erfan.s نوشته شده:به نظر من فضازمان یه ظرفه از جنس موج-ماده(ذره) که اگه بخوایم سایز ظرف رو اندازه بگیریم برابر طول موج طیف تابش جسم سیاه دمای پس زمینه کیهانه. دلیل رادیواکتیویته اکتنید ها بیشتر بزرگ تر شدن دایمی این ظروف به دلیل خنک تر شدن کل گیتی در طی زمانه.
سلام عرفان جان منظورت رو درست متوجه نشدم. میشه بیشتر توضیح بدی؟
من بیشتر دنبال کاربرد نسبیت عام در فیزیک هسته ای هستم.
در ضمن بعید می دونم نسبیت عام حرف مهمی برای گفتن در حیطه ی فیزیک هسته ای داشته باشه!
سلام عزیز. یکم متن رو بیشتر توضیح میدم. یه ارتباطی بین دمای گیتی و غلظت فضازمان وجود داره وگرنه نمیشه برای قضیه سایز ذرات دلیلی پیدا کرد. ما به تعداد طول موج هایی که طیف تابش جسم سیاه دمای گیتی داره ظرف داریم برای ذرات. اینکه بگیم نسبیت ربطی به فیزیک هسته ای نداره مثل اینه که بگیم لایه های این عالم از ذره تا کیهان از هم جدا هستن.
همیشه آرزوم این بوده که یک محقق بشم... دانشمند شدن چیزی رو حل نمیکنه! کار اصلی رو برای حل مشکلات محققان انجام میدن.
erfan.s نوشته شده:سلام عزیز. یکم متن رو بیشتر توضیح میدم. یه ارتباطی بین دمای گیتی و غلظت فضازمان وجود داره وگرنه نمیشه برای قضیه سایز ذرات دلیلی پیدا کرد. ما به تعداد طول موج هایی که طیف تابش جسم سیاه دمای گیتی داره ظرف داریم برای ذرات.
بله شاید همینطوری که می گی باشه به نظرم منطقیه مخصوصاً قسمت اولش ولی قسمت دوم عجیبه برام، منظورت اینه که اگه دمای جسم سیاه رو تا دمای امواج زمینه ی کیهانی، بالا ببریم اونوقت به طیفی می رسیم که حاویه طول موج هایی به اندازه ی الکترون و پروتونو و نوترون و غیره هست؟
البته من منظورم فقط نسبیت عام بود و اِلّا نسبیت خاص در زمینه ی زیر اتمی کاربردهای زیادی داره.
erfan.s نوشته شده:سلام عزیز. یکم متن رو بیشتر توضیح میدم. یه ارتباطی بین دمای گیتی و غلظت فضازمان وجود داره وگرنه نمیشه برای قضیه سایز ذرات دلیلی پیدا کرد. ما به تعداد طول موج هایی که طیف تابش جسم سیاه دمای گیتی داره ظرف داریم برای ذرات.
بله شاید همینطوری که می گی باشه به نظرم منطقیه مخصوصاً قسمت اولش ولی قسمت دوم عجیبه برام، منظورت اینه که اگه دمای جسم سیاه رو تا دمای امواج زمینه ی کیهانی، بالا ببریم اونوقت به طیفی می رسیم که حاویه طول موج هایی به اندازه ی الکترون و پروتونو و نوترون و غیره هست؟
البته من منظورم فقط نسبیت عام بود و اِلّا نسبیت خاص در زمینه ی زیر اتمی کاربردهای زیادی داره.
اگر به این طیف به صورت تکفام نگاه نکنیم اره میشه. مگه بیش از 5 درصد کل گیتی ماده قابل رویته? شاید در این دما به همین اندازه ظرف برای هادرون ها داشته باشیم.
همیشه آرزوم این بوده که یک محقق بشم... دانشمند شدن چیزی رو حل نمیکنه! کار اصلی رو برای حل مشکلات محققان انجام میدن.
من احساس میکنم این طیف مکان اجرام بسیار بزرگ رو در مقیاس کیهانی کنترل و معین میکنه. برای اثبات این حرفم نیاز هست دو یا چند ستاره رو رصد کنیم که دقیقا روی یک صفحه فرضی قرار داشته باشند. فاصله این ستاره ها از همدیگه باید برابر با ضریبی از طول موج طیف باشه.
همیشه آرزوم این بوده که یک محقق بشم... دانشمند شدن چیزی رو حل نمیکنه! کار اصلی رو برای حل مشکلات محققان انجام میدن.
نمی دونم چرا ولی احساس می کنم افکارت خیلی شبیه افکار خودمن!
ببین مثلاً من توی قسمت آخر غلظت یه نظریه ای به اسم تجانس رو معرفی کردم که توی اون مدعی شدم اگه یه سیاره مثل زمین رو به اندازه ی کافی از ناظر دور کنیم تا به اندازه ی یه الکترون دیده بشه عملاً اون زمین می تونه رفتاری شبیه الکترون داشته باشه یا مثلاً یه کهکشان می تونه مثل یه گاز رفتار کنه و حتی ضریب شکست داشته باشه. بعد به این نتیجه رسیدم که میدان مغناطیسیه یه الکترون رو اگه به چرخشش نسبت بدیم پس می تونیم میدان مغناطیسیه زمین رو هم ناشی از دورانش بدونیم و حتی برای زمین بار خالص الکتریکی در نظر بگیریم.
