رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
- ashkanOo
نام: اشکان
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۵:۱۱
پست: 733-
سپاس: 414
- جنسیت:
تماس:
رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
همواره در طول تاریخ فیزیک و فلسفه رابطه ی بسیار نزدیکی داشته اند!
حتی برای مدتی طولانی فیزیک را فلسفه ی طبیعی مینامیدند!
فیلسوفان بزرگی در موارد متعددی سعی بر بازتعریف مفاهیم فیزیکی داشته اند.
برای نمونه کانت در کتاب نقد عقل محض خود رسما مفاهیم زمان و مکان را تعریف میکند و تا کنون همچنان روی آن ها بحث میشود!
در فیزیک مدرن و در نسبیت مفاهیم زمان و مکان به کمک زبان قدرتمند ریاضی چنان تعریف شدند که انسان دیدگاه کاملا متفاوت و میتوان گفت کامل تری نسبت به این دو مفهوم بنیادی پیدا کرد!
بعد از اندک زمانی در زمان ظهور کووانتوم بحث فیزیک و فسلفه داغ تر شد!!!
فلسفه تبدیل به ترجمه ی مفاهیم ریاضی به مفاهیم زبانی شد! یا شاید بهتر است بگویم تعبیر ریاضیات را فلسفه نامیدند!
با گذشت زمان اکنون به نقطه ای رسیده ایم که دیگر از تعابیر مفاهیم کووانتومی و فلسفه بافی برای آن خسته شده ایم!
زیرا فیزیک مسئله غیر قابل بیان به وسیله ی زبان گفتاریست!!!
دو روز پیش در سمینار مبانی کووانتوم در دانشگاه امیرکبیر استاد سخنران به این نکته اشاره کرد که فلسفه و فیزیک در حال حاضر از هم جدا شده اند و این که ما تعابیر مختلف زبان ریاضیات کووانتوم را به شکل فلسفی بیان کنیم و سعی بر درک آن ها داشته باشیم کار عبث و بیهوده ایست....!
اما در نظر من اکنون بیش از هر زمانی نیاز است که این دو را با هم بکار ببریم!!!
نظریه ریسمان که با گذشت زمان طرفداران زیادی پیدا کرده رسما فلسفه است!!!! فقط با زبان ریاضیات!!!!
یا به عنوان مثال دیگر علوم شناختی که رشته ای نوپا و نوظهور است نیز همینگونه است!
نظر شما چیست؟
حتی برای مدتی طولانی فیزیک را فلسفه ی طبیعی مینامیدند!
فیلسوفان بزرگی در موارد متعددی سعی بر بازتعریف مفاهیم فیزیکی داشته اند.
برای نمونه کانت در کتاب نقد عقل محض خود رسما مفاهیم زمان و مکان را تعریف میکند و تا کنون همچنان روی آن ها بحث میشود!
در فیزیک مدرن و در نسبیت مفاهیم زمان و مکان به کمک زبان قدرتمند ریاضی چنان تعریف شدند که انسان دیدگاه کاملا متفاوت و میتوان گفت کامل تری نسبت به این دو مفهوم بنیادی پیدا کرد!
بعد از اندک زمانی در زمان ظهور کووانتوم بحث فیزیک و فسلفه داغ تر شد!!!
فلسفه تبدیل به ترجمه ی مفاهیم ریاضی به مفاهیم زبانی شد! یا شاید بهتر است بگویم تعبیر ریاضیات را فلسفه نامیدند!
با گذشت زمان اکنون به نقطه ای رسیده ایم که دیگر از تعابیر مفاهیم کووانتومی و فلسفه بافی برای آن خسته شده ایم!
زیرا فیزیک مسئله غیر قابل بیان به وسیله ی زبان گفتاریست!!!
دو روز پیش در سمینار مبانی کووانتوم در دانشگاه امیرکبیر استاد سخنران به این نکته اشاره کرد که فلسفه و فیزیک در حال حاضر از هم جدا شده اند و این که ما تعابیر مختلف زبان ریاضیات کووانتوم را به شکل فلسفی بیان کنیم و سعی بر درک آن ها داشته باشیم کار عبث و بیهوده ایست....!
اما در نظر من اکنون بیش از هر زمانی نیاز است که این دو را با هم بکار ببریم!!!
