مکان های اسرار آمیز جهان
مکان های اسرار آمیز جهان
هفته نامه سیاحت-تجارت نوشت: آیا در ایران منطقهای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟ آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیدهاید؟ منطقهای کویری و پر از تپههای ماسهای که در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد. "ریگ جن" منطقهای کویری و دارای تپههای ماسهای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب، در گذشتههای دور، محل عبور کاروانها نبوده و فقط در سالها اخیر، چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفتهاند.
فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناکترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سالهای متمادی، هیچکس جرات آنکه ب9 «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرارآمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت، به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه میماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،کویرشناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفتانگیزی در ریک جن وجود ندارد.
علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!
مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکردهاید و به اصطلاح حرفهای نیستید، برای اولین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفهای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپهای سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.
برای سفر به «ریگ جن» حداقل باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلیها معمولاً آدمهای کار کشتهای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب میتوانند راهنماییتان کنند. بخشی از منطقه، نسبتاً مسطحتر است با تپهها کوچکتر، بنابراین عبور از آن نسبتاً آسان به نظر میرسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بیفایده است،بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوههایی که 2300 متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»میرسید. از اینجا، کوه دماوند را هم میتوانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر میرسید.
اگر شما مسیر دیگری را میپسندید، میتوانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر جدیدی را تجربه کنید، اما تمام سختیها و بالا و پایینها، یک طرف و آسمان پرستاره شبهایی ریگ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شنهای روان، روی تپهای بلند و چشم دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگهایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز میدارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما میزداید!
محلیهای این منطقه، چوپانها و ساربانها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگجن فرستاده میشود!
یکی از کاوشگران میگوید که حتی شترهای اهالی کویر هم وقتی به این منطقه میرسند، میایستند و به هیچ عنوان حرکت نمیکنند!
آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.
صدای عجیب و غریب و ترسآوری که از این بیابان برهوت شنیده میشود را میتوانید در یک فایل صوتی بشنوید.
ریگ جن، شگفتانگیزترین اسرارآمیزترین و ترسناکترین منطقه ایران است، با باتلاقهای سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زندهای به ارمغان میآورد. اتفاقات بیپاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزارهای این منطقه محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.
منبع: آفتاب
فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناکترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سالهای متمادی، هیچکس جرات آنکه ب9 «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرارآمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت، به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه میماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،کویرشناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفتانگیزی در ریک جن وجود ندارد.
علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!
مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکردهاید و به اصطلاح حرفهای نیستید، برای اولین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفهای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپهای سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.
برای سفر به «ریگ جن» حداقل باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلیها معمولاً آدمهای کار کشتهای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب میتوانند راهنماییتان کنند. بخشی از منطقه، نسبتاً مسطحتر است با تپهها کوچکتر، بنابراین عبور از آن نسبتاً آسان به نظر میرسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بیفایده است،بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوههایی که 2300 متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»میرسید. از اینجا، کوه دماوند را هم میتوانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر میرسید.
اگر شما مسیر دیگری را میپسندید، میتوانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر جدیدی را تجربه کنید، اما تمام سختیها و بالا و پایینها، یک طرف و آسمان پرستاره شبهایی ریگ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شنهای روان، روی تپهای بلند و چشم دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگهایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز میدارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما میزداید!
محلیهای این منطقه، چوپانها و ساربانها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگجن فرستاده میشود!
یکی از کاوشگران میگوید که حتی شترهای اهالی کویر هم وقتی به این منطقه میرسند، میایستند و به هیچ عنوان حرکت نمیکنند!
آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.
صدای عجیب و غریب و ترسآوری که از این بیابان برهوت شنیده میشود را میتوانید در یک فایل صوتی بشنوید.
ریگ جن، شگفتانگیزترین اسرارآمیزترین و ترسناکترین منطقه ایران است، با باتلاقهای سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زندهای به ارمغان میآورد. اتفاقات بیپاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزارهای این منطقه محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.
منبع: آفتاب
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
جایی در مناطق وحشی ایالت واشینگتن، پدیدهای نامتعارف و عجیب جغرافیایی وجود دارد که ساکنین آن را دریچهای به دنیایی دیگر میدانند. هر چند چاه شیطان سالها و شاید قرنهاست که مورد توجه مردم آن منطقه قرار گرفته است اما تنها از سال 1997 بود که یک ایستگاه رادیویی با «مل واترز»، صاحب زمین، مصاحبه کرد و آن را به مردم کشورش شناساند. مل واترز ادعا میکند که صاحب یک زمین غیرعادی است که در نزدیکی «ماناستاش ریج» در واشینگتن قرار دارد. البته این زمین به خودی خود چیز عجیبی نیست، اما چاهی درون آن قرار دارد که مردم آن را عجیب و ماوراءالطبیعه میدانند.داستان چاه شیطان سالهاست که ساکنین «ماناستاش ریج» از زمینی سخن میگویند که چاهی درون آن قرار دارد ظاهرا انتها ندارد. چاهی مرموز که هالهای از احساس خطر و راز در اطراف آن موج میزند. دیواره چاه تا عمق 15 فوتی آجری است ولی بقیه آن خاکی میباشد. مردم این منطقه نسل اندر نسل این چاه را میشناختند و از آن به عنوان زبالهدانی استفاده میکردند و از یخچال کهنه تا تلویزیون خراب و لاستیک پنچر را در آن میانداختند. اما هیچ یک از کسانی که چیزی درون چاه میانداخت صدای افتادن آن شی به کف چاه را نشنید. همین موضوع باعث شد که مردم نام «چاه شیطان» را بر آن نهادند و آن را چاهی بیانتها نامیدند که مستقیم به جهنم راه دارد. بعضیها هم معتقد بودند که چاه شیطان در حقیقت دریچه ورود و خروج فضاییهاست.
حدود سال 1993 «مل واترز» و همسرش این زمین را خریدند و کمی بعد آن چاه را کشف کردند. آنها هم مثل مردم دیگر از آن به عنوان زبالهدان استفاده میکردند و حتی ساکنین دیگر هم زبالهها و لاشه حیوانات خود را در آن میانداختند. چند سال گذشت و کمکم آقای واترز به این فکر افتاد که چرا چاه پر نمیشود؟
در تابستان سال 1996 واترز تصمیم گرفت عمق چاه را اندازهگیری کند. اوکه یک ماهیگیر کار کشته بود یک قلاب ماهیگیری با نخ بسیار بلند داشت. یک روز به دهانه چاه رفت، یک وزنه به سر قلاب آویخت و آن را به داخل چاه هدایت کرد. وقتی نخ هر قرقره تمام میشد، قرقره جدیدی به انتهای آن گره میزد و به کار خود ادامه میداد، اما قرقرهها تمام شد و نخ قلاب به انتهای چاه نرسید. به محاسبه واترز، او هجده قرقره 5000 فوتی را به هم وصل کرده بود، بنابراین او نتیجه گرفت عمق چاه بیشتر از هشتاد هزار فوت میباشد! در آن وقت بود که واترز متوجه شد چاه درون ملکش نه تنها عجیب بلکه دلهرهآور است.
سگهای مرده و سکوت مرگبار
اولین چیزی که توجه واترز را جلب کرد آن بود که هر وقت درون چاه فریاد میزد پژواک صدایش را نمیشنید. بعد دریافت هر وقت میخواهد به چاه نزدیک شود سگ شکاریاش چنگالش را در زمین فرو میکند تا نگذارد واترز او را به آن طرف بکشاند.
یکی از دوستان واترز میگوید، وقتی سگ نگهبانش مرد، لاشه آن را درون چاه شیطان انداخت. این مرد قسم میخورد که مدتی بعد سگ به سوی او بازگشت. همان سگ با همان شکل و قیافه و همان قلاده که خودش یک قطعه فلز کوچک به آن وصل کرده بود. این داستان آنچنان واترز را تحت تاثیر قرار داد که در وصیتنامه جدیدش نوشت بعد از مرگ جسدش را درون چاه شیطان بیندازند. طولی نکشید که واترز و چاه درون ملکش به شهرت کشوری رسیدند و گروههای مختلف ماوراءالطبیعه به بررسی آن پرداختند ولی هیچ یک نتوانستند دریابند چاه شیطان واقعا چیست و عمق آن چه قدر است و آیا طبق عقیده مردم محل، این چاه بیانتهاست؟ نکتهای که آنها هم مثل مردم آن را درک کردند آن بود که در محدوده چاه همه احساسی مرموز از ترس و دلهره را داشتند.
احساسی که دلیلی برای آن پیدا نشد. قدم بعدی ورود سربازان ارتش آمریکا به ملک واترز بود. آنها آنقدر با دقت در حال بررسی منطقه بودند که حتی به واترز اجازه ورود به ملک شخصیاش را ندادند. از همان زمان دیگر نامی از واترز در رسانهها برده نشد ولی در روز 28 ژوئن سال 2011 نامهای از واترز به صورت آن لاین منتشر گردید که تاکید میکرد تمام حرفهایش در مورد چاه شیطان و اتفاقات آن عین حقیقت بوده است، ولی دولت آمریکا دوست نداشت حرفی از آن زده شود.
حدود سال 1993 «مل واترز» و همسرش این زمین را خریدند و کمی بعد آن چاه را کشف کردند. آنها هم مثل مردم دیگر از آن به عنوان زبالهدان استفاده میکردند و حتی ساکنین دیگر هم زبالهها و لاشه حیوانات خود را در آن میانداختند. چند سال گذشت و کمکم آقای واترز به این فکر افتاد که چرا چاه پر نمیشود؟
در تابستان سال 1996 واترز تصمیم گرفت عمق چاه را اندازهگیری کند. اوکه یک ماهیگیر کار کشته بود یک قلاب ماهیگیری با نخ بسیار بلند داشت. یک روز به دهانه چاه رفت، یک وزنه به سر قلاب آویخت و آن را به داخل چاه هدایت کرد. وقتی نخ هر قرقره تمام میشد، قرقره جدیدی به انتهای آن گره میزد و به کار خود ادامه میداد، اما قرقرهها تمام شد و نخ قلاب به انتهای چاه نرسید. به محاسبه واترز، او هجده قرقره 5000 فوتی را به هم وصل کرده بود، بنابراین او نتیجه گرفت عمق چاه بیشتر از هشتاد هزار فوت میباشد! در آن وقت بود که واترز متوجه شد چاه درون ملکش نه تنها عجیب بلکه دلهرهآور است.
سگهای مرده و سکوت مرگبار
اولین چیزی که توجه واترز را جلب کرد آن بود که هر وقت درون چاه فریاد میزد پژواک صدایش را نمیشنید. بعد دریافت هر وقت میخواهد به چاه نزدیک شود سگ شکاریاش چنگالش را در زمین فرو میکند تا نگذارد واترز او را به آن طرف بکشاند.
یکی از دوستان واترز میگوید، وقتی سگ نگهبانش مرد، لاشه آن را درون چاه شیطان انداخت. این مرد قسم میخورد که مدتی بعد سگ به سوی او بازگشت. همان سگ با همان شکل و قیافه و همان قلاده که خودش یک قطعه فلز کوچک به آن وصل کرده بود. این داستان آنچنان واترز را تحت تاثیر قرار داد که در وصیتنامه جدیدش نوشت بعد از مرگ جسدش را درون چاه شیطان بیندازند. طولی نکشید که واترز و چاه درون ملکش به شهرت کشوری رسیدند و گروههای مختلف ماوراءالطبیعه به بررسی آن پرداختند ولی هیچ یک نتوانستند دریابند چاه شیطان واقعا چیست و عمق آن چه قدر است و آیا طبق عقیده مردم محل، این چاه بیانتهاست؟ نکتهای که آنها هم مثل مردم آن را درک کردند آن بود که در محدوده چاه همه احساسی مرموز از ترس و دلهره را داشتند.
احساسی که دلیلی برای آن پیدا نشد. قدم بعدی ورود سربازان ارتش آمریکا به ملک واترز بود. آنها آنقدر با دقت در حال بررسی منطقه بودند که حتی به واترز اجازه ورود به ملک شخصیاش را ندادند. از همان زمان دیگر نامی از واترز در رسانهها برده نشد ولی در روز 28 ژوئن سال 2011 نامهای از واترز به صورت آن لاین منتشر گردید که تاکید میکرد تمام حرفهایش در مورد چاه شیطان و اتفاقات آن عین حقیقت بوده است، ولی دولت آمریکا دوست نداشت حرفی از آن زده شود.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
following death and life without hesitation that,s love...
...
...
قوي ترين اهرم ها، اراده است. اسمايلز
...
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام ! کسایــــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند .... برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم ! همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
...
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید، آنها به همانجا تعلق دارند!
دقیقاً پشت سرتان!
...
...
قوي ترين اهرم ها، اراده است. اسمايلز
...
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام ! کسایــــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند .... برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم ! همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
...
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید، آنها به همانجا تعلق دارند!
دقیقاً پشت سرتان!
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
واقعا نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنمSAYE نوشته شده:جایی در مناطق وحشی ایالت واشینگتن، پدیدهای نامتعارف و عجیب جغرافیایی وجود دارد که ساکنین آن را دریچهای به دنیایی دیگر میدانند. هر چند چاه شیطان سالها و شاید قرنهاست که مورد توجه مردم آن منطقه قرار گرفته است اما تنها از سال 1997 بود که یک ایستگاه رادیویی با «مل واترز»، صاحب زمین، مصاحبه کرد و آن را به مردم کشورش شناساند. مل واترز ادعا میکند که صاحب یک زمین غیرعادی است که در نزدیکی «ماناستاش ریج» در واشینگتن قرار دارد. البته این زمین به خودی خود چیز عجیبی نیست، اما چاهی درون آن قرار دارد که مردم آن را عجیب و ماوراءالطبیعه میدانند.داستان چاه شیطان سالهاست که ساکنین «ماناستاش ریج» از زمینی سخن میگویند که چاهی درون آن قرار دارد ظاهرا انتها ندارد. چاهی مرموز که هالهای از احساس خطر و راز در اطراف آن موج میزند. دیواره چاه تا عمق 15 فوتی آجری است ولی بقیه آن خاکی میباشد. مردم این منطقه نسل اندر نسل این چاه را میشناختند و از آن به عنوان زبالهدانی استفاده میکردند و از یخچال کهنه تا تلویزیون خراب و لاستیک پنچر را در آن میانداختند. اما هیچ یک از کسانی که چیزی درون چاه میانداخت صدای افتادن آن شی به کف چاه را نشنید. همین موضوع باعث شد که مردم نام «چاه شیطان» را بر آن نهادند و آن را چاهی بیانتها نامیدند که مستقیم به جهنم راه دارد. بعضیها هم معتقد بودند که چاه شیطان در حقیقت دریچه ورود و خروج فضاییهاست.
حدود سال 1993 «مل واترز» و همسرش این زمین را خریدند و کمی بعد آن چاه را کشف کردند. آنها هم مثل مردم دیگر از آن به عنوان زبالهدان استفاده میکردند و حتی ساکنین دیگر هم زبالهها و لاشه حیوانات خود را در آن میانداختند. چند سال گذشت و کمکم آقای واترز به این فکر افتاد که چرا چاه پر نمیشود؟
در تابستان سال 1996 واترز تصمیم گرفت عمق چاه را اندازهگیری کند. اوکه یک ماهیگیر کار کشته بود یک قلاب ماهیگیری با نخ بسیار بلند داشت. یک روز به دهانه چاه رفت، یک وزنه به سر قلاب آویخت و آن را به داخل چاه هدایت کرد. وقتی نخ هر قرقره تمام میشد، قرقره جدیدی به انتهای آن گره میزد و به کار خود ادامه میداد، اما قرقرهها تمام شد و نخ قلاب به انتهای چاه نرسید. به محاسبه واترز، او هجده قرقره 5000 فوتی را به هم وصل کرده بود، بنابراین او نتیجه گرفت عمق چاه بیشتر از هشتاد هزار فوت میباشد! در آن وقت بود که واترز متوجه شد چاه درون ملکش نه تنها عجیب بلکه دلهرهآور است.
سگهای مرده و سکوت مرگبار
اولین چیزی که توجه واترز را جلب کرد آن بود که هر وقت درون چاه فریاد میزد پژواک صدایش را نمیشنید. بعد دریافت هر وقت میخواهد به چاه نزدیک شود سگ شکاریاش چنگالش را در زمین فرو میکند تا نگذارد واترز او را به آن طرف بکشاند.
یکی از دوستان واترز میگوید، وقتی سگ نگهبانش مرد، لاشه آن را درون چاه شیطان انداخت. این مرد قسم میخورد که مدتی بعد سگ به سوی او بازگشت. همان سگ با همان شکل و قیافه و همان قلاده که خودش یک قطعه فلز کوچک به آن وصل کرده بود. این داستان آنچنان واترز را تحت تاثیر قرار داد که در وصیتنامه جدیدش نوشت بعد از مرگ جسدش را درون چاه شیطان بیندازند. طولی نکشید که واترز و چاه درون ملکش به شهرت کشوری رسیدند و گروههای مختلف ماوراءالطبیعه به بررسی آن پرداختند ولی هیچ یک نتوانستند دریابند چاه شیطان واقعا چیست و عمق آن چه قدر است و آیا طبق عقیده مردم محل، این چاه بیانتهاست؟ نکتهای که آنها هم مثل مردم آن را درک کردند آن بود که در محدوده چاه همه احساسی مرموز از ترس و دلهره را داشتند.
احساسی که دلیلی برای آن پیدا نشد. قدم بعدی ورود سربازان ارتش آمریکا به ملک واترز بود. آنها آنقدر با دقت در حال بررسی منطقه بودند که حتی به واترز اجازه ورود به ملک شخصیاش را ندادند. از همان زمان دیگر نامی از واترز در رسانهها برده نشد ولی در روز 28 ژوئن سال 2011 نامهای از واترز به صورت آن لاین منتشر گردید که تاکید میکرد تمام حرفهایش در مورد چاه شیطان و اتفاقات آن عین حقیقت بوده است، ولی دولت آمریکا دوست نداشت حرفی از آن زده شود.
هزاران سپاس
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
کشفی عجیب در اعماق اقیانوس!
یک شی ناشناس کف اقیانوس ما بین فنلاند و سوئد کشف شد!
توسط : Daniel Bates ٬ ۲ august 2011
دایره اسرار آمیزی روی اسکنر.آخرین یافته ای که نهایتا دانشمندان رابرآن داشت که مدعی شدند زمین توسط فضاییها بازدید شده است!
دانشمندان ادعا کرده اند که این یافته یک بشقاب پرنده است که تا عمق ۳۰۰ft اقیانوس مابین سوئد و فنلاند سقوط کرده است .آنها حیرت زده شدند زمانی که در هنگام تحقیقات بر روی کشتی باستانی غرق شده در کف اقیانوس ٬اسکنر سونار این شکل عجیب را در روی گل و لای به آنها نشان داد! تیم اکتشاف اقیانوس که آنرا کشف کرده ادعا میکند که سطح زمین در اطراف این سازه زخمی شده و این نشاندهنده این است که تلاش کرده که به اطراف حرکت کند!
این کشف موجب یک سری گمانه زنیهای سرسری توسط برخی وبلاگ نویسان و یا کسانی شود که یوفوها را مشاهده کرده اند .برخی حتی آنرا به فالکن هزاره از سری جنگهای ستارگان تشبیه کرده اند!با آن شکل متمایز خود از چنگالهای جلویی و شکل دایره وارش.روزنامه های سوئد این داستان را در صفحات اولیه خود قرار دادن و پرسیدند که آیا واقعا این اولین نشانه ها از زندگی فرازمینیان است؟
شکل زیر در اعماق خلیج Bothnia در طول یک جستجو برای کشتی قدیمی غرق شده میباشد .
آقای لیندبرگ بیان کرد که این شیئ بزرگ و قطری حدود ۶۰ft دارد و به وضوح در کف دریا قابل مشاهده است!او گفت ” شما در این کار شاهد چیزهای عجیب و غریب بسیاری هستید ولی من به عنوان یک حرفه ای در طول این ۱۸ سال همچنین چیزی ندیده بودم .این شیئ (کشتی) کاملا گرد است! ”
وی افزود که زمینهای زخمی شده در اطراف آن نشان دهنده محل فرود (یا سقوط ) آن و چیزی مثل خط ترمز میباشد .
با همه اینها در حال حاضر این تیم هیچ منبع مالی و کمکی برای ادامه تحقیقات روی این شکل در اختیار ندارند .در گذشته نیز ادعاهایی ازین دست بسیار شده و معروفترین آنها هم ” جاده Biminiبیمینی ” که یک ترکیب سنگی شبیه به یک جاده میباشد در دریاهای کارائیب که در ۵۵مایلی میامی در فلوریدا یافت شد و به تمدن از دست رفته آتلانتیس نسبت داده شد ولی زمین شناسان آنرا یک پدیده طبیعی اعلام کردند .گزارش کارشناسان هم به این نکته اشاره میکند که حتی شاید گرد دانستن بشقاب پرنده ها از اساس یک فرض اشتباه باشد .
منبع : روزنامه دیلی میل
...
قابل نداشت
یک شی ناشناس کف اقیانوس ما بین فنلاند و سوئد کشف شد!
توسط : Daniel Bates ٬ ۲ august 2011
دایره اسرار آمیزی روی اسکنر.آخرین یافته ای که نهایتا دانشمندان رابرآن داشت که مدعی شدند زمین توسط فضاییها بازدید شده است!
دانشمندان ادعا کرده اند که این یافته یک بشقاب پرنده است که تا عمق ۳۰۰ft اقیانوس مابین سوئد و فنلاند سقوط کرده است .آنها حیرت زده شدند زمانی که در هنگام تحقیقات بر روی کشتی باستانی غرق شده در کف اقیانوس ٬اسکنر سونار این شکل عجیب را در روی گل و لای به آنها نشان داد! تیم اکتشاف اقیانوس که آنرا کشف کرده ادعا میکند که سطح زمین در اطراف این سازه زخمی شده و این نشاندهنده این است که تلاش کرده که به اطراف حرکت کند!
این کشف موجب یک سری گمانه زنیهای سرسری توسط برخی وبلاگ نویسان و یا کسانی شود که یوفوها را مشاهده کرده اند .برخی حتی آنرا به فالکن هزاره از سری جنگهای ستارگان تشبیه کرده اند!با آن شکل متمایز خود از چنگالهای جلویی و شکل دایره وارش.روزنامه های سوئد این داستان را در صفحات اولیه خود قرار دادن و پرسیدند که آیا واقعا این اولین نشانه ها از زندگی فرازمینیان است؟
شکل زیر در اعماق خلیج Bothnia در طول یک جستجو برای کشتی قدیمی غرق شده میباشد .
آقای لیندبرگ بیان کرد که این شیئ بزرگ و قطری حدود ۶۰ft دارد و به وضوح در کف دریا قابل مشاهده است!او گفت ” شما در این کار شاهد چیزهای عجیب و غریب بسیاری هستید ولی من به عنوان یک حرفه ای در طول این ۱۸ سال همچنین چیزی ندیده بودم .این شیئ (کشتی) کاملا گرد است! ”
وی افزود که زمینهای زخمی شده در اطراف آن نشان دهنده محل فرود (یا سقوط ) آن و چیزی مثل خط ترمز میباشد .
با همه اینها در حال حاضر این تیم هیچ منبع مالی و کمکی برای ادامه تحقیقات روی این شکل در اختیار ندارند .در گذشته نیز ادعاهایی ازین دست بسیار شده و معروفترین آنها هم ” جاده Biminiبیمینی ” که یک ترکیب سنگی شبیه به یک جاده میباشد در دریاهای کارائیب که در ۵۵مایلی میامی در فلوریدا یافت شد و به تمدن از دست رفته آتلانتیس نسبت داده شد ولی زمین شناسان آنرا یک پدیده طبیعی اعلام کردند .گزارش کارشناسان هم به این نکته اشاره میکند که حتی شاید گرد دانستن بشقاب پرنده ها از اساس یک فرض اشتباه باشد .
منبع : روزنامه دیلی میل
...
قابل نداشت
following death and life without hesitation that,s love...
...
...
قوي ترين اهرم ها، اراده است. اسمايلز
...
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام ! کسایــــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند .... برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم ! همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
...
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید، آنها به همانجا تعلق دارند!
دقیقاً پشت سرتان!
...
...
قوي ترين اهرم ها، اراده است. اسمايلز
...
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام ! کسایــــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند .... برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم ! همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
...
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید، آنها به همانجا تعلق دارند!
دقیقاً پشت سرتان!
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
قلعه های نفرین شده
جزایر انگلستان ، اسکاتلند و ایرلند به خاطر وجود قلعه های منحصر به فرد و ترسناکشان بسیار مشهورند و اتفاقا برخورد با ارواح مسئله ای خارق العاده و شگفت نیست زیرا این مکان ها به دلیل وجود قصر های خوفناک و خانه های نفرین شده هر روز شاهد هجوم افراد علاقه مند به خود است .
برج لندن
این مکان به دلیل وجود یک شبح که بسیار هم دیده شده است بسیار طرفدار دارد همه ساله هزاران نفر از این مکان دیدن می کنند و به تحسین این مکان زیبا می پردازند مخصوصا شب ها این قصر سرشار از سکوتی خاص می شود و بعد از نیمه شب روح « آن بولین » پدیدار می گردد. ابتدا و در نگاه اول به نظر می رسد تنها هاله ای لرزان مشغول پرواز بر فراز برج است اما با کمی دقت می توان پیکر زنی را دید که سرش را در زیر بازوی راستش حمل می کند. او در واقع دومین همسر هنری هشتم بود و مادر ملکه الیزابت اول که شاه به دلیل تنفر از او ، او را در برج قصر زندانی کرد و سرانجام دستور داد سرش را از بدنش جدا کنند ..
قصر گلامیس
این قصر در اسکاتلند در نزدیکی شهر کوچکی به نام دندی وجود دارد که در سده ی سیزدهم میلادی ساخته شد . این قلعه نمونه ی کامل یک قلعه ی نظامی است و برج و بارو و شاه نشین های متعددی دارد . بسیار گفته شده است که در شب های سرد پاییزی یک شبح که نیمی انسان و نیمی حیوان است ظهور می یابد و در قصر به گردش می پردازد در هنگام ورود او بویی مشمئز کننده همه ی فضا را اشغال می کند...
کشیش نشین بورلی
این خانه که در یک آتش سوزی کاملا از بین رفت یکی از مشهور ترین خانه های مخوف انگلستان بوده است . در این قصر یک روح به شکل یک جن آزارگر ظاهر می شده و اعمال زشت و بسیار ترسناکی را نشان می داده او اجسام را جابه جا و یا ناپدید می کرد مایعات را به مواد بدبو و حتی جوهر تبدیل می کرد و به داخل اتاق ها کلید ، سنگ ، سکه و چیزهای دیگر را پرتاب می کرده است ...
قلعه ویلتون
این قلعه که به دلیل قرار گرفتن روی تپه ای در جنوب شرقی ایرلند در بسیاری از ایام سال به درون مه می رود بسیار وهمناک و خوف انگیز است این قلعه در سال 1920 دچار حریق شد . بنا به گفته ی اهالی در برج های این قلعه در سراسر طول شب نور هایی به چشم می خورد و شبح الکک یکی از ساکنان قلعه سوار بر کالسکه ای با چهار اسب بی سر در اطراف قلعه می چرخد . مخصوصا ظهور روح آرچیبلد یاکوب که جانیی فاسد و یاغی بوده است دیده می شود. او سوار بر اسب به سمت دره حرکت می کند و بعد سقوط می نماید و این قصه تا صبح تکرار می شود ...
جزایر انگلستان ، اسکاتلند و ایرلند به خاطر وجود قلعه های منحصر به فرد و ترسناکشان بسیار مشهورند و اتفاقا برخورد با ارواح مسئله ای خارق العاده و شگفت نیست زیرا این مکان ها به دلیل وجود قصر های خوفناک و خانه های نفرین شده هر روز شاهد هجوم افراد علاقه مند به خود است .
برج لندن
این مکان به دلیل وجود یک شبح که بسیار هم دیده شده است بسیار طرفدار دارد همه ساله هزاران نفر از این مکان دیدن می کنند و به تحسین این مکان زیبا می پردازند مخصوصا شب ها این قصر سرشار از سکوتی خاص می شود و بعد از نیمه شب روح « آن بولین » پدیدار می گردد. ابتدا و در نگاه اول به نظر می رسد تنها هاله ای لرزان مشغول پرواز بر فراز برج است اما با کمی دقت می توان پیکر زنی را دید که سرش را در زیر بازوی راستش حمل می کند. او در واقع دومین همسر هنری هشتم بود و مادر ملکه الیزابت اول که شاه به دلیل تنفر از او ، او را در برج قصر زندانی کرد و سرانجام دستور داد سرش را از بدنش جدا کنند ..
قصر گلامیس
این قصر در اسکاتلند در نزدیکی شهر کوچکی به نام دندی وجود دارد که در سده ی سیزدهم میلادی ساخته شد . این قلعه نمونه ی کامل یک قلعه ی نظامی است و برج و بارو و شاه نشین های متعددی دارد . بسیار گفته شده است که در شب های سرد پاییزی یک شبح که نیمی انسان و نیمی حیوان است ظهور می یابد و در قصر به گردش می پردازد در هنگام ورود او بویی مشمئز کننده همه ی فضا را اشغال می کند...
