کافی است. اگر دنبال حقیقت باشیم تمامی معماها قابلحل هستند. نباید به دنبال نظریات انتزاعی رفت. نیاز چندانی به رصدها و وسایل جدید نداریم؛ چون مشاهدات فعلی ما اطلاعات کافی و خوبی دارند. مدلهای جدید ریاضی ارائه شدند. اکتشافات بزرگ شروع شدند؛ یعنی شروع جهشی بزرگ برای دانایی و شناخت از کیهان.
محمدرضا طباطبايی ۱۴۰۱/۱۰/۲۵