مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
einstein313

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ - ۲۰:۱۱


پست: 1054

سپاس: 91

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط einstein313 »

بسیار سالها به سر خاک ما رود
کاین آب چشمه آید و باد صبا رود

این پنجروزه مهلت ایام، آدمی
بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟

ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود

دامن کشان که می‌رود امروز بر زمین
فردا غبار کالبدش در هوا رود

خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم
مانند سرمه‌دان که درو توتیا رود

دنیا حریف سفله و معشوق بیوفاست
چون می‌رود هر آینه بگذار تا رود

اینست حال تن که تو بینی به زیر خاک
تا جان نازنین که برآید کجا رود

بر سایبان حسن عمل اعتماد نیست
سعدی مگر به سایهٔ لطف خدا رود

یارب مگیر بندهٔ مسکین و دست گیر
کز تو کرم برآید و بر ما خطا رود

جناب سعدي smile072
اللهم العن قاتلیک یا فاطمه الزهرا

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ


اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً


اسلام به ذات خود ندارد عیبی .......... هر عیب که هست از مسلمانی ماست

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr naader noory هوش و خرد.jpg
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr naader noory گند آب.png
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

پين

محل اقامت: تهران

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۱۰/۷ - ۰۱:۱۶


پست: 974

سپاس: 611

جنسیت:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط پين »

pic.jpg
طلبه ای برای خرید هیزم به دکان علافی رفت، گفت:
ای مردک حطب فروش، این هیزم هایی که از بیابان
خدا، با ریسمان موسی، بر خر عیسی استوار کرده ای،
یک من شرعی به چند درهم بغلی میفروشی؟

مرد علاف گفت: اگر هیزم میخواهی، هر منی شش ریال
و اگر فلسفه میبافی، مدرسه نزدیک است...


================================================
علاف: علف فروش، یا کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و علف میفروشد
درهم بغلی: نوعی درهم رایج در صدر اسلام
حطب: هیزم
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr naader noory عرف و عرفان.jpg
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

خیالات متحده

دقیقن چند دقیقه پیش از پیش خواب برخاستم .

خواستم به جویبار پیچ در پیچ اندیشه ام سریع سری بزنم و یک دسته گل نو بچینم .

ناچار برای بدست آوردن چند برگ آچار دست نیاز به سوی میز مطالعه دراز کردم

او هم بی سدا چند برگ در دستم گذاشت.

داشتم مداد زرنگی را بر می داشتم تا نهال های افکارم را بر روی کاغذ بکارد که یکباره برق قهر کرد و اتاقم را ترک .

در گور تاریکی از تاریکی با نور مهتاب باریکی تنها ماندم .

جیرجیرک ها از شادی جار زدند و سوسکها هم در آن دم سیاه تا توانستند باربردند.

ومن هم آرام بر شانه ی سرد سکوت تکیه زدم .

در گوشه ای گوشیم را شمع و تکه های تمرکز م را جمع کرده بلکه نقطه نوری به کانون افکارم بتابد تا چهار دیواری

دلسردی ام را کمی گرم کنم که ناگهان خفاشان خیالات متحده به سرم یورش آورده که کشان کشان مرا از

کهکشان فکربه چاه زندان دیاربکر بیندازند

اما چنگ به آسمان و ریسمان زدم و نعش نقشه کور آن دشمنان نور را به قعرگور فرستادم .

نمی دانم کدام کودن کمین کرده با کمان کنایه شانه ی شأنم را زخمی کرده بود.

و کنون نمی دانم کدام کاهن کوزه های کهنه اش را برکله ام می کوبد

نمی دانم کرکس های کچل هستی چرا هیچ گاه از مو سیر نمی شوند ؟

اما سوگند به شش های شیمیای ام من هتا به پیاز آنها نیاز ندارم

سوگند به ناله های شجریان و خنده های رضویان که روزی حنجره ها خنجر ها را پاره خواهند کرد .

روزی قلم ها قمه ها را قلع و قمع خواهند کرد

روزی ریا را به ریالی نخواهند خرید

روزی خواهد آمد که کسی حاضر نیست دیگر کپسولهای تهی غمپاشان را پر کند

و نهال ها به ریش تیشه خواهند خندید



دكتر نادر نوری - ( نافذ ) - Dr Naader Noory...

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr Naader Noory زوال ذهن های زلال.jpg
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr Naader noory زن و مرد .jpg
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

چو خواهی به حسرت نگویی ای کاش

خرد ورز و خونسرد و کوشا می باش
Dr naader noory ای کاش.jpg
نافذ
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr Naader noory خر پشه.jpg
خرپشه
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

Dr Naader Noory راستی و خرد مداری.jpg
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.


نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

هفتم تیر 99.png
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
غلامعلی نوری

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱


پست: 1196

سپاس: 885

جنسیت:

تماس:

Re: مرکز ادب ( معرفی ، نظم ، نثر ، خبر ، ... )

پست توسط غلامعلی نوری »

خیالباف و درخت پلاستیکی اش

خیالباف مردی پویا و پرتلاش ولی کوتاه اندیش وساده لوح بود. خانه می ساخت نیمه ی اسفند کار خانه اش به پایان رسید.درهر سازه اش نشانی ازیک شهر نهفته بود نقشه اش از روی نقش جهان بود وتاق هایش با الگو از تاق بستان . آجر هایش را از آجر آباد آورده بود و سیمانش هم ازسمنان رسیده بود و آنتن پشت بامش آسمان خراشیده ایوانش را با فرش کاشان فرشیده و بر پنجرهایش شیشه هایی از شیراز نصبیده و کره کره هایش بافت کرمان بود . با این همه هنوز در جلوخان خانه اش درختی نداشت

می خواست زیبایی دیگری به زیبایی خانه اش بیفزاید و جلوجانه را چون خانه به خوبی بیاراید پس اعتقادش این بود که یک درخت پلاستکی بزرگ پر شاخ و برگ زیبا برای آنجا بخرد. وخرید .

گل های رنگا رنگش به هم چشمک طراوت می زدند وهر کدام بر بستری از برگ سبز آرمیده بودند چکیده اینکه گویا درختی بود که از بهشت برین بر زمین چکیده ودر حصاری آهنین آرمیده نمای چشم نوازش گردن هر رهگذری را به سوی خود می پیچاند ومیوه هایی گوشواره وار از آن آویزان بودند...

خیالباف سرمست از این کار بکر , بر دور اندیشان خیره خواه می تاخت که خاموش ! دست بردارید از این حسادت های شدید گرچه درختم نه سیب است و نه بید ولی این چنین قامت زیبا و رشید .............. .... مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ .....

همزمان همسایه ی دور اندیشش خاموش , چند متر آن طرفتر درخت زرد آلویی می کاشت ......

نسیم باد نوروزی خویشان خیالباف را به خانه ی او آورد همه چشمایشان به زیبایی درخت پلاستیکی دوخته بود و هیچ کسی به درخت بی برگ و بر زردآلوی همسایه هتا نگاه نمی کرد ....

روزهای نوروز به زودی گذشت گردش روز گار آب رنگ را به دست مهربان بهار داد و او هر روز به درخت زرد آلو سر می زد هربار برایش یک برگ سبز تازه می کشید و جوانه های آرزو ی او را شکوفا می کرد

درخت زرد آلو هم هر روز زیبا تر از دیروز می شد اما درخت راکد و ناشکوفا ی پلاستکی آن زیبا روی پر شاخ و برگ روزهای نخست ؛ روز به روز در زیر تابش آفتاب رنگ پریده تر و گداخته تر می شد

در زیر تیر باران پرتو های آتشین ماه تیر ظاهر زیبایش چون جنگلی سوخته شد دیگر از نیروی جاذبه ی آغازینش نشانی نبود دریغ از نیم نگاهی از رهگذران

درخت زرد آلو به شکرانه ی شکوفایی اش , شیرینی پخش کرد ....

و این چنین گذشت تا اینکه سیاره زمین وارد تونل زمان دی شد شاخ و برگ و تنه ی درخت یخ زد ترد شد و شکست و پوسید با هر دزد بادی هر روز بخشی از وجود پوسیده اش ربوده می شد . تا اینکه در نوروز سال دوم جز سیم های خشکیده وزنگ زده ای ازآن درخت سوگلی و زیبا نماند .

کمی آن سو تر درخت زرد آلو شادمان و شکوفا با دامنی از غنچه به پیشواز بهاری تازه می رفت .ولی افسوس آقای خیال باف باز به دفاع از سیم های زنگ زده ی باقی مانده درخت بر می خاست که مگر نمی دانید این درخت چه بوده ؟؟ این پارسال چنین بودو چنان بود سوگل جهان بود و در زیبایی هیچ کاستی نداشت و همه جذب او می شدند این همان درخت است پس باید باز هم ارجمند و مورد توجه باشد !

در آخر همسایه اش با سد درد و رنج به او فهماند چیزی که سرشت آن رکود است ودر تار و پودش شکوفایی جایی ندارد هر چند در آغاز بسیار زیبا و دلپذیر باشد به زودی می پوسد و پوچ می شود ! گفت برای من خیلی عجیب است که توچگونه از چیزی که پوچ شده دفاع می کنی که جز پوچید گی و پوسیدگی از وجود ادعایی آن چیزی بر جای نمانده است

خیال باف خوش خیال ! کسی که بر طبل دفاع از یک باور واهی می کوبد و سینه در دفاع از آن سپر می کند یا هالو است یا زالو یا فریب خورده است یا فریب دهنده یا گمراه است یا سهم خواه است یا ولی بدان سرانجام خزان و خواری در کمینش نشسته است .

دکتر نادر نوری ( نافذ ) امرداد 99

ارسال پست