نظریه ریسمان که با گذشت زمان طرفداران زیادی پیدا کرده رسما فلسفه است!!!! فقط با زبان ریاضیات!!!!
یا به عنوان مثال دیگر علوم شناختی که رشته ای نوپا و نوظهور است نیز همینگونه است!
نظر شما چیست؟
B.Sc physics at amirkabir university of tehran
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1458-
سپاس: 514
- جنسیت:
تماس:
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
بله به نظر من هم فیزیک از فلسفه جدا نیست و البته تاریخ این رو هم به خوبی نشون داده که غنی ترین اصول موضوعه ی فیزیک مربوط به اصولیست که فلسفه ی عمیقی پشتشون باشه
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
مادامی که بخوایم زوری عقاید فلسفی خودمون رو تو علومی من جمله فیزیک پیدا کنیم، از نظر من علم و چنین فلسفه ای جداست و ترکیبش باطل!
اما اگه واقعا اصول علمی بار فلسفی ای داشته باشند، چرا که نه؟ مثلا همین نسبیت خودمون. بار فلسفی عمیقی داره و هیچ عیبی نداره که ازش برداشت فلسفی معقولی بشه.
اما اگه واقعا اصول علمی بار فلسفی ای داشته باشند، چرا که نه؟ مثلا همین نسبیت خودمون. بار فلسفی عمیقی داره و هیچ عیبی نداره که ازش برداشت فلسفی معقولی بشه.
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
-
نام: عبدالرضا علي پور
محل اقامت: بوشهر
عضویت : شنبه ۱۳۹۴/۷/۱۸ - ۰۰:۲۷
پست: 823-
سپاس: 142
- جنسیت:
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
سلام
فلسفه براي شناخت درست شده حالا اگه چيز جديد تري بياد كه شناخت بيشتري براي انسانها ايجاد كنه ميتونه فلسفه رو كنار بزنه
فلسفه با واقعيتهاي دروني سركار داره ولي حقيقتها بيروني هستند كوانتوم فيزيك با واقعيتهاي دروني سازگار نيست و فلسفه رو كنار ميزنه
استيفن هم ميگه فلسفه مرده است واقعيتهاي دروني انسانها با هم متفاوت هستند و اثبات اين موضوع خروجي هاي متفاوت فيلسفوفان هست ولي خروجي علم و حقيقت بيروني در همه جا يكسان هست
فلسفه براي شناخت درست شده حالا اگه چيز جديد تري بياد كه شناخت بيشتري براي انسانها ايجاد كنه ميتونه فلسفه رو كنار بزنه
فلسفه با واقعيتهاي دروني سركار داره ولي حقيقتها بيروني هستند كوانتوم فيزيك با واقعيتهاي دروني سازگار نيست و فلسفه رو كنار ميزنه
استيفن هم ميگه فلسفه مرده است واقعيتهاي دروني انسانها با هم متفاوت هستند و اثبات اين موضوع خروجي هاي متفاوت فيلسفوفان هست ولي خروجي علم و حقيقت بيروني در همه جا يكسان هست
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
فلسفه امروز, فلسفه فیزیک است, چرا که ما دریافتیم حقیقتی ورای فیزیک (متافیزیک) وجود ندارد. معرفت شناسی امروز, همان معرفت شناسی فیزیکی است, ما با اندام های فیزیکی جهان فیزیکی را مشاهده میکنیم و با ابزارهایی فیزیکی اندیشه های فیزیکی خود را با زبانی فیزیکی بیان میکنیم.
با کلماتی دیگر, ما دریافته ایم که آزمایش وجود داشتن چیزهایی که ممکن است وجود داشته باشند اما فیزیکی نباشند ممکن نیست پس بودن یا نبودن چنین چیزهایی هم مهم نیست, این در فیزیک تا حدودی بدیهی است, هیچ دانشمندی نگران فرشتگانی که در هسته اتم فوتبال بازی میکنند نیست اما همین حقیقت در فلسفه مرز میان فلسفه کلاسیک و فلسفه مدرن را مشخص میکند.
