منو

انسان، در میان دو آزادی - پیروزی نهایی

 منبع : سی پی اچ تئوری
http://cph-theory.persiangig.com

مقدمه:

انسان، خسته از جنگ و خونریزی و برتری طلبی های نظامی و منزجر از کشورگشایی های زمان ماقبل صنعتی و عصر صنعتی است.

جامعه ی بشری در عصر اطلاعات و فراصنعتی، فرصتی می خواهد تا هویت انسانی خویش را بروز دهد. این هویت در دو زمینه قابل بیان و درک متقابل است. یکی در زمینه عقلانیت و اندیشه پروری به شیوه ای جدید تا به تولید انبوه بپردازد و تمامی نیازهایی را برآورده کند که در طول تاریخ همواره تنها گروه های خاصی (آنهم بسیار محدود) از آن بهره مند بودند. دیگری بیان احساسات و عواطف انسانی خویش که سرچشمه ی جوشان عشق و الفت و نوع دوستی است. رشد فناوری و دانش، بویژه نانو تکنولوژی و امید به پیشرفت در زمینه میکرو ربات ها از یکسو چنان آینده ی روشنی را در مقابل انسان به نمایش می گذارد که تنها در اسطوره های یونانی، آنهم با خدایانش قابل قیاس است. از سویی دیگر رشد سرسام آور و انتقال سریع اطلاعات چنان به رویای دیرینه ی انسان جامه ی عمل پوشانده که جادوگران افسانه ای را تداعی می کند.

 

این دست آوردها که حاصل تلاش چند هزار ساله ی تمدن بشری است، نیازمند بستری مناسب برای بهره برداری از آن است. صلح و امنیت نیاز امروز بشریت است تا در سایه ی آن هویت واقعی و انسانی خود را نشان دهد. این نوشته چنین دست آوردی را پیروزی نهایی بشریت می داند و در حد توان به تشریح آن خواهد پرداخت

  

جنگهای کهنه

در جنگ جهانی اول، دول پیروز شرایط سخت و تحقرآمیزی را بر آلمان شکست خورده تحمیل کردند.

 در آنزمان هیتلر جوان، یکی از سربازان دون پایه و تهی دست ارتش آلمان بود. وی درک عمیقی از احساسات تحقیر شده ی مردم آلمان داشت و خودش نیز مظهر بروز آن بود. هیتلر در مدتی کوتاه یکه تاز عرصه ی احساسات تحقیر شده مردم و هیجانات ناشی از آن شد و بر اریکه ی قدرت تکیه زد. نیروها را بازسازی و امکانات کشور را بسوی قدرت نظامی هدایت کرد و برای جنگ آماده شد.

چون لحظه ی عمل فرارسید، فرماندهان را جمع و نقشه ی تهاجم به لهستان را تشریح کرد. طبق نقشه ی از پیش تعیین شده، می بایست عده ای آلمانی (احتمالاً از محکومین) لباس نظامی ارتش لهستان را بر تن کرده، وارد خاک لهستان شده و از آنجا به نیروهای آلمانی حمله کنند. پاسخ چنین یورشی دفاع و هجوم متقابل بود. ماشین نظامی آلمان می بایست بسرعت، یک تهاجم همه جانبه و تمام عیار را علیه لهستان آغاز و آن کشور را تسخیر کند.

یکی از فرماندهان در مقام سئوال پرسید که اگر این نقشه افشا شود، ما چه پاسخی خواهیم داشت؟ هیتلر با صراحت تمام گفت: "زمانیکه ما پیروز شدیم، کسی در این باره سئوالی نخواهد کرد

یورش ارتش آلمان به لهستان سر آغاز جنگی شد که ده ها میلیون انسان کشته شدند، تفریباً نیمی از شهرهای جهان تخریب و آمار آوارگان بیشتر از کشته شدگان بود. کشتار غیر نظامیان بطور وحشتناکی نسبت به جنگهای گذشته افزایش داشت. قحطی، گرسنگی و بیماری یک پدیده ی عادی بشمار می رفت

تا جاییکه تاریخ نشان می دهد، جنگ و خونریزی با سرنوشت انسان گره خورده است. متاسفانه تلاش می شود این پدیده ی منحوس را امری طبیعی و اجتناب ناپذیر جلوه دهند.