کشیش نشین بورلی
این خانه که در یک آتش سوزی کاملا از بین رفت یکی از مشهور ترین خانه های مخوف انگلستان بوده است . در این قصر یک روح به شکل یک جن آزارگر ظاهر می شده و اعمال زشت و بسیار ترسناکی را نشان می داده او اجسام را جابه جا و یا ناپدید می کرد مایعات را به مواد بدبو و حتی جوهر تبدیل می کرد و به داخل اتاق ها کلید ، سنگ ، سکه و چیزهای دیگر را پرتاب می کرده است ...
قلعه ویلتون
این قلعه که به دلیل قرار گرفتن روی تپه ای در جنوب شرقی ایرلند در بسیاری از ایام سال به درون مه می رود بسیار وهمناک و خوف انگیز است این قلعه در سال 1920 دچار حریق شد . بنا به گفته ی اهالی در برج های این قلعه در سراسر طول شب نور هایی به چشم می خورد و شبح الکک یکی از ساکنان قلعه سوار بر کالسکه ای با چهار اسب بی سر در اطراف قلعه می چرخد . مخصوصا ظهور روح آرچیبلد یاکوب که جانیی فاسد و یاغی بوده است دیده می شود. او سوار بر اسب به سمت دره حرکت می کند و بعد سقوط می نماید و این قصه تا صبح تکرار می شود ...
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
تعداد زیادی از کارشناسان مشهور اظهار میکنند که احتمالا مکانهای اسرارآمیز در سرتاسر جهان که به کمک تکنولوژی و دانش پیشرفته ایجاد شدند (شاید پیشرفتهتر از زمان ما) تحت نفوذ و سیطره تمدنهای گمشده بودند.
برخی هم عقیده دارند که هیچ تمدن بسیار پیشرفتهای تا به حال روی زمین وجود نداشته و تمام علوم عالی از انسانهای فضایی زمان باستان که از آسمان به زمین آمده بودند به ارث رسیده است.
اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.
در این متن سه مکان را به عنوان مرموزترین مناطق جهان به شما معرفی میکنیم، البته مکانهای مرموز بیشتری در سراسر زمین وجود دارند که ذهن ما را تسخیر کرده اند؛ چراکه انگار از جهان دیگری آمده اند!
استون هنج
آیا کسی وجود دارد که تا بحال در مورد استون هنج چیزی نشنیده باشد؟ استون هنج یکی از معروفترین مکانهای اسرارآمیز جهان به شمار میآید. این مجسمههای غول پیکر سنگی چه ویژگیهایی دارند؟ چرا این مکان باعث ایجاد بحث و جدلهای فراوان در جامعه علمی شده؟
استون هنج بنای تاریخی سنگی که در سالسبری انگلستان جنوبی واقع شده عمدتا دربرگیرنده 30 سنگ قائم میشود (یا سارسنها، که هر کدام بیشتر از 10 فوت ارتفاع و 45 تن وزن دارند) این سارسنها با 30 نعل درگاه که به صورت افقی و تخت رویشان قرار دارند تشکیل یک دایره متصل را دادهاند. در داخل این دایره نیز چرخهای مشابه تشکیل شده است و آنها هم به سبک دیرک و نعل درگاه ساخته شدهاند.
شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟
برای تمام این سئوالهای پاسخهای دقیقی وجود ندارد.
کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟
بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمیدانیم.
باستان شناسان تاریخ ساخت آن را بین 5000 تا 3000 سال پیش ذکر کرده اند، پس این بنا حتی قبل از استفاده کردن نوع بشر از ابزارهای فلزی ساخته شده بود.
حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی از مارلبورگ (30 کیلومتری جنوب استون هنج) کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟!
این کار یک شاهکار جالب مهندسی محسوب میشود و افسانههای بسیاری هست که قدرت و توانایی را منعکس میکند تا توضیح دهد چگونه انسانهای اولیه این سنگهای سنگین را حمل و جابجا کردهاند!
حتی در خلال افسانههای آرتور از استون هنج نام برده شده و اسم فردی به نام مرلین به عنوان معمار ذکر شده است.
جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگها ظاهر میشود.
بی شک چنین چیزی تصادفی نیست و شاید با داستانهای مربوط به سرآغاز و مبدا این مکانهای مرموز ارتباط داشته باشد.
خطوط نازکا
خطوط نازکا فوقالعادهترین گروه جئوگلیپسها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند.
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند.
3 نکته مرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است:
1. خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع میکنند.
2. تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویهها (کنجها)، مثلثها، شکلهای خوشه ای، مارپیچها، مربعها، خطوط مواج و غیره.
3. تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند.
با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح میشود:
طبق باور مردم جئوگلیپسها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتیهای جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟
از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض میشود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند!
بنابراین فرضیهها و تصورات خیلی زیادی در مورد تواناییهای سازندگان و انگیزههای آنان وجود دارد.
آیا امکان دارد جئوگلیپسها تمثالهای خدایان حیوانی یا طرحهای صورتهای فلکلی باشند؟
آنها راه و مسیر بوده اند یا عقربههای نجومی و یا حتی شاید یک نقشه خیلی عظیم؟
اگر مردمیکه 2000 سال پیش اینجا زندگی میکردند فقط از تکنولوژی ساده ای بهره مند بودند، چگونه برای ساختن چنین شکلهای دقیقی برنامه ریزی کرده اند؟ آیا از یک نقشه پیروی کرده اند؟ اگر اینگونه بود چه کسی آن را ترتیب داده؟ و بالاخر در ظاهر تمام اینها به دنیای ماورایی تعلق دارند.
به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخرههای بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کنندهها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه میدهند: از باندهای پرواز برای سفینههای فضایی تا راههایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تا رصدخانههای ستاره شناسی...
جزیره ایستر
جزیره ایستر (راپانویی در زبان بومی) مستعمره کشور شیلی و در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار دارد. راپانویی جزیره ای کوچک، پر از پستی و بلندی و اکنون بدون درخت از منشا آتشفشانی میباشد. این جزیره غیرعادیترین منطقه دورافتاده جهان خوانده شده، اما چیزهای دیگری هم هست که این مکان را از مکانهای دیگر روی کره زمین مجزا میسازد.
در این جزیره صدهای مجسمه خرسنگی به شکل انسان وجود دراد که موآی نام دارند.
اغلب مو آیها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر 165 تن را داراست و ارتفاعش به 220 متر میرسد. برخی از مو آیهای عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند.
این سازه بسیار عظیم که در جزیره ای کاملا بایر و خشک (فقط با مقدار کمی سبزه) وجود دارند به سرعت و در نگاه اول ذهنها را تسخیر میکند. واقعا چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ چه کسانی این تندیسها را ساخته و دلیلشان از خلق آنها چه بوده؟
بعضی از داشنمندان میگویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزی آمده بودند. اما شباهتهای این مجسمهها به مجسمههای سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمههای مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمهها هم نماد قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند.
یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفههایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از 20 یا 25 کیلومتر) منتقل میشدند؟
طبق افسانه راپانویی موآی خودش از معدن سنگ راه میافتاده! بعضی نیز این مجسمهها را به مراسم آیینی نسبت میدهند.
آیا همین موضوع باعث شده تا سختیهای ذاتی را برای جابجا کردن اینها متقبل شوند؟
آیا کسانی با فرض اینکه نباید زحمت جابجا کردن سنگها را به خود بدهند در معدنها میماندند؟
یا شاید افراد جزیره ایستر از قدرتهای ماورایی کمک میگرفتند و با توانایی فوق طبیعی آنها را تراشیده و سپس موآیها را حرکت میدادند؟
جزیره ایستر بیشتر به نامهای ته- پیتو- او- ته- هنا به معنی «داستان جهان» و ماتا-کی-ته- رانی به معنی «چشمانی نظاره گر به بهشت» مشهور است.
این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی بوده است.
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلینژاد
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
برخی هم عقیده دارند که هیچ تمدن بسیار پیشرفتهای تا به حال روی زمین وجود نداشته و تمام علوم عالی از انسانهای فضایی زمان باستان که از آسمان به زمین آمده بودند به ارث رسیده است.
اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.
در این متن سه مکان را به عنوان مرموزترین مناطق جهان به شما معرفی میکنیم، البته مکانهای مرموز بیشتری در سراسر زمین وجود دارند که ذهن ما را تسخیر کرده اند؛ چراکه انگار از جهان دیگری آمده اند!
استون هنج
آیا کسی وجود دارد که تا بحال در مورد استون هنج چیزی نشنیده باشد؟ استون هنج یکی از معروفترین مکانهای اسرارآمیز جهان به شمار میآید. این مجسمههای غول پیکر سنگی چه ویژگیهایی دارند؟ چرا این مکان باعث ایجاد بحث و جدلهای فراوان در جامعه علمی شده؟
استون هنج بنای تاریخی سنگی که در سالسبری انگلستان جنوبی واقع شده عمدتا دربرگیرنده 30 سنگ قائم میشود (یا سارسنها، که هر کدام بیشتر از 10 فوت ارتفاع و 45 تن وزن دارند) این سارسنها با 30 نعل درگاه که به صورت افقی و تخت رویشان قرار دارند تشکیل یک دایره متصل را دادهاند. در داخل این دایره نیز چرخهای مشابه تشکیل شده است و آنها هم به سبک دیرک و نعل درگاه ساخته شدهاند.
شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟
برای تمام این سئوالهای پاسخهای دقیقی وجود ندارد.
کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟
بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمیدانیم.
باستان شناسان تاریخ ساخت آن را بین 5000 تا 3000 سال پیش ذکر کرده اند، پس این بنا حتی قبل از استفاده کردن نوع بشر از ابزارهای فلزی ساخته شده بود.
حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی از مارلبورگ (30 کیلومتری جنوب استون هنج) کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟!
این کار یک شاهکار جالب مهندسی محسوب میشود و افسانههای بسیاری هست که قدرت و توانایی را منعکس میکند تا توضیح دهد چگونه انسانهای اولیه این سنگهای سنگین را حمل و جابجا کردهاند!
حتی در خلال افسانههای آرتور از استون هنج نام برده شده و اسم فردی به نام مرلین به عنوان معمار ذکر شده است.
جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگها ظاهر میشود.
بی شک چنین چیزی تصادفی نیست و شاید با داستانهای مربوط به سرآغاز و مبدا این مکانهای مرموز ارتباط داشته باشد.
خطوط نازکا
خطوط نازکا فوقالعادهترین گروه جئوگلیپسها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند.
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند.
3 نکته مرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است:
1. خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع میکنند.
2. تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویهها (کنجها)، مثلثها، شکلهای خوشه ای، مارپیچها، مربعها، خطوط مواج و غیره.
3. تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند.
با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح میشود:
طبق باور مردم جئوگلیپسها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتیهای جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟
از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض میشود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند!
بنابراین فرضیهها و تصورات خیلی زیادی در مورد تواناییهای سازندگان و انگیزههای آنان وجود دارد.
آیا امکان دارد جئوگلیپسها تمثالهای خدایان حیوانی یا طرحهای صورتهای فلکلی باشند؟
آنها راه و مسیر بوده اند یا عقربههای نجومی و یا حتی شاید یک نقشه خیلی عظیم؟
اگر مردمیکه 2000 سال پیش اینجا زندگی میکردند فقط از تکنولوژی ساده ای بهره مند بودند، چگونه برای ساختن چنین شکلهای دقیقی برنامه ریزی کرده اند؟ آیا از یک نقشه پیروی کرده اند؟ اگر اینگونه بود چه کسی آن را ترتیب داده؟ و بالاخر در ظاهر تمام اینها به دنیای ماورایی تعلق دارند.
به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخرههای بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کنندهها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه میدهند: از باندهای پرواز برای سفینههای فضایی تا راههایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تا رصدخانههای ستاره شناسی...
جزیره ایستر
جزیره ایستر (راپانویی در زبان بومی) مستعمره کشور شیلی و در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار دارد. راپانویی جزیره ای کوچک، پر از پستی و بلندی و اکنون بدون درخت از منشا آتشفشانی میباشد. این جزیره غیرعادیترین منطقه دورافتاده جهان خوانده شده، اما چیزهای دیگری هم هست که این مکان را از مکانهای دیگر روی کره زمین مجزا میسازد.
در این جزیره صدهای مجسمه خرسنگی به شکل انسان وجود دراد که موآی نام دارند.
اغلب مو آیها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر 165 تن را داراست و ارتفاعش به 220 متر میرسد. برخی از مو آیهای عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند.
این سازه بسیار عظیم که در جزیره ای کاملا بایر و خشک (فقط با مقدار کمی سبزه) وجود دارند به سرعت و در نگاه اول ذهنها را تسخیر میکند. واقعا چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ چه کسانی این تندیسها را ساخته و دلیلشان از خلق آنها چه بوده؟
بعضی از داشنمندان میگویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزی آمده بودند. اما شباهتهای این مجسمهها به مجسمههای سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمههای مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمهها هم نماد قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند.
یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفههایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از 20 یا 25 کیلومتر) منتقل میشدند؟
طبق افسانه راپانویی موآی خودش از معدن سنگ راه میافتاده! بعضی نیز این مجسمهها را به مراسم آیینی نسبت میدهند.
آیا همین موضوع باعث شده تا سختیهای ذاتی را برای جابجا کردن اینها متقبل شوند؟
آیا کسانی با فرض اینکه نباید زحمت جابجا کردن سنگها را به خود بدهند در معدنها میماندند؟
یا شاید افراد جزیره ایستر از قدرتهای ماورایی کمک میگرفتند و با توانایی فوق طبیعی آنها را تراشیده و سپس موآیها را حرکت میدادند؟
جزیره ایستر بیشتر به نامهای ته- پیتو- او- ته- هنا به معنی «داستان جهان» و ماتا-کی-ته- رانی به معنی «چشمانی نظاره گر به بهشت» مشهور است.
این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی بوده است.
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلینژاد
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
معادن طلای 200000 ساله!
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این كلانشهر در حقیقت قسمتی از یك جامعه بزرگتر با وسعت تقریبا 2900 كیلومتر مربع بوده و به نظر در حدود 160 هزار تا 200 هزار سال پیش از میلاد مسیح ساخته شده است.
این سرزمینها كه تا پیش از این نیز در منظر همگان قرار داشت، توجه چندانی را به خود جلب نكرده بود تا زمانی كه یك محقق به نام مایكل تلینگر به همراه دوست خلبان خود كه این ویرانهها را سالها از نظر گذرانده بود تصمیم به بررسی این آثار گرفتند.
تلینگر میگوید: هزاران معدن طلا طی 500 سال اخیر در این منطقه یافت شده كه اشاره به تمدنی محو شده دارد كه برای هزاران سال در این منطقه زندگی كرده و زمین را برای جستوجوی طلا كنده بودند.
در این صورت ما احتمالا با مهد انسانیت روبرو باشیم، پس باید در مورد فعالیتهای این قدیمیترین تمدن روی زمین تحقیق كنیم.
خرابهها بیشتر از دایرههای سنگی تشكیل شدهاند. بسیاری از آنها در شن دفن شده و فقط از طریق ماهواره یا هواپیما قابل مشاهده هستند. برخی از آنها نیز در اثر باد و باران از حفاظ شنی جدا شده و دیوارها و ساختمانها را به نمایش میگذارند.
محققان در ابتدا تصور میكردند این ویرانهها متعلق به قبیلههای كوچنشین مانند مردم بانتو بوده كه در قرن 13 میلادی در این منطقه ساكن شده بودند.
Sumerian Legend of the “Great Flood”.
هیچگونه شواهد تاریخی دیگری در مورد تمدنی قدیمیتر كه توانایی ساخت چنین تمدن پر جمعیتی را داشته باشند، وجود نداشت اما اكنون محققان بر این باورند كه این ویرانهها در اصل باقی مانده معابد و رصدخانههای نجومی باستانی از تمدنهای باستانی هزاران سال پیش هستند
منبع:دنیای اسرار امیز/www.ufolove.wordpress.com
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این كلانشهر در حقیقت قسمتی از یك جامعه بزرگتر با وسعت تقریبا 2900 كیلومتر مربع بوده و به نظر در حدود 160 هزار تا 200 هزار سال پیش از میلاد مسیح ساخته شده است.
این سرزمینها كه تا پیش از این نیز در منظر همگان قرار داشت، توجه چندانی را به خود جلب نكرده بود تا زمانی كه یك محقق به نام مایكل تلینگر به همراه دوست خلبان خود كه این ویرانهها را سالها از نظر گذرانده بود تصمیم به بررسی این آثار گرفتند.
تلینگر میگوید: هزاران معدن طلا طی 500 سال اخیر در این منطقه یافت شده كه اشاره به تمدنی محو شده دارد كه برای هزاران سال در این منطقه زندگی كرده و زمین را برای جستوجوی طلا كنده بودند.
در این صورت ما احتمالا با مهد انسانیت روبرو باشیم، پس باید در مورد فعالیتهای این قدیمیترین تمدن روی زمین تحقیق كنیم.
خرابهها بیشتر از دایرههای سنگی تشكیل شدهاند. بسیاری از آنها در شن دفن شده و فقط از طریق ماهواره یا هواپیما قابل مشاهده هستند. برخی از آنها نیز در اثر باد و باران از حفاظ شنی جدا شده و دیوارها و ساختمانها را به نمایش میگذارند.
محققان در ابتدا تصور میكردند این ویرانهها متعلق به قبیلههای كوچنشین مانند مردم بانتو بوده كه در قرن 13 میلادی در این منطقه ساكن شده بودند.
Sumerian Legend of the “Great Flood”.
هیچگونه شواهد تاریخی دیگری در مورد تمدنی قدیمیتر كه توانایی ساخت چنین تمدن پر جمعیتی را داشته باشند، وجود نداشت اما اكنون محققان بر این باورند كه این ویرانهها در اصل باقی مانده معابد و رصدخانههای نجومی باستانی از تمدنهای باستانی هزاران سال پیش هستند
منبع:دنیای اسرار امیز/www.ufolove.wordpress.com
following death and life without hesitation that,s love...
...
...
قوي ترين اهرم ها، اراده است. اسمايلز
...
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام ! کسایــــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند .... برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم ! همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
...
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید، آنها به همانجا تعلق دارند!
دقیقاً پشت سرتان!
...
...
قوي ترين اهرم ها، اراده است. اسمايلز
...
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام ! کسایــــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند .... برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم ! همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
...
به کسانی که پشت سرتان حرف میزنند بی اعتنا باشید، آنها به همانجا تعلق دارند!
دقیقاً پشت سرتان!
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
اینم همین جوری.
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد
درد عشقی کشیدهام که مپرس زهر هجری کشیدهام که مپرس
درد عشقی کشیدهام که مپرس زهر هجری کشیدهام که مپرس
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
m77m نوشته شده:اینم همین جوری.
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
بچه های سبزه روی وولپیت
در قرن دوازدهم میلادی، دو بچه در روستای «وولپیت» از توابع «سوفولک» در انگلیس پیدا شدند که با یکدیگر خواهر و برادر بودند و رنگ پوستشان به طرز عجیب و باورنکردنی سبز بود، ولی رفتار و حرکات آنان در همه زمینهها، طبیعی و شبیه بقیه مردم بود.
اما آنها یک تفاوت عمده با دیگران داشتند و آن هم این بود که به زبان ناشناختهای سخن میگفتند که مردم روستای وولپیت نمیتوانستند آن را بفهمند. این دو بچه به تدریج رنگ سبز پوست خود را از دست دادند و برای اینکه بتوانند با مردم روستا ارتباط برقرار کنند و در آن مکان به زندگی خود ادامه دهند، شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردند.
و به این ترتیب آنان موفق شدند به بقیه بگویند که به سرزمین سنتمارتیت تعلق دارند؛ جایی که نور خورشید هرگز آنچنان که باید، بالاتر از خط افق قرار نمیگیرد. آنها درباره حضور عجیب و غریب خود در وولپیت مدعی بودند، در حالیکه مواظب گله پدرشان بودند، ناگهان متوجه رودی در نزدیکی خود شدند و سپس شروع به دنبال کردن نوری که از رود منعکس میشد، کردند و به این ترتیب بود که ناگهان خودشان را در روستای وولپیت پیدا کردند.
این در حالی بود که مردم زیادی از شهرها و روستای پیرامون برای دیدن این بچهها به وولپیت میآمدند و این گونه بود که نام و آوازه این روستا کمکم زیاد شد.
اما بچهها همان گونه که ناگهانی در وولپیت پیدایشان شده بود، ناگهانی هم ناپدید شدند.
آیا بشقاب پرنده سال 55، مسافرانش را در تهران پیاده کرد؟ فرازمینیها در تهران
.
.
.
.
.
.
آیا بشقاب پرنده سال 55، مسافرانش را در تهران پیاده کرد؟
فرازمینیها در تهران
سید معین عمرانی| برای محققین پدیده یوفولوژی در ایران، همیشه این سوال مطرح بوده که آیا فرازمینیها در ایران نیز دیده شده اند یا این گزارشها فقط مربوط به آمریکا و کشورهای دیگر است. عدهای نیز که به این پدیده به دیده انتقاد مینگرند، این مسئله را حتی دلیلی برای انکار وجود یوفوها و حیات فرازمینی میدانند، در صورتی که مسئله ممکن است به همین سادگی باشد که چون مردم، ذهنیتی از این موجودات ندارند، آنها را موجودات غیر ارگانیک ترسناک دانسته و یا با این تفکر که انگ یا برچسبهای نا مربوط به آنها زده خواهد شد، این گونه مشاهدات را به دست فراموشی سپرده و توجهی به آنها نمیکنند. البته کسانی نیز در این بین شجاعت و شهامت کافی را داشته و تجربیات خود را با دیگران در میان گذاشته اند که در ادامه یکی از این روایات را از زبان شاهد عینی ماجرا (آقای بیات) خواهید خواند.
گزارش شاهد عینی: زمان این اتفاق اواخر شهریور سال 1355 میباشد.
محل زندگی ما از نظر محدوده شهری در شرق تهران، خیابان فرح آباد ژاله سابق (پیروزی) سه راه سلیمانیه، خیابان فرعی شمالی-جنوبی برق فیروز (شهید امیر بهمن دریاباری) و واقع در کوچه خویی بود، این کوچه در قبل از انقلاب دو اسم داشت. قسمت شرقی آن کوچه فراهانی بود که منتهی به خیابان مجاوری (شهید حسن مغانلو) میشد و قسمت غربی را کوچه خویی میگفتند که به خیابان برق فیروز راه داشت، این کوچه در حال حاضر کوچه شهید جعفر کفچی نام دارد. خیابان برق فیروز هم منتهی به خیابان سیاری (شهید برادران محبی) میگردید که به میدان بروجردی و میدان باغچه بیدی هم راه داشت. شرح خیابان و کوچهها و اسامی آنها برای این بود که ماجرای آن شب در همین محدوده اتفاق افتاد. بهر حال این طور شروع کنم که من عادت داشتم برای حمام رفتن صبح زود حتی گاهی قبل از اذان از خانه بیرون میرفتم. آن شب هم طبق معمول همیشه در حالی که هوا هنوز خیلی تاریک بود از خانه خارج شدم. ساعت حدودا 4 صبح بود. هیچکس در کوچه یا خیابان نبود. سکوت شب همه جا را فرا گرفته بود و من جز صدای پای خودم صدایی نمیشنیدم. زیاد طول نکشید که به سر کوچه رسیدم و وارد خیابان برق فیروز شدم. لازم به ذکر است که در نبش کوچه خویی واقع در خیابان برق فیروز یک مغازه خواروبار فروشی و در کنار این مغازه یک گاراژ بود. تا آنجا که یادم میآید مدت زیادی بود که یک ماشین استیشن سبز رنگ، بسیار قدیمی و به قول خودمان درب و داغان بین این مغازه و گاراژ قرار داشت. این استیشن یکی دو تا از چرخهایش حتی لاستیک هم نداشت و بقدری کثیف بود که هیچکس به آن نزدیک نمیشد. توضیح درباره این ماشین به این خاطر است که به این اتفاق ربط داشت. همانطور که گفتم بعد از اینکه از کوچه خویی بیرون آمدم و وارد خیابان برق فیروز شدم. بدون توجه از نزدیک این ماشین رد شدم، چند متر جلوتر به سر کوچه طوقانی (شهید ناجی) رسیدم. این کوچه دقیقا روبروی گاراژی بود که استیشن مذکور نزدیک آن قرار داشت. در این موقع فاصله من از جلوی کوچه طوقانی تا استیشن حدود 8 الی 10 متر بیشتر نبود. که ناگهان از پشت سر صدایی توجهم را جلب کرد. سرم را به عقب برگرداندم. صدا از داخل استیشن بود. چشمم به داخل ماشین افتاد. آنچه که داخل ماشین دیدم، بسیار عجیب و غیر قابل باور بود. من شاهد حضور دو نفر بودم که نه انسان بودند و نه حیوان و دارای ظاهری ترسناک. چند نکته مهم و برجسته در آنها بود که اگر فقط یک لحظه هم آنها را نگاه میکردی برای همیشه در خاطرت میماند. سرهای خیلی بزرگ، سر آنها نسبت به بدنشان خیلی بزرگ بود و هیچ تناسبی نداشت، بدنشان نسبت به سرشان خیلی کوچک بود. درست مثل اینکه سر یک انسان بالغ و درشت هیکل را روی بدن یک بچه بگذارند. چشمهایشان هم خیلی درشت بود آنچنان که بنظر میآمد شاید بیرون از حدقه باشد. دستهایشان باریک و لاغر بود مثل لوله، رنگ آنها آن طور که خاطرم مانده خاکستری روشن بود. قد آنها را ندیدم، چون داخل ماشین بودند و چیزی که نشان دهنده این باشد که لباس به تن دارند مشاهده نکردم. همانجا در فاصله 8 الی 10 متری آنها میخکوب شدم. آنکه سمت راست ماشین نشسته بود داشت مرا نگاه میکرد، بدون هیچ گونه حرکتی به من خیره شده بود، بهت زده شده بودم. هر دو بیحرکت چشم در چشم به هم نگاه میکردیم. یادم نمیآید چقدر زمان به همین حال گذشت یک دقیقه، دو دقیقه، بیشتر یا کمتر متوجه زمان نبودم. آن نفر دیگر که به اصطلاح طرف راننده نشسته بود. دستهایش روی فرمان بود و مرتب آن را یه این طرف و آن طرف حرکت میداد، زاویه دید من طوری بود که هر دو را تقریبا به خوبی میدیدم. خوب به خاطر دارم در تمامی مدتی که من و نفر دیگر به هم خیره شده بودیم و چشم از هم برنمیداشتیم، آنکه سمت راننده بود حتی یک بار هم به من نگاه نکرد و این طور به نظر میآمد که متوجه من نشده است.
همانطور که قبلا هم اشاره کردم نمیدانم که زمان چگونه میگذشت. بهر حال بعد از مدت زمانی که نمیدانم چقدر بود همان نفری که داشت خیره به من نگاه میکرد صورتش را به طرف نفر دیگر برگرداند و با دست چپ خود دو بار با حرکت آهسته به شانه او زد و وقتی او بیحرکت شد با حرکت سر و به حالت اشاره حضور مرا به او فهماند، دوباره همان حالت جشم در چشم شدن و خیره نگاه کردن به یکدیگر تکرار شد ولی این بار 3 نفری، باز هم باید تکرار کنم که نمیدانم چقدر زمان طول کشید. فقط یادم هست در تمام لحظات شروع تا پایان این قضایا من از شدت بهت و حیرت و ترس کاملا بیحرکت بودم و قدم از قدم بر نداشته بودم. خشک و بیحرکت ایستاده بودم. در همین حین ناگهان هر دو آنها به یکباره و درست همزمان دستهای بلند، باریک و لاغر خود را به طرفین باز کرده و روی شانه یکدیگر قرار دادند و دوباره همزمان به پایین ماشین خم شدند.
دیگر آنها را ندیدم. یکدفعه مثل کسی که از خواب پریده به خود آمدم. تنهای تنها در خیابان تاریک، مغزم کار نمیکرد. ترس شدیدی وجودم را فراگرفته بود. تصور اینکه آنها همان لحظه درب ماشین را باز میکنند و بیرون میآیند مرا بر آن داشت که فرار کنم.
فاصله من تا خانه بسیار کمتر از فاصلهای بود که برای رسیدن به حمام میبایست طی میکردم. اما جرأت اینکه از کنار آن ماشین رد شده و وارد کوچه بشوم را نداشتم. چرا که فکر میکردم حتی اگر بتوانم فاصله آنجا تا خانه را طی کنم، زمان زیادی طول میکشد که کسی بیاید و درب خانه را باز کند چون تابستان بود و همگی در پشت بام خواب بودند. بنابراین تصمیم گرفتم به طرف میدان باغچه بیدی که حمام فرد بهار در آن قرار داشت فرار کنم. به همین خاطر با سرعت شروع به دویدن به طرف خیابان سیاری (شهید برادران محبی) و میدان باغچه بیدی کردم. بخاطر دارم که در آن سالها، شبها ماشینهای سنگین از قبیل کامیون و تریلی در این میدان پارک میکردند و همیشه تعدادی سگ در زیر این ماشینها میخوابیدند. همین طور که به شدت میدویدم صدای پاهایم در خلوت شب در خیابان میپیچید و سکوت شب را میشکست. به صدای دویدن من سگهایی که در زیر کامیون خوابیده بودند، بیدار شده بودند و به صدای بلند پارس میکردند. چندتایی از آنها هم از زیر ماشین بیرون آمده بودند. ترسم دو چندان شد. حالا ترس از حمله سگها هم وجود داشت، تنها امیدم در آن موقع این بود که خدا کند حمام باز باشد. در همان حال که میدویدم از دور نگاه کردم و دیدم که چراغهای حمام خاموش بود. حمام هنوز باز نشده بود.