با کلماتی دیگر, ما دریافته ایم که آزمایش وجود داشتن چیزهایی که ممکن است وجود داشته باشند اما فیزیکی نباشند ممکن نیست پس بودن یا نبودن چنین چیزهایی هم مهم نیست, این در فیزیک تا حدودی بدیهی است, هیچ دانشمندی نگران فرشتگانی که در هسته اتم فوتبال بازی میکنند نیست اما همین حقیقت در فلسفه مرز میان فلسفه کلاسیک و فلسفه مدرن را مشخص میکند.
- ashkanOo
نام: اشکان
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۵:۱۱
پست: 733-
سپاس: 414
- جنسیت:
تماس:
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
Grotesque نوشته شده:فلسفه امروز, فلسفه فیزیک است, چرا که ما دریافتیم حقیقتی ورای فیزیک (متافیزیک) وجود ندارد. معرفت شناسی امروز, همان معرفت شناسی فیزیکی است, ما با اندام های فیزیکی جهان فیزیکی را مشاهده میکنیم و با ابزارهایی فیزیکی اندیشه های فیزیکی خود را با زبانی فیزیکی بیان میکنیم.
با کلماتی دیگر, ما دریافته ایم که آزمایش وجود داشتن چیزهایی که ممکن است وجود داشته باشند اما فیزیکی نباشند ممکن نیست پس بودن یا نبودن چنین چیزهایی هم مهم نیست, این در فیزیک تا حدودی بدیهی است, هیچ دانشمندی نگران فرشتگانی که در هسته اتم فوتبال بازی میکنند نیست اما همین حقیقت در فلسفه مرز میان فلسفه کلاسیک و فلسفه مدرن را مشخص میکند.
علوم شناختی (cognitive science) دقیقا سر همین چیزهای که شما اونا رو بی اهمیت میدونین بحث میکنه!
کار خودشو با تعریف ذهن شروع میکنه!!!
ذهن یک مفهوم انتزاعی یا به قول شما متافیزیکیه!!!
ذهن رو عملکرد مغز یعنی تفکر تعریف میکنه!
این علم مدرنه!!! فیزیک به تنهایی منجر به شناخت و معرفت نمیشه! بلکه این تعابیر و تفاسیر فیزیک اند که باعث شناخت میشن!
من ابزارهای فیزیکی رو که شما میگین چیزی جز ریاضی نمیدونم! چه چیزی رو ابزار فیزیکی و اندیشه ی فیزیکی مینامین؟
مگه میشه چیزی وجود داشته باشه اما فیزیکی نباشه؟
B.Sc physics at amirkabir university of tehran
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
ashkanOo نوشته شده:Grotesque نوشته شده:فلسفه امروز, فلسفه فیزیک است, چرا که ما دریافتیم حقیقتی ورای فیزیک (متافیزیک) وجود ندارد. معرفت شناسی امروز, همان معرفت شناسی فیزیکی است, ما با اندام های فیزیکی جهان فیزیکی را مشاهده میکنیم و با ابزارهایی فیزیکی اندیشه های فیزیکی خود را با زبانی فیزیکی بیان میکنیم.
با کلماتی دیگر, ما دریافته ایم که آزمایش وجود داشتن چیزهایی که ممکن است وجود داشته باشند اما فیزیکی نباشند ممکن نیست پس بودن یا نبودن چنین چیزهایی هم مهم نیست, این در فیزیک تا حدودی بدیهی است, هیچ دانشمندی نگران فرشتگانی که در هسته اتم فوتبال بازی میکنند نیست اما همین حقیقت در فلسفه مرز میان فلسفه کلاسیک و فلسفه مدرن را مشخص میکند.
علوم شناختی (cognitive science) دقیقا سر همین چیزهای که شما اونا رو بی اهمیت میدونین بحث میکنه!
کار خودشو با تعریف ذهن شروع میکنه!!!
ذهن یک مفهوم انتزاعی یا به قول شما متافیزیکیه!!!
ذهن رو عملکرد مغز یعنی تفکر تعریف میکنه!
این علم مدرنه!!! فیزیک به تنهایی منجر به شناخت و معرفت نمیشه! بلکه این تعابیر و تفاسیر فیزیک اند که باعث شناخت میشن!
من ابزارهای فیزیکی رو که شما میگین چیزی جز ریاضی نمیدونم! چه چیزی رو ابزار فیزیکی و اندیشه ی فیزیکی مینامین؟
مگه میشه چیزی وجود داشته باشه اما فیزیکی نباشه؟
خیر, ممکن نیست و اگر هم باشد مهم نیست و همین که گفتید پاسخ سوالات خودتان بود.