 

شکست مداوم

امروزه تمام حدود و اطراف زمین شناخته شده و تقریباً تمام منابع و امکانات زیست محیطی آن نیز مشخص شده است. یکطرف انسان است که می خواهد روی زمین به حیات خود ادامه دهد و طرف دیگر محیط زیست. اما در گذشته چنین شناختی از زمین وجود نداشت. حکومتها شکل می گرفتند، برای تصاحب امکانات به مصاف هم می رفتند، یکی پیروز و دیگری در هم می شکست. هزینه ی این جنگها و کشت و کشتارها را مردم می دادند.

حاکمی احساس قدرت می کرد، بهانه ای می تراشید و به کشور همسایه یورش می برد و جنگ آغاز می شد. تامین نیروی انسانی و هزینه های آن با مردم عادی بود. اگر پیروز می شد، مردم تقریباً از این پیروزی سهمی نداشتند به جز یک احساس کاذب و زود گذر که پیروز شده اند. اگر شکست می خورد، اسارتها و پرداخت باج و خراج بر دوش مردم بود. در هر دو صورت (پیروزی یا شکست) فقر و بیماری، قحطی و قتل عام نصیب مردم می شد.

برخی اعتقاد دارند که این جنگها موجب تحرک جوامع و عامل پیشرفت بشریت است. اگر این گفته را درست فرض کنیم، باز جای بحث بسیار دارد که با تعریف جدیدی از دشمن واقعی انسان می توان موتور تحول و پیشرفت چامعه را پرتوان تر از گذشته بکار انداخت. علاوه بر آن، موضوع مهم این است که نتیجه همه ی این جنگها درد و رنج زایدالوصفی است که به انسان تحمیل می شد. در حلیکه با نگرش جدید درد و رنج ناشی از جنگهای گذشته تکرار نخواهد شد

بررسی تاریخ جوامع مختلف نشان می دهد که کم و بیش همه ی مردم در سراسر جهان، بار مصیبتها و آلام ناشی از جنگها را تحمل کرده اند. علاوه بر آن انسان بطور کلی در حال تکرار دایم شکست هایش بوده است. آیا زمان آن فرانرسیده که به خود آییم و مانع تکرار این اشتباه مصیبت بار شویم؟

 

ارضای کاذب

به ایران توجه کنیم که روزگاری بزرگترین امپراطوری جهان بود. تمام فتوحات آن را با شکست ناشی از حمله مغول در دو کفه ی داوری قرار دهیم، با این شکست وحشتناک از نظر ارضای حس تفوق طلبی آیا قابل مقایسه است؟ دیگر شکستها از جمله، حمله ی اسکندر، حمله ی اعراب و .. و در این اواخر حمله ی افغانها را به آن اضافه کنیم، چه جای مباهات به پیروزی های زودگذری است که در این پیروزی ها هم مردم سهم چندانی نداشتند؟ گذشته ی سایر ملل اگر از مردم ایران اگر بدتر نباشد، بهتر هم نیست 

دوباره به جنگ جهانی دوم برگردیم که در آن اروپا بسرعتی باور نکردنی تخریب شد. شوروی با خطرشکست کامل رو به رو شد. یاس و نا امیدی همه جا را فراگرفته بود. در چنین شرایطی آمریکا وارد جنگ شد و به یاری متفقین شتافت. ورود آمریکا به صحنه ی جنگ، امید تازه ای به دل مردم رنج دیده از جنگ (که تقریباً شامل اکثریت مردم جهان می شد) ریخت. در چنین شرایطی همه ی جهانیان خسته و درمانده از جنگ، روحیه خود را باخته و اعتماد به نفس جهانی تا حد زیادی از بین رفته بود. همگان به دنبال یک آرامش خالی از صدای انفجار بودند تا بتوانند قوت لایموت خود را تهیه کنند. بنابراین طبیعی بود که آمریکا را به عنوان یک ناجی جهانی بپذیرند

پس از تسلیم آلمان، ژاپن تنها کشوری محسوب می شد که مانع صلح جهانی بود. لذا از نظر روانی، جهانیان آمادگی آن را داشتند که یک اسلحه ی قوی تر سرنوشت جنگ را رقم بزند تا زندگی مردم به حالت عادی بر گردد و کمی به آرامش برسند. شش سال جنگ و خون ریزی، آنهم با استفاده از تجهیزاتی که تا آن زمان بیسابقه بود، از مردم، غریقی ساخته بود که به هر تخته پاره ای چشم امید می بستند و برای آن حاضر به پرداخت هر هزینه ای بودند. مجروحین بی دارو و درمان، کودکان یتیم و آواره، مزارع نیمه سوخته، کارخانه ها تخریب شده و از همه مهمتر، مردم ناامید و خودباخته بودند. در چنین شرایطی قهرمان تازه از راه رسیده ی جنگ، بمب اتم را بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی انداخت

.

