منو

داستایفسکی، پاسکال، و حساب احتمالات

" به نظرم آمد که محاسبه کردن بُرد، اهمیت چندانی ندارد و آن طور که بعضی از قماربازها خیال می کنند اهمیت ندارد. آنها می گیرند می نشینند و چند ورق کاغذ رسم جلوشان می گذارند، هرحرکتی را یادداشت می کنند، حدس می زنند، احتمالات را محاسبه می کنند، جمع و تفریق می کنند و دست آخر پول به بازی می گذارند. بعد هم، عین ما بیچاره هایی که بدون محاسبه بازی می کنیم، می بازند. "
وقتی عبارات فوق را فئودور داستایفسکی به آنا، دختر جوان تندنویس دیکته می کرد؛ وقت چندانی برای اندیشیدن بدانها نداشت. وی به ازای پیش پرداخت ناچیزی از یک دلّال کتاب می بایست تنها تا چند روز دیگر نسخه دستنویس رمانی را به او تحویل می داد. قرضهایی که پس از مرگ برادرش و تعطیلی مجلّه شان دوران بجا مانده بود؛ وی را به این کار واداشته بود.
از اینرو همچنان که مشغول فرجام یکی از شاهکارهایش _ جنایت و مکافات _ بود، تصمیم گرفت طرح و پیرنگی که سه سال پیش در ذهنش پرورانده بود، بازگو کند. دختر تندنویسی به نام آنا اسنیتکینا را به کار گرفت تا ظرف بیست و شش روز این رُمان را بنویسد (1865). این رمان، قمار باز نامیده شد.
قمارباز سرگذشت مردی است به نام الکسی ایوانوویچ که روسیه را ترک گفته به اروپا می رود تا به قمار بپردازد. در این رمان ماجراهای عشقی نیز پیش می آید؛ الکسی به زن زیبا و سرکشی عشق می ورزد که از او نفرت دارد.در واقع، داستان برگرفته از زندگی خود داستایفسکی و بازگوی علاقه دیوانه وار وی به قمار می باشد. داستایفسکی که سودای ثروت کلان را در سر می پروراند؛ چند باری به قمار پرداخت و هر بار مبلغی را دوا می گذاشت و می باخت.
زندگی داستایفسکی غالباً با فقر و ناداری قرین بود. سال 1863 مجله زمان، نخستین نشریه داستایفسکی و برادرش میخائیل بدستور دولت توقیف شد. انتشار این مجله که با موفقیت همراه بود، معیشت داستایفسکی را بهبود بخشیده بود امّا با توقیف آن وی دچار فقر و تنگدستی شده، به سوی اروپا تاخت مگر با قمار ثروت کلانی بدست آورد؛ ولی شکست سنگینی خورد و اندک دارایی اش را باخت.
دوّمین نشریه داستایفسکی یکسال بعد و از اوایل 1864 با عنوان دوران منتشر شد؛ این مجله نیز چندی نپائید و با مرگ میخائیل تعطیل شد (1865). این بار قرضهای مجله و هم قرضهای میخائیل، جنون قمار داستایفسکی را قوّت بخشید، و وی را روانه اروپا کرد. در این قمار نیز همانند پیش اندک دارایی اش را باخت.
آنا اسنیتکینا دختر تندنویس پس از آنکه به همسری داستایفسکی درآمد؛ او را واداشت برای فرار از طلبکارانش و نیز خانواده میخائیل که مصرّانه از وی درخواست پول می کردند، به اروپا بگریزند. اما در اروپا نیز زندگی ایندو آرام نگرفت؛ داستایفسکی هرچه از پیش پرداخت کتابها و یا از گرو گذاشتن چیزی بدست می آورد، سخاوتمندانه در قمار می باخت. شنیده ایم که < دخل دریا، ابر را در خرج بی پروا کند > اما مایه شگفتی خواهد بود که کسی قطره قطره، اندک ثروتی گردآورد و به یکباره دیوانه وار خرجش کند. البته فقر و مسکنتی که داستایفسکی بدان دچار بود، وی را فارغ از آنچه در آینده پیش خواهد آمد به قمار واداشته بود. اکنون گفته بالزاک، آن نویسنده فکور معنا می یابد: <برای بسیاری از مردم بدبخت، فردا یک کلمه تهی از معنی است.>
اما آنچه باعث شکستهای پی در پی او در قمار می شد شاید باورداشتن عبارات نخستین این مقاله می بود که توسط الکسی ایوانوویچ در رمان قمارباز گفته می شود. داستایفسکی، اهمیت چندانی برای محاسبه کردن بُرد در قمار قائل نبود، بی خبر از اینکه پیشتر و در قرن هفدهم به اصرار یک قمارباز حرفه ای، بلز پاسکال و همکارش پیِر فرما توانسته بودند ضوابطی را برای صُدفه و احتمال بازیابند.
" شهرت پاسکال در زمینه علوم موجب شد (1648) که یکی از قماربازان حرفه ای با ابرام تمام او را ترغیب به بازیافتن ضوابط ریاضی شانس کند. پاسکال این دعوت را دلاورانه پذیرفت، و با فرما در پژوهش و پی ریزی اصول حساب احتمالات همکاری کرد؛ این همان سلسله محاسباتی است که با تنظیم جدولهای بیمه مرگ و بیماری سود هنگفتی نصیب شرکتهای بیمه می کند."
( تاریخ تمدّن)

----------------------
پی نوشت:

1. Feodor Mikhailovich Dostoevsky (1881_1821)

2. Anna Snitkina ( داستایفسکی پس از مرگ همسر نخستش، در سال 1867 با وی ازدواج کرد. )

3. Alexei Ivanovich

4. Blaise Pascal (1662_1623)

5. Pierre de Fermat (1665_1601)

***
مآخذ

دورانت، ویل، تاریخ تمدّن (ج8)، ترجمه پرویز مرزبان و دیگران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1374، چاپ چهارم.
سیمونز، ارنست، فئودور داستایفسکی، ترجمه خشایار دیهیمی، انتشارات کهکشان، تهران، 1375، چاپ اوّل.
داستایفسکی، فئودور، قمارباز، ترجمه صالح حسینی، انتشارات نیلوفر، تهران، بهار 1385، چاپ دوّم.

منبع: ایرانیکا