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
"علوم شناختی (cognitive science) دقیقا سر همین چیزهای که شما اونا رو بی اهمیت میدونین بحث میکنه!
کار خودشو با تعریف ذهن شروع میکنه!!!
ذهن یک مفهوم انتزاعی یا به قول شما متافیزیکیه!!!
ذهن رو عملکرد مغز یعنی تفکر تعریف میکنه!
این علم مدرنه!!! فیزیک به تنهایی منجر به شناخت و معرفت نمیشه! بلکه این تعابیر و تفاسیر فیزیک اند که باعث شناخت میشن!
من ابزارهای فیزیکی رو که شما میگین چیزی جز ریاضی نمیدونم! چه چیزی رو ابزار فیزیکی و اندیشه ی فیزیکی مینامین؟
مگه میشه چیزی وجود داشته باشه اما فیزیکی نباشه؟[/quote]"
از این که هوشمندانه راجع به این مبحث صحبت کردید تشکر میکنم درسته که میفرمایید علم فیزیک به تنهایی منجر به شناخت و معرفت نمی شود نه تنها فیزیک بلکه سایر شاخه های علوم هم به تنهایی در این مقوله و مفاهیم به جایی نمی رسند اما خوشبختانه علوم شناختی با کاربرد هوشمندانه هر کدام در جایگاه خود این مرز و مشکلات را برداشته .
کار خودشو با تعریف ذهن شروع میکنه!!!
ذهن یک مفهوم انتزاعی یا به قول شما متافیزیکیه!!!
ذهن رو عملکرد مغز یعنی تفکر تعریف میکنه!
این علم مدرنه!!! فیزیک به تنهایی منجر به شناخت و معرفت نمیشه! بلکه این تعابیر و تفاسیر فیزیک اند که باعث شناخت میشن!
من ابزارهای فیزیکی رو که شما میگین چیزی جز ریاضی نمیدونم! چه چیزی رو ابزار فیزیکی و اندیشه ی فیزیکی مینامین؟
مگه میشه چیزی وجود داشته باشه اما فیزیکی نباشه؟[/quote]"
از این که هوشمندانه راجع به این مبحث صحبت کردید تشکر میکنم درسته که میفرمایید علم فیزیک به تنهایی منجر به شناخت و معرفت نمی شود نه تنها فیزیک بلکه سایر شاخه های علوم هم به تنهایی در این مقوله و مفاهیم به جایی نمی رسند اما خوشبختانه علوم شناختی با کاربرد هوشمندانه هر کدام در جایگاه خود این مرز و مشکلات را برداشته .
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
stanly نوشته شده:حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
بنیادی ترین سوال فلسفی اینه که آمدنم بهر چه بود؟!
فیزیک چه پاسخی برای این سوال داره؟
- ashkanOo
نام: اشکان
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۵:۱۱
پست: 733-
سپاس: 414
- جنسیت:
تماس:
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
edwardfurlong نوشته شده:stanly نوشته شده:حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
بنیادی ترین سوال فلسفی اینه که آمدنم بهر چه بود؟!
فیزیک چه پاسخی برای این سوال داره؟
فیزیک و علم دلایل رخداد رو بررسی میکنه نه اهداف اونو.
B.Sc physics at amirkabir university of tehran
- ashkanOo
نام: اشکان
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۵:۱۱
پست: 733-
سپاس: 414
- جنسیت:
تماس:
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
stanly نوشته شده:حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
یکی از روش های علمی مدرن ساختن فانتزی برای یافتن عوامل یه رویداد هست.
پس در شروع برای پاسخ دادن به این که چرا آب در 100 درجه به جوش میاد اگر عوامل ماوراءالطبیعه رو مطرح کنیم نه تنها اصلا کار نابه خردمندانه ای نکردیم بلکه دقیقا همان روش جدید علمی که با روابط جدید فیزیک و فلسفه تکمیل میشود رو پیش گرفتیم!!
علم امروز کاملا فانتزیه!
شما به عنوان یه دانشمند یه تئوری (دنیای فانتزی ) برای خودت میسازی و بعد از بدست آوردن نتایج ریاضی اونا رو تفسیر میکنی و شروع میکنی که اونو در دنیای واقعی (real) پیدا کنی و مشاهده کنی تا بتونی اون وقت به خودت بگی من دارم راهو درست میرم!