تسلیم ژاپن پس از بمب باران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، نوید بخش صلح جهانی بود و درد ناشی از انفجارات اتمی، چندان حس نشد. در واقع بشریت خسته تر و فرسوده تر از آن بود که زخم و عفونت ناشی از انفجارات اتمی را احساس کند. و این بزرگترین شانس دولتمردان آمریکا بود که به موقع در مقابل وجدان بشریت به پای میز محاکمه نروند. زمانی هم که جامعه ی جهانی از درد انفجارات اتمی ناله سر داد، مسببین آن در این جهان نبودند که پاسخگو باشند.

بشریت قبل از جنگ جهانی دوم تقریباً همه چیز داشت، مزارع با استفاده از ماشین و دانش کشاورزی بازده خوبی داشت، بسیاری از بیماری ها تحت کنترل و درمان بود، ارتباطات رو به گسترش بود. تولیدات صنعتی روز به روز بیشتر می شد. اما در دوران شش ساله ی جنگ دوم جهانی، از هرسو ناله ی گرسنگان و فریاد زخمی ها و اشک خانواده های عزیز از دست داده، دل هر انسانی را می آزرد. انسان همه چیز از دست داده بود و بمب اتمی با آن همه تلفات و خسارات شومی که داشت، پیام آور صلحی بود که جهان به آن نیاز داشت تا انسان نفسی راحت بکشد و به فکر غذا و دارو و درمان باشد. بنابراین انفجارات اتمی هیروشیما و ناکازاکی بیش و پیش از آنکه چهره ی شیطانی خود را نشان دهد، در ماشین تبلیغات سیاستمداران هدیه ی فرشتگان معرفی شد و همگان را بطور موقتی و کاذب راضی کرد

 

آیا بمب اتمی دوباره بر سر مردم خواهد افتاد؟

هنگامیکه نخستین بمب اتمی علیه انسان بکار گرفته شد، آثار ناشی از انفجارات اتمی حتی برای دانشمندان نیز چندان روشن و معین نبود. تحقیقات بعد از جنگ جهانی دوم نشان داد که استفاده از تسلیحات اتمی زیانبار تر و برای محیط زیست مخرب تر از آن است که تمام ابعاد آن قابل توضیح باشد. تسلیحات اتمی برخلاف تسلیحات متعارف، آثار مخرب جهانی دارد و محیط زیست را کاملاً تحت تاثیر قرار می دهد. گوشه های کمی از این آثار در دهه ی اول پس از جنگ جهانی دوم مشخص شد

آشنایی با عمق فاجعه چنان اثر عمیق و دردناکی داشت که اپنهایمر، مسئول پروژه ی ساخت نخستین بمب اتمی تا آستانه ی چنون پیشرفت. شدت افسردگی وی به حدی بود که با مشاهده ی آتش سیگار به یاد انفجارات اتمی هیروشیما می افتاد و منقلب می شد. گزارشها نشان می دهد که خلبان حامل بمب اتمی سرنوشتی دهشتناکتر از اپنهایمر داشته است.

پس از جنگ جهانی دوم بتدریج سران همه ی کشورهای مقتدر وحشت کردند. ترس ناشی از بمب اتمی پیش از آنکه به مردم عادی سرایت کند، تن سران قدرتهای جهانی را لرزاند و در یک مسابقه ی لجام گسیخته تلاش کردند خود را به تسلیحات اتمی مجهز کنند. زرادخانه های اتمی جهان بسرعت گسترش یافت. اما چیزی که به آن توجه نشد این است که در شرایط عادی جهانی، هیچ دولتمردی جرات استفاده از بمب اتمی را نخواهد داشت. زمانی این تجهیزات قابل استفاده خواهد شد که وضع روحی بشریت حداقل به سطح سال پایانی جنگ جهانی دوم تنزل کند.  تنها در شرایطی استفاده از تسلیحات اتمی امکان پذیر است که جامعه ی جهانی از نظر روحی آمادگی پذیرش آن را داشته باشد. یعنی موقعیت اقتصادی و روانی جامعه ی جهانی به مرحله ای برسد که استفاده از بمب اتمی را تنها راه نجات خود بداند.

