استاد عبدالعلی بازرگان(پسر مرحوم مهدی بازرگان) تعریف می کند(+):
شهید چمران ، در دانشکده ی فنی دانشگاه تهران ، شاگرد مرحوم مهدی بازرگان بود.
مرحوم بازرگان در آنجا ترمودینامیک تدریس می کردند که درس بسیار مشکلی بود و دانشجویان به سختی می تونستند نمره ی حداقل رو بگیرند و درس رو پاس کنند.
برای اینکه دانشجوها بتونند بهتر درس رو پاس کنند ، مرحوم بازرگان گفته بود که اگر کسی برگه ی امتحانی اش تمیز و خوش خط باشه ، 2 نمره به نمره اش اضافه میشه.
شهید چمران این امتحان رو 20 گرفت ! و از اونجایی که دست خط بسیار زیبایی داشت و بسیار منظم هم می نوشت ، بطوریکه گویا نقاشی بود ، اون 2 نمره رو هم گرفت
و رسما در کارنامه ی دانشگاه ، نمره ی 22 رو برای ایشون درج کردند.
یاد و خاطره اش گرامی باد و راهش پر رهرو
این هم عکسی از استاد و شاگرد در کنار هم:
شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)
Re: شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
با بورس دولتی رفت آمریکا.
قبلش تو شرکت یاد (یازده استاد دانشگاه) کار میکرده.
طی 1 سال از آمریکا فوق لیسانس میگیره در حالی که در دبیرستان و دانشگاه فرانسه خونده بود و تا 6 ماه اصلا نمی فهمید استاد چی میگه!
در مدت 3 سال از دانشگاه کالیفرنیا دکترا میگیره.
تنها دکترای پلاسمای ایران بود.
چند سالی تو لبنان بود.....
هنوز هم که هنوزه خیلی لبنانی ها اسم بچه هاشون رو میذارن جمران!
بنده خداها هنوز هم گیر این چ موندن!
قبلش تو شرکت یاد (یازده استاد دانشگاه) کار میکرده.
طی 1 سال از آمریکا فوق لیسانس میگیره در حالی که در دبیرستان و دانشگاه فرانسه خونده بود و تا 6 ماه اصلا نمی فهمید استاد چی میگه!
در مدت 3 سال از دانشگاه کالیفرنیا دکترا میگیره.
تنها دکترای پلاسمای ایران بود.
چند سالی تو لبنان بود.....
هنوز هم که هنوزه خیلی لبنانی ها اسم بچه هاشون رو میذارن جمران!
بنده خداها هنوز هم گیر این چ موندن!
من اکنون در این شرایط سخت میگویم خدایی هست
میرحسین موسوی خامنه
آنگاه که غرور کسي را له مي کني،
آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني،
آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني،
آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ،
آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي،
آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ،
مي خواهم بدانم،
دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟.
بسوي کدام قبله نماز مي گزاري که ديگران نگزارده اند؟
-
عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۶/۲ - ۲۱:۰۷
پست: 1412-
سپاس: 6
Re: شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
ممنون از دوستان و دم مهندس بازرگان هم گرم استاد هم استاد هاي قديم
Re: شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
دکتر چمران در آمریکا
می گم چقدر خوبه که آمریکا در اون موقع بسیج و لباس شخصی و .. نداشت!
می گم چقدر خوبه که آمریکا در اون موقع بسیج و لباس شخصی و .. نداشت!
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)
Re: شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)
Re: شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
مرثیه ی شهید چمران بر دکتر شریعتی
http://www.tiknews.net/display/?ID=42752&page=1ای علی! همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی! من آمدهام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!...خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غمهای کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.
میخواستم که پردههای جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) میگذرد، بر تو نشان دهم و کینهها و حقهها و تهمتها و دسیسهبازیهای کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم.
ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم؛ اما هنگامی که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم.
ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی.
ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، میگداخت و همه ناخالصیها را دود و خاکستر میکرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم مینمود...
ای علی! همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد.
ای علی! همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم....
ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه میروم؛ اتاقی که با همه کوچکیاش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.
راستی چقدر دلانگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان میدهی که صورت خاکآلود پدر بزرگوارش را با دستهای بسیار کوچکش نوازش میدهد و زیر بغل او را که بیهوش بر زمین افتاده است، میگیرد و بلند میکند!
ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بیامانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنیناراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوانپارهای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» میکوبد و خون به راه میاندازد! من فریاد ضجهآسای ابوذر را از حلقوم تو میشنوم و در برق چشمانت، خشم او را میبینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را مییابم که ابوذر قهرمان، بر شنهای داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان میدهد ... .
ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطانها و طاغوتها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانینمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبهرو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.
ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره... «شهید» کرد...
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)
- Anne Shirley
محل اقامت: آنجا که خورشید بر می آید
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۲/۲۳ - ۱۵:۱۵
پست: 622-
سپاس: 41
- جنسیت:
Re: شخصی که در دانشگاه ، نمره ی 22 گرفت
داستان خیلی زیبایی بود. این ماجرا رو مامانم سه چهار هفته قبل.... واسم تعریف کرده بود...
سپاس
سپاس
آنکه با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست نداده است.
امام علی(ع)
امام علی(ع)