B.Sc physics at amirkabir university of tehran
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
ashkanOo نوشته شده:edwardfurlong نوشته شده:stanly نوشته شده:حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
بنیادی ترین سوال فلسفی اینه که آمدنم بهر چه بود؟!
فیزیک چه پاسخی برای این سوال داره؟
فیزیک و علم دلایل رخداد رو بررسی میکنه نه اهداف اونو.
دلیل و هدف یکیه.
بهتر بود میگفتی فیزیک چگونگی ها رو بررسی میکنه نه چراها رو.
البته بیشتر چراهای فلسفی جوابش در فیزیک هست. ولی چراهای خود فیزیک جوابش معلوم نیس کجاس.
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
ashkanOo نوشته شده:stanly نوشته شده:حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
یکی از روش های علمی مدرن ساختن فانتزی برای یافتن عوامل یه رویداد هست.
پس در شروع برای پاسخ دادن به این که چرا آب در 100 درجه به جوش میاد اگر عوامل ماوراءالطبیعه رو مطرح کنیم نه تنها اصلا کار نابه خردمندانه ای نکردیم بلکه دقیقا همان روش جدید علمی که با روابط جدید فیزیک و فلسفه تکمیل میشود رو پیش گرفتیم!!
علم امروز کاملا فانتزیه!
شما به عنوان یه دانشمند یه تئوری (دنیای فانتزی ) برای خودت میسازی و بعد از بدست آوردن نتایج ریاضی اونا رو تفسیر میکنی و شروع میکنی که اونو در دنیای واقعی (real) پیدا کنی و مشاهده کنی تا بتونی اون وقت به خودت بگی من دارم راهو درست میرم!
در این روش از ریاضی و....استفاده میشه نه اراده ی خداوند!
فانتزی های علمی الکی نیستن و باید اثبات بشن،این حرف برای ماوراءالطبیعه تابحال انجام نشده(اثباتی کاملا محکم و همه پسند،در حد کروی بودن زمین!)
Re: رابطه ی فیزیک جدید و فلسفه
edwardfurlong نوشته شده:ashkanOo نوشته شده:edwardfurlong نوشته شده:stanly نوشته شده:حوزه های علم به حدی گسترش پیدا کردن که وارد بنیادی ترین سوالات بشر شده؛سوالاتی که یه زمان مربوط به فلسفه بودن.
به همین دلیل هم فیلسوفان تحلیلی،نقش خیلی پررنگی به علم دادن و همیشه بخاطر محدود کردن فلسفه به تفسیر زبان و سپردن بقیه چیزا به علم،از طرف فیلسوفای قاره ای مورد نفرت قرار میگرفتن! (مثلا راسل تلاشهای زیادی برای تفاسیر فلسفی از نسبیت داشت)
ولی امروزه در حال حاضر،اکثر فیلسوفاهم به علم نقش پررنگی دادن و کمتر در عالم انتزاعات سیر میکنن! چون دیدن که علم میتونه خیلی قضایا که فلاسفه مدتهای زیادی درگیرش بودن و به هیچ نتیجه ای نرسیدنو حل کنه.در حال حاضر،نادیده گرفتن این پیشرفتهای علم در تفسیرمون از جهان،هنوز ارزش علوم تجربیو در حد پیش بینی نقطه جوش آب بدونیم و متوسل به عوامل ماوراءالطبیعه برای پاسخ دادن به سوالات بشیم،کار زیاد خردمندانه ای به نظر نمیرسه!
بنیادی ترین سوال فلسفی اینه که آمدنم بهر چه بود؟!
فیزیک چه پاسخی برای این سوال داره؟
فیزیک و علم دلایل رخداد رو بررسی میکنه نه اهداف اونو.
دلیل و هدف یکیه.
بهتر بود میگفتی فیزیک چگونگی ها رو بررسی میکنه نه چراها رو.
البته بیشتر چراهای فلسفی جوابش در فیزیک هست. ولی چراهای خود فیزیک جوابش معلوم نیس کجاس.
با لاورنس کراوس همنظرم که پرسش "چرا" در این موارد بی معنیه!