ترس از اینکه آن دو موجود به دنبالم بیایند و یا توسط سگها دنبال شوم و اینکه نه کسی در خیابان بود که کمکم کند و نه جایی که به آن پناه ببرم، حال بدی در من به وجود آورده بود که فقط خدا میدانست. در آن وقت تنها چیزی که نظرم را متوجه خود کرد وجود یک باجه تلفن عمومی بود. این تلفن عمومی در سر کوچهای بود که حمام در نبش آن قرار داشت. نام قدیم آن را به یاد ندارم اما در حال حاضر این کوچه، کوچه شهید حمید رضا فرجی نام دارد. با عجله به داخل باجه رفتم. در آن را بستم و در قسمت کف آن به حالت خوابیده خودم را پنهان کردم. جایی را نمیدیدم و امیدوار بودم که کسی هم مرا نبیند. در آن لحظات اگر کسی همراه من بود حتما صدای طپش قلب مرا میتوانست بشنود. همچنان ترس بود و ترس. یک ربع یا 20 دقیقه به همین صورت سپری شد، که در آن سکوت یکدفعه صدایی آشنا به گوشم رسید. این صدا چیزی نبود به جز صدای زنگ دوچرخه حسن آقا. حسن آقا مسئول باز کردن حمام بود و در کوچه و همسایگی خودمان زندگی میکرد و ما با پسران او مرتضی و مصطفی دوست و همبازی بودیم. با شنیدن صدای دوچرخه انگار دنیا را به من دادند، با خوشحالی سرم را بلند کردم. حسن آقا را سوار دوچرخه دیدم. از باجه تلفن بیرون آمدم. جلو رفتم و با او سلام علیک کردم. ولی از آن ماجرا چیزی به او نگفتم. به داخل حمام رفتم. بعد از اینکه خودم را شستم، هوا هنوز تاریک بود. همانجا داخل حمام ماندم تا هوا روشن شود و بعد از آن به خانه رفتم. صبح وقتی که همه اهل خانه برای خوردن صبحانه سر سفره نشسته بودند، برای آنها تعریف کردم که چه اتفاقی برایم افتاده، عکس العمل پدرم را به یاد ندارم. اما مادرم به تصور اینکه آنها که من دیدهام اجنه بودهاند، گفت دیگر حق نداری صبح زود به حمام بروی. خواهرم کوچکم که فقط ده سال داشت. به قول خودش آنقدر ترسیده بود که تا چند وقت بعد از آن هر وقت هوا تاریک میشد به کوچه نمیرفت. فردای همان روز روزنامههای کثیرالانتشار خبر پرواز چند بشقاب پرنده را برفراز تهران چاپ کردند. پدرم هر روز روزنامه میخرید و فردای آن روز وقتی در روزنامه خبر پرواز بشقاب پرندهها را خواندیم. به اهل خانه گفتم دیدید راست میگفتم. آنها که من دیدم آدم فضایی بودند و هنوز هم گاهی اوقات وقتی یادم میآید از کنار آن موجودات که با خلقتی دیگر بودند با فاصله شاید نیم متر رد شده بودم و روبروی یکدیگر قرار گرفته بودیم احساس خاص و خوشایندی به من دست میدهد. این ماجرا نه در اروپا و آمریکا و نه به شیوه فیلمهای هالیوودی بلکه به طور غیر قابل باوری در یکی از همین محلههای شهرمان که زندگی در آن به صورت خیلی ساده جریان داشت و دارد به وقوع پیوست.
منبع: همشهری دانستنیها
رویت دو بشقاب پرنده در مراسم افتتاحیه المپیک لندن 2012
.
.
.
.
.
.
.
یوفو بر فراز المپیک لندن
بررسیهای جدید، وجود نه یکی، بلکه دو یوفو معلق در هوا بر فراز مکان بازی های المپیک در مراسم افتتاحیه را نشان می دهد.
شیء دوم، که در ابتدا تصور میشد یک هلیکوپتر باشد، ولی عدم وجود چراغ های ضد تصادم و نور چشمک زن وجود شیء ناشناس را ثابت می کرد. این امر فرضیه ای را که یوفو های دیده شده در جریان افتتاحیه المپیک را بالون گودیر معرفی می کند را رد می نماید و لازم به یادوری است که بالن مذکور در طی مراسم افتتاحیه بر زمین نشست و شی ناشناخته فاقد چراغ های ضد تصادم و نور چشمک زن بود .
بنابراین در مراسم افتتاحیه المپیک وجود دو یوفو به اثبات رسیده است ( یوفو یا شی پرنده ناشناخته الزاما به معنی یک شی فرا زمینی نمی باشد بلکه در اینجا به یک شی ناشاخته اشاره میشود )
ایا این یک مانور ازمایشی از یک عملیات سری مهندسی شده و یا احتمالا تکنولوژی «بلو بیم » است ؟ اما شکی نیست که انها برخواهند گشت .. پس منتظر باشیم ….
منبع
http://www.thetruthbehindthescenes.org/
.
.
.
.
.
.
گزارشی که جدیدا در جریان است و برای رئیس جمهور روسیه مدودف این روز ها در کرملین بوسیله نیروی هوا فضای روسیه آماده شده میگوید که اسناد در جریان ویکی لیکس به این نکته سری در اسناد اشاره دارد که امریکا از سال 2004 با بیگانگان فضایی “درگیر” شده است و وارد جنگ شده که محل این جنگ در قاره جنوبگان و اقیانوس جنوبی (منجمد جنوبی ) بوده است.
این گزارش به این نکته میپردازد که پس از انکه جولیان آسانژ بنیانگذار ویکی لیکس یک هفته پیش اخطار داده بود که اسناد در ارتباط با جنگ امریکا و فرازمینی ها را افشا میکند توسط پلیس انگلیس و به درخواست کشور سوئد بازداشت شد که جرم وی تجاوز بوده و طبق این گزارش ادعا شده که جولیان اسانژ در دام یک تله قدیمی سی ای ا به نام تله honey trap افتاده و ادعا شده که این کار به دست سازمان امنیت امریکا بوده.
دوستان این سند ویکی لیکس نیست بلکه یک گزارش است که ظاهرا میگه اسنادی که آ سانژ میخواسته افشا کند حاوی این مطالب بوده که این گزارش ظاهرا برای رئیس جمهور روسیه تهیه شده بوده است
مطابق این گزارش یک هشدار به آمریکا در بالاترین سطح خود (سطح امنیت کشور) در تاریخ 10 ژوئن سال 2004 رسید این در حالی بود که یک ناوگان عظیم از بشقاب پرنده ها از اقیانوس اطلس جنوبی “بطور ناگهانی ظاهر شده” و با نزدیک شدن به شهر گوادالاخارا Guadalajara – مکزیک طی مسافتی طولانی نزدیک به 1.600 کیلومتر (1000 مایل) به مرز های آمریکا در حال نزدیک شدن بودند. با این حال ، این ناوگان عظیم از بشقاب پرنده ها با توجه به محتوای این گزارش : آن بشقاب پرنده ها به طور غیر معقول “در حال بازگشت” به اقیانوس اطلس “پایگاه اصلی خود” هستند.
ترس ایالات متحده در مورد این اقیانوس و بشقاب پرندهای که در آنجا مشاهده گردیدند در حالی بود ، این گزارش می گوید : در حوادث بی سابقه ای از 11 جولای (July) 1991 مکزیک ، که میزان مهم بودن بودن این حادثه بطوری بود که بعد ها از آن بعنوان حوادث 11/7 یاد می شد . و این هنگامی بود که در طول یک خورشید گرفتگی – فضا پیماهای مرموزی بر سطح آسمان مکزیک توسط هزاران مکزیکی و یا به جرأت می توان گفت تمام مکزیک مشاهده گردید ، حتی در شهرهای دورتر نیز به وضوح آن شی های پرنده دیده شدند.
حوادث 11/7 یکی از مهمترین رویدادهای سال مکزیک تلقی شد. بطوری که میلیون ها مکزیکی به تماشای این رویداد در شبکه های ملی خود و نیز رسانه های آمریکایی این حوادث را به همگان نمایش دادند.
از سال 2004 ، شبیه به این گزارش ها مبنی بر اینکه ناوگانی از بشقاب پرنده ها از پایگاه خود در اقیانوس اطلس به طور عجیبی در مناطق مختلفی از آمریکا ظاهر شدند. و این در حالی است که در آخرین رویدادهای گزارش شده ، از جمله اینکه این جمعه گذشته هنگامی که یکی دیگر از این ناوگان های عظیمی از بشقاب پرنده ها در آمریکای جنوبی – کشور شیلی مشاهده گردیدند.
این یک “خطر فوری” در جهان محسوب می شود یعنی زمانی که این ناوگان بشقاب پرنده عظیم در اقیانوس جنوبی ، پدیدار گردید و در متن این گزارش بدان موضوع “هشدار” می دهد ، امواج عظیم شکل گرفته در اقیانوس ناشی از پرواز ناگهانی (ظهور ناگهانی) این بشقاب پرندها از زیر آب و قرار گرفتن بر سطح آب است. محققان تصور می کنند ، پایگاه اصلی و یا می توان گفت پایگاه های این بشقاب پرنده ها در زیر آب اقیانوس مخفی شده است ، در هفته گذشته به تنهایی ، در منطقه Clelia II قطب جنوب کشتی کروز در حالی که 160 نفر در این کشتی قرار داشتند ، بطور غیر عادی و توسط امواج تولید شده از بشقاب پرنده ها که در حال ظاهر شدن بر سطح اقیانوس جنوبی بودند واژگون گردید، بر اساس گزارش رسیده از کشتی غرق شده تعداد بازماندگان این حادثه فقط 42 نفر از مسافرین و 20 نفر ازعضو خدمه آن کشتی با توجه به اطلاعات دریافتی تاکنون نجات یافته اند.
نکته جالب توجه در این گزارش اینست که : در 14 اکتبر گزارش شد ایالات متحده شهر نیویورک و پروازهای هوایی خود را تعطیل کرده و دلیل آن را، “تهدید” بشقاب پرنده ها دانست . این بشقاب پرنده ها همان بشقاب پرنده های اقیانوس جنوبی هستند که مسئول بسته شدن حریم هوایی شهر نیویورک شدند. پیش تر از این واقعه یعنی 13 اکتبر در شهر نیویورک حادثه سقوط هواپیمایی مسافربری هنگامی بود که آنها (بشقاب پرنده ها) “ظاهر شدند” و این آشکارا و توسط دهها هزار نفر از مردم مشاهده گردید در چارچوب این حوادث کشف جمجمه کریستالی باستانی متعلق به مردمان آمریکا جنوبی نیز وجود دارد.
حقیقت جهانی فاش می شود!
حتی قسمت جالب توجه این است که زمین لرزه های مرموزی که در خلیج عدن (که در آن سوی دنیا “فرازمینی” ،(این واقعه در حال حاضر در حال وقوع است) در حال ایجاد ‘گرداب’ بزرگی در این منطقه هستند ، و این گزارشات در روز اول ماه جاری در راستای گزارش اسرار فاجعه جهانی آب و هوا گزارش شده بود) منتشر شده در حالی است که گزارش اقیانوس جنوبی بسیار به مراتب مهم تر از این واقعه می باشد.
این گزارش حتی به درون دولت آمریکا هم کشیده شد ، که پس از آن بنیانگذار WikiLeaks شخص (Assange) که این هشدار را داده بود ، در طی هفته های گذشته که وی شروع به افشا کردن اطلاعات مخفی و بسیار سری ایالات متحده مربوط به اقیانوس اطلس جنوبی (بشقاب پرنده ها) ، و “نبرد” آمریکایی ها در برابر آنها ، او بلافاصله توسط پلیس انگلستان بازداشت شد به اتهام واهی به مقامات بالا صادر شد و توسط دولت سوئد که در گزارش 8 دسامبر آمده بود که سازمان CIA او را به عنوان فردی با افکار قدیمی “کلاسیک” ، و در حال درست کردن یک حقه ای شیرین “حقه ی عسل مانند” است .
توجه داشته باشید : از آنجا که آخرین گزارش ما در اتحادیه اروپا و ایالات متحده و ابراز نمودن مقامات بالاتر مبنی بر اینکه هشدارهای اخیر Assange (WikiLeaks) جز دوز و کلک چیزی دیگری در خود ندارد. و در حال حاضر نیز یکی از او دو متهم این پرونده بنام های ، Anna و Ardin ، به سوئد فرار کرده و در حال حاضر در سرزمین های فلسطینی اختفا نموده است.
تا کنون ما چه چیزی را می دانیم ، با این حال ، و هنگامی که با اطلاعاتی که ما در ماه دسامبر گزارش داده بودیم مبنی بر 10 زلزله شگفت انگیز ، ظهور ترس پس از حرکت شی مرموز در نزدیکی زمین ، با توجه به زمان بندی دقیق این وقایع اخیر ، همانطور که ما در نزدیکی 20 / 21 دسامبر تعدادی ماه گرفتگی مشاهده گردید، و به عنوان مثال سیاره عطارد در “یکپارچه سازی با سیستم مداری” می پیوند و سیاره مریخ آن را به شکل یک “رابطه” مستقیم با پلوتون در اواخر سال ، 2010 ، واقعاً نشانه ای آشکارا از پایان جهان است که مردمان باستان پیش بینی شده بودند.
مهم تر در این مورد نسبت به نوسترداموس است ، که وی در نوشتهای اخیر خود از احتمال ماه گرفتگی های آینده و نیز حوادث اخیر می نویسد و هشدار برای واقعی بودن گزارشات wikileaks.
بعض از پیش بینی آنها را ذیل مشاهد می کنیم
“نشانی های از مبارزه در آسمان به مدت زمان طولانی ،
درختان در وسط شهرها کاهش یافته است :
تنه درخت مقدس firebrand ، فولاد ، در برابر اتش سوخته است ،
سپس پادشاه Adria سقوط می کند رباعی 3:11. “
مهمترین نمونه برای جهان امروز ما ، “درخت در وسط شهرها” کم است ، در واقع ، “کاهش یافته است” را با خبری از Glastonbury 2000 ساله درخت مقدس ، یکی از نمادهای Christianities قدیمی ترین و مورد احترام بوده است توسط خرابکارها قطع شده با درخت بزرگ اکنون “کاهش یافته است” ، مبارزه برای این زمین در حال حاضر به سمت “آسمانها” حرکت می کند (مبارزه با بشقاب پرنده ها) تا Adria)پاپ بندیکت شانزدهم) سرنگون شد.
منابع: http://thetruthbehindthescenes.wordpres ... ern-ocean/
http://manitobacanuk.com/?cat=6
http://www.eutimes.net/2010/12/wikileak ... hern-ocean
http://www.ufosonearth.com/site/13-dec- ... ince-2004/
پ . ن : با تشکر فراوان از محمد عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب. و همینطور ترجمه 2 پاراگراف اول که جاوید عزیز ترجمه کردند.
مطالبی که در این مطلب گفته شد همه مستند هستند که من لینکهای مرتبط را میگذارم.
مشاهده تعداد زیادی بشقاب پرنده در گوادالاخارا مکزیک
http://www.rense.com/general66/uupd.htm
ثبت یوفو ها در رادار ارتش مکزیک
http://www.rense.com/general52/deff.htm
در قرن دوازدهم میلادی، دو بچه در روستای «وولپیت» از توابع «سوفولک» در انگلیس پیدا شدند که با یکدیگر خواهر و برادر بودند و رنگ پوستشان به طرز عجیب و باورنکردنی سبز بود، ولی رفتار و حرکات آنان در همه زمینهها، طبیعی و شبیه بقیه مردم بود.
اما آنها یک تفاوت عمده با دیگران داشتند و آن هم این بود که به زبان ناشناختهای سخن میگفتند که مردم روستای وولپیت نمیتوانستند آن را بفهمند. این دو بچه به تدریج رنگ سبز پوست خود را از دست دادند و برای اینکه بتوانند با مردم روستا ارتباط برقرار کنند و در آن مکان به زندگی خود ادامه دهند، شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردند.
و به این ترتیب آنان موفق شدند به بقیه بگویند که به سرزمین سنتمارتیت تعلق دارند؛ جایی که نور خورشید هرگز آنچنان که باید، بالاتر از خط افق قرار نمیگیرد. آنها درباره حضور عجیب و غریب خود در وولپیت مدعی بودند، در حالیکه مواظب گله پدرشان بودند، ناگهان متوجه رودی در نزدیکی خود شدند و سپس شروع به دنبال کردن نوری که از رود منعکس میشد، کردند و به این ترتیب بود که ناگهان خودشان را در روستای وولپیت پیدا کردند.
این در حالی بود که مردم زیادی از شهرها و روستای پیرامون برای دیدن این بچهها به وولپیت میآمدند و این گونه بود که نام و آوازه این روستا کمکم زیاد شد.
اما بچهها همان گونه که ناگهانی در وولپیت پیدایشان شده بود، ناگهانی هم ناپدید شدند.
آیا بشقاب پرنده سال 55، مسافرانش را در تهران پیاده کرد؟ فرازمینیها در تهران
.
.
.
.
.
.
آیا بشقاب پرنده سال 55، مسافرانش را در تهران پیاده کرد؟
فرازمینیها در تهران
سید معین عمرانی| برای محققین پدیده یوفولوژی در ایران، همیشه این سوال مطرح بوده که آیا فرازمینیها در ایران نیز دیده شده اند یا این گزارشها فقط مربوط به آمریکا و کشورهای دیگر است. عدهای نیز که به این پدیده به دیده انتقاد مینگرند، این مسئله را حتی دلیلی برای انکار وجود یوفوها و حیات فرازمینی میدانند، در صورتی که مسئله ممکن است به همین سادگی باشد که چون مردم، ذهنیتی از این موجودات ندارند، آنها را موجودات غیر ارگانیک ترسناک دانسته و یا با این تفکر که انگ یا برچسبهای نا مربوط به آنها زده خواهد شد، این گونه مشاهدات را به دست فراموشی سپرده و توجهی به آنها نمیکنند. البته کسانی نیز در این بین شجاعت و شهامت کافی را داشته و تجربیات خود را با دیگران در میان گذاشته اند که در ادامه یکی از این روایات را از زبان شاهد عینی ماجرا (آقای بیات) خواهید خواند.
گزارش شاهد عینی: زمان این اتفاق اواخر شهریور سال 1355 میباشد.
محل زندگی ما از نظر محدوده شهری در شرق تهران، خیابان فرح آباد ژاله سابق (پیروزی) سه راه سلیمانیه، خیابان فرعی شمالی-جنوبی برق فیروز (شهید امیر بهمن دریاباری) و واقع در کوچه خویی بود، این کوچه در قبل از انقلاب دو اسم داشت. قسمت شرقی آن کوچه فراهانی بود که منتهی به خیابان مجاوری (شهید حسن مغانلو) میشد و قسمت غربی را کوچه خویی میگفتند که به خیابان برق فیروز راه داشت، این کوچه در حال حاضر کوچه شهید جعفر کفچی نام دارد. خیابان برق فیروز هم منتهی به خیابان سیاری (شهید برادران محبی) میگردید که به میدان بروجردی و میدان باغچه بیدی هم راه داشت. شرح خیابان و کوچهها و اسامی آنها برای این بود که ماجرای آن شب در همین محدوده اتفاق افتاد. بهر حال این طور شروع کنم که من عادت داشتم برای حمام رفتن صبح زود حتی گاهی قبل از اذان از خانه بیرون میرفتم. آن شب هم طبق معمول همیشه در حالی که هوا هنوز خیلی تاریک بود از خانه خارج شدم. ساعت حدودا 4 صبح بود. هیچکس در کوچه یا خیابان نبود. سکوت شب همه جا را فرا گرفته بود و من جز صدای پای خودم صدایی نمیشنیدم. زیاد طول نکشید که به سر کوچه رسیدم و وارد خیابان برق فیروز شدم. لازم به ذکر است که در نبش کوچه خویی واقع در خیابان برق فیروز یک مغازه خواروبار فروشی و در کنار این مغازه یک گاراژ بود. تا آنجا که یادم میآید مدت زیادی بود که یک ماشین استیشن سبز رنگ، بسیار قدیمی و به قول خودمان درب و داغان بین این مغازه و گاراژ قرار داشت. این استیشن یکی دو تا از چرخهایش حتی لاستیک هم نداشت و بقدری کثیف بود که هیچکس به آن نزدیک نمیشد. توضیح درباره این ماشین به این خاطر است که به این اتفاق ربط داشت. همانطور که گفتم بعد از اینکه از کوچه خویی بیرون آمدم و وارد خیابان برق فیروز شدم. بدون توجه از نزدیک این ماشین رد شدم، چند متر جلوتر به سر کوچه طوقانی (شهید ناجی) رسیدم. این کوچه دقیقا روبروی گاراژی بود که استیشن مذکور نزدیک آن قرار داشت. در این موقع فاصله من از جلوی کوچه طوقانی تا استیشن حدود 8 الی 10 متر بیشتر نبود. که ناگهان از پشت سر صدایی توجهم را جلب کرد. سرم را به عقب برگرداندم. صدا از داخل استیشن بود. چشمم به داخل ماشین افتاد. آنچه که داخل ماشین دیدم، بسیار عجیب و غیر قابل باور بود. من شاهد حضور دو نفر بودم که نه انسان بودند و نه حیوان و دارای ظاهری ترسناک. چند نکته مهم و برجسته در آنها بود که اگر فقط یک لحظه هم آنها را نگاه میکردی برای همیشه در خاطرت میماند. سرهای خیلی بزرگ، سر آنها نسبت به بدنشان خیلی بزرگ بود و هیچ تناسبی نداشت، بدنشان نسبت به سرشان خیلی کوچک بود. درست مثل اینکه سر یک انسان بالغ و درشت هیکل را روی بدن یک بچه بگذارند. چشمهایشان هم خیلی درشت بود آنچنان که بنظر میآمد شاید بیرون از حدقه باشد. دستهایشان باریک و لاغر بود مثل لوله، رنگ آنها آن طور که خاطرم مانده خاکستری روشن بود. قد آنها را ندیدم، چون داخل ماشین بودند و چیزی که نشان دهنده این باشد که لباس به تن دارند مشاهده نکردم. همانجا در فاصله 8 الی 10 متری آنها میخکوب شدم. آنکه سمت راست ماشین نشسته بود داشت مرا نگاه میکرد، بدون هیچ گونه حرکتی به من خیره شده بود، بهت زده شده بودم. هر دو بیحرکت چشم در چشم به هم نگاه میکردیم. یادم نمیآید چقدر زمان به همین حال گذشت یک دقیقه، دو دقیقه، بیشتر یا کمتر متوجه زمان نبودم. آن نفر دیگر که به اصطلاح طرف راننده نشسته بود. دستهایش روی فرمان بود و مرتب آن را یه این طرف و آن طرف حرکت میداد، زاویه دید من طوری بود که هر دو را تقریبا به خوبی میدیدم. خوب به خاطر دارم در تمامی مدتی که من و نفر دیگر به هم خیره شده بودیم و چشم از هم برنمیداشتیم، آنکه سمت راننده بود حتی یک بار هم به من نگاه نکرد و این طور به نظر میآمد که متوجه من نشده است.
همانطور که قبلا هم اشاره کردم نمیدانم که زمان چگونه میگذشت. بهر حال بعد از مدت زمانی که نمیدانم چقدر بود همان نفری که داشت خیره به من نگاه میکرد صورتش را به طرف نفر دیگر برگرداند و با دست چپ خود دو بار با حرکت آهسته به شانه او زد و وقتی او بیحرکت شد با حرکت سر و به حالت اشاره حضور مرا به او فهماند، دوباره همان حالت جشم در چشم شدن و خیره نگاه کردن به یکدیگر تکرار شد ولی این بار 3 نفری، باز هم باید تکرار کنم که نمیدانم چقدر زمان طول کشید. فقط یادم هست در تمام لحظات شروع تا پایان این قضایا من از شدت بهت و حیرت و ترس کاملا بیحرکت بودم و قدم از قدم بر نداشته بودم. خشک و بیحرکت ایستاده بودم. در همین حین ناگهان هر دو آنها به یکباره و درست همزمان دستهای بلند، باریک و لاغر خود را به طرفین باز کرده و روی شانه یکدیگر قرار دادند و دوباره همزمان به پایین ماشین خم شدند.
دیگر آنها را ندیدم. یکدفعه مثل کسی که از خواب پریده به خود آمدم. تنهای تنها در خیابان تاریک، مغزم کار نمیکرد. ترس شدیدی وجودم را فراگرفته بود. تصور اینکه آنها همان لحظه درب ماشین را باز میکنند و بیرون میآیند مرا بر آن داشت که فرار کنم.
فاصله من تا خانه بسیار کمتر از فاصلهای بود که برای رسیدن به حمام میبایست طی میکردم. اما جرأت اینکه از کنار آن ماشین رد شده و وارد کوچه بشوم را نداشتم. چرا که فکر میکردم حتی اگر بتوانم فاصله آنجا تا خانه را طی کنم، زمان زیادی طول میکشد که کسی بیاید و درب خانه را باز کند چون تابستان بود و همگی در پشت بام خواب بودند. بنابراین تصمیم گرفتم به طرف میدان باغچه بیدی که حمام فرد بهار در آن قرار داشت فرار کنم. به همین خاطر با سرعت شروع به دویدن به طرف خیابان سیاری (شهید برادران محبی) و میدان باغچه بیدی کردم. بخاطر دارم که در آن سالها، شبها ماشینهای سنگین از قبیل کامیون و تریلی در این میدان پارک میکردند و همیشه تعدادی سگ در زیر این ماشینها میخوابیدند. همین طور که به شدت میدویدم صدای پاهایم در خلوت شب در خیابان میپیچید و سکوت شب را میشکست. به صدای دویدن من سگهایی که در زیر کامیون خوابیده بودند، بیدار شده بودند و به صدای بلند پارس میکردند. چندتایی از آنها هم از زیر ماشین بیرون آمده بودند. ترسم دو چندان شد. حالا ترس از حمله سگها هم وجود داشت، تنها امیدم در آن موقع این بود که خدا کند حمام باز باشد. در همان حال که میدویدم از دور نگاه کردم و دیدم که چراغهای حمام خاموش بود. حمام هنوز باز نشده بود.
ترس از اینکه آن دو موجود به دنبالم بیایند و یا توسط سگها دنبال شوم و اینکه نه کسی در خیابان بود که کمکم کند و نه جایی که به آن پناه ببرم، حال بدی در من به وجود آورده بود که فقط خدا میدانست. در آن وقت تنها چیزی که نظرم را متوجه خود کرد وجود یک باجه تلفن عمومی بود. این تلفن عمومی در سر کوچهای بود که حمام در نبش آن قرار داشت. نام قدیم آن را به یاد ندارم اما در حال حاضر این کوچه، کوچه شهید حمید رضا فرجی نام دارد. با عجله به داخل باجه رفتم. در آن را بستم و در قسمت کف آن به حالت خوابیده خودم را پنهان کردم. جایی را نمیدیدم و امیدوار بودم که کسی هم مرا نبیند. در آن لحظات اگر کسی همراه من بود حتما صدای طپش قلب مرا میتوانست بشنود. همچنان ترس بود و ترس. یک ربع یا 20 دقیقه به همین صورت سپری شد، که در آن سکوت یکدفعه صدایی آشنا به گوشم رسید. این صدا چیزی نبود به جز صدای زنگ دوچرخه حسن آقا. حسن آقا مسئول باز کردن حمام بود و در کوچه و همسایگی خودمان زندگی میکرد و ما با پسران او مرتضی و مصطفی دوست و همبازی بودیم. با شنیدن صدای دوچرخه انگار دنیا را به من دادند، با خوشحالی سرم را بلند کردم. حسن آقا را سوار دوچرخه دیدم. از باجه تلفن بیرون آمدم. جلو رفتم و با او سلام علیک کردم. ولی از آن ماجرا چیزی به او نگفتم. به داخل حمام رفتم. بعد از اینکه خودم را شستم، هوا هنوز تاریک بود. همانجا داخل حمام ماندم تا هوا روشن شود و بعد از آن به خانه رفتم. صبح وقتی که همه اهل خانه برای خوردن صبحانه سر سفره نشسته بودند، برای آنها تعریف کردم که چه اتفاقی برایم افتاده، عکس العمل پدرم را به یاد ندارم. اما مادرم به تصور اینکه آنها که من دیدهام اجنه بودهاند، گفت دیگر حق نداری صبح زود به حمام بروی. خواهرم کوچکم که فقط ده سال داشت. به قول خودش آنقدر ترسیده بود که تا چند وقت بعد از آن هر وقت هوا تاریک میشد به کوچه نمیرفت. فردای همان روز روزنامههای کثیرالانتشار خبر پرواز چند بشقاب پرنده را برفراز تهران چاپ کردند. پدرم هر روز روزنامه میخرید و فردای آن روز وقتی در روزنامه خبر پرواز بشقاب پرندهها را خواندیم. به اهل خانه گفتم دیدید راست میگفتم. آنها که من دیدم آدم فضایی بودند و هنوز هم گاهی اوقات وقتی یادم میآید از کنار آن موجودات که با خلقتی دیگر بودند با فاصله شاید نیم متر رد شده بودم و روبروی یکدیگر قرار گرفته بودیم احساس خاص و خوشایندی به من دست میدهد. این ماجرا نه در اروپا و آمریکا و نه به شیوه فیلمهای هالیوودی بلکه به طور غیر قابل باوری در یکی از همین محلههای شهرمان که زندگی در آن به صورت خیلی ساده جریان داشت و دارد به وقوع پیوست.