حالا توی طیفه تو، قاعدتاً چندین طول موج وجود دارن. فاصله ی دو ستاره ی دلخواه باید ضریب ثابتی از کدودم طول موج باشه؟ در ضمن محاسبه ی فاصله ی دقیق دو تا ستاره خطاهای بزرگی داره...
[email protected] نوشته شده:نمی دونم چرا ولی احساس می کنم افکارت خیلی شبیه افکار خودمن!
ببین مثلاً من توی قسمت آخر غلظت یه نظریه ای به اسم تجانس رو معرفی کردم که توی اون مدعی شدم اگه یه سیاره مثل زمین رو به اندازه ی کافی از ناظر دور کنیم تا به اندازه ی یه الکترون دیده بشه عملاً اون زمین می تونه رفتاری شبیه الکترون داشته باشه یا مثلاً یه کهکشان می تونه مثل یه گاز رفتار کنه و حتی ضریب شکست داشته باشه. بعد به این نتیجه رسیدم که میدان مغناطیسیه یه الکترون رو اگه به چرخشش نسبت بدیم پس می تونیم میدان مغناطیسیه زمین رو هم ناشی از دورانش بدونیم و حتی برای زمین بار خالص الکتریکی در نظر بگیریم.
حالا توی طیفه تو، قاعدتاً چندین طول موج وجود دارن. فاصله ی دو ستاره ی دلخواه باید ضریب ثابتی از کدودم طول موج باشه؟ در ضمن محاسبه ی فاصله ی دقیق دو تا ستاره خطاهای بزرگی داره...
البته نشد که مقالات شمارو بخونم اما حرفای جدیدی میشنوم . به نظر من هر ایده ای باید محک بخوره وگرنه تاریخ پر از واقعه گرایی و استنتاجه به جای استقرا و اثبات گرایی. به نظرم همزمان باید ثابتی از چندین طول موج باشه و بیشتر شبیه به هارمونیکی از طیف باشه. شاید بهتر باشه به کمک سری فوریه در حوزه فرکانس مطالعه اش کنیم . برای دقت بیشتر اول از روی کاغذ شروع کنیم بعد با داده های واقعی مقایسه.
همیشه آرزوم این بوده که یک محقق بشم... دانشمند شدن چیزی رو حل نمیکنه! کار اصلی رو برای حل مشکلات محققان انجام میدن.
باتوجه به این که ویراستار مجله ی الکترودینامیک گالیله ای اخیراً بسیاری از نُسخ این مجله را در سایت زیر قرار داده، انتشار نسخه ی فارسی مقالات در هوپا فعلاً به حالت تعلیق در می آید. علاقه مندان می توانند با مراجعه به سایت زیر، علاوه بر دانلود نسخه های قدیمی مجله، اسکن شده ی اصل مقالاتِ بنده (با کیفیت پایین) را در قالب فایل PDF دانلود نمایند.
سلام بالاخره فرصت (حوصله ) کردم یه نگاهی به مقاله شما بیندازم
دوتا سوال داشتم.
(مدتی از مطالعه دور بودم و یکم سوادم نم کشیده. ببخشید شایدم سوالام خیلی پرت باشه. روم نشد بپرسم. ولی خوب به حکم مثل قدیمی؛ "ندانستن عیب نیست، نپرسیدن..."، گفتم بپرسیم )
1- در معادله (6) نباید بجای Uϴ بنویسید Ur ؟
2- در معادله (12) جای dt و dƬ (ویژه زمان) جابجا نیست؟ (گرچه توان دوم هم حذف کردید و البته فرمودین که بعداً توضیح می دهید که من فعلاٌ هنوز جلوتر نرفتم که اون دلیل رو بخونم.)
سلام ممنون که دارید مقاله هامو می خونید 1- سرعت u در اصل هم تابعی از r و هم تابعی از تتا می تونه باشه و شما می تونید هر کدومش رو در نظر بگیرید ولی من چون از اول با تتا سرو کار داشتم، سرعت مذکور رو فقط به عنوان تابعی از تتا در نظر گرفتم.
2- نه! نباید جای "تی" و "تاو" رو عوض کنیم. ببینید از دید ناظر مرکز وقتی اصلاح نسبیت خاص رو در نظر می گیریم، ناظرِ مرکز مدعی میشه که زمان در اتاقک متسع شده و این یعنی سرعت های داخل اتاقک باید آهسته تر از حالت نیوتنی دیده بشن یعنی باید مقدار سرعت ها کمتر باشه. حالا شما توی معادله بعدی (معادله ی سیزده) می تونید ببینید که اثر اتساع زمان به روشی که من در نظر گرفتم باعث کم شدن مقدار سرعت نسبت به حالت نیوتنیش شده در حالی که اگه گفته ی شما رو در نظر بگیریم، به معادله ی سرعتی می رسیم که مقدارش بیشتر از مقدار نیوتنی میشه یعنی حرکات سریع تر دیده میشن که اشتباهه.