در طول جنگ جهانی دوم، فلاکت و بدبختی، فقر و گرسنگی، عدم احساس امنیت و آرامش، جرم و جنایت و هزاران مشکلات دیگر حتی کشورهایی را که مستقیماً درگیر جنگ نبودند، فراگرفته بود تا چه رسد به کشورهای متخاصم. در چنین شرایطی بود که آمریکا جرات استفاده از سلاح اتمی را پیدا کرد. 

 با این وجود پس از استفاده از بمب اتمی، وجدان بشریت آسوده نبود و مسببین آن را رها نکرد. بنابراین استفاده ی مجدد از بمب اتم، اگر ناشی از جنون نباشد، نامحتمل بنظر می رسد.

 

مردم امروزی جهان

پس از جنگ جهانی دوم که سرنوشت جنگ را دست آورد تحقیقات فیزیکدانان رقم زده بود، دانش فیزیک اعتبار زیادی کسب کرد. بودجه های تحقیقاتی در بخش فیزیک بسرعت بالا رفت و دولمتردان با اشتیاق پذیرای آن بودند. برای چند سال آمریکاییان یکه تاز عرصه ی قدرت اتمی بودند. اما بزودی شوروی نخستین آزمایش اتمی خود را با موفقیت انجام داد و در مقابل آمریکا اظهار وجود کرد. با این وجود وحشت هر دو کشور در استفاده از بمب اتم بیشتر از آن بود که از حد سخن پا فراتر نهند

جامعه جهانی که هنوز در شوک ناشی از انفجارات اتمی هیروشیما بسر می برد، شاهد جنگهای خونین و ویران گر دیگری از جمله جنگ کره و جنگ ویتنام شد. وقوع این جنگها موجب شد برای نخستین بار مردم عادی بتوانند در مخالفت با جنگ اظهار وجود کنند. گزارشگران و عکاسان صحنه جنگ را برای جهانیان به تصویر در می آوردند. این تصاویر وجدان هر انسان شرافتمندی را می آزرد. نویسندگان بسیاری قلم خود را در جهت روشنگری آثار مخرب جنگ بکار انداختند. مردم عادی به بحث در مورد جنگ و دلایل وقوع و نتایج آن پرداختند. سئوالات بی جواب هر روز بیشتر می شد و افکار عمومی به عنوان یک وزنه ی قابل توجه در محاسبات استراتژیک سیاستمدران مورد توجه قرار گرفت. در هر صورت این مردم هستند که باید بار هزینه های جنگ را تحمل کنند و ارتشیان نیز در نهایت بخشی از جامعه هستند و در میان افراد معمولی زندگی می کنند. ناباوری مردم نسبت به توجیه سیاستمداران رو به گسترش بود و از طریق آنان به ارتشیان نیز سرایت می کرد.

این واقعیت تلخ تاریخ است که جنگ به هر بانه ای که آغاز شود، هزینه اش برای مردم (نه گروه ها و سیاستمدارانی که جنگ را آغاز می کنند) بسیار بیشتر از منافع مادی آن است. افزون بر آن باید تلفات نیروی انسانی و تاثیر روانی و صدمات روحی ناشی از آن را که به مردم وارد می شود، بر آن افزود.

پایان جنگ ویتنام تقریباً مصادف با آغازعصری شد که آن را عصر اطلاعات می نامند. پیشرفت در فرآورده های الکترونیکی موجب شد که همه ی مردم جهان بطور مستقیم در جریان بسیاری از اطلاعات قرار گیرند که برای انسان اوائل قرن بیستم قابل تصور نبود. در این اثنا بزرگترین انقلاب تاریخ حیات انسان به وقوع پیوست و مردم  کامپیوترهای خود را بیکدیگر وصل کردند و عصر اینترنت آغاز شد

.

پست الکترونیکی و وبلاگ و ده ها خدمات دیگر اینترنتی مورد استفاده مردم قرار گرفت. هزینه ی حفظ وانتشار اطلاعات به حدی کاهش یافت که هر کس بسادگی می تواند افکار و نظر خود را به دید و قضاوت مردم سراسر جهان قرار دهد. اینها همه گویای آن است که برای نخستین بار در طول تاریخ حیات انسان، روابط از سطح حکومتها به روابط بین ملتها در حال تغییر است.