منبع: همشهری دانستنیها
رویت دو بشقاب پرنده در مراسم افتتاحیه المپیک لندن 2012
.
.
.
.
.
.
.
یوفو بر فراز المپیک لندن
بررسیهای جدید، وجود نه یکی، بلکه دو یوفو معلق در هوا بر فراز مکان بازی های المپیک در مراسم افتتاحیه را نشان می دهد.
شیء دوم، که در ابتدا تصور میشد یک هلیکوپتر باشد، ولی عدم وجود چراغ های ضد تصادم و نور چشمک زن وجود شیء ناشناس را ثابت می کرد. این امر فرضیه ای را که یوفو های دیده شده در جریان افتتاحیه المپیک را بالون گودیر معرفی می کند را رد می نماید و لازم به یادوری است که بالن مذکور در طی مراسم افتتاحیه بر زمین نشست و شی ناشناخته فاقد چراغ های ضد تصادم و نور چشمک زن بود .
بنابراین در مراسم افتتاحیه المپیک وجود دو یوفو به اثبات رسیده است ( یوفو یا شی پرنده ناشناخته الزاما به معنی یک شی فرا زمینی نمی باشد بلکه در اینجا به یک شی ناشاخته اشاره میشود )
ایا این یک مانور ازمایشی از یک عملیات سری مهندسی شده و یا احتمالا تکنولوژی «بلو بیم » است ؟ اما شکی نیست که انها برخواهند گشت .. پس منتظر باشیم ….
منبع
http://www.thetruthbehindthescenes.org/
.
.
.
.
.
.
گزارشی که جدیدا در جریان است و برای رئیس جمهور روسیه مدودف این روز ها در کرملین بوسیله نیروی هوا فضای روسیه آماده شده میگوید که اسناد در جریان ویکی لیکس به این نکته سری در اسناد اشاره دارد که امریکا از سال 2004 با بیگانگان فضایی “درگیر” شده است و وارد جنگ شده که محل این جنگ در قاره جنوبگان و اقیانوس جنوبی (منجمد جنوبی ) بوده است.
این گزارش به این نکته میپردازد که پس از انکه جولیان آسانژ بنیانگذار ویکی لیکس یک هفته پیش اخطار داده بود که اسناد در ارتباط با جنگ امریکا و فرازمینی ها را افشا میکند توسط پلیس انگلیس و به درخواست کشور سوئد بازداشت شد که جرم وی تجاوز بوده و طبق این گزارش ادعا شده که جولیان اسانژ در دام یک تله قدیمی سی ای ا به نام تله honey trap افتاده و ادعا شده که این کار به دست سازمان امنیت امریکا بوده.
دوستان این سند ویکی لیکس نیست بلکه یک گزارش است که ظاهرا میگه اسنادی که آ سانژ میخواسته افشا کند حاوی این مطالب بوده که این گزارش ظاهرا برای رئیس جمهور روسیه تهیه شده بوده است
مطابق این گزارش یک هشدار به آمریکا در بالاترین سطح خود (سطح امنیت کشور) در تاریخ 10 ژوئن سال 2004 رسید این در حالی بود که یک ناوگان عظیم از بشقاب پرنده ها از اقیانوس اطلس جنوبی “بطور ناگهانی ظاهر شده” و با نزدیک شدن به شهر گوادالاخارا Guadalajara – مکزیک طی مسافتی طولانی نزدیک به 1.600 کیلومتر (1000 مایل) به مرز های آمریکا در حال نزدیک شدن بودند. با این حال ، این ناوگان عظیم از بشقاب پرنده ها با توجه به محتوای این گزارش : آن بشقاب پرنده ها به طور غیر معقول “در حال بازگشت” به اقیانوس اطلس “پایگاه اصلی خود” هستند.
ترس ایالات متحده در مورد این اقیانوس و بشقاب پرندهای که در آنجا مشاهده گردیدند در حالی بود ، این گزارش می گوید : در حوادث بی سابقه ای از 11 جولای (July) 1991 مکزیک ، که میزان مهم بودن بودن این حادثه بطوری بود که بعد ها از آن بعنوان حوادث 11/7 یاد می شد . و این هنگامی بود که در طول یک خورشید گرفتگی – فضا پیماهای مرموزی بر سطح آسمان مکزیک توسط هزاران مکزیکی و یا به جرأت می توان گفت تمام مکزیک مشاهده گردید ، حتی در شهرهای دورتر نیز به وضوح آن شی های پرنده دیده شدند.
حوادث 11/7 یکی از مهمترین رویدادهای سال مکزیک تلقی شد. بطوری که میلیون ها مکزیکی به تماشای این رویداد در شبکه های ملی خود و نیز رسانه های آمریکایی این حوادث را به همگان نمایش دادند.
از سال 2004 ، شبیه به این گزارش ها مبنی بر اینکه ناوگانی از بشقاب پرنده ها از پایگاه خود در اقیانوس اطلس به طور عجیبی در مناطق مختلفی از آمریکا ظاهر شدند. و این در حالی است که در آخرین رویدادهای گزارش شده ، از جمله اینکه این جمعه گذشته هنگامی که یکی دیگر از این ناوگان های عظیمی از بشقاب پرنده ها در آمریکای جنوبی – کشور شیلی مشاهده گردیدند.
این یک “خطر فوری” در جهان محسوب می شود یعنی زمانی که این ناوگان بشقاب پرنده عظیم در اقیانوس جنوبی ، پدیدار گردید و در متن این گزارش بدان موضوع “هشدار” می دهد ، امواج عظیم شکل گرفته در اقیانوس ناشی از پرواز ناگهانی (ظهور ناگهانی) این بشقاب پرندها از زیر آب و قرار گرفتن بر سطح آب است. محققان تصور می کنند ، پایگاه اصلی و یا می توان گفت پایگاه های این بشقاب پرنده ها در زیر آب اقیانوس مخفی شده است ، در هفته گذشته به تنهایی ، در منطقه Clelia II قطب جنوب کشتی کروز در حالی که 160 نفر در این کشتی قرار داشتند ، بطور غیر عادی و توسط امواج تولید شده از بشقاب پرنده ها که در حال ظاهر شدن بر سطح اقیانوس جنوبی بودند واژگون گردید، بر اساس گزارش رسیده از کشتی غرق شده تعداد بازماندگان این حادثه فقط 42 نفر از مسافرین و 20 نفر ازعضو خدمه آن کشتی با توجه به اطلاعات دریافتی تاکنون نجات یافته اند.
نکته جالب توجه در این گزارش اینست که : در 14 اکتبر گزارش شد ایالات متحده شهر نیویورک و پروازهای هوایی خود را تعطیل کرده و دلیل آن را، “تهدید” بشقاب پرنده ها دانست . این بشقاب پرنده ها همان بشقاب پرنده های اقیانوس جنوبی هستند که مسئول بسته شدن حریم هوایی شهر نیویورک شدند. پیش تر از این واقعه یعنی 13 اکتبر در شهر نیویورک حادثه سقوط هواپیمایی مسافربری هنگامی بود که آنها (بشقاب پرنده ها) “ظاهر شدند” و این آشکارا و توسط دهها هزار نفر از مردم مشاهده گردید در چارچوب این حوادث کشف جمجمه کریستالی باستانی متعلق به مردمان آمریکا جنوبی نیز وجود دارد.
حقیقت جهانی فاش می شود!
حتی قسمت جالب توجه این است که زمین لرزه های مرموزی که در خلیج عدن (که در آن سوی دنیا “فرازمینی” ،(این واقعه در حال حاضر در حال وقوع است) در حال ایجاد ‘گرداب’ بزرگی در این منطقه هستند ، و این گزارشات در روز اول ماه جاری در راستای گزارش اسرار فاجعه جهانی آب و هوا گزارش شده بود) منتشر شده در حالی است که گزارش اقیانوس جنوبی بسیار به مراتب مهم تر از این واقعه می باشد.
این گزارش حتی به درون دولت آمریکا هم کشیده شد ، که پس از آن بنیانگذار WikiLeaks شخص (Assange) که این هشدار را داده بود ، در طی هفته های گذشته که وی شروع به افشا کردن اطلاعات مخفی و بسیار سری ایالات متحده مربوط به اقیانوس اطلس جنوبی (بشقاب پرنده ها) ، و “نبرد” آمریکایی ها در برابر آنها ، او بلافاصله توسط پلیس انگلستان بازداشت شد به اتهام واهی به مقامات بالا صادر شد و توسط دولت سوئد که در گزارش 8 دسامبر آمده بود که سازمان CIA او را به عنوان فردی با افکار قدیمی “کلاسیک” ، و در حال درست کردن یک حقه ای شیرین “حقه ی عسل مانند” است .
توجه داشته باشید : از آنجا که آخرین گزارش ما در اتحادیه اروپا و ایالات متحده و ابراز نمودن مقامات بالاتر مبنی بر اینکه هشدارهای اخیر Assange (WikiLeaks) جز دوز و کلک چیزی دیگری در خود ندارد. و در حال حاضر نیز یکی از او دو متهم این پرونده بنام های ، Anna و Ardin ، به سوئد فرار کرده و در حال حاضر در سرزمین های فلسطینی اختفا نموده است.
تا کنون ما چه چیزی را می دانیم ، با این حال ، و هنگامی که با اطلاعاتی که ما در ماه دسامبر گزارش داده بودیم مبنی بر 10 زلزله شگفت انگیز ، ظهور ترس پس از حرکت شی مرموز در نزدیکی زمین ، با توجه به زمان بندی دقیق این وقایع اخیر ، همانطور که ما در نزدیکی 20 / 21 دسامبر تعدادی ماه گرفتگی مشاهده گردید، و به عنوان مثال سیاره عطارد در “یکپارچه سازی با سیستم مداری” می پیوند و سیاره مریخ آن را به شکل یک “رابطه” مستقیم با پلوتون در اواخر سال ، 2010 ، واقعاً نشانه ای آشکارا از پایان جهان است که مردمان باستان پیش بینی شده بودند.
مهم تر در این مورد نسبت به نوسترداموس است ، که وی در نوشتهای اخیر خود از احتمال ماه گرفتگی های آینده و نیز حوادث اخیر می نویسد و هشدار برای واقعی بودن گزارشات wikileaks.
بعض از پیش بینی آنها را ذیل مشاهد می کنیم
“نشانی های از مبارزه در آسمان به مدت زمان طولانی ،
درختان در وسط شهرها کاهش یافته است :
تنه درخت مقدس firebrand ، فولاد ، در برابر اتش سوخته است ،
سپس پادشاه Adria سقوط می کند رباعی 3:11. “
مهمترین نمونه برای جهان امروز ما ، “درخت در وسط شهرها” کم است ، در واقع ، “کاهش یافته است” را با خبری از Glastonbury 2000 ساله درخت مقدس ، یکی از نمادهای Christianities قدیمی ترین و مورد احترام بوده است توسط خرابکارها قطع شده با درخت بزرگ اکنون “کاهش یافته است” ، مبارزه برای این زمین در حال حاضر به سمت “آسمانها” حرکت می کند (مبارزه با بشقاب پرنده ها) تا Adria)پاپ بندیکت شانزدهم) سرنگون شد.
منابع: http://thetruthbehindthescenes.wordpres ... ern-ocean/
http://manitobacanuk.com/?cat=6
http://www.eutimes.net/2010/12/wikileak ... hern-ocean
http://www.ufosonearth.com/site/13-dec- ... ince-2004/
پ . ن : با تشکر فراوان از محمد عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب. و همینطور ترجمه 2 پاراگراف اول که جاوید عزیز ترجمه کردند.
مطالبی که در این مطلب گفته شد همه مستند هستند که من لینکهای مرتبط را میگذارم.
مشاهده تعداد زیادی بشقاب پرنده در گوادالاخارا مکزیک
http://www.rense.com/general66/uupd.htm
ثبت یوفو ها در رادار ارتش مکزیک
http://www.rense.com/general52/deff.htm
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
احتمال مشاهده یوفوها در بازیهای المپیک لندن
.
.
.
.
.
.
یکی از کارشناسان ارشد یوفو (جسم خارجی پرنده) در بریتانیا احتمال مشاهده موجودات بیگانه فضایی را در زمان گردهماییهای جامعه بینالمللی چون بازیهای المپیک لندن مطرح کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، نیک پاپ، کارشناس ارشد یوفو در بریتانیا که طی دو دهه گذشته در وزارت دفاع این کشور فعالیت کرده اظهار داشت: رویدادهای گروهی تابستان چون بازیهای المپیک لندن می تواند زمان مناسبی برای موجودات فضایی باشد تا خود را به انسان نشان دهند.
وی هشدار داد: درحالی که در گردهماییهای جمعی تابستانی همه مراقب حملات تروریستی هستند باید یک چشم را به آسمان داشته باشیم و برای یک رویداد دیگر آماده باشیم.
نیک پاپ در وزارت دفاع انگلستان روی گزارشهای مشاهده یوفوها بین سالهای 1991 تا 1994 کار می کند و در این رابطه اظهار داشت که وی تحقیقات خود را به عنوان یک فرد شکاک و بدبین آغاز کرده است و سپس متقاعد شده است که این مشاهدات از نظر امنیت ملی و امنیت هوایی حائز اهمیت است.
وی بیشتر به مواردی علاقمند است که فرد شاهد خلبان بوده یا یوفوها از طریق رادار دنبال شده اند.
وی اظهار داشت: در وزارت دفاع بریتانیا این باور عمومی وجود دارد که موجودات فضایی ما را از طریق پخش رادیویی و تلویزیونی دنبال می کنند. مسئله ای که زمانی تنها سوژه فیلمهای علمی تخیلی بود اکنون توسط گروه های دولتی به عنوان حقیقت دنبال می شود.
براساس اظهارات وی، اگر موجودات فضایی روانشناسی ما را مطالعه کنند می توانند تاریخ حضور خود را در آسمان تعیین کنند، این تاریخ می تواند اختتامیه بازیهای المپیک باشد. بمبهای اتمی که در دهه 1940 منفجر شد و فناوری موشکی می تواند تمدنهای بیگانه ای که در اطراف ما زندگی می کنند را گوش به زنگ کرده باشد.
این کارشناس یوفوها هشدار داده است که دولت باید برای بدترین سناریوها یعنی حمله بیگانگان فضایی به زمین آماده باشد.
اشیای ناشناس پرنده (بشقاب پرنده) یا یوفو اصطلاح رایج برای هر پدیده هوایی که علت آن نمیتواند به آسانی و یا بلافاصله توسط ناظر شناخته شود، است.
نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا که در سال 1952 این اصطلاح را ابداع کردهاست، در ابتدا اصطلاح یوفو را به اشیائی که پس از بررسی دقیق توسط محققان متخصص ناشناخته باقی میماند، اطلاق کرد هر چند امروزه اصطلاح یوفو اغلب برای توصیف هر گونه منظره ناشناخته که توسط ناظر گزارش میشود، استفاده میشود.
فرهنگ عامه غالبا اصطلاح یوفو رابه عنوان یک مترادف برای فضاپیمای بیگانگان استفاده میکند.
کشف عجیب یک بشقاب پرنده در دریای بالتیک
.
.
.
.
کشف شیئی شبیه به یک بشقاب پرنده در قعر دریای بالتیک، سبب بروز شگفتی و سردرگمی بسیاری از دانشمندان شده است. یک گروه تحقیقاتی سوئدی که برای بررسی این شیء به اعماق اقیانوس رفته بود، به جای یافتن پاسخ، با پرسشهای بیشتری روبهرو شده است.
به گزارش «تابناک»، وجود این شیء ناشناخته نزدیک یک سال پیش توسط دانشمندان کشف شده بود، اما تحقیقات جدیدتر، احتمال اینکه یک بشقاب پرنده یا «شیء پرنده ناشناخته» (Unknown Flying Object- UFO) باشد را تقویت کرده است.
شبکه خبری «راشا تودی» با انتشار این خبر نوشته که این شیء که دو زائده به شکل خروجی سوخت دارد و پوششی از دوده آن را در برگرفته، در عمق آبهای دریای بالتیک کشف شده است.
این چیزی نیست که شما انتظار داشته باشید در کف دریا با آن روبهرو شوید و فارغ از اینکه چه اعتقادی نسبت به حیات خارج از کره زمین دارید، «این چیز» در آنجاست و باید توضیحی برایش یافت شود.
بنا بر این گزارش، در نوزدهم ژوئن 2011، یک تیم گنج یاب سوئدی که با دستگاههای ردیاب خود در کف دریای بالتیک مشغول جستجو بود، متوجه یک شیء عجیب و غریب و دایرهای شکل به قطر 60 متر شد که در عمق 90 متری کف دریا قرار گرفته است.
متخصصان بین المللی با وجود تلاش بسیار، نتوانستند برای تصویری که این تیم با دستگاه «سونار» از شیء مذکور تهیه کرده بود، توضیحی بیابد؛ بنابراین، همین باعث شد، گروه دیگری با نام «تیم اقیانوس ناشناخته» برای کشف رمز این پدیده رهسپار محل کشف آن شود.
در این باره، یکی از اعضای این تیم در گفتوگو با نشریه «دیلی میل» گفته: «ما چیزهای بسیاری در توضیح این پدیده شنیدهایم؛ از مشابهت آن با فضاپیمای Millennium Falcon جرج لوکاس (فیلم جنگهای ستارهای) تا این ادعا که شیء مذکور دریچه ورود به جهان دیگر است؛ اینکه جهنم در زیر آن هست و مواردی از این دست».
سفینه Millennium Falcon در فیلم جنگهای ستاره ای جورج لوکاس
این شیء بزرگ، سه تا چهار متر ارتفاع و نزدیک 60 متر قطر دارد. اعضای تیم اکتشاف آن را با عنوان چیزی دایره وار با لبههای زمخت و طرفین مقعر توصیف کردهاند که شبیه یک قارچ بزرگ و یا فضاپیمای فیلم جنگهای ستاره ای است.
بخش مرکزی این شیء دارای یک حفره تخم مرغی شکل است که به سمت درون آن امتداد می یابد. پیرامون این حفره، زائدههای مدوری دیده میشود که شبیه خروجیهای کوچک سوخت هستند. سنگهای اطراف این زائدهها نیز با چیزی شبیه دوده پوشیده شده است.
«پیتر لیندبرگ»، از اعضای تیم اکتشاف گفته است: «از آنجا که تاکنون هیچ فعالیت آتشفشانی در دریای بالتیک گزارش نشده، این یافته عجیبتر جلوه میکند... ما می توانیم فرض کنیم این شیء یک پدیده طبیعی است، اما این عجیبترین چیزی است که من تاکنون به عنوان یک غواص حرفهای تجربه کردهام».
یکی دیگر از مشاهداتی که توسط تیم اکتشاف در جلسهای خصوصی مطرح شده، وجود یک رد و اثر 300 متری است که به عنوان یک گذرگاه و یا مسیر سراشیبی توصیف شده که در بستر دریا پهنتر شده و نهایتاً به شیء مذکور ختم می شود.
سنگهای پوشیده از دوده
تیم غواصی متوجه یک رد 300 متری شدند که نشان دهنده احتمال کشیده شدن شی مذکور تا محل فرود در کف دریاست.
گروه اکتشاف همچنین در این باره گفته که نمونههایی از این شیء را برای آزمایش در اختیار دانشمندان گذاشته است. دیگر متخصصان در حال مطالعه تصاویر گرفته شده با سونار و تجزیه و تحلیل بقیه اطلاعات هستند.
اوباما دورگه فضايي
گردن آویز کودکی اوباما و هنر مهندسی ژنتیک
آیا شما اطلاعاتی راجع به گردن آویز اوبامای جوان در این صفحه دارید
به نظر می رسد که یک بیگانه خاکستری (Grey) را نشان می دهد.
خیلی جالب است اگر همان چیزی که هست باشد ( یعنی یک خاکستری). این موتیف تا زمانیکه در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی در مراسم عشاء ربانی ویتلی اشریبرز (Whitley Schreiber) ارائه شد، موتیف متعارفی نبود. یک شی عجیب در گردن یک کودک در اواخر دهه 60 میلادی.
دان نیکولف(Don Nicoloff) اولین کسی بود که اعلام کرد گردن آویز یک خاکستری را نشان می دهد.بیگانگان خاکستری مطیع گونه خزندگان (Reptilians) بوده و بعنوان خدمتکار و برده جان سپار برای آنها کار می کنند.
اوباما یک انسان نیست، او دورگه ایست از انسان و بیگانه، همانطور که عکس های مقاله تایید می کنند.
او همچنین یک تغییر شکل دهنده بوده و می بایست خون انسان را بصورت منظم جهت نگهداشتن ظاهر انسانی بنوشد. این موضوع در مورد میشل (Michelle) نیز صادق است، او هم یک دورگه خزنده است.
احتمالا اوباما بصورت ژنتیکی در لوله آزمایش ایجاد شده، و سپس تخم لقاح یافته در بدن مادر تسخیری جاسازی شده تا به یک جنین کامل تبدیل شود. مادر اصلی او استنلی ان دانهام(Stanley Ann Dunham) و پدرش نیز باراک اوباما (Barack Obama) نبودند. خویشاوندان سیاه او در کنیا نیز بخشی از پوشش داستان خیالی هستند. بهرحال او یک سیاهپوست افریقایی نیست.
لب های ارغوانی او ویژگی خاص جمعیت ژنتیکی اندونزی است.
تمام عکس های موجود در اینترنت تربیت و پرورش او را اثبات می کنند. تحصیلاتش در هاوایی و تصاویر خانوادگی او توسط سازمان های امنیتی بوسیله فتوشاپ یا برنامه ویراشگر تصویر دیگری ساخته شده اند.
دان نیکولف (Don Nicoloff) نمونه های زیادی از این مخلوقات فتوشاپی را در مجموعه مقالات سه دست نشانده به واشنگتن می روند نشان می دهد. او فکر میکند که اوباما ممکن است ژن های راکفلر را بعنوان بخشی از نقشه ژنتیکی اش داشته باشد . زیرا در ناپدید شدن میکائیل راکفلر (Michael Rockefeller)و مرگ فرضی او در گانیای جدید (New Gunea) در اندونزی در سال 1961 و جعلی بودن آن و نیز ایجاد، پرورش و هدایت اوباما توسط خانواده راکفلر اندکی شک و تردید وجود دارد. راکفلرها نیز مانند راچیلد ها خزنده هستند.
بقول ژنرال ارمیاه (General Jeremiah)، اوباما در دنپاسار (Denpasar) در جزیره بالی (Bali) در اندونزی به دنیا آمد.
اگر مردم به تعداد کافی در این کشور بیدار شده و به این حقیقت که اوباما یک بیگانه نامشروع و ناشایسته برای انتخاب بعنوان رئیس جمهور باشد پی ببرند و حرکتی برای عزل او بکنند، در آن هنگام یقیناً می توانیم تصور کنیم تروری برای اوباما رخ دهد و با رودی از اشک های ایجاد شده توسط رسانه ها دنبال شود و سپس باز هم سبک مغز دیگری از جنس جورج دبلیو بوش بعنوان گرم کننده صندلی ریاست جمهوری منصوب گردد.
من مشتاقانه منتظر روزی هستم که ما این سیاره را از وجود این مزاحمان بیگانه دورو و فاقد اخلاق و دورگه های ایشان پاک کنیم و به ساختار حکومتی تمام انسانی بازگردیم.
تصور کنید یکبار دیگر انسان ها امورات بشریت را بدست بگیرند. چه تغییر (Change) خوشایندی خواهد بود.
بهترین آرزوها – کن (Ken)
برای مشاهده عکس ها و اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه کنید(لایک یادتون نره)
منبع : http://educate-yourself.org/lte/obamage ... ec09.shtml
:: حقایقی شگفت انگیز درباره تمدن اسرارآمیز مایا
گفته شده که مایاها تمدنی نیمه آمریکایی هستند که تنها با خط کاملا پیشرفته پیش از کلمبیایی شناخته میشدند. مایاها در زمینه هنر، معماری و تجهیزات نجومی و ریاضیات نیز شهرت داشتند. تصورات اشتباه خیلی زیادی در مورد تمدن مایا وجود دارد و این فهرست مطمئنا خط بطلانی بر حداقل یک یا دو مورد از این اشتباهات خواهد کشید. علاوه بر این، در این متن حقایقی شایان توجه درباره ی این تمدن اسرار آمیز بیان می شود.
راز باستانی
هیچ کس واقعا نمیداند که چه چیزی باعث نابودی تمدن مایا شد.
به خاطر دلایلی که هنوز هم مورد بحث اند، مناطق اصلی زندگی مایا که در سطحی پایینتر از زمین اصلی قرار داشت، به مرور و در طول قرون هشتم و نهم، شیب بیشتری پیدا کرد و پس از آن کم کم رو به نابودی رفت. این ادعا با نوشتههای تاریخی و سازههای معماری در مقیاس بزرگ پیوند دارد. تئوریهای غیراکولوژیک در مورد نابودی مایا، به چندین زیر گروه در یک رده، مثل زیاد شدن جمعیت، تاراج خارجیها، شورش و طغیانهای محلی و فروپاشی مسیرهای تجاری دسته بندی میشوند. فرضیههای اکولوژی، شامل حوادث طبیعی، بیماریهای واگیردار و تغییرات آب و هوایی میشوند. دلایل و شاهدی دال بر افزایش جمعیت اضافه بر ظرفیت محیط نیز وجود داشته که موجب فرسودگی پتانسیلهای زراعتی و شکار بیش از اندازه حیوانات شده و همین عامل نابودی تمدن مایا را تضمین میکرده است. برخی از محققین به تازگی استدلال کردند که خشکسالی ۲۰۰ ساله شدید و سختی، منجر به سقوط و فروپاشی تمدن مایا شده است.
زندگی ادامه دارد…
تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمیکند.
اول از همه اینها باید بگوییم که مایاها فقط یک تقویم ندارند بلکه آنها تقویم هایی دارند که با هم ارتباط دارند. در افسانههایی گفته شده که در تقویم long count زمان به پایان رسیدن جهان مشخص شده است.
طبق افسانههای مایا، ما در جهان چهارم یا جهان «آفرینش» که در افسانهها از آن صحبت شده، زندگی میکنیم. در تقویم long count آخرین خلقت یا آفرینش در ۱۲٫۱۹٫۱۹٫۱۷٫۱۹ به پایان میرسد. که این سلسله مراتب دوباره در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۲ اتفاق میافتد. طبق این گفته ی مایاها، هم اکنون زمان جشن بزرگ به خاطر رسیدن به انتهای چرخه آفرینش فرا رسیده است. این سخن به معنی رسیدن به پایان جهان نیست، بلکه منظور از این جمله شروع یک عصر جدید است. درحقیقت مایاها ارجاعهای زیادی به تاریخهایی دارند که بعدها در سال ۲۰۱۲ رخ میدهد. در حقیقت نظریه پایان یافتن جهان در سال ۲۰۱۲ (با توجه به افسانه مایایی) را اولین بار خوزه آرگیولس سال ۱۹۸۷ در کتابش به نام The Mayan Factor: Path Beyond Technology مطرح کرد.
آخرین قلمرو حکومتی مایا
آخرین حکومت تمدن مایا تا سال ۱۶۹۷ وجود داشت.
شهر جزیرهای تایاسال مکان آخرین پادشاهی مستقل تمدن مایا محسوب میشد و برخی از کشیشان اسپانیایی تا سال ۱۹۶۹ با مسالمت و آرامش آخرین پادشاه ایتزا یعنی کانک Canek را ملاقات و موعظه میکردند. پادشاهی ایتزا بالاخره در ۱۳ مارچ ۱۶۹۷ تسلیم اسپانیاییها شد. حالا مصنوعات و بناهای باستانی در چیچن ایتزا که همه ما میشناسیم، در این آخرین منطقه خودمختار واقع شده است. جالب اینکه بیشتر زمینهایی که این مکانهای باستانی در آنجا واقع شده، جزو زمینهای خصوصی یک خانواده محسوب میشود، درحالیکه دولت آنها را متعلق به خود و درحقیقت خود را اداره کننده این مکانها میداند.
سونا
مایاها از سونا استفاده میکردند!
حمامهای آرامش بخش یا zumpul-ché جایی بود که مردم مایایی زمان باستان خودشان را در آنجا تطهیر و شستشو میکردند. این حمامها خیلی شبیه سونای امروزی بوده، دیوارهای سنگی و سرپوشیده داشت، همراه با یک دریچه یا سوراخ کوچک در قسمت سقف. آبی که از صخرههای سنگین وارد اتاق میشد تولید بخار کرده و این روند شرایطی فراهم میکرد که تمام ناپاکیها و کثیفیها نابود شود. پادشاهان مایا عادت داشتند بعد از ملاقاتهایشان حمام سونا بگیرند تا احساس سرزندگی و همچنین پاکی داشته باشند.
Ball Courts
مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن میساختند.
بازیهای توپی Mesoamerica ورزشی با انجمنهای آیینی بود که مردم پیش-کلمبیایی بالغ بر ۳۰۰۰ سال از این ورزش استقبال میکردند. در طول دوره ای هزار ساله انواع مختلفی از این بازی در سرزمینهای مختلف وجود داشته و هنوز یک نمونه مدرن از این بازی به نام ulama در معدودی از مکانها و بین افراد بومی طرفدار دارد. Ball courts مکانهایی عمومی بودند که برای رویدادهای مهم فرهنگی و فعالیتهای آیینی مثل جشنوارهها و اجراهای موسیقی مورد استفاده قرار میگرفتند. این مکان از سراشیبیهای پله دار تشکیل میشد که به صحن مراسم یا پرستشگاههای کوچک منتهی میشد، ball courtها شبیه حرف “I” بودند و تقریبا در تمام شهرهای کوچک مایا یافت میشدند.
قربانیان
بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند
قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها میدانند- اما آنچه اغلب مردم نمیدانند این است که آنها هنوز هم قربانی میکنند. اما هیجان زده نشوید! حالا خون مرغ جای خون انسان را گرفته است. امروز هنوز هم اقوام مایا سنتهای آیینی اجدادشان را حفظ کرده اند. آیین نماز و دعا، هدایا، قربانیهای خونی (که حالا مرغها جای انسان را گرفته اند)، رقصها، مهمانیها، و نوشیدنیهای آیینی هنوز هم از رسومات دینی و سنتی آنها محسوب میشود.
دکترهای عالی
مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند.
سلامت و علم پزشکی در میان مایاهای باستان ترکیب پیچیده ای از ذهن، بدن، مذهب، مراسم آیینی و دانش محسوب میشد. مهمتر از همه اینها کسانی برای وظایف پزشکی انتخاب میشدند که آموزشهای عالی و درستی دیده بودند. این مردان «شامان» نامیده میشدند و به عنوان واسطه ای بین دنیای فیزیکی و دنیای معنوی عمل میکردند. آنها برای رسیدن به هدفشان یعنی شفا بخشیدن بیماران، و پیشبینی و کنترل کردن حوادث فوق طبیعی، تمرین جادوگری هم میکردند. از زمانیکه دانش پزشکی شدیدا با جادوگری و مذهب غرابت پیدا کرد، برای شامانها هم بسیار ضروری و واجب بود که مهارتهای پزشکی و دانش خود را توسعه بخشند. معروف بود که مایاها زخمها را با موی انسان بخیه میزدند، شکستگی استخوان را درمان میکردند و حتی در زمینه جراحی دندان هم مهارت داشتند؛ از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده میکردند و ابزارهای جراحی میساختند.
دوران کودکی مایاها
مایاها به زیبایی و تربیت بچههایشان اهمیت میدادند.
مایاها همواره آرزو داشتند بچههایشان تواناهایی جسمی غیرطبیعی داشته باشند. برای مثال در سنین خردسالی تختههایی را روی پیشانی بچهها محکم فشار میدادند تا پیشانی پهنی داشته باشند. یکی دیگر از معیارهای زیبایی برای بچههای مایا چپ بودن چشمها محسوب میشد! بنابراین پدر و مادرها برای رسیدن به این هدف اشیائی را جلوی چشمهای نوزاد تازه به دنیا آمده آویزان کرده و آن را تکان می دادند تا بر اثر مداوت و تکرار این عمل چشمهای بچه دیگر برای همیشه چپ بشود!
حقیقت جذاب دیگر در مورد کودکان مایا این است که بیشتر آنها را بر اساس روزی که در آن به دنیا میآمدند نام گذاری میکردند. هر روز سال برای بچههای پسر و دختر و والدین اسم خاصی داشت و از آن ها انتظار میرفت که این سنت را انجام دهند.
فرهنگی که ادامه دارد…
هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی میکنند
درحقیقت بالغ بر ۷ میلیون مایایی در مناطق خاصی زندگی میکنند، تعداد زیادی از آنها نیز طوری زندگی میکنند تا بتوانند آنچه از میراث فرهنگی برایشان باقیمانده را حفظ کنند. بعضی از آنها به طور کامل با فرهنگ مدرن منطقه ای که در آن زندگی میکنند خودشان را وفق داده اند، در حالیکه دیگران زندگی ویژه سنتی و باستانی خود را ادامه میدهند و اغلب اوقات به یکی از زبانهای مایایی به عنوان زبان اول صحبت میکنند. بیشترین جمعیت از افراد مایا در ایالتها و شهرهای مکزیک مثل Yucatán، Campeche، Quintana Roo، Tabascoو Chiapas، و در بعضی کشورهای آمریکای مرکزی مثل Belize، گوآتمالا و قسمتهای غربی هوندوراس و الساوادور پراکنده اند. و جالب است بدانید امکان دارد بعضی از کلمات مثل shark به معنی کوسه و cocoa به معنی کاکائو از زبان مالایی گرفته شده باشند. حالا برایتان یک جمله مالایی را مینویسیم تا اگر با یک مالایی برخورد کردید حداقل بتوانید یک جمله صحبت کنید!
در زبان Yucatec مالایی جمله Jach Dyos b’o’otik برای تشکر کردن به کار میرود و معنی آن میشود “ازت متشکرم”
برگرفته از تارنمای «سیمرغ»
.
.
.
.
.
.
یکی از کارشناسان ارشد یوفو (جسم خارجی پرنده) در بریتانیا احتمال مشاهده موجودات بیگانه فضایی را در زمان گردهماییهای جامعه بینالمللی چون بازیهای المپیک لندن مطرح کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، نیک پاپ، کارشناس ارشد یوفو در بریتانیا که طی دو دهه گذشته در وزارت دفاع این کشور فعالیت کرده اظهار داشت: رویدادهای گروهی تابستان چون بازیهای المپیک لندن می تواند زمان مناسبی برای موجودات فضایی باشد تا خود را به انسان نشان دهند.
وی هشدار داد: درحالی که در گردهماییهای جمعی تابستانی همه مراقب حملات تروریستی هستند باید یک چشم را به آسمان داشته باشیم و برای یک رویداد دیگر آماده باشیم.
نیک پاپ در وزارت دفاع انگلستان روی گزارشهای مشاهده یوفوها بین سالهای 1991 تا 1994 کار می کند و در این رابطه اظهار داشت که وی تحقیقات خود را به عنوان یک فرد شکاک و بدبین آغاز کرده است و سپس متقاعد شده است که این مشاهدات از نظر امنیت ملی و امنیت هوایی حائز اهمیت است.
وی بیشتر به مواردی علاقمند است که فرد شاهد خلبان بوده یا یوفوها از طریق رادار دنبال شده اند.
وی اظهار داشت: در وزارت دفاع بریتانیا این باور عمومی وجود دارد که موجودات فضایی ما را از طریق پخش رادیویی و تلویزیونی دنبال می کنند. مسئله ای که زمانی تنها سوژه فیلمهای علمی تخیلی بود اکنون توسط گروه های دولتی به عنوان حقیقت دنبال می شود.
براساس اظهارات وی، اگر موجودات فضایی روانشناسی ما را مطالعه کنند می توانند تاریخ حضور خود را در آسمان تعیین کنند، این تاریخ می تواند اختتامیه بازیهای المپیک باشد. بمبهای اتمی که در دهه 1940 منفجر شد و فناوری موشکی می تواند تمدنهای بیگانه ای که در اطراف ما زندگی می کنند را گوش به زنگ کرده باشد.
این کارشناس یوفوها هشدار داده است که دولت باید برای بدترین سناریوها یعنی حمله بیگانگان فضایی به زمین آماده باشد.
اشیای ناشناس پرنده (بشقاب پرنده) یا یوفو اصطلاح رایج برای هر پدیده هوایی که علت آن نمیتواند به آسانی و یا بلافاصله توسط ناظر شناخته شود، است.
نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا که در سال 1952 این اصطلاح را ابداع کردهاست، در ابتدا اصطلاح یوفو را به اشیائی که پس از بررسی دقیق توسط محققان متخصص ناشناخته باقی میماند، اطلاق کرد هر چند امروزه اصطلاح یوفو اغلب برای توصیف هر گونه منظره ناشناخته که توسط ناظر گزارش میشود، استفاده میشود.
فرهنگ عامه غالبا اصطلاح یوفو رابه عنوان یک مترادف برای فضاپیمای بیگانگان استفاده میکند.
کشف عجیب یک بشقاب پرنده در دریای بالتیک
.
.
.
.
کشف شیئی شبیه به یک بشقاب پرنده در قعر دریای بالتیک، سبب بروز شگفتی و سردرگمی بسیاری از دانشمندان شده است. یک گروه تحقیقاتی سوئدی که برای بررسی این شیء به اعماق اقیانوس رفته بود، به جای یافتن پاسخ، با پرسشهای بیشتری روبهرو شده است.
به گزارش «تابناک»، وجود این شیء ناشناخته نزدیک یک سال پیش توسط دانشمندان کشف شده بود، اما تحقیقات جدیدتر، احتمال اینکه یک بشقاب پرنده یا «شیء پرنده ناشناخته» (Unknown Flying Object- UFO) باشد را تقویت کرده است.
شبکه خبری «راشا تودی» با انتشار این خبر نوشته که این شیء که دو زائده به شکل خروجی سوخت دارد و پوششی از دوده آن را در برگرفته، در عمق آبهای دریای بالتیک کشف شده است.
این چیزی نیست که شما انتظار داشته باشید در کف دریا با آن روبهرو شوید و فارغ از اینکه چه اعتقادی نسبت به حیات خارج از کره زمین دارید، «این چیز» در آنجاست و باید توضیحی برایش یافت شود.
بنا بر این گزارش، در نوزدهم ژوئن 2011، یک تیم گنج یاب سوئدی که با دستگاههای ردیاب خود در کف دریای بالتیک مشغول جستجو بود، متوجه یک شیء عجیب و غریب و دایرهای شکل به قطر 60 متر شد که در عمق 90 متری کف دریا قرار گرفته است.
متخصصان بین المللی با وجود تلاش بسیار، نتوانستند برای تصویری که این تیم با دستگاه «سونار» از شیء مذکور تهیه کرده بود، توضیحی بیابد؛ بنابراین، همین باعث شد، گروه دیگری با نام «تیم اقیانوس ناشناخته» برای کشف رمز این پدیده رهسپار محل کشف آن شود.
در این باره، یکی از اعضای این تیم در گفتوگو با نشریه «دیلی میل» گفته: «ما چیزهای بسیاری در توضیح این پدیده شنیدهایم؛ از مشابهت آن با فضاپیمای Millennium Falcon جرج لوکاس (فیلم جنگهای ستارهای) تا این ادعا که شیء مذکور دریچه ورود به جهان دیگر است؛ اینکه جهنم در زیر آن هست و مواردی از این دست».
سفینه Millennium Falcon در فیلم جنگهای ستاره ای جورج لوکاس
این شیء بزرگ، سه تا چهار متر ارتفاع و نزدیک 60 متر قطر دارد. اعضای تیم اکتشاف آن را با عنوان چیزی دایره وار با لبههای زمخت و طرفین مقعر توصیف کردهاند که شبیه یک قارچ بزرگ و یا فضاپیمای فیلم جنگهای ستاره ای است.
بخش مرکزی این شیء دارای یک حفره تخم مرغی شکل است که به سمت درون آن امتداد می یابد. پیرامون این حفره، زائدههای مدوری دیده میشود که شبیه خروجیهای کوچک سوخت هستند. سنگهای اطراف این زائدهها نیز با چیزی شبیه دوده پوشیده شده است.
«پیتر لیندبرگ»، از اعضای تیم اکتشاف گفته است: «از آنجا که تاکنون هیچ فعالیت آتشفشانی در دریای بالتیک گزارش نشده، این یافته عجیبتر جلوه میکند... ما می توانیم فرض کنیم این شیء یک پدیده طبیعی است، اما این عجیبترین چیزی است که من تاکنون به عنوان یک غواص حرفهای تجربه کردهام».
یکی دیگر از مشاهداتی که توسط تیم اکتشاف در جلسهای خصوصی مطرح شده، وجود یک رد و اثر 300 متری است که به عنوان یک گذرگاه و یا مسیر سراشیبی توصیف شده که در بستر دریا پهنتر شده و نهایتاً به شیء مذکور ختم می شود.
سنگهای پوشیده از دوده
تیم غواصی متوجه یک رد 300 متری شدند که نشان دهنده احتمال کشیده شدن شی مذکور تا محل فرود در کف دریاست.
گروه اکتشاف همچنین در این باره گفته که نمونههایی از این شیء را برای آزمایش در اختیار دانشمندان گذاشته است. دیگر متخصصان در حال مطالعه تصاویر گرفته شده با سونار و تجزیه و تحلیل بقیه اطلاعات هستند.
اوباما دورگه فضايي
گردن آویز کودکی اوباما و هنر مهندسی ژنتیک
آیا شما اطلاعاتی راجع به گردن آویز اوبامای جوان در این صفحه دارید
به نظر می رسد که یک بیگانه خاکستری (Grey) را نشان می دهد.
خیلی جالب است اگر همان چیزی که هست باشد ( یعنی یک خاکستری). این موتیف تا زمانیکه در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی در مراسم عشاء ربانی ویتلی اشریبرز (Whitley Schreiber) ارائه شد، موتیف متعارفی نبود. یک شی عجیب در گردن یک کودک در اواخر دهه 60 میلادی.
دان نیکولف(Don Nicoloff) اولین کسی بود که اعلام کرد گردن آویز یک خاکستری را نشان می دهد.بیگانگان خاکستری مطیع گونه خزندگان (Reptilians) بوده و بعنوان خدمتکار و برده جان سپار برای آنها کار می کنند.
اوباما یک انسان نیست، او دورگه ایست از انسان و بیگانه، همانطور که عکس های مقاله تایید می کنند.
او همچنین یک تغییر شکل دهنده بوده و می بایست خون انسان را بصورت منظم جهت نگهداشتن ظاهر انسانی بنوشد. این موضوع در مورد میشل (Michelle) نیز صادق است، او هم یک دورگه خزنده است.
احتمالا اوباما بصورت ژنتیکی در لوله آزمایش ایجاد شده، و سپس تخم لقاح یافته در بدن مادر تسخیری جاسازی شده تا به یک جنین کامل تبدیل شود. مادر اصلی او استنلی ان دانهام(Stanley Ann Dunham) و پدرش نیز باراک اوباما (Barack Obama) نبودند. خویشاوندان سیاه او در کنیا نیز بخشی از پوشش داستان خیالی هستند. بهرحال او یک سیاهپوست افریقایی نیست.
لب های ارغوانی او ویژگی خاص جمعیت ژنتیکی اندونزی است.
تمام عکس های موجود در اینترنت تربیت و پرورش او را اثبات می کنند. تحصیلاتش در هاوایی و تصاویر خانوادگی او توسط سازمان های امنیتی بوسیله فتوشاپ یا برنامه ویراشگر تصویر دیگری ساخته شده اند.
دان نیکولف (Don Nicoloff) نمونه های زیادی از این مخلوقات فتوشاپی را در مجموعه مقالات سه دست نشانده به واشنگتن می روند نشان می دهد. او فکر میکند که اوباما ممکن است ژن های راکفلر را بعنوان بخشی از نقشه ژنتیکی اش داشته باشد . زیرا در ناپدید شدن میکائیل راکفلر (Michael Rockefeller)و مرگ فرضی او در گانیای جدید (New Gunea) در اندونزی در سال 1961 و جعلی بودن آن و نیز ایجاد، پرورش و هدایت اوباما توسط خانواده راکفلر اندکی شک و تردید وجود دارد. راکفلرها نیز مانند راچیلد ها خزنده هستند.
بقول ژنرال ارمیاه (General Jeremiah)، اوباما در دنپاسار (Denpasar) در جزیره بالی (Bali) در اندونزی به دنیا آمد.
اگر مردم به تعداد کافی در این کشور بیدار شده و به این حقیقت که اوباما یک بیگانه نامشروع و ناشایسته برای انتخاب بعنوان رئیس جمهور باشد پی ببرند و حرکتی برای عزل او بکنند، در آن هنگام یقیناً می توانیم تصور کنیم تروری برای اوباما رخ دهد و با رودی از اشک های ایجاد شده توسط رسانه ها دنبال شود و سپس باز هم سبک مغز دیگری از جنس جورج دبلیو بوش بعنوان گرم کننده صندلی ریاست جمهوری منصوب گردد.
من مشتاقانه منتظر روزی هستم که ما این سیاره را از وجود این مزاحمان بیگانه دورو و فاقد اخلاق و دورگه های ایشان پاک کنیم و به ساختار حکومتی تمام انسانی بازگردیم.
تصور کنید یکبار دیگر انسان ها امورات بشریت را بدست بگیرند. چه تغییر (Change) خوشایندی خواهد بود.
بهترین آرزوها – کن (Ken)
برای مشاهده عکس ها و اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه کنید(لایک یادتون نره)
منبع : http://educate-yourself.org/lte/obamage ... ec09.shtml
:: حقایقی شگفت انگیز درباره تمدن اسرارآمیز مایا
گفته شده که مایاها تمدنی نیمه آمریکایی هستند که تنها با خط کاملا پیشرفته پیش از کلمبیایی شناخته میشدند. مایاها در زمینه هنر، معماری و تجهیزات نجومی و ریاضیات نیز شهرت داشتند. تصورات اشتباه خیلی زیادی در مورد تمدن مایا وجود دارد و این فهرست مطمئنا خط بطلانی بر حداقل یک یا دو مورد از این اشتباهات خواهد کشید. علاوه بر این، در این متن حقایقی شایان توجه درباره ی این تمدن اسرار آمیز بیان می شود.
راز باستانی
هیچ کس واقعا نمیداند که چه چیزی باعث نابودی تمدن مایا شد.
به خاطر دلایلی که هنوز هم مورد بحث اند، مناطق اصلی زندگی مایا که در سطحی پایینتر از زمین اصلی قرار داشت، به مرور و در طول قرون هشتم و نهم، شیب بیشتری پیدا کرد و پس از آن کم کم رو به نابودی رفت. این ادعا با نوشتههای تاریخی و سازههای معماری در مقیاس بزرگ پیوند دارد. تئوریهای غیراکولوژیک در مورد نابودی مایا، به چندین زیر گروه در یک رده، مثل زیاد شدن جمعیت، تاراج خارجیها، شورش و طغیانهای محلی و فروپاشی مسیرهای تجاری دسته بندی میشوند. فرضیههای اکولوژی، شامل حوادث طبیعی، بیماریهای واگیردار و تغییرات آب و هوایی میشوند. دلایل و شاهدی دال بر افزایش جمعیت اضافه بر ظرفیت محیط نیز وجود داشته که موجب فرسودگی پتانسیلهای زراعتی و شکار بیش از اندازه حیوانات شده و همین عامل نابودی تمدن مایا را تضمین میکرده است. برخی از محققین به تازگی استدلال کردند که خشکسالی ۲۰۰ ساله شدید و سختی، منجر به سقوط و فروپاشی تمدن مایا شده است.
زندگی ادامه دارد…
تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمیکند.
اول از همه اینها باید بگوییم که مایاها فقط یک تقویم ندارند بلکه آنها تقویم هایی دارند که با هم ارتباط دارند. در افسانههایی گفته شده که در تقویم long count زمان به پایان رسیدن جهان مشخص شده است.
طبق افسانههای مایا، ما در جهان چهارم یا جهان «آفرینش» که در افسانهها از آن صحبت شده، زندگی میکنیم. در تقویم long count آخرین خلقت یا آفرینش در ۱۲٫۱۹٫۱۹٫۱۷٫۱۹ به پایان میرسد. که این سلسله مراتب دوباره در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۲ اتفاق میافتد. طبق این گفته ی مایاها، هم اکنون زمان جشن بزرگ به خاطر رسیدن به انتهای چرخه آفرینش فرا رسیده است. این سخن به معنی رسیدن به پایان جهان نیست، بلکه منظور از این جمله شروع یک عصر جدید است. درحقیقت مایاها ارجاعهای زیادی به تاریخهایی دارند که بعدها در سال ۲۰۱۲ رخ میدهد. در حقیقت نظریه پایان یافتن جهان در سال ۲۰۱۲ (با توجه به افسانه مایایی) را اولین بار خوزه آرگیولس سال ۱۹۸۷ در کتابش به نام The Mayan Factor: Path Beyond Technology مطرح کرد.
آخرین قلمرو حکومتی مایا
آخرین حکومت تمدن مایا تا سال ۱۶۹۷ وجود داشت.
شهر جزیرهای تایاسال مکان آخرین پادشاهی مستقل تمدن مایا محسوب میشد و برخی از کشیشان اسپانیایی تا سال ۱۹۶۹ با مسالمت و آرامش آخرین پادشاه ایتزا یعنی کانک Canek را ملاقات و موعظه میکردند. پادشاهی ایتزا بالاخره در ۱۳ مارچ ۱۶۹۷ تسلیم اسپانیاییها شد. حالا مصنوعات و بناهای باستانی در چیچن ایتزا که همه ما میشناسیم، در این آخرین منطقه خودمختار واقع شده است. جالب اینکه بیشتر زمینهایی که این مکانهای باستانی در آنجا واقع شده، جزو زمینهای خصوصی یک خانواده محسوب میشود، درحالیکه دولت آنها را متعلق به خود و درحقیقت خود را اداره کننده این مکانها میداند.
سونا
مایاها از سونا استفاده میکردند!
حمامهای آرامش بخش یا zumpul-ché جایی بود که مردم مایایی زمان باستان خودشان را در آنجا تطهیر و شستشو میکردند. این حمامها خیلی شبیه سونای امروزی بوده، دیوارهای سنگی و سرپوشیده داشت، همراه با یک دریچه یا سوراخ کوچک در قسمت سقف. آبی که از صخرههای سنگین وارد اتاق میشد تولید بخار کرده و این روند شرایطی فراهم میکرد که تمام ناپاکیها و کثیفیها نابود شود. پادشاهان مایا عادت داشتند بعد از ملاقاتهایشان حمام سونا بگیرند تا احساس سرزندگی و همچنین پاکی داشته باشند.
Ball Courts
مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن میساختند.
بازیهای توپی Mesoamerica ورزشی با انجمنهای آیینی بود که مردم پیش-کلمبیایی بالغ بر ۳۰۰۰ سال از این ورزش استقبال میکردند. در طول دوره ای هزار ساله انواع مختلفی از این بازی در سرزمینهای مختلف وجود داشته و هنوز یک نمونه مدرن از این بازی به نام ulama در معدودی از مکانها و بین افراد بومی طرفدار دارد. Ball courts مکانهایی عمومی بودند که برای رویدادهای مهم فرهنگی و فعالیتهای آیینی مثل جشنوارهها و اجراهای موسیقی مورد استفاده قرار میگرفتند. این مکان از سراشیبیهای پله دار تشکیل میشد که به صحن مراسم یا پرستشگاههای کوچک منتهی میشد، ball courtها شبیه حرف “I” بودند و تقریبا در تمام شهرهای کوچک مایا یافت میشدند.
قربانیان
بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند
قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها میدانند- اما آنچه اغلب مردم نمیدانند این است که آنها هنوز هم قربانی میکنند. اما هیجان زده نشوید! حالا خون مرغ جای خون انسان را گرفته است. امروز هنوز هم اقوام مایا سنتهای آیینی اجدادشان را حفظ کرده اند. آیین نماز و دعا، هدایا، قربانیهای خونی (که حالا مرغها جای انسان را گرفته اند)، رقصها، مهمانیها، و نوشیدنیهای آیینی هنوز هم از رسومات دینی و سنتی آنها محسوب میشود.
دکترهای عالی
مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند.
سلامت و علم پزشکی در میان مایاهای باستان ترکیب پیچیده ای از ذهن، بدن، مذهب، مراسم آیینی و دانش محسوب میشد. مهمتر از همه اینها کسانی برای وظایف پزشکی انتخاب میشدند که آموزشهای عالی و درستی دیده بودند. این مردان «شامان» نامیده میشدند و به عنوان واسطه ای بین دنیای فیزیکی و دنیای معنوی عمل میکردند. آنها برای رسیدن به هدفشان یعنی شفا بخشیدن بیماران، و پیشبینی و کنترل کردن حوادث فوق طبیعی، تمرین جادوگری هم میکردند. از زمانیکه دانش پزشکی شدیدا با جادوگری و مذهب غرابت پیدا کرد، برای شامانها هم بسیار ضروری و واجب بود که مهارتهای پزشکی و دانش خود را توسعه بخشند. معروف بود که مایاها زخمها را با موی انسان بخیه میزدند، شکستگی استخوان را درمان میکردند و حتی در زمینه جراحی دندان هم مهارت داشتند؛ از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده میکردند و ابزارهای جراحی میساختند.
دوران کودکی مایاها
مایاها به زیبایی و تربیت بچههایشان اهمیت میدادند.
مایاها همواره آرزو داشتند بچههایشان تواناهایی جسمی غیرطبیعی داشته باشند. برای مثال در سنین خردسالی تختههایی را روی پیشانی بچهها محکم فشار میدادند تا پیشانی پهنی داشته باشند. یکی دیگر از معیارهای زیبایی برای بچههای مایا چپ بودن چشمها محسوب میشد! بنابراین پدر و مادرها برای رسیدن به این هدف اشیائی را جلوی چشمهای نوزاد تازه به دنیا آمده آویزان کرده و آن را تکان می دادند تا بر اثر مداوت و تکرار این عمل چشمهای بچه دیگر برای همیشه چپ بشود!
حقیقت جذاب دیگر در مورد کودکان مایا این است که بیشتر آنها را بر اساس روزی که در آن به دنیا میآمدند نام گذاری میکردند. هر روز سال برای بچههای پسر و دختر و والدین اسم خاصی داشت و از آن ها انتظار میرفت که این سنت را انجام دهند.
فرهنگی که ادامه دارد…
هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی میکنند
درحقیقت بالغ بر ۷ میلیون مایایی در مناطق خاصی زندگی میکنند، تعداد زیادی از آنها نیز طوری زندگی میکنند تا بتوانند آنچه از میراث فرهنگی برایشان باقیمانده را حفظ کنند. بعضی از آنها به طور کامل با فرهنگ مدرن منطقه ای که در آن زندگی میکنند خودشان را وفق داده اند، در حالیکه دیگران زندگی ویژه سنتی و باستانی خود را ادامه میدهند و اغلب اوقات به یکی از زبانهای مایایی به عنوان زبان اول صحبت میکنند. بیشترین جمعیت از افراد مایا در ایالتها و شهرهای مکزیک مثل Yucatán، Campeche، Quintana Roo، Tabascoو Chiapas، و در بعضی کشورهای آمریکای مرکزی مثل Belize، گوآتمالا و قسمتهای غربی هوندوراس و الساوادور پراکنده اند. و جالب است بدانید امکان دارد بعضی از کلمات مثل shark به معنی کوسه و cocoa به معنی کاکائو از زبان مالایی گرفته شده باشند. حالا برایتان یک جمله مالایی را مینویسیم تا اگر با یک مالایی برخورد کردید حداقل بتوانید یک جمله صحبت کنید!
در زبان Yucatec مالایی جمله Jach Dyos b’o’otik برای تشکر کردن به کار میرود و معنی آن میشود “ازت متشکرم”
برگرفته از تارنمای «سیمرغ»
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
چه کسی از اهرام محافظت ميکند
در مورد وسایل درون اهرام تا به حال هیچ کس لیست دقیقی از آن نتوانسته ارائه دهد و به عبارتی بهتر کشفیات اهرام تا الان قطره ای از موجودی داخل آن بوده . تاریخ شناس عرب به نام محمد المقریضی در کتاب خود به نام هیتات می نویسد .. کسی که هرم می ساخت در قسمت غربی آن که دارای سنگهای گرانیتی غربی بودند حدود سی مخزن و اتاق برای خزاین در نظرگرفته و این اتاقها به وسیله هزاران هزار وسیله مختلف از الماسها گرفته تا مجسمه های محکم و طلسم های عجیب محافظت می شود . سازنده هرم جانب شرقی را نیز بنا کرد و بر روی دیواره های آن نقش آسمان و سیارات را کشید و در کنار این اشکال اسرار نجوم را به همراه معانی آنها نوشت و در این نوشتار ستارگان و سیارات را مشخص کرد . سازندگان هرم کاهنان مرده را درون سنگهای گرانیتی بزرگ می گذاشتند و در کنار هریک آثار هنری شان را قرار می دادند . سازندگان هرم هیچ جایی را بدون استفاده نگذاشتند و در جاهای دیگر هم هدایای خدایان را به عنوان ذخایر بزرگ برای آیندگان به یادگار گذاشتند که انبوهی آنها قابل شمارش نبود . المقریضی در کتابش در مورد محافظت از خزاین چنین می نویسد : سازنده هرم برای اینکه گنجها از دست دزدان در امان بماند در آستانه هر در مجسمه هایی گذاشته است که با هر حرکت کوچکی ضربات سنگینی به سر داخل شونده وارد می کند و همانجا می کشدش . این مجسمه ها معمولا گرز یا زوبین دستشان است . در جایی دیگر ماری وجود دارد که وارد شونده را بلافاصله با زهر خود از پا در می آورد . در جایی دیگر مجسمه هایی بر روی صندلی نشسته اند که با وارد شدن کسی سریعا انعکاس نور قوی برقرار می کنند و وارد شونده تا به خود بجنبد با گرز به سرش می کوبد . در هرم سوم هم با وارد شدن به اتاقها یک دفعه زیر پایش خالی می شود و به گودالی بی انتها می افتد . در برخی دیگر از نقاط هم به محظ باز شدن در اشعه ای خاص به بیرون می تابد که باعث کشته شدن شخص می شود . در مورد روشنایی اهرام هم بگویم دکتر لوییس آلوارز برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1988 در مورد اهرام دست به تحقیقاتی زد و در این تحقیقات نتیجه گرفت که هر ذزه از نور خورشید یا انعکاس آن زمین را تحت تاثیر فرار می دهد ولی این تاثیرا با برخورد به زمین و خاک اثر خود را از دست می دهد . با محاسبات او در هر متر مربع در ثانیه ده هزار پروتن برخورد می کند ولی بخش بسیار کوچکی از آن به عنوان انرژی وارد زمین می شود . آلوارز دستگاه ضبط مغناطیسی را درون هرم گذاشت و آن را به کامپیوتر وصل کرد و با کمال تعجب ثابت شد که این انرژی در آنجا هرز نمی رود و استفاده می شود !!!!!!!!! با این تدبیر به این نتیجه می رسیم که مصریان در هزاران سال پیش محاسباتی را که الان کامپیوتر های ما انجام می دهند انجام می دادند!!
بعد از این تاریخ اتاقها و دهلیزهای جدیدی در اهرام کشف شد . هرچند که تا الان می گویند خئوپس سازنده اهرام بوده ولی هیچ سند ومدرکی در این رابطه وجود ندارد ولی نظریه ای هم می گوید اهرام قبل از طوفان نوح ساخته شده است . در کتیبه ای که در اهرام پیدا و ترجمه شد چنین نوشته است :» من پادشاه شما سائورید زمانی این اهرام را ساختم که مصلحت شما را در آن دیدم . این بنا را هیچ کس نمی تواند از بین ببرد هرچند که تخریب سریعتر از ساخت است ولی من این را ساختم که این قانون را لغو کنم . من این اهرام را با چیزهایی ساختم که هیچ وقت تخریب نمی شود » با محاسباتی که بر روی این کتیبه شد عمر آن را قبل از طوفان بر آورده کردند .
هنوح کیست ؟
هنوح یکی از پیامبران است که اسم او در زبان عبری به معنای سنگ صبور است . موسی او را از ده جد اعلای خود می داند و به اظهار موسی هنوح حدود 969 سال و قبل از طوفان نوح عمر کرده است او اولین کسی بود که مطالب زمان خود را بر روی لوحه های سنگی حک کرد . نوشته های هنوح در نزد یهودیها کاملا مقدس است ولی مسیحیان بر روی آن اختلاف دارند ولی دو کلیسای معروف اسلاو و اتیوپی آن را تایید کرده اند . هنوح در 5 قسمت اول کتابش از محکمه ای خبر می دهد و در بخشهای 17 تا 36 از دنیاهای دیگر آسمان از آسمان برایشان نقل شده است سخن گفته است و نهایتا در بخش 72 تا 82 از خورشید ، ستارگان ها و سیارات قابل زیست اطلاع می دهد . در بخشهای 37 تا 71 از وحی پیامبران و پیامهایی که کرات و …. سخن می گوید . به غیر از این بخشها هنوح خبر طوفان سهمگینی را به فرزندش به نام متوشلاح می دهد و در آخر هم از سفرش به آسمان با وسیله ای آتشین صحبت می کند . متن زیر از کتاب هنوح گرفته شده است : من پیامبر شما هنوح برگزیده خدایان هستم و برای عروج به آسمان به همراه فرد برگزیده خدایان که عزیز ترین فرشته نزد اوست به سفر آسمانی می روم ( توجه داشته باشید که شبیه این داستان را مسلمانان در مورد محمد هم می گویند ) هنوح اولین دیدارش را با فرشتگان یا همان فرستاده های فضایی این چنین تعریف می کند : تنها در خانه نشسته بودم ناگهان دو شخص تنومند در مقابلم ظاهر شدند که تا آن روز مانندشان را ندیده بودم . صورتهایشان مثل خورشید می درخشید و لباسی عجیب به تن داشتند . آنها با من به گفتگو پرداختند و گفتند جسور باش امروز با ما به آسمان سفر خواهی کرد و این امر خداوند است . اینک به اعضای خانواده ات بگو که دیگر باز نخواهی گشت . به این ترتیب هنوح به آسمان می رود و در آنجا با فرشتگان آشنا می شود . بعد از رفتن او به آسمان سریعا خواندن و نوشتن یاد می گیرد و موظف می شود که فرامین الهی را برای مردم بنویسد و از جانب خدا دستور داده می شود که : هنوح بخوان به نام پروردگارت و بنویس برای مردم تا هدایت شوند . (شباهت عجیبی بین او و داستان محمد وجود دارد ) به این ترتیب هنوح 360 کتاب را که میراث خدا بر انسانهاست می نویسد و به وسیله فرشتگان به زمین باز می گردد تا آنها را در اختیار متوشلاح فرزندش قرار دهد . » از کتاب های هنوح هنوز تعدادی در دنیا وجود دارد و در موزه ها نگهداری می شود «
اسرار سنگ گمشده هرم بزرگ خوفو
وقتی شما به بالای هرم بزرگ نگاه میکنید، میبینید که نوک آن گم شده است. سر آن مسطح است و مانند بقیه هرمها نوک تیز نیست و به بالا اشاره نمیکند. معمولا وقتی یک هرم بنا میشود، قسمت بالایی آن (capstone) یا سنگ بالا، آخرین چیزی است که روی آن قرار داده میشود. مهمترین قسمت آن شناخته میشود و از سنگهای ویژه یا حتی طلا ساخته میشود. این سنگ معمولا بسیار پرزرق و برق است.
آیا هرم بزرگ همیشه بدون سنگ بالا بوده یا اینکه دزدیده شده یا خراب شده یا…. ؟ هیچکس نمیداند. حتی در گزارشات از این هرم در زمانهای باستان (حتی پیش از میلاد مسیح) این سنگ فاقد سنگ بالایی بوده است. این امکان وجود دارد که ساخت سنگ بالا هیچوقت به پایان نرسیده باشد. امکان دیگر این است که چون این سنگها معمولا از طلا ساخته میشوند، اولین چیزی بوده اند که به سرقت میرفتند. تنها مشکل این است که این سنگ بسیار بزرگ خواهد بود. اگر از این هرم بالا روید، در فضای بالای آن براحتی میتوانید حرکت کنید همانطور که بسیاری این عمل را انجام داده اند. در هر جهت در حدود 30 فوت است (مربعی به ابعاد 10متر). پس این سنگ باید بسیار بزرگ و سنگین بوده باشد. همچنین در بالای قله چیزی شبیه به دکل یا میله پرچم میبینید که در واقع در سال 1874 توسط دو ستاره شناس در آنجا قرار داده شده که مکان اصلی نوک قله هرم را نشان دهد (در صورتی که به پایان میرسید). در پشت یک اسکناس 1 دلاری شما هرمی با بالای مسطح را میبینید. هیچکس نمیتواند توضیح دهد که چرا هرم بزرگ باید بدون سنگ بالایی ساخته میشد.
این یک داستان جالب است که به دیداری از بالای هرم بزرگ مربوط میشود. توریستهای بسیاری به بالای هرم بزرگ رفته اند که یک مسافرت آسان هم نیست. یکی از این افراد آقای سر سیمونز بود (Sir Siemens) که یک مخترع بریتانیایی بود. او با دو راهنمای عربش به بالای هرم رفت. یکی از راهنمایان به این نکته اشاره کرد که اگر آنها دستشان را با انگشتان گشوده بلند کنند میتوانند یک صدای زنگ زیر را بشنوند. سیمونز انگشت سبابه خود را بلند کرد و یک احساس خارش و سوزش نامحسوس در آن قسمت احساس کرد، همچنین وقتی تلاش کرد از بطری شرابش بنوشد، یک شوک الکتریکی دریافت کرد. وی بدلیل دانشمند بودنش به ابتکار جالبی دست زد. او یک روزنامه را مرطوب کرد و به دور بطری شراب پیچاند تا آن رابه یک بطری لیدن (leyden jar) (فرمی بسیار ابتدایی از خازن) تبدیل کند. وقتی که آن را بالای سر خود نگاه داشت، بوسیله نیروی الکتریکی شارژ شد. و جرقه هایی از بطری خارج شد. یکی از راهنمایان سیمونز ترسید و فکر کرد که او در حال انجام جادوگری است و به او حمله کرد که او را متوقف سازد. وقتی سیمونز متوجه شد، بطری را به سمت راهنما گرفته و به او شوکی داد که پرتش کرد و او را بیهوش ساخت. وقتی راهنما بهوش آمد فریاد زنان از هرم پایین رفت. اما چه حادثه طبیعی در بالای هرم بزرگ باعث ایجاد چنین اثر و نیروی الکترو استاتیکی شده است. یقینا بسیار جالب خواهد شد اگر بتوان بر بالای هرم بزرگ آزمایشات فیزیکی انجام داد.
هیچ سنگ بالایی برای هرم بزرگ نیست
توسط یک پژوهش گر همکار
در یک اعلام غیر منتظره، دولت مصر نقشه هایش برای قرار دادن سنگ بالایی (Capstone) برای هرم بزرگ، به عنوان بخشی از جشن هزار ساله شان را لغو کرد.
قاهره، مصر، (اسوشیتد پرس – AP) در طی اعلام این خبر به افکار عمومی، دولت در پنجشنبه 16 دسامبر 1999 نقشه هایشان برای قرار دادن این سنگ، که از روکش طلا ساخته شده بود، برای جشن هزار ساله را لغو کرد.
مصر برنامه ریزی کرده بود که سال جدید را با قرار دادن یک کپ استون (سنگ بالایی) با روکش طلایی بر روی هرم بزرگ، به عنوان مقبره ای برای پادشاه چیوپس (Cheops) (حدود 4500 سال پیش)، شروع کند.
این سنگ با ارتفاع 30 فوت (تقریبا 10 متر)، قرار بود در نیمه شب 31 دسامبر، بوسیله هلیکوپتر بر روی این هرم قرار داده شود تا آن را دوباره کامل گردانند.
وزیر فرهنگ و تاریخ، فاروق حسینی، هیچ دلیلی برای لغو این برنامه ارائه نداد. اما گفت که این تصمیم بر اساس مشکلات تکنیکی که ممکن است باعث خراب شدن آن لحظه شود، گرفته شده است.(گرفته شده از گزارشگری EMENA)(Egypt’s middle east news agency)
جشن هزار ساله مصر، همچنین شامل یک کنسرت 12 ساعته در پای هرم جیزه(Giza) بود که 1000 اجرا کننده داشت. مصر، که فرهنگ و تاریخش به 6000 سال پیش برمیگردد، این جشن را برای شروع هفتمین هزاره برپا کرده بود.
یکی از دلایل لغو این عمل (قرار دادن کپ استون بر روی هرم بزرگ)، ترس از تروریست گزارش شده است. گفته میشود که ممکن است تروریستها با سرنگون کردن هلیکوپتر باعث آسیب رسیدن به هرم بزرگ شوند. اما آیا این دلیل اصلی است؟ همچنین شایعاتی جود دارد که سرنگون شدن هواپیمای پرواز 990 (در سال 1999 یکی از هواپیما های مصری سقوط کرده بود) نیز به گونه ای بر این تصمیم نقش داشته است. آیا افرادی هستند که به دلایلی میخواهند مانع قرار دادن این سنگ بر روی هرم بزرگ شوند؟ به چه علت؟ چه چیزی باعث ایجاد این ترس شده است؟
این باور در عده ای وجود دارد که هرم بزرگ در واقع یک ماشین است. یک ماشین که بوسیله کامل شدن، روشن میشود. ماشینی که بوسیله طبیعتش میتواند میزان سطح آگاهی روحانی و معنوی زمین و ساکنانش را بوسیله افزایش سطح ارتعاشات، افزایش دهد.با توجه به حجم زیاد تحقیقات و کتابهایی که پیرامون قدرت و انرژی هرمها، این چیز بعیدی نیست. به نظر میرسد که این شکل (شکل هرمی) به تنهایی قادر به اصلاح و تغییر اجسام طبیعی است.
افراد بسیاری به دنبال آن بوده اند. و ما نمیتوانیم بفهمیم که چه اتفاقی ممکن بود بیافتد، اگر هرم کامل میشد. شاید بهتر باشد که هیچوقت نفهمیم. چون ما نمیدانیم ممکن است چه قدرتهایی آزاد شود. ممکن است چه قدرتهایی در گذشته آزاد شده باشد. حتما دلایل خوب و مهمی بوده که چرا این سنگ از هرم جدا شده است.
ما از خواندن نوشته های ادگار کایسس (Edgar Cayces) میدانیم که آتلانتیس بوسیله بد بکار بردن نیروهایی که از کریستالها آمد نابود شده است. آیا این امکان وجود دارد که هرم یک قسمتی از این چرخه انرژی بوده باشد؟ اگر بله، پس این سنگ برای جلوگیری از نابودیهای دیگر برداشته شده است.
اگر این هرم واقعا یک ماشین است که منتظر روشن شدن باشد، چگونه میتوانیم بفهمیم که عملکرد اصلی آن چه بوده است و آیا هنوز کار میکند یا نه؟ علاوه بر اینکه این سنگ از هرم بزرگ جدا شده است، تغییرات دیگری نیز در هرم وجود داشته (سایش و فرسودگی بر اثر زمان و تغییرات جوی و همچنین بدلیل بلند بودن مورد اصابت صاعقه قرار میگیرد و آسیبهایی به هرم رسیده است).
این احتمال وجود دارد که هر کدام از این تغییرات باعث تغییر عملکرد این هرم شود. اگر هدف از کامل کردن هرم، راه اندازی این ماشین باشد، خیلی از سوالات مربوط به آن بدون جواب است و از آنجایی که هیچ راهی برای پیدا کردن عملکرد این ماشین و اینکه کدام قسمتهای هرم باعث این عملکرد میشود، ما نمیتوانیم مطمئن باشیم که هرم بدرستی کار میکند.
فقط میتوانیم امیدوار باشیم که یک روز بتوانیم آنقدر علممان در این مورد افزایش یابد که بتوانیم طبیعت واقعی هرمها را پیدا کنیم تا بتوانیم به این سوالات جواب دهیم. تا آن زمان بهتر است با نیروهایی که آنها را نمیشناسیم، درگیر نشویم.
در مورد وسایل درون اهرام تا به حال هیچ کس لیست دقیقی از آن نتوانسته ارائه دهد و به عبارتی بهتر کشفیات اهرام تا الان قطره ای از موجودی داخل آن بوده . تاریخ شناس عرب به نام محمد المقریضی در کتاب خود به نام هیتات می نویسد .. کسی که هرم می ساخت در قسمت غربی آن که دارای سنگهای گرانیتی غربی بودند حدود سی مخزن و اتاق برای خزاین در نظرگرفته و این اتاقها به وسیله هزاران هزار وسیله مختلف از الماسها گرفته تا مجسمه های محکم و طلسم های عجیب محافظت می شود . سازنده هرم جانب شرقی را نیز بنا کرد و بر روی دیواره های آن نقش آسمان و سیارات را کشید و در کنار این اشکال اسرار نجوم را به همراه معانی آنها نوشت و در این نوشتار ستارگان و سیارات را مشخص کرد . سازندگان هرم کاهنان مرده را درون سنگهای گرانیتی بزرگ می گذاشتند و در کنار هریک آثار هنری شان را قرار می دادند . سازندگان هرم هیچ جایی را بدون استفاده نگذاشتند و در جاهای دیگر هم هدایای خدایان را به عنوان ذخایر بزرگ برای آیندگان به یادگار گذاشتند که انبوهی آنها قابل شمارش نبود . المقریضی در کتابش در مورد محافظت از خزاین چنین می نویسد : سازنده هرم برای اینکه گنجها از دست دزدان در امان بماند در آستانه هر در مجسمه هایی گذاشته است که با هر حرکت کوچکی ضربات سنگینی به سر داخل شونده وارد می کند و همانجا می کشدش . این مجسمه ها معمولا گرز یا زوبین دستشان است . در جایی دیگر ماری وجود دارد که وارد شونده را بلافاصله با زهر خود از پا در می آورد . در جایی دیگر مجسمه هایی بر روی صندلی نشسته اند که با وارد شدن کسی سریعا انعکاس نور قوی برقرار می کنند و وارد شونده تا به خود بجنبد با گرز به سرش می کوبد . در هرم سوم هم با وارد شدن به اتاقها یک دفعه زیر پایش خالی می شود و به گودالی بی انتها می افتد . در برخی دیگر از نقاط هم به محظ باز شدن در اشعه ای خاص به بیرون می تابد که باعث کشته شدن شخص می شود . در مورد روشنایی اهرام هم بگویم دکتر لوییس آلوارز برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1988 در مورد اهرام دست به تحقیقاتی زد و در این تحقیقات نتیجه گرفت که هر ذزه از نور خورشید یا انعکاس آن زمین را تحت تاثیر فرار می دهد ولی این تاثیرا با برخورد به زمین و خاک اثر خود را از دست می دهد . با محاسبات او در هر متر مربع در ثانیه ده هزار پروتن برخورد می کند ولی بخش بسیار کوچکی از آن به عنوان انرژی وارد زمین می شود . آلوارز دستگاه ضبط مغناطیسی را درون هرم گذاشت و آن را به کامپیوتر وصل کرد و با کمال تعجب ثابت شد که این انرژی در آنجا هرز نمی رود و استفاده می شود !!!!!!!!! با این تدبیر به این نتیجه می رسیم که مصریان در هزاران سال پیش محاسباتی را که الان کامپیوتر های ما انجام می دهند انجام می دادند!!
بعد از این تاریخ اتاقها و دهلیزهای جدیدی در اهرام کشف شد . هرچند که تا الان می گویند خئوپس سازنده اهرام بوده ولی هیچ سند ومدرکی در این رابطه وجود ندارد ولی نظریه ای هم می گوید اهرام قبل از طوفان نوح ساخته شده است . در کتیبه ای که در اهرام پیدا و ترجمه شد چنین نوشته است :» من پادشاه شما سائورید زمانی این اهرام را ساختم که مصلحت شما را در آن دیدم . این بنا را هیچ کس نمی تواند از بین ببرد هرچند که تخریب سریعتر از ساخت است ولی من این را ساختم که این قانون را لغو کنم . من این اهرام را با چیزهایی ساختم که هیچ وقت تخریب نمی شود » با محاسباتی که بر روی این کتیبه شد عمر آن را قبل از طوفان بر آورده کردند .
هنوح کیست ؟
هنوح یکی از پیامبران است که اسم او در زبان عبری به معنای سنگ صبور است . موسی او را از ده جد اعلای خود می داند و به اظهار موسی هنوح حدود 969 سال و قبل از طوفان نوح عمر کرده است او اولین کسی بود که مطالب زمان خود را بر روی لوحه های سنگی حک کرد . نوشته های هنوح در نزد یهودیها کاملا مقدس است ولی مسیحیان بر روی آن اختلاف دارند ولی دو کلیسای معروف اسلاو و اتیوپی آن را تایید کرده اند . هنوح در 5 قسمت اول کتابش از محکمه ای خبر می دهد و در بخشهای 17 تا 36 از دنیاهای دیگر آسمان از آسمان برایشان نقل شده است سخن گفته است و نهایتا در بخش 72 تا 82 از خورشید ، ستارگان ها و سیارات قابل زیست اطلاع می دهد . در بخشهای 37 تا 71 از وحی پیامبران و پیامهایی که کرات و …. سخن می گوید . به غیر از این بخشها هنوح خبر طوفان سهمگینی را به فرزندش به نام متوشلاح می دهد و در آخر هم از سفرش به آسمان با وسیله ای آتشین صحبت می کند . متن زیر از کتاب هنوح گرفته شده است : من پیامبر شما هنوح برگزیده خدایان هستم و برای عروج به آسمان به همراه فرد برگزیده خدایان که عزیز ترین فرشته نزد اوست به سفر آسمانی می روم ( توجه داشته باشید که شبیه این داستان را مسلمانان در مورد محمد هم می گویند ) هنوح اولین دیدارش را با فرشتگان یا همان فرستاده های فضایی این چنین تعریف می کند : تنها در خانه نشسته بودم ناگهان دو شخص تنومند در مقابلم ظاهر شدند که تا آن روز مانندشان را ندیده بودم . صورتهایشان مثل خورشید می درخشید و لباسی عجیب به تن داشتند . آنها با من به گفتگو پرداختند و گفتند جسور باش امروز با ما به آسمان سفر خواهی کرد و این امر خداوند است . اینک به اعضای خانواده ات بگو که دیگر باز نخواهی گشت . به این ترتیب هنوح به آسمان می رود و در آنجا با فرشتگان آشنا می شود . بعد از رفتن او به آسمان سریعا خواندن و نوشتن یاد می گیرد و موظف می شود که فرامین الهی را برای مردم بنویسد و از جانب خدا دستور داده می شود که : هنوح بخوان به نام پروردگارت و بنویس برای مردم تا هدایت شوند . (شباهت عجیبی بین او و داستان محمد وجود دارد ) به این ترتیب هنوح 360 کتاب را که میراث خدا بر انسانهاست می نویسد و به وسیله فرشتگان به زمین باز می گردد تا آنها را در اختیار متوشلاح فرزندش قرار دهد . » از کتاب های هنوح هنوز تعدادی در دنیا وجود دارد و در موزه ها نگهداری می شود «
اسرار سنگ گمشده هرم بزرگ خوفو
وقتی شما به بالای هرم بزرگ نگاه میکنید، میبینید که نوک آن گم شده است. سر آن مسطح است و مانند بقیه هرمها نوک تیز نیست و به بالا اشاره نمیکند. معمولا وقتی یک هرم بنا میشود، قسمت بالایی آن (capstone) یا سنگ بالا، آخرین چیزی است که روی آن قرار داده میشود. مهمترین قسمت آن شناخته میشود و از سنگهای ویژه یا حتی طلا ساخته میشود. این سنگ معمولا بسیار پرزرق و برق است.
آیا هرم بزرگ همیشه بدون سنگ بالا بوده یا اینکه دزدیده شده یا خراب شده یا…. ؟ هیچکس نمیداند. حتی در گزارشات از این هرم در زمانهای باستان (حتی پیش از میلاد مسیح) این سنگ فاقد سنگ بالایی بوده است. این امکان وجود دارد که ساخت سنگ بالا هیچوقت به پایان نرسیده باشد. امکان دیگر این است که چون این سنگها معمولا از طلا ساخته میشوند، اولین چیزی بوده اند که به سرقت میرفتند. تنها مشکل این است که این سنگ بسیار بزرگ خواهد بود. اگر از این هرم بالا روید، در فضای بالای آن براحتی میتوانید حرکت کنید همانطور که بسیاری این عمل را انجام داده اند. در هر جهت در حدود 30 فوت است (مربعی به ابعاد 10متر). پس این سنگ باید بسیار بزرگ و سنگین بوده باشد. همچنین در بالای قله چیزی شبیه به دکل یا میله پرچم میبینید که در واقع در سال 1874 توسط دو ستاره شناس در آنجا قرار داده شده که مکان اصلی نوک قله هرم را نشان دهد (در صورتی که به پایان میرسید). در پشت یک اسکناس 1 دلاری شما هرمی با بالای مسطح را میبینید. هیچکس نمیتواند توضیح دهد که چرا هرم بزرگ باید بدون سنگ بالایی ساخته میشد.
این یک داستان جالب است که به دیداری از بالای هرم بزرگ مربوط میشود. توریستهای بسیاری به بالای هرم بزرگ رفته اند که یک مسافرت آسان هم نیست. یکی از این افراد آقای سر سیمونز بود (Sir Siemens) که یک مخترع بریتانیایی بود. او با دو راهنمای عربش به بالای هرم رفت. یکی از راهنمایان به این نکته اشاره کرد که اگر آنها دستشان را با انگشتان گشوده بلند کنند میتوانند یک صدای زنگ زیر را بشنوند. سیمونز انگشت سبابه خود را بلند کرد و یک احساس خارش و سوزش نامحسوس در آن قسمت احساس کرد، همچنین وقتی تلاش کرد از بطری شرابش بنوشد، یک شوک الکتریکی دریافت کرد. وی بدلیل دانشمند بودنش به ابتکار جالبی دست زد. او یک روزنامه را مرطوب کرد و به دور بطری شراب پیچاند تا آن رابه یک بطری لیدن (leyden jar) (فرمی بسیار ابتدایی از خازن) تبدیل کند. وقتی که آن را بالای سر خود نگاه داشت، بوسیله نیروی الکتریکی شارژ شد. و جرقه هایی از بطری خارج شد. یکی از راهنمایان سیمونز ترسید و فکر کرد که او در حال انجام جادوگری است و به او حمله کرد که او را متوقف سازد. وقتی سیمونز متوجه شد، بطری را به سمت راهنما گرفته و به او شوکی داد که پرتش کرد و او را بیهوش ساخت. وقتی راهنما بهوش آمد فریاد زنان از هرم پایین رفت. اما چه حادثه طبیعی در بالای هرم بزرگ باعث ایجاد چنین اثر و نیروی الکترو استاتیکی شده است. یقینا بسیار جالب خواهد شد اگر بتوان بر بالای هرم بزرگ آزمایشات فیزیکی انجام داد.
هیچ سنگ بالایی برای هرم بزرگ نیست
توسط یک پژوهش گر همکار
در یک اعلام غیر منتظره، دولت مصر نقشه هایش برای قرار دادن سنگ بالایی (Capstone) برای هرم بزرگ، به عنوان بخشی از جشن هزار ساله شان را لغو کرد.
قاهره، مصر، (اسوشیتد پرس – AP) در طی اعلام این خبر به افکار عمومی، دولت در پنجشنبه 16 دسامبر 1999 نقشه هایشان برای قرار دادن این سنگ، که از روکش طلا ساخته شده بود، برای جشن هزار ساله را لغو کرد.
مصر برنامه ریزی کرده بود که سال جدید را با قرار دادن یک کپ استون (سنگ بالایی) با روکش طلایی بر روی هرم بزرگ، به عنوان مقبره ای برای پادشاه چیوپس (Cheops) (حدود 4500 سال پیش)، شروع کند.
این سنگ با ارتفاع 30 فوت (تقریبا 10 متر)، قرار بود در نیمه شب 31 دسامبر، بوسیله هلیکوپتر بر روی این هرم قرار داده شود تا آن را دوباره کامل گردانند.
وزیر فرهنگ و تاریخ، فاروق حسینی، هیچ دلیلی برای لغو این برنامه ارائه نداد. اما گفت که این تصمیم بر اساس مشکلات تکنیکی که ممکن است باعث خراب شدن آن لحظه شود، گرفته شده است.(گرفته شده از گزارشگری EMENA)(Egypt’s middle east news agency)
جشن هزار ساله مصر، همچنین شامل یک کنسرت 12 ساعته در پای هرم جیزه(Giza) بود که 1000 اجرا کننده داشت. مصر، که فرهنگ و تاریخش به 6000 سال پیش برمیگردد، این جشن را برای شروع هفتمین هزاره برپا کرده بود.
یکی از دلایل لغو این عمل (قرار دادن کپ استون بر روی هرم بزرگ)، ترس از تروریست گزارش شده است. گفته میشود که ممکن است تروریستها با سرنگون کردن هلیکوپتر باعث آسیب رسیدن به هرم بزرگ شوند. اما آیا این دلیل اصلی است؟ همچنین شایعاتی جود دارد که سرنگون شدن هواپیمای پرواز 990 (در سال 1999 یکی از هواپیما های مصری سقوط کرده بود) نیز به گونه ای بر این تصمیم نقش داشته است. آیا افرادی هستند که به دلایلی میخواهند مانع قرار دادن این سنگ بر روی هرم بزرگ شوند؟ به چه علت؟ چه چیزی باعث ایجاد این ترس شده است؟
این باور در عده ای وجود دارد که هرم بزرگ در واقع یک ماشین است. یک ماشین که بوسیله کامل شدن، روشن میشود. ماشینی که بوسیله طبیعتش میتواند میزان سطح آگاهی روحانی و معنوی زمین و ساکنانش را بوسیله افزایش سطح ارتعاشات، افزایش دهد.با توجه به حجم زیاد تحقیقات و کتابهایی که پیرامون قدرت و انرژی هرمها، این چیز بعیدی نیست. به نظر میرسد که این شکل (شکل هرمی) به تنهایی قادر به اصلاح و تغییر اجسام طبیعی است.
افراد بسیاری به دنبال آن بوده اند. و ما نمیتوانیم بفهمیم که چه اتفاقی ممکن بود بیافتد، اگر هرم کامل میشد. شاید بهتر باشد که هیچوقت نفهمیم. چون ما نمیدانیم ممکن است چه قدرتهایی آزاد شود. ممکن است چه قدرتهایی در گذشته آزاد شده باشد. حتما دلایل خوب و مهمی بوده که چرا این سنگ از هرم جدا شده است.
ما از خواندن نوشته های ادگار کایسس (Edgar Cayces) میدانیم که آتلانتیس بوسیله بد بکار بردن نیروهایی که از کریستالها آمد نابود شده است. آیا این امکان وجود دارد که هرم یک قسمتی از این چرخه انرژی بوده باشد؟ اگر بله، پس این سنگ برای جلوگیری از نابودیهای دیگر برداشته شده است.
اگر این هرم واقعا یک ماشین است که منتظر روشن شدن باشد، چگونه میتوانیم بفهمیم که عملکرد اصلی آن چه بوده است و آیا هنوز کار میکند یا نه؟ علاوه بر اینکه این سنگ از هرم بزرگ جدا شده است، تغییرات دیگری نیز در هرم وجود داشته (سایش و فرسودگی بر اثر زمان و تغییرات جوی و همچنین بدلیل بلند بودن مورد اصابت صاعقه قرار میگیرد و آسیبهایی به هرم رسیده است).
این احتمال وجود دارد که هر کدام از این تغییرات باعث تغییر عملکرد این هرم شود. اگر هدف از کامل کردن هرم، راه اندازی این ماشین باشد، خیلی از سوالات مربوط به آن بدون جواب است و از آنجایی که هیچ راهی برای پیدا کردن عملکرد این ماشین و اینکه کدام قسمتهای هرم باعث این عملکرد میشود، ما نمیتوانیم مطمئن باشیم که هرم بدرستی کار میکند.
فقط میتوانیم امیدوار باشیم که یک روز بتوانیم آنقدر علممان در این مورد افزایش یابد که بتوانیم طبیعت واقعی هرمها را پیدا کنیم تا بتوانیم به این سوالات جواب دهیم. تا آن زمان بهتر است با نیروهایی که آنها را نمیشناسیم، درگیر نشویم.
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
اهداف موجودات بیگانه
.
موجودات بیگانه تا قبل از انفجار اولین بمب اتمی همواره اعمال بشر را دورا دور زیر نظر داشتند و این ماجرا تا آنجا که مدارک تاریخی نشان می دهد به هزاران سال پیش باز می گردد. اما پس از انفجار اولین بمب هسته ای، آنان دریافتند که این کودکان نادان (منظور آنان انسان است) دیر یا زود با آنچه که اختراع کرده اند هم خود رانابود خواهند کرد و هم کره زمین را و چنین حادثه وحشتناکی نتایج ویرانگری نیز بر منظومه شمسی و در مجموع کهکشان خواهد گذاشت، لذا قبل از آنکه مجبور به دخالت مستقیم شوند، برای جلوگیری از چنین حادثه ای می بایست راه حلی پیدا کنند.
مطالب بالا بخشی از مصاحبه خانم “دلورس کانن” است که در برنامه شبانه رادیو “C2C ” شرکت کرد و به سوالات مجری برنامه “جورج نوری” ، در رابطه با موجودات بیگانه و اهداف آنان در کره زمین و همچنین نوستروداموس پاسخ گفت.
اما قبل از آنکه به مصاحبه بپردازیم ، مایلم قدری بیشتر راجع به این محقق ارزشمند و تجربیاتش بدانیم. خانم “دلورس کانن” ، احاطه وسیعی بر تاریخ و تمدن شرق خصوصا ایرانیان باستان (سومریان) دارد و ظاهرا در زمانی که ۵۰ ساله بود، در حالی که در حالت هیپنوتیزم قرار گرفته بود با روح نوستروداموس ارتباط بر قرار می کند و حقایق بسیار مهم و خارق العاده ای توسط وی به او داده میشود که همین حادثه سر آغازی برای تحقیقات گسترده وی می باشد . او همچنین آشنایی کامل به یافته های علم روانشناسی خصوصا کتبی که پروفسور” جان مک” در رابطه با ” ربوده شدن انسانها توسط موجودات فرازمینی” نوشته است، داشته و تاریخ ادیان جهان و رابطه آنان با دوران پایانی یا آخر زمان، را عمیقا بررسی کرده و کتابهایی نیز در این باب نوشته است. آثار وی به بیش از ۲۰ زبان مختلف ترجمه شده و جزو پر فروشترین کتابهای جهان است.
خانم کانن می گوید: بر اساس نوشته های اولین کتابی که راجع به چگونگی خلقت انسان است بنام گیلگمش که متاسفانه آنرا افسانه می نامند، موجوداتی بیگانه ۴۵۰هزار سال پیش از آسمان به زمین می آیند (البته با کتیبه ها و الواحی که تدریجا از زیر خاک بیرون آمد نام آنان “آنوناکی” ، بوده واز کره ای بنام “نیبیرو” ، که در مداری متفاوت از دیگر کرات منظومه شمسی قرار دارد همراه با ۵ سیاره دیگر و خورشیدی تاریک هر ۳۶۰۰ سال یکبار به دور منظومه شمسی گشته و از میان کرات ژوپیتر و مریخ ، می گذرد ودر نتیجه چنین واقعه ای و تاثیرات حوزه مغناطیسی آن به کرات منظومه شمسی خصوصا کره زمین حوادث غیر مترقبه ای مانند زلزله ، سیل، طوفان و سونامی های عظیم را سبب میگردد، همچنین توضیح داده شده زمانی که ، کره “نیبیرو” میان دو سیاره ژوپیتر و مریخ است ، سفاین عظیم آنان به طرف کره زمین فرستاده میشوند ، تا وضعیت بشررا از نزدیک بررسی کنند. آنان “آنوناکی” ها در۰ ۱۵ هزار سال پیش حیات هوشمند مانند خود را اما قدری متفاوت در کره زمین بوجود آور د ند. در ابتدا آنها دست به آزمایشات ژنتیکی گسترده ای زدند و سپس شرایط و ملزومات حیات از جمله گیاهان ، میوه جات و جانورانی مانند گاو، گوسفند و…. را که در زمین وجود نداشت را با خود به کره زمین آوردند ، گفته میشود که گروهی از حیوانات عظیم الجثه و وحشی که خطر بلقوه ای را برای موجودیت انسان فراهم می کردند را نیز از سر راه خود برداشته و نابود کردند.
آنان اولین موجود که از نظر دی.ان.ای. به انسان نزدیک بود، یعنی نوعی میمون(هومو ارکتوس) را انتخاب کردند و آزمایشات خود را برای بوجود آوردن انسان آغاز کردند، مدت زمان بوجود آوردن انسان کامل یا بعبارتی انسان امروزی پروسه ای طولانی بود زیرا در ابتدا انسانها با نقص عضو بوجود آمدند ونتیجه مطلوب بدست نمی آمد،سرانجام تصمیم می گیرند که دست به یک عمل ژنتیکی بزرگتری بزنند، یعنی آمیخته ای از دی.ان.ای. خود و انسان، و ظاهرا نتیجه مطلوب تدریجا حاصل میشود.
خانم کانن ادامه داده و می گوید: در آغاز قرار بود عمر انسان بسیار طولانی باشد، بیماری وجود نداشته باشد، ظاهرا برای مدت کوتاهی نیز این امر اجرا شد ولی این طرح با مخالفت رهبران آنوناکی مواجه شد و همه چیز تغییر کرد، عمر انسان کوتاه شد و بیماریها نیز تدریجا راه خود را برای نفوذ بر سلامت انسان پیدا کردند.
آنوناکیها سپس بر اساس قوانینی که از آن پیروی می کردند قانون حق انتخاب آزاد ، را برای ارتباط میان خود و بشر تایین می کنند به این معنی که هیچگاه در امور زندگی انسان دخالت نکنند و بقولی سرنوشت بشر را بخود بشر واگذار کنند و پس از آموزش های اولیه مانند یاد دادن زبان برای ارتباط بر قرار کردن ، نوشتن و کشاورزی، و ….کره زمین را ترک کردند. ناگفته نماند که “آنوناکی ها”، به کرات بیشمار دیگری نیز رفته بودند و بعبارتی کره زمین اولین تجربه آنان بحساب نمی آمد، در بعضی کرات فقط یکنوع موجود انسانگونه خلق کردند، یعنی یک رنگ و یک نژاد و در بعضی کرات آنان اجازه حق انتخاب آزاد را به موجوداتش ندادند و ظاهرا کره زمین به شکل کره ای استثنایی در کهکشان راه شیری به حساب می آید و دلیل آن نیز بخاطر وجود نژادهای گوناگون بارنگ پوست متفاوت است. کانن می گوید: پس از فراز ونشیبهایی که در ماجرای خلقت انسان پیش آمد و حوادث بیشماری که در ادوار مختلف اتفاق افتاد و حتی یکبار یکی از رهبران پر قدرت “آنوناکی” بنام “انلیل” پس از مشاهده بی رحمی و وحشیگری انسان ، بطور منفرد جدا از خواست و قوانین گروهی، تصمیم به نابودی انسان می گیرد و طوفان عظیم نوح را بوجود می آورد. اما زمانی کوتاه قبل از بوجود آوردن طوفان، برادر او بنام “انکی” که وی نیزیکی دیگر از رهبران پر قدرت “آنوناکی” ، محسوب می گردید بشکل مخفی ، فردی را انتخاب می کند بنام نوح ( که البته نام دقیق نوح در کتاب گیلمگش نامی سومری است (اما مسیحیان و مسلمانان نام نوح را بر وی نهاده اند) کشتی عظیمی برای او فراهم می آورد که در آن دی.ان.ای. دیگر موجوداتی که لازمه حیات دوباره بودند را نیز در کشتی جا سازی می کند تا بقولی حیات بطور کامل از بین نرود.
خانم کانن ، می گوید، پس از این حادثه اختلافات بزرگی میان رهبران آنوناکی بر سر سرنوشت انسان بوجود آمد و خود سبب جنگهای عظیمی در کره نیبیرو و در کره زمین گردید، آنان تصمیم گرفتند که برای کنترل بهتر انسانها و ترساندن آنان از یک قدرت بزرگ چنانچه خود نیز از آن قدرت که همانا خدای کائنات می باشد، ادیان را بوجود آورند تا بشر همواره بدنبال نیکی و خوبی بوده و با بدی و پلیدی در حال ستیز باشد. بدین گونه ادیان بوجود آمدند اما تدریجا همین امر خود باعث جنگها و خونریزیهای بیشمار و و یرانی های گسترده دیگری گردید که متاسفانه تا به امروز نیز ادامه دارد، با وجودیکه در تمامی کتب مذهبی از یک خداوآفریدگار صحبت شده همواره جنگ بر سر آنکه خدای که بهتر از خدای دیگری است ادامه دارد.
کانن می گوید : این دخالت غیر مستقیم سبب گردید تا انسانها قدری آرام تر گردند. در کنار مسائلی که آنان با آن سروکار داشتند علم نیز تدریجا جای خود را باز می کرد و بشر تدریجا توانایی های هوشمندانه خود را بکار می گرفت ، طبعا فراز و نشیبها و تأثیراتی نیز علم ، در اخلاقیات انسانها می گذاشت، تاثیراتی که مثبت و در مواقعی منفی، ولی این سیر کماکان ادامه پیدا کرد. در این میان خوی جنگ طلبانه انسان گریبانگیرش است و خود سبب جنگها و ویرانگری میشود، جنگ جهانی اول و پس از ۲۳ سال جنگ جهانی دوم، تا آنکه اولین انفجار هسته ای اتفاق افتاد و در این زمان بود که موجودات بیگانه می بایست وارد عمل می شدند و برای جلوگیری از نابودی کامل بشریت آنهم بدست خود او اقدامی عاقلانه که در ضمن دخالت مستقیم هم نباشد انجام می دادند. لذا مشاورات طولانی در میان رهبران موجودات فرازمینی آغاز گشت تا آنکه…..
درگزارش پیش در رابطه با اهداف موجودات فرازمینی ، به جایی رسیدیم که اولین انفجار هسته ای اتفاق افتاد و موجودات بیگانه در یافتند که انسان را دیگر نمیتوان به حال خود گذاشت و برای جلوگیری از اقدامات بعدی که به نابودی خود ومحیط زیست منجرمی گردد باید دست به اقدام زد، اما چگونه اقدامی که دخالت مستقیم به حساب نیاید.
خانم دلورس کانن ، می گوید آنها در مکانی که از آن بنام ” شورای موجودات کیهانی” نام برده میشود، مشغول به مشاوره می گردند و در نهایت، تصمیم میگیرند که اگر قرار است اقدامی صورت گیرد، می بایست بدست خود انسان صورت پذیرد و ما مستقیما دخالتی نداشته باشیم، لذا اقدامی که توسط آنان صورت می گیرد به این شرح توضیح داده شده است ، درخواستی مبنی بر نجات کره زمین به تمام کراتی که در آنها حیات وجود دارد ارسال می گردد و در آن درخواست ذکر شده است که برای نجات کره زمین ما احتیاج به روح یا داریم که به کره زمین فرستاده شوند و این ارواح ماموریت دارند که در نطفه هایی که قرار است بدنیا بیایند دمیده شوند و پس از رشد کافی, انسانها را از خطری که در انتظارشان است آگاه کنند.
دلورس ادامه داده و میگوید گروه کثیری از ارواح بطور داوطلب انتخاب شدند ، توضیحا این ارواح می بایست دارای کارمای منفی نباشند، بدین معنی که ارواحی که در این ماموریت شرکت می کنند سالم و پاک باشند تا بتوانند این ماموریت دشوار را بخوبی انجام دهند، در این راه خداوند کائنات نیز ارواحی را که برای اولین بار از جانب او به هستی آمده بودند را برای این ماموریت دشوار انتخاب کرده و می فرستد. خانم کانن ، توضیح مید هد که براستی کره زمین یکی از دشوارترین و پیچیده ترین کره در کائنات محسوب می گردد، ابتدا ,ارواحی که داوطلبانه به کره زمین آمدند در جای اولیه خود بسیار راحت بودند و بقولی در کراتی زندگی می کردند که جنگ و خونریزی وجود نداشت و اغلب در صلح و صفای کامل زندگی می کردند و فقط برای کمک به بشریت و کره زمین این راه دشوار را انتخاب کرده بودند.
ماموریت آغاز می گردد و تقریبا از سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ میلادی ارواح ماموریت یافته در نطفه ها قرار میگیرند و زاده میشوند. در حقیقت این گروه در حال حاضر در محدوده سنی ۵۹ تا ۴۹ ساله میباشند. اما متاسفانه گروه اول با مشکلات بیشماری برخورد کردند و به جایی که آمده بودند از آن راضی نبودند، این گروه افراد بسیار حساسی بودند و از جنگ و خونریزی بیزار و آنها آغلب می خواستند به خانه خود باز گردند، گروه بیشماری از این گروه سنی یا دست به خودکشی می زنند و یا دچار بیماریهای روحی و روانی میشوند ، این گروه به اطرافیان خود دائم می گویند که آنها به کره زمین تعلق ندارند و نام سیارات متفاوت را بر زبان می آورند، به دلیل عدم تطبیق با محیط، گروهی معتاد به مشروبات و یا داروهای مخدر گشتند، این جماعت اغلب افسرده هستند . اما ماموریت در اینجا خاتمه نیافت و گروه دوم یا ارواح گروه دوم عازم زمین گشتند، این افراد در حال حاضر در محدودۀ ۴۰ تا ۲۰ ساله هستند، این گروه انسانهای مثتبی هستند، بسیار هوشیار و دقیق و از انرژی زیادی برخوردارند، براحتی میتوان انرژی زیاد آنان را تشخیص داد، این گروه علاقه ای به تشکیل خانواده و بچه دارشدن ندارند، آنها مایلند هدفشان یا ماموریتشان را زودتر انجام داده و به خانه باز گردند (یعنی به کره مبدا باز گردند) این گروه مایلند در خود فرو روند ,انسانهایی با آرمان و آزاد اندیشند و مدام از خطراتی که زمین را تهدید می کند سخن می گویند. خانم کانن ادامه داده و می گوید: مهمترین گروه ، گروه سوم هستند، زیرا این گروه می روند که کار را یکسره کنند، بدان معنی که آنان مخالف سرسخت آلودگی محیط زیست ، جنگ و خونریزی و حتی انرژی هسته ای هستند، این گروه ,کودکان فعلی هستند که از آغاز سال ۲۰۰۰ به کره زمین آمده اند و اغلب ” ایندیگو” یا “استار چایلد” نامیده میشوند. دی.ان.ای. متفاوتی دارند، دارای اطلاعات وسیع هستند، از مواد شیمیایی در غذاها بیزارند و اغلب مایلند بیماران را شفا دهند و یا در آینده آنان, راه حل و درمان برای اغلب بیماریها را کشف کنند. دانشمندان اخیرا اعلام کرده اند که دی.ان.ای. انسان با دی.ان.ای. ۲۰ سال پیش او تغییر کرده است، اغلب این بچه ها بدنشان در مقابل بیماریها ی رایج مقاوم تر از نسلهای پیشین است و همچنین قدرت یادگیری آنان سریعتر از نسلهای پیشین میباشد.
دلورس کانن قدری بیشتر از خصوصیات گروه سوم می گوید : گروه سوم همین بچه های کنونی هستند و خیلی زود حوصله شان سر می رود ، زیرا همه چیز را می دانند و در صورتیکه این بچه ها بی تاب میشوند، نباید به آنها دارو داد و آنان را بیمار خطاب کرد, بهتر آنست که آنها را از دیگران جدا نمود و انرژی آنان را کانالیزه در کارهای دیگر کرد، بعنوان مثال پروژ ه ای را به آنان بدهید تا انجام دهند. وی همچنین می گوید این کودکان خیلی زود فارغ التحصیل خواهند شد و برای انجام ماموریت خود گروهای اجتماعی مثبتی تشکیل خواهند داد، بعنوان مثال چگونه از انرژی طبیعی مانند ، خورشید، باد و آب استفاده کرد و….. گروه جدید از دیگر گروهها متفاوتتر هستند و دقیقا می دانند برای چه منظوری در کره زمین بسر میبرند.
در این بخش خانم کانن ، در جواب مجری برنامه که پرسیده است ، گروه چهارم چه افرادی خواهند بود، می گوید : گروه چهارمی در کار نیست ، زیرا همه این برنامه ریزیها بمناسبت فرا رسیدن سال ۲۰۱۲ است و اتفاقاتی که در انتظار بشر است. کره زمین در سال ۲۰۰۳ وارد مکان و بعد جدیدی در کهکشان شد, این حادثه برای اولین بار برای کره زمین رخ داده است این واقعه به این معنی است که قوم مایا ، بدرستی از آن سخن گفته، مرحله قدیم کره زمین، و مرحله جدید است ، منظور اصلی آنان از مرحله جدید همان بعد جدیدی است که کره زمین وارد آن شده است, کره قدیمی یعنی جنگ وخونریزی، زلزله ، آتشفشان، سونامی، سیل ودیگر بلایای طبیعی و گروه جدید به معنای صلح و آرامش فصلی نو برای کره زمین پس از پالایش که منظور آن پس از سال ۲۰۱۲ میباشد به این کره آمده اند.
دلورس کانن می گوید: نمی دانم چرا هالیوود سال ۲۰۱۲ را با اتفاقات شوم و فاجعه بار نشان داده است، در صورتیکه کره زمین نیز مانند هر چیزی که در طبیعت وجود دارد دارای فصول متفاوت میباشد و به عبارتی ما فصل زمستان راطی می کنیم و به فصل بهار می رسیم. در کتاب انجیل هم به این دوران اشاره شده و در بخشی انجیل آمده است، “بهشتی نو بر زمین”.
خانم دلورس کانن ادامه داده و می گوید; تمام کراتی که در کهکشان راه شیری دارای حیات میباشند و خداوند کائنات، همه شاهد و منتظر این ماجرا و فرا رسیدن سال ۲۰۱۲، در کره زمین هستند و بی صبرانه می خواهند بدانند که آیا براستی بشر از پس این آزمایش بزرگ بر می آید یا خیر؟
در بخش دیگری از مصاحبه ، جورج نوری ، مجری برنامه می پرسد: چگونه میتوان از دست این گروهی که طمع و آزشان ، خون انسان را در شیشه کرده خلاص شد، زیرا آنان هستند که در حال حاضر قدرت مطلقه و شیطانیشان حاکم بر کره زمین است؟ خانم کانن می گوید: این گروه چه بخواهند و چه نخواهند در زمین قدیمی ، بجا خواهند ماند و به شکلی نابود خواهند شد. جورج نوری ، سپس راجع به پیش بینی های نوستروداموس می گوید و آنکه در دوران آخر زمان “دجال” خواهد آمد یا آنکه حوادث دیگری اتفاق می افتد؟ دلورس در جواب می گوید: در حالت خلسه و هیپونتیزم با روح وی، نوستروداموس ارتباط بر قرار کردم و سوالات زیادی از جمله راجع به “دجال” کردم. او گفت : اگر انسان به تمام کمک هایی که از دیگر سو به او میشود پشت کند و توجهی بدانها نکند، بدترین حالات یعنی پیش بینی های کتب مذهبی از جمله قران وانجیل راجع به آخر زمان بر سر او نازل خواهد شد. بدین معنی که دجال خواهد آمد و پس از چند سالی کشته خواهد شد و پس از مرگش جنگ و خونریزی و بلایای طبیعی مانند زلزله و طوفان همه چیز را زیر و رو خواهد کرد، همانطور که قبلا اشاره کردم موجودات بیگانه زحمات زیادی برای تغییر حوادث آینده به نفع بشریت کشیده اند تا شاید بشر از خواب بیدار شود و چرخه حوادث آینده را به نفع خود دگرگون سازد، حال انتخاب با ماست ، یا راه درست و حق و یا راه باطل و نابودی!
خانم کانن در انتهای مصاحبه اش خاطر نشان می کند که اغلب مردم این روزها از فشار خون زیاد، سرگیجه ، افسردگی شکایت دارند، این حالات بخاطر وارد شدن کره زمین به بعد دیگر است ، بدین شکل که ما با انرژی جدیدی سروکار داریم که تدریجا اثرات آنرا تجربه می کنیم، به عقیده من این حالات طبیعی است و برای رهایی از این حالات از داروهای عجیب وغریب نباید استفاده کرد و بهتر است که از داروهای گیاهی که بطور طبیعی وجود دارند و در زمین می رویند استفاده کرد و ناگفته نماند که بزودی بدن انسان با شرایط جدید خود را وفق خواهد داد.
او راجع به مرگ می گوید: مرگ ، حادثه ای است که بسیار ساده انجام می پذیرد، نه دردی وجود دارد و نه هراسی، مرگ مانند عوض کردن صندلی می ماند, از روی یک صندلی بلند میشوید و بر روی صندلی دیگر می نشینید ، به همین سادگی.
پایدار باشید
اخطار منطقه 51
در صورت ورود از نیروی کشنده استفاده می شود
این منطقه نظامی سری به وسعت حدود ۱۵۰ کیلومتر مربع در ایالت نوادا و در نزدیکی دره مرگ واقع شده و به مدت بیش از ۵۰ سال مشکوک به انجام آزمایشهای فوق سری توسط نیروی هوایی آمریکا برروی تکنولوژیهای پیشرفته بوده است.
تاکنون فیلمها و کتابهای زیادی در مورد این تحقیقات تهیه شدهاند ولی نیروی هوایی آمریکا هرگونه دسیسه و انجام آزمایشهای سری در این منطقه را تکذیب کرده است. ولی از طرف دیگر فعالیتهای این منطقه ظاهراً آنقدر مهم هستند که دولت فدرال آمریکا هر سال با صدور یک فرمان لازمالاجرا این منطقه را از انجام آزمایشهای اجباری محیط زیستی معاف مینماید. یکی از آخرین محصولات این منطقه هواپیمای شکاری بوده که قابلیت مخفی ماندن از دید رادار را نیز دارد.
افراد زیادی سوگند خوردهاند که با چشم خودشان آزمایشهای مربوط به پرواز بشقابهای پرنده در این منطقه را نیز دیدهاند. فردی به نام باب لازار هم که ادعا میکند قبلاً برای نیروی هوایی در این منطقه کار میکرده، مدعی شده نیروی هوایی به طور فعال مشغول انجام مهندسی معکوس بر روی بشقاب پرنده ساقط شده در منطقه رازول نیومکزیکو در دهه ۵۰ میلادی است. او حتی مدعی است که جزئیات نیروی محرکه این سفینه نیز معلوم شده و تکنولوژیهای جدیدی نیز در این منطقه به طور سری در حال توسعه است که در صورت تکمیل آن یک جهش فنی و نظامی غیر قابل تصور برای آمریکا به دنبال خواهد داشت.
کتاب وینیچ کتابی دستنویس متعلق به قرون وسطی است که مشخص نیست با چه خط و زبانی نوشته شده است. بیش از صد سال است که بسیاری از افراد در سرتاسر دنیا برای شکستن کد این دست نوشته تلاش کردند ولی هیچکدام موفق به فهمیدن آن نشدند! تصاویری که در ورقهای باقیمانده از این کتاب دیده میشود نشان میدهد که کتاب در زمینه داروسازی و درمان بیماریها، ستاره شناسی و علوم رمز آمیز و پنهانی میباشد.
معماهاي بسيار زيادي در دنيا وجود دارد كه هنوز هيچ كس نتوانسته راز آنها را برملا سازد. در اين شماره به سراغ كتابي رفتهايم كه هيچ كس دقيقا نميداند چه وقت و توسط چه كس و به چه زباني و درباره چه موضوعي نوشته شده است. هر آن چه درباره اين كتاب نوشته شده تنها حدس و گمان است و بس!
در طول تاريخ رمزنگاري و كشف رمز، كمتر نوشتهاي به خلاقيت دستنوشته وينيچ وجود داشته است. اما آيا اين دست نوشته واقعا يك نوشته رمزي است يا تركيبي از حروف و علايم بيمعني؟
همزمان با پيشرفت دانش رمزنگاري و نفوذناپذير شدن رمزها در طول تاريخ، خلق روشهاي الهامبخشي كه سرشار از تفاسير خلاقانه باشد، كمتر و كمتر شده است. يكي از اين رمزهاي خلاقانه دستنوشته وينيچ است، كتابي قطور متعلق به قرون وسطي كه سرشار از شكلها و طرحهاي گياهان شفابخش، نمودارهاي ستارهشناسي، نقاشيهاي زيبا و البته نوشتههاي غيرقابل كشف است. عليرغم يك قرن تلاش از سوي برخي از بزرگترين رمزشناسان تاريخ، حتي يك كلمه از نوشتههاي مرموز اين كتاب رمزگشايي نشده است.
تا سال 1912 ميلادي اطلاعات اندكي درباره اين كتاب وجود داشت، زماني كه يك دلال كتاب به نام «ويلفرد وينيچ» آن را در صومعهاي در ايتاليا پيدا كرد تصور ميشد متعلق به امپراطور مقدس روم به نام رودولف دوم ميباشد.
در سال 2004 ميلادي، گوردون راگ، زبانشناس و متخصص رايانه از دانشگاه كيل انگليس، استدلال متقاعدكنندهاي را منتشر ساخت كه ادعا ميكرد اين دستنوشته در حقيقت بيمعني است. اين گفته وي در تضاد با گفته محققان قبلي قرار داشت. محققان قبلي اعتقاد داشتند الگوي طول لغات و تركيب نمادهاي اين نوشته، مشابه ساختارهاي كشف شده در زبانهاي واقعي است؛ تطابقي كه تكرار آن براي يك جاعل بسيار دشوار است. اما راگ نشان داد كه با استفاده از روشهايي كه براي رمزنگاران قرن شانزدهم شناخته شده بود، ساختن يك نوشته بيمعني مشابه چيزي كه در اين دستنوشته پيدا شده امكانپذير است.
در سال 2007، «آندرس شاينر» از دانشگاه يوهانسن كپلر اتريش نتايج مطالعه خود را در اين خصوص منتشر كرد كه تفسير راگ را تاييد ميكرد. وي كشف كرد كه مشخصات آماري اين دستنوشته با سخنان نامفهوم و بيمعني همخواني دارد.
با اين حال، در قديمي بودن اين دستنوشته، كوچكترين ترديدي وجود ندارد. در سال 2009 ميلادي آزمايشهاي راديواكتيو، سن اين كتاب را مربوط به ميانههاي قرن پانزدهم تعيين كرد. اگر اين كتاب اندكي جديدتر بود، در جعلي بودن آن هيچ شكي وجود نداشت. شاينر ميگويد: «اين موضوع، جعلي بودن كتاب را رد نميكند، اما باعث ميشود كه اثبات اين مطلب كه اين نوشته معنايي دارد يا خير، از نظر رياضي غيرممكن باشد.» در هر صورت كتاب وينيچ كتابي دستنويس متعلق به قرون وسطي است كه مشخص نيست با چه خط و زباني نوشته شده است. بيش از صد سال است كه بسياري از افراد در سراسر دنيا براي شكستن كد اين دستنوشته تلاش كردهاند ولي هيچ كدام موفق به فهميدن آن نشدند! تصاويري كه در ورقهاي باقيمانده از اين كتاب ديده ميشود نشان ميدهد كه كتاب در زمينه داروسازي و درمان بيماريها، ستارهشناسي و علوم رمزآميز و پنهاني ميباشد.
.
موجودات بیگانه تا قبل از انفجار اولین بمب اتمی همواره اعمال بشر را دورا دور زیر نظر داشتند و این ماجرا تا آنجا که مدارک تاریخی نشان می دهد به هزاران سال پیش باز می گردد. اما پس از انفجار اولین بمب هسته ای، آنان دریافتند که این کودکان نادان (منظور آنان انسان است) دیر یا زود با آنچه که اختراع کرده اند هم خود رانابود خواهند کرد و هم کره زمین را و چنین حادثه وحشتناکی نتایج ویرانگری نیز بر منظومه شمسی و در مجموع کهکشان خواهد گذاشت، لذا قبل از آنکه مجبور به دخالت مستقیم شوند، برای جلوگیری از چنین حادثه ای می بایست راه حلی پیدا کنند.
مطالب بالا بخشی از مصاحبه خانم “دلورس کانن” است که در برنامه شبانه رادیو “C2C ” شرکت کرد و به سوالات مجری برنامه “جورج نوری” ، در رابطه با موجودات بیگانه و اهداف آنان در کره زمین و همچنین نوستروداموس پاسخ گفت.
اما قبل از آنکه به مصاحبه بپردازیم ، مایلم قدری بیشتر راجع به این محقق ارزشمند و تجربیاتش بدانیم. خانم “دلورس کانن” ، احاطه وسیعی بر تاریخ و تمدن شرق خصوصا ایرانیان باستان (سومریان) دارد و ظاهرا در زمانی که ۵۰ ساله بود، در حالی که در حالت هیپنوتیزم قرار گرفته بود با روح نوستروداموس ارتباط بر قرار می کند و حقایق بسیار مهم و خارق العاده ای توسط وی به او داده میشود که همین حادثه سر آغازی برای تحقیقات گسترده وی می باشد . او همچنین آشنایی کامل به یافته های علم روانشناسی خصوصا کتبی که پروفسور” جان مک” در رابطه با ” ربوده شدن انسانها توسط موجودات فرازمینی” نوشته است، داشته و تاریخ ادیان جهان و رابطه آنان با دوران پایانی یا آخر زمان، را عمیقا بررسی کرده و کتابهایی نیز در این باب نوشته است. آثار وی به بیش از ۲۰ زبان مختلف ترجمه شده و جزو پر فروشترین کتابهای جهان است.
خانم کانن می گوید: بر اساس نوشته های اولین کتابی که راجع به چگونگی خلقت انسان است بنام گیلگمش که متاسفانه آنرا افسانه می نامند، موجوداتی بیگانه ۴۵۰هزار سال پیش از آسمان به زمین می آیند (البته با کتیبه ها و الواحی که تدریجا از زیر خاک بیرون آمد نام آنان “آنوناکی” ، بوده واز کره ای بنام “نیبیرو” ، که در مداری متفاوت از دیگر کرات منظومه شمسی قرار دارد همراه با ۵ سیاره دیگر و خورشیدی تاریک هر ۳۶۰۰ سال یکبار به دور منظومه شمسی گشته و از میان کرات ژوپیتر و مریخ ، می گذرد ودر نتیجه چنین واقعه ای و تاثیرات حوزه مغناطیسی آن به کرات منظومه شمسی خصوصا کره زمین حوادث غیر مترقبه ای مانند زلزله ، سیل، طوفان و سونامی های عظیم را سبب میگردد، همچنین توضیح داده شده زمانی که ، کره “نیبیرو” میان دو سیاره ژوپیتر و مریخ است ، سفاین عظیم آنان به طرف کره زمین فرستاده میشوند ، تا وضعیت بشررا از نزدیک بررسی کنند. آنان “آنوناکی” ها در۰ ۱۵ هزار سال پیش حیات هوشمند مانند خود را اما قدری متفاوت در کره زمین بوجود آور د ند. در ابتدا آنها دست به آزمایشات ژنتیکی گسترده ای زدند و سپس شرایط و ملزومات حیات از جمله گیاهان ، میوه جات و جانورانی مانند گاو، گوسفند و…. را که در زمین وجود نداشت را با خود به کره زمین آوردند ، گفته میشود که گروهی از حیوانات عظیم الجثه و وحشی که خطر بلقوه ای را برای موجودیت انسان فراهم می کردند را نیز از سر راه خود برداشته و نابود کردند.
آنان اولین موجود که از نظر دی.ان.ای. به انسان نزدیک بود، یعنی نوعی میمون(هومو ارکتوس) را انتخاب کردند و آزمایشات خود را برای بوجود آوردن انسان آغاز کردند، مدت زمان بوجود آوردن انسان کامل یا بعبارتی انسان امروزی پروسه ای طولانی بود زیرا در ابتدا انسانها با نقص عضو بوجود آمدند ونتیجه مطلوب بدست نمی آمد،سرانجام تصمیم می گیرند که دست به یک عمل ژنتیکی بزرگتری بزنند، یعنی آمیخته ای از دی.ان.ای. خود و انسان، و ظاهرا نتیجه مطلوب تدریجا حاصل میشود.
خانم کانن ادامه داده و می گوید: در آغاز قرار بود عمر انسان بسیار طولانی باشد، بیماری وجود نداشته باشد، ظاهرا برای مدت کوتاهی نیز این امر اجرا شد ولی این طرح با مخالفت رهبران آنوناکی مواجه شد و همه چیز تغییر کرد، عمر انسان کوتاه شد و بیماریها نیز تدریجا راه خود را برای نفوذ بر سلامت انسان پیدا کردند.
آنوناکیها سپس بر اساس قوانینی که از آن پیروی می کردند قانون حق انتخاب آزاد ، را برای ارتباط میان خود و بشر تایین می کنند به این معنی که هیچگاه در امور زندگی انسان دخالت نکنند و بقولی سرنوشت بشر را بخود بشر واگذار کنند و پس از آموزش های اولیه مانند یاد دادن زبان برای ارتباط بر قرار کردن ، نوشتن و کشاورزی، و ….کره زمین را ترک کردند. ناگفته نماند که “آنوناکی ها”، به کرات بیشمار دیگری نیز رفته بودند و بعبارتی کره زمین اولین تجربه آنان بحساب نمی آمد، در بعضی کرات فقط یکنوع موجود انسانگونه خلق کردند، یعنی یک رنگ و یک نژاد و در بعضی کرات آنان اجازه حق انتخاب آزاد را به موجوداتش ندادند و ظاهرا کره زمین به شکل کره ای استثنایی در کهکشان راه شیری به حساب می آید و دلیل آن نیز بخاطر وجود نژادهای گوناگون بارنگ پوست متفاوت است. کانن می گوید: پس از فراز ونشیبهایی که در ماجرای خلقت انسان پیش آمد و حوادث بیشماری که در ادوار مختلف اتفاق افتاد و حتی یکبار یکی از رهبران پر قدرت “آنوناکی” بنام “انلیل” پس از مشاهده بی رحمی و وحشیگری انسان ، بطور منفرد جدا از خواست و قوانین گروهی، تصمیم به نابودی انسان می گیرد و طوفان عظیم نوح را بوجود می آورد. اما زمانی کوتاه قبل از بوجود آوردن طوفان، برادر او بنام “انکی” که وی نیزیکی دیگر از رهبران پر قدرت “آنوناکی” ، محسوب می گردید بشکل مخفی ، فردی را انتخاب می کند بنام نوح ( که البته نام دقیق نوح در کتاب گیلمگش نامی سومری است (اما مسیحیان و مسلمانان نام نوح را بر وی نهاده اند) کشتی عظیمی برای او فراهم می آورد که در آن دی.ان.ای. دیگر موجوداتی که لازمه حیات دوباره بودند را نیز در کشتی جا سازی می کند تا بقولی حیات بطور کامل از بین نرود.
خانم کانن ، می گوید، پس از این حادثه اختلافات بزرگی میان رهبران آنوناکی بر سر سرنوشت انسان بوجود آمد و خود سبب جنگهای عظیمی در کره نیبیرو و در کره زمین گردید، آنان تصمیم گرفتند که برای کنترل بهتر انسانها و ترساندن آنان از یک قدرت بزرگ چنانچه خود نیز از آن قدرت که همانا خدای کائنات می باشد، ادیان را بوجود آورند تا بشر همواره بدنبال نیکی و خوبی بوده و با بدی و پلیدی در حال ستیز باشد. بدین گونه ادیان بوجود آمدند اما تدریجا همین امر خود باعث جنگها و خونریزیهای بیشمار و و یرانی های گسترده دیگری گردید که متاسفانه تا به امروز نیز ادامه دارد، با وجودیکه در تمامی کتب مذهبی از یک خداوآفریدگار صحبت شده همواره جنگ بر سر آنکه خدای که بهتر از خدای دیگری است ادامه دارد.
کانن می گوید : این دخالت غیر مستقیم سبب گردید تا انسانها قدری آرام تر گردند. در کنار مسائلی که آنان با آن سروکار داشتند علم نیز تدریجا جای خود را باز می کرد و بشر تدریجا توانایی های هوشمندانه خود را بکار می گرفت ، طبعا فراز و نشیبها و تأثیراتی نیز علم ، در اخلاقیات انسانها می گذاشت، تاثیراتی که مثبت و در مواقعی منفی، ولی این سیر کماکان ادامه پیدا کرد. در این میان خوی جنگ طلبانه انسان گریبانگیرش است و خود سبب جنگها و ویرانگری میشود، جنگ جهانی اول و پس از ۲۳ سال جنگ جهانی دوم، تا آنکه اولین انفجار هسته ای اتفاق افتاد و در این زمان بود که موجودات بیگانه می بایست وارد عمل می شدند و برای جلوگیری از نابودی کامل بشریت آنهم بدست خود او اقدامی عاقلانه که در ضمن دخالت مستقیم هم نباشد انجام می دادند. لذا مشاورات طولانی در میان رهبران موجودات فرازمینی آغاز گشت تا آنکه…..
درگزارش پیش در رابطه با اهداف موجودات فرازمینی ، به جایی رسیدیم که اولین انفجار هسته ای اتفاق افتاد و موجودات بیگانه در یافتند که انسان را دیگر نمیتوان به حال خود گذاشت و برای جلوگیری از اقدامات بعدی که به نابودی خود ومحیط زیست منجرمی گردد باید دست به اقدام زد، اما چگونه اقدامی که دخالت مستقیم به حساب نیاید.
خانم دلورس کانن ، می گوید آنها در مکانی که از آن بنام ” شورای موجودات کیهانی” نام برده میشود، مشغول به مشاوره می گردند و در نهایت، تصمیم میگیرند که اگر قرار است اقدامی صورت گیرد، می بایست بدست خود انسان صورت پذیرد و ما مستقیما دخالتی نداشته باشیم، لذا اقدامی که توسط آنان صورت می گیرد به این شرح توضیح داده شده است ، درخواستی مبنی بر نجات کره زمین به تمام کراتی که در آنها حیات وجود دارد ارسال می گردد و در آن درخواست ذکر شده است که برای نجات کره زمین ما احتیاج به روح یا داریم که به کره زمین فرستاده شوند و این ارواح ماموریت دارند که در نطفه هایی که قرار است بدنیا بیایند دمیده شوند و پس از رشد کافی, انسانها را از خطری که در انتظارشان است آگاه کنند.
دلورس ادامه داده و میگوید گروه کثیری از ارواح بطور داوطلب انتخاب شدند ، توضیحا این ارواح می بایست دارای کارمای منفی نباشند، بدین معنی که ارواحی که در این ماموریت شرکت می کنند سالم و پاک باشند تا بتوانند این ماموریت دشوار را بخوبی انجام دهند، در این راه خداوند کائنات نیز ارواحی را که برای اولین بار از جانب او به هستی آمده بودند را برای این ماموریت دشوار انتخاب کرده و می فرستد. خانم کانن ، توضیح مید هد که براستی کره زمین یکی از دشوارترین و پیچیده ترین کره در کائنات محسوب می گردد، ابتدا ,ارواحی که داوطلبانه به کره زمین آمدند در جای اولیه خود بسیار راحت بودند و بقولی در کراتی زندگی می کردند که جنگ و خونریزی وجود نداشت و اغلب در صلح و صفای کامل زندگی می کردند و فقط برای کمک به بشریت و کره زمین این راه دشوار را انتخاب کرده بودند.
ماموریت آغاز می گردد و تقریبا از سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ میلادی ارواح ماموریت یافته در نطفه ها قرار میگیرند و زاده میشوند. در حقیقت این گروه در حال حاضر در محدوده سنی ۵۹ تا ۴۹ ساله میباشند. اما متاسفانه گروه اول با مشکلات بیشماری برخورد کردند و به جایی که آمده بودند از آن راضی نبودند، این گروه افراد بسیار حساسی بودند و از جنگ و خونریزی بیزار و آنها آغلب می خواستند به خانه خود باز گردند، گروه بیشماری از این گروه سنی یا دست به خودکشی می زنند و یا دچار بیماریهای روحی و روانی میشوند ، این گروه به اطرافیان خود دائم می گویند که آنها به کره زمین تعلق ندارند و نام سیارات متفاوت را بر زبان می آورند، به دلیل عدم تطبیق با محیط، گروهی معتاد به مشروبات و یا داروهای مخدر گشتند، این جماعت اغلب افسرده هستند . اما ماموریت در اینجا خاتمه نیافت و گروه دوم یا ارواح گروه دوم عازم زمین گشتند، این افراد در حال حاضر در محدودۀ ۴۰ تا ۲۰ ساله هستند، این گروه انسانهای مثتبی هستند، بسیار هوشیار و دقیق و از انرژی زیادی برخوردارند، براحتی میتوان انرژی زیاد آنان را تشخیص داد، این گروه علاقه ای به تشکیل خانواده و بچه دارشدن ندارند، آنها مایلند هدفشان یا ماموریتشان را زودتر انجام داده و به خانه باز گردند (یعنی به کره مبدا باز گردند) این گروه مایلند در خود فرو روند ,انسانهایی با آرمان و آزاد اندیشند و مدام از خطراتی که زمین را تهدید می کند سخن می گویند. خانم کانن ادامه داده و می گوید: مهمترین گروه ، گروه سوم هستند، زیرا این گروه می روند که کار را یکسره کنند، بدان معنی که آنان مخالف سرسخت آلودگی محیط زیست ، جنگ و خونریزی و حتی انرژی هسته ای هستند، این گروه ,کودکان فعلی هستند که از آغاز سال ۲۰۰۰ به کره زمین آمده اند و اغلب ” ایندیگو” یا “استار چایلد” نامیده میشوند. دی.ان.ای. متفاوتی دارند، دارای اطلاعات وسیع هستند، از مواد شیمیایی در غذاها بیزارند و اغلب مایلند بیماران را شفا دهند و یا در آینده آنان, راه حل و درمان برای اغلب بیماریها را کشف کنند. دانشمندان اخیرا اعلام کرده اند که دی.ان.ای. انسان با دی.ان.ای. ۲۰ سال پیش او تغییر کرده است، اغلب این بچه ها بدنشان در مقابل بیماریها ی رایج مقاوم تر از نسلهای پیشین است و همچنین قدرت یادگیری آنان سریعتر از نسلهای پیشین میباشد.
دلورس کانن قدری بیشتر از خصوصیات گروه سوم می گوید : گروه سوم همین بچه های کنونی هستند و خیلی زود حوصله شان سر می رود ، زیرا همه چیز را می دانند و در صورتیکه این بچه ها بی تاب میشوند، نباید به آنها دارو داد و آنان را بیمار خطاب کرد, بهتر آنست که آنها را از دیگران جدا نمود و انرژی آنان را کانالیزه در کارهای دیگر کرد، بعنوان مثال پروژ ه ای را به آنان بدهید تا انجام دهند. وی همچنین می گوید این کودکان خیلی زود فارغ التحصیل خواهند شد و برای انجام ماموریت خود گروهای اجتماعی مثبتی تشکیل خواهند داد، بعنوان مثال چگونه از انرژی طبیعی مانند ، خورشید، باد و آب استفاده کرد و….. گروه جدید از دیگر گروهها متفاوتتر هستند و دقیقا می دانند برای چه منظوری در کره زمین بسر میبرند.
در این بخش خانم کانن ، در جواب مجری برنامه که پرسیده است ، گروه چهارم چه افرادی خواهند بود، می گوید : گروه چهارمی در کار نیست ، زیرا همه این برنامه ریزیها بمناسبت فرا رسیدن سال ۲۰۱۲ است و اتفاقاتی که در انتظار بشر است. کره زمین در سال ۲۰۰۳ وارد مکان و بعد جدیدی در کهکشان شد, این حادثه برای اولین بار برای کره زمین رخ داده است این واقعه به این معنی است که قوم مایا ، بدرستی از آن سخن گفته، مرحله قدیم کره زمین، و مرحله جدید است ، منظور اصلی آنان از مرحله جدید همان بعد جدیدی است که کره زمین وارد آن شده است, کره قدیمی یعنی جنگ وخونریزی، زلزله ، آتشفشان، سونامی، سیل ودیگر بلایای طبیعی و گروه جدید به معنای صلح و آرامش فصلی نو برای کره زمین پس از پالایش که منظور آن پس از سال ۲۰۱۲ میباشد به این کره آمده اند.
دلورس کانن می گوید: نمی دانم چرا هالیوود سال ۲۰۱۲ را با اتفاقات شوم و فاجعه بار نشان داده است، در صورتیکه کره زمین نیز مانند هر چیزی که در طبیعت وجود دارد دارای فصول متفاوت میباشد و به عبارتی ما فصل زمستان راطی می کنیم و به فصل بهار می رسیم. در کتاب انجیل هم به این دوران اشاره شده و در بخشی انجیل آمده است، “بهشتی نو بر زمین”.
خانم دلورس کانن ادامه داده و می گوید; تمام کراتی که در کهکشان راه شیری دارای حیات میباشند و خداوند کائنات، همه شاهد و منتظر این ماجرا و فرا رسیدن سال ۲۰۱۲، در کره زمین هستند و بی صبرانه می خواهند بدانند که آیا براستی بشر از پس این آزمایش بزرگ بر می آید یا خیر؟
در بخش دیگری از مصاحبه ، جورج نوری ، مجری برنامه می پرسد: چگونه میتوان از دست این گروهی که طمع و آزشان ، خون انسان را در شیشه کرده خلاص شد، زیرا آنان هستند که در حال حاضر قدرت مطلقه و شیطانیشان حاکم بر کره زمین است؟ خانم کانن می گوید: این گروه چه بخواهند و چه نخواهند در زمین قدیمی ، بجا خواهند ماند و به شکلی نابود خواهند شد. جورج نوری ، سپس راجع به پیش بینی های نوستروداموس می گوید و آنکه در دوران آخر زمان “دجال” خواهد آمد یا آنکه حوادث دیگری اتفاق می افتد؟ دلورس در جواب می گوید: در حالت خلسه و هیپونتیزم با روح وی، نوستروداموس ارتباط بر قرار کردم و سوالات زیادی از جمله راجع به “دجال” کردم. او گفت : اگر انسان به تمام کمک هایی که از دیگر سو به او میشود پشت کند و توجهی بدانها نکند، بدترین حالات یعنی پیش بینی های کتب مذهبی از جمله قران وانجیل راجع به آخر زمان بر سر او نازل خواهد شد. بدین معنی که دجال خواهد آمد و پس از چند سالی کشته خواهد شد و پس از مرگش جنگ و خونریزی و بلایای طبیعی مانند زلزله و طوفان همه چیز را زیر و رو خواهد کرد، همانطور که قبلا اشاره کردم موجودات بیگانه زحمات زیادی برای تغییر حوادث آینده به نفع بشریت کشیده اند تا شاید بشر از خواب بیدار شود و چرخه حوادث آینده را به نفع خود دگرگون سازد، حال انتخاب با ماست ، یا راه درست و حق و یا راه باطل و نابودی!
خانم کانن در انتهای مصاحبه اش خاطر نشان می کند که اغلب مردم این روزها از فشار خون زیاد، سرگیجه ، افسردگی شکایت دارند، این حالات بخاطر وارد شدن کره زمین به بعد دیگر است ، بدین شکل که ما با انرژی جدیدی سروکار داریم که تدریجا اثرات آنرا تجربه می کنیم، به عقیده من این حالات طبیعی است و برای رهایی از این حالات از داروهای عجیب وغریب نباید استفاده کرد و بهتر است که از داروهای گیاهی که بطور طبیعی وجود دارند و در زمین می رویند استفاده کرد و ناگفته نماند که بزودی بدن انسان با شرایط جدید خود را وفق خواهد داد.
او راجع به مرگ می گوید: مرگ ، حادثه ای است که بسیار ساده انجام می پذیرد، نه دردی وجود دارد و نه هراسی، مرگ مانند عوض کردن صندلی می ماند, از روی یک صندلی بلند میشوید و بر روی صندلی دیگر می نشینید ، به همین سادگی.
پایدار باشید
اخطار منطقه 51
در صورت ورود از نیروی کشنده استفاده می شود
این منطقه نظامی سری به وسعت حدود ۱۵۰ کیلومتر مربع در ایالت نوادا و در نزدیکی دره مرگ واقع شده و به مدت بیش از ۵۰ سال مشکوک به انجام آزمایشهای فوق سری توسط نیروی هوایی آمریکا برروی تکنولوژیهای پیشرفته بوده است.
تاکنون فیلمها و کتابهای زیادی در مورد این تحقیقات تهیه شدهاند ولی نیروی هوایی آمریکا هرگونه دسیسه و انجام آزمایشهای سری در این منطقه را تکذیب کرده است. ولی از طرف دیگر فعالیتهای این منطقه ظاهراً آنقدر مهم هستند که دولت فدرال آمریکا هر سال با صدور یک فرمان لازمالاجرا این منطقه را از انجام آزمایشهای اجباری محیط زیستی معاف مینماید. یکی از آخرین محصولات این منطقه هواپیمای شکاری بوده که قابلیت مخفی ماندن از دید رادار را نیز دارد.
افراد زیادی سوگند خوردهاند که با چشم خودشان آزمایشهای مربوط به پرواز بشقابهای پرنده در این منطقه را نیز دیدهاند. فردی به نام باب لازار هم که ادعا میکند قبلاً برای نیروی هوایی در این منطقه کار میکرده، مدعی شده نیروی هوایی به طور فعال مشغول انجام مهندسی معکوس بر روی بشقاب پرنده ساقط شده در منطقه رازول نیومکزیکو در دهه ۵۰ میلادی است. او حتی مدعی است که جزئیات نیروی محرکه این سفینه نیز معلوم شده و تکنولوژیهای جدیدی نیز در این منطقه به طور سری در حال توسعه است که در صورت تکمیل آن یک جهش فنی و نظامی غیر قابل تصور برای آمریکا به دنبال خواهد داشت.
کتاب وینیچ کتابی دستنویس متعلق به قرون وسطی است که مشخص نیست با چه خط و زبانی نوشته شده است. بیش از صد سال است که بسیاری از افراد در سرتاسر دنیا برای شکستن کد این دست نوشته تلاش کردند ولی هیچکدام موفق به فهمیدن آن نشدند! تصاویری که در ورقهای باقیمانده از این کتاب دیده میشود نشان میدهد که کتاب در زمینه داروسازی و درمان بیماریها، ستاره شناسی و علوم رمز آمیز و پنهانی میباشد.
معماهاي بسيار زيادي در دنيا وجود دارد كه هنوز هيچ كس نتوانسته راز آنها را برملا سازد. در اين شماره به سراغ كتابي رفتهايم كه هيچ كس دقيقا نميداند چه وقت و توسط چه كس و به چه زباني و درباره چه موضوعي نوشته شده است. هر آن چه درباره اين كتاب نوشته شده تنها حدس و گمان است و بس!
در طول تاريخ رمزنگاري و كشف رمز، كمتر نوشتهاي به خلاقيت دستنوشته وينيچ وجود داشته است. اما آيا اين دست نوشته واقعا يك نوشته رمزي است يا تركيبي از حروف و علايم بيمعني؟
همزمان با پيشرفت دانش رمزنگاري و نفوذناپذير شدن رمزها در طول تاريخ، خلق روشهاي الهامبخشي كه سرشار از تفاسير خلاقانه باشد، كمتر و كمتر شده است. يكي از اين رمزهاي خلاقانه دستنوشته وينيچ است، كتابي قطور متعلق به قرون وسطي كه سرشار از شكلها و طرحهاي گياهان شفابخش، نمودارهاي ستارهشناسي، نقاشيهاي زيبا و البته نوشتههاي غيرقابل كشف است. عليرغم يك قرن تلاش از سوي برخي از بزرگترين رمزشناسان تاريخ، حتي يك كلمه از نوشتههاي مرموز اين كتاب رمزگشايي نشده است.
تا سال 1912 ميلادي اطلاعات اندكي درباره اين كتاب وجود داشت، زماني كه يك دلال كتاب به نام «ويلفرد وينيچ» آن را در صومعهاي در ايتاليا پيدا كرد تصور ميشد متعلق به امپراطور مقدس روم به نام رودولف دوم ميباشد.
در سال 2004 ميلادي، گوردون راگ، زبانشناس و متخصص رايانه از دانشگاه كيل انگليس، استدلال متقاعدكنندهاي را منتشر ساخت كه ادعا ميكرد اين دستنوشته در حقيقت بيمعني است. اين گفته وي در تضاد با گفته محققان قبلي قرار داشت. محققان قبلي اعتقاد داشتند الگوي طول لغات و تركيب نمادهاي اين نوشته، مشابه ساختارهاي كشف شده در زبانهاي واقعي است؛ تطابقي كه تكرار آن براي يك جاعل بسيار دشوار است. اما راگ نشان داد كه با استفاده از روشهايي كه براي رمزنگاران قرن شانزدهم شناخته شده بود، ساختن يك نوشته بيمعني مشابه چيزي كه در اين دستنوشته پيدا شده امكانپذير است.
در سال 2007، «آندرس شاينر» از دانشگاه يوهانسن كپلر اتريش نتايج مطالعه خود را در اين خصوص منتشر كرد كه تفسير راگ را تاييد ميكرد. وي كشف كرد كه مشخصات آماري اين دستنوشته با سخنان نامفهوم و بيمعني همخواني دارد.
با اين حال، در قديمي بودن اين دستنوشته، كوچكترين ترديدي وجود ندارد. در سال 2009 ميلادي آزمايشهاي راديواكتيو، سن اين كتاب را مربوط به ميانههاي قرن پانزدهم تعيين كرد. اگر اين كتاب اندكي جديدتر بود، در جعلي بودن آن هيچ شكي وجود نداشت. شاينر ميگويد: «اين موضوع، جعلي بودن كتاب را رد نميكند، اما باعث ميشود كه اثبات اين مطلب كه اين نوشته معنايي دارد يا خير، از نظر رياضي غيرممكن باشد.» در هر صورت كتاب وينيچ كتابي دستنويس متعلق به قرون وسطي است كه مشخص نيست با چه خط و زباني نوشته شده است. بيش از صد سال است كه بسياري از افراد در سراسر دنيا براي شكستن كد اين دستنوشته تلاش كردهاند ولي هيچ كدام موفق به فهميدن آن نشدند! تصاويري كه در ورقهاي باقيمانده از اين كتاب ديده ميشود نشان ميدهد كه كتاب در زمينه داروسازي و درمان بيماريها، ستارهشناسي و علوم رمزآميز و پنهاني ميباشد.
it is a tale told by an idiot, full of sound and fury, signifying nothing.
Re: مکان های اسرار آمیز جهان
به نام خداوند بخشنده مهربان
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمامی کاربران عزیز و محترم؛
باید از شما و دیگر کاربران نویسنده در این تاپیک به خاطر چنین مطالب جالب و هیجان انگیزی تشکر کنم،
این هم مطلب کوتاهی است که من در چند سایت دیگر دیده بودم و شاید مربوط به این موضوع باشد؛
تعریف خلاصه:
the Taos hum
تعدادی از ساکنین و بازدید کنندگان از شهر کوچک تاوس در ایالت نیو مکزیکو سال هاست که تحت تاثیر صدایی ضعیف با فرکانس پایین در بیابان های این شهر قرار گرفته اند. عجیب تر اینجاست که تنها دو درصد ساکنین این شهر شنیدن این صدا را گزارش کرده اند. بعضی ها هم آن را توهمی عمومی یا اسراری شوم می نامند. این صوت به هر شکلی باشد و اگر طبیعی، ماوراء طبیعی یا روانی باشد، هنوز کسی منبع این صوت را پیدا نکرده است.
این هم حالتی از این صدا (البته فکر میکنم که با کیفیت نمی باشد!):
http://uploadfa.net/uploads/13480427721.zip
حال سوال من این است که آیا چنین چیزی توجیح فیزیکی یا علمی دارد؟(البته از نظر کاربران)
با تشکر
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمامی کاربران عزیز و محترم؛
باید از شما و دیگر کاربران نویسنده در این تاپیک به خاطر چنین مطالب جالب و هیجان انگیزی تشکر کنم،
این هم مطلب کوتاهی است که من در چند سایت دیگر دیده بودم و شاید مربوط به این موضوع باشد؛
تعریف خلاصه:
the Taos hum
تعدادی از ساکنین و بازدید کنندگان از شهر کوچک تاوس در ایالت نیو مکزیکو سال هاست که تحت تاثیر صدایی ضعیف با فرکانس پایین در بیابان های این شهر قرار گرفته اند. عجیب تر اینجاست که تنها دو درصد ساکنین این شهر شنیدن این صدا را گزارش کرده اند. بعضی ها هم آن را توهمی عمومی یا اسراری شوم می نامند. این صوت به هر شکلی باشد و اگر طبیعی، ماوراء طبیعی یا روانی باشد، هنوز کسی منبع این صوت را پیدا نکرده است.
این هم حالتی از این صدا (البته فکر میکنم که با کیفیت نمی باشد!):
http://uploadfa.net/uploads/13480427721.zip
حال سوال من این است که آیا چنین چیزی توجیح فیزیکی یا علمی دارد؟(البته از نظر کاربران)
با تشکر
پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) :
انسانها چه زود فراموش میکنند برای مدتی محدود میهمان دنیایند؛
بنا میکنند آنچه را در آن سکونت نمیکنند
جمع میکنند، آنچه را که نمیخورند.
و آرزو میکنند، آنچه را که به آن نمیرسند.
انسانها چه زود فراموش میکنند برای مدتی محدود میهمان دنیایند؛
بنا میکنند آنچه را در آن سکونت نمیکنند
جمع میکنند، آنچه را که نمیخورند.
و آرزو میکنند، آنچه را که به آن نمیرسند.