سیندی شیهان  مادر "کیسی شیهان"  که در عراق کشته شد

پسرم در حالی بر اثر انفجار بمب در شمال بغداد کشته شد، که فکر می کرد دارد امنیت کشور خود را تامین می کند

 اما ما معتقدیم که او بیهوده جان باخت

 

امروز یک زخمی عراقی می تواند با مادر سرباز آمریکایی که کشورش را تسخیر کرده به گفتگو بپردازد و از درد و رنج یکدیگر آگاه شوند

این یعنی هویتی جدید برای انسان امروزی که دارای موقعیتی جهانی است و هرکس به اندازه ی توانش می تواند  بسادگی خود را در سطح جهان مطرح کند. حضور مجازی انسان عادی در سطح جهان موجب ارتباط و آشنایی با اندیشه ها و عواطف مردم با یکدیگر شده و حکومتها را بتدریج تضعیف می کند و سرانجام، حکومتها به سطح یک هیئت مدیره ی عالیمقام تنزل خواهند کرد

 

تجربه تلخ بشریت از جنگ

زورآزمایی های گذشته ی حکومتها بطور چشمگیری ناکامی خود را به دید و قضاوت بشریت قرار داده  و وجدان انسان را جریحه دار کرده است. رنج همه مصایب ناشی از لشگرکشی ها و کشورگشایی ها، بر دوش انسان امروزی سنگینی می کند. دشمنی های کاذب بتدریج جای خود را به رقابت های واقعی می دهد. انسان امروزی احساس نیاز به کشور گشایی ندارد و آن را بی نتیجه می داند. تجربه ی تلخ آمریکا از جنگ ویتنام و خسارت جبران ناپذیر ورود ارتش شوروی به افغانستان که  سرانجام در تسریع فروپاشی شوروی تاثیر زیادی داشت و متعاقب آن لشگر کشی آمریکا و متحدانش به عراق و افغانستان وجدان بشریت را آزار می دهد، حتی اگر به بهانه مبارزه با دیکتاتوری و تروریسم باشد.

هزینه ی لشگر کشی آمریکا برای مردم عادی جهان (حتی برای مردم آمریکا) بسیار بیشتر از منافعی است که سیاستمداران توجیه می کنند. برای مثال کافی است بهای نفت را قبل و بعد از حمله ی آمریکا به افغانستان و عراق با هم مقایسه کنیم. در هر صورت هر هزینه ای که برای جنگ پرداخت می شود، چند برابر آن از امکانات زندگی  انسان می کاهد. به عنوان مثال هزینه ی تولید و حمل و پرتاب یک راکت را با هزینه های تخریبی ناشی از انفجار آن را در نظر بگیرید و صدمات روحی وارد و هزینه ی درمان زخمی ها را نیز به آن اضافه کنید. این هزینه ای است که به جامعه ی انسانی وارد می شود. همه ی این هزینه ها از امکانات عمومی بشریت به هدر می رود و توجیه سیاستمداران و جنگ افروزان نیز کارایی گذشته را ندارد. رشد دانش و آگاهی عمومی  و سرعت انتشار اطلاعات و اخبار بسیار بیشتر از آن است که بلندگوهای تلیغاتی حکومتها بتوانند عملکرد خود را از دید و قضاوت عمومی خارج کنند

دشمن و دوست نیز تعریف تاریخی و سنتی خود را از دست داده و جای خود را به رقیب و همکار داده است. حکومتها یا با یکدیگر همکاری می کنند تا منافع مشترک خود را تامین کنند، یا رقابت می کنند و امتیازات برتری خود را کسب می کنند.

 

تصویر آینده

دانش و فناوری جدید در زمینه ی نانو تکنولوژی و میکروماشینها که هنوز در مراحل ابتدایی خود است، دور نمای زیبایی از آینده ترسیم می کند. فناوری نانو توانایی به دست گرفتن کنترل ماده را در ابعاد ملکولی (و در آینده در ابعاد اتمی) داراست. این تعریف چنان گسترده و عمیق است که در آینده ای نه چندان دور، می توان تک تک ملکولهای یک محفظه ی گاز یا معدن  و یا حتی یک غده ی سرطانی را تحت کنترل درآورد و به آنها فرمان داد که چه بکنند و یا چگونه منهدم شوند

انسان در آستانه یک انقلاب اجتماعی و فناوری سریع و قوی است. در آینده نزدیک دانشمندان قادر به ساخت ربات هایی در ابعاد نانومتری خواهند بود که می تواند همانند خود را بسازد. در آینده ماشینهای نانومتری و فرمانبر مانند لشگر مورچگان کارگر (اما در اندازه های بسیار کوچکتر) وارد صنعت و پزشکی و کشاورزی و ..  خواهند شد و فرایندهای موجود را تغییر داده و مسیر رشد همه ی رشته های فناوری را دگرگون کرده و در دست خواهد گرفت.

کالاهای مصرفی فراوان، شیک، ارزان و پردوام خواهد شد. دارو نیز جهشی سریع و کوانتومی به جلو خواهد داشت. الگوی رفتارفردی و اجتماعی انسان بطور زیربنایی دگرگون خواهد شد

 

منافع عمومی

اگر بپذیریم که زمین زیستگاه همه انسان های فعلی و آیندگان است، بنابراین باید پذیرفت که هرگونه تخریب امکانات محیطی و سرمایه های انسانی و اقتصادی، هدر دادن امکانات عمومی است. منافع عمومی بشریت در این است که در درجه ی اول مانع از تخریب محیط زیست و هدر دادن امکانات گردند. بنابراین باید با اندیشه های تجاوزگر و جنگ طلب مقابله کرد. بار تلخ تجارب بشریت از جنگها، نشان می دهد که در دراز مدت هیچ جنگی برای مردم قرین به صرفه نبوده است.

در گذشته، دانش انسان در مورد امکانات زندگی، محدود به امکانات طبیعی بود و چنین تصور می شد که با تسخیر کشورها و تصرف منابع طبیعی آنان، می توان از امکانات بیشتری استفاده کرد. اما پیشرفت دانش و فناوری نشان می دهد، زمینه تلاش برای برخورداری از امکانات بیشتر و زندگی بهتر، در گرو رشد بیشتر فناوری و بهره برداری صحیح از طبیعت است. و منفعت عمومی بشریت در این است که جهت دیدگاه تاریخی و سنتی را نسبت به منافع کشورها تغییر داده و بسوی منافع جهانی هدایت کنند. منافع جهانی بدین معناست که منافع آحاد مردم در سراسر جهان(و حتی نسلهای آینده) بهم گره خورده و تفکیک ناپذیر است

.

هر تلاشی که بنوعی امکانات موجود در طبیعت را به خطر بیندازد، با منافع عمومی در تضاد است. در این میان جنگ بیش از هر پدیده ی دیگر محیط زیست و امکانات عمومی را تهدید می کند. در طول تاریخ همواره حکومت ها به بهانه های مختلف آتش جنگ را بر می افروختند تا دامنه ی قدرت و منافع خود را گسترش دهند یا حفظ کنند. امروزه دوران چنین نگرش هایی پایان یافته است، زیرا تجارب تلخ بشریت از جنگ نشان می دهد که در نهایت همه ی کشورگشایی ها و جنگهای خانمانسوز به زیان انسان بوده است. بنابراین نخستین منافع عمومی مردم در سراسر جهان، جلگیری از جنگ و خون ریزی است

 

پیروزی نهایی

در طول تاریخ این حکومتها بودند که اهداف خود را به طرق مختلف به مردم دیکته می کردند. یکبار و برای همیشه باید با هرگونه افکار جنگ طلبانه ی حکومتها به مقابله برخاست و منفعت عمومی را از دیدگاه خود مردم تعریف و در ذهنیت بشریت نهادینه کرد. چنین نگرشی موجب خواهد شد که امکانات صنعتی که در بخش تولیدات نظامی بکار گرفته می شود، تغییر مسیر داده و به جای آنکه به انهدام امکانات و منابع طبیعی بپردازد، در جهت تولیدات مورد نیاز واقعی بشریت بکار رود و این یک پیروزی و در واقع بزرگترین و نهایی ترین پیروزی انسان در طول تاریخ در عرصه زندگی اجتماعی خواهد بود.

 آنگاه انسان می تواند هویت انسانی خود را بیان کرده و استعداد خویش را در زمینه های مختلف علمی، هنری، ادبی و....پروش و بروز دهد. فقر و بسیاری از پدیده های نکبت بار وابسته به آن از بین خواهد رفت و یا حداقل بطور چشمگیری کاهش خواهد یاف

 

شاد و پیروز باشید

حسین جوادی

[email protected]

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار