نگاهی به تاریخ ...

مدیران انجمن: parse, javad123javad

4Duniverse

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۶/۲ - ۲۱:۰۷


پست: 1412

سپاس: 6

نگاهی به تاریخ ...

پست توسط 4Duniverse »

در این تاپیک وقایع تاریخی را اگر فرصت کنیم ورق میزنیم ...از همه جای دنیا
باشد که رستگار شویم smile038
آخرین ویرایش توسط 4Duniverse جمعه ۱۳۸۸/۱۰/۱۱ - ۱۳:۱۳, ویرایش شده کلا 2 بار

نمایه کاربر
Parmenides

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۲۸ - ۱۵:۴۱


پست: 1325

سپاس: 239

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط Parmenides »

"در سال 1934،استالین در اوج قدرت بود.کنگره ی هفدهم حزب در آغاز همان سال در ثناگویی و ابراز بندگی از هیچ افراطی فروگذار نکرد.هیچ مخالفت موثری با دیکتاتور محبوب وجود نداشت،ولی در حزب افراد زیادی به ویژه در میان بلشویک های قدیمی وجود داشتند که اگرچه مقام استالین را محترم می داشتند اما از جان و دل به او وفادار نبودند.آنها به اعتبار سوابق شخصی خودشان،و نه مراحم شخصی استالین،به جایی رسیده بودند و چه بسا که در مقاطع بحرانی به منشا خطرناکی از ناآرامی و طغیان بدل می شدند.ناچار نابودی آنها در مقام مخالفان بالقوه ضروری بود!نخستین بهانه برای قلع و قمع این گروه،قتل سرگئی کیروف در اول دسامبر 1934 بود.کیروف دبیر کمیته ی مرکزی و مسئول تشکیلات حزب در لنینگراد بود.اغلب مورخان،و نه البته همه ی آنها بر این نظرند که طراح اصلی این جنایت شخص استالین بود که توانست با یک تیر هم رقیب بالقوه ای را از صحنه به در کند،و هم بهانه ای برای سرکوب عمومی به دست آورد.فرآیند تعصب و بازداشت گسترده ای که پی آمد این قتل بود بیش از همه متوجه اعضای سابق گروه های اپوزیسیون درون حزب بود.اما دیری نپایید که خدمتگزاران صدیق دیکتاتور نیز به کام این فاجعه فرو افتادند.زینویف و کامنف بازداشت و زندانی شدند.در شهرهای بزرگ سراسر کشور به ویژه مسکو و لنینگراد اعدام های دسته جمعی صورت گرفت.خفقان در سال 1937 به اوج جنون آمیزی رسید.و این آغاز "تصفیه ی بزرگ" بود.در اوت 1936،اولین دادگاه نمایشی شروع شد.در این دادگاه زینوف،کامنف و اسمیرنف و چند تن دیگر به اعدام محکوم شدند.دادگاه دیگری در ژانویه ی 1937 "خیانت" رادک،پیاتاکوف،سوکولنیکف و دیگران را برملا کرد.در مارس 1938 بوخارین،ریاکوف،کرستینسکی،راکوفسکی،و یاگودا در جایگاه متهمان نشسته بودند.و این یاگودا از سال 1934 تا 1936 رئیس ان.ک.و.د(پلیس مخفی شوروی) و گرداننده ی تصفیه های پیشین بود کمی قبل از محاکمه ی این گروه درسال 1937،مارشال توخاچفسکی و تنی چند از سران دیگر ارتش مخفیانه محاکمه و تیرباران شدند.در تمام دادگاه های علنی،متهمان به جنایت شگفت آوری اقرار کردند.یکی پس از دیگری به تفصیل گفتند که چگونه با دستگاه های امنیتی بیگانه توطئه کردند،قتل سران حزب را برنامه ریختند،و بخشی از خاک روسیه را به کشورهای امپریالیستی عرضه کردند،همشهریان خود را مسموم و مقتول کردند،در صنعت به خرابکاری دست زدند و عالما و عامدا قحطی پدید آوردند.تقریبا همگی متهمان به اعدام محکوم شدند و احکامشان فورا اجرا شد.تعداد کمی از آن ها مانند رادک،به زندان محکوم شدند و اندکی بعد در اسارت به هلاکت رسیدند.
لهیب سوزان تصفیه های بزرگ را در تاریخها و داستان ها و خاطرات به تکرار گفته اند.دادگاه های نمایشی تنها بخش مشهود عملیات گسترده ی آدم کشی ای بود که قربانی اصلی اش حزب بود.میلیون ها نفر بازداشت شدند،صدها هزار نفر به هلاکت رسیدند،شکنجه که در گذشته،از آن گه گاه،و آن هم برای رسیدن به حقیقت استفاده می شد شیوه ای رایج شد.از طریق شکنجه هزاران هزار اقرار دروغ به جنایاتی سخت دور از ذهن به دست آمد...بازجویان آزاد بودند تا از هر گونه شکنجه ی روحی و جسمی استفاده کنند و از متهم اقرارهایی بگیرند که خود بازجویان از ساختگی بودن کامل آن ها خبر داشتند..."
(لشک کولاکفسکی/جریان های اصلی در مارکسیسم/ترجمه ی عباس میلانی/جلد سوم/صفحات 102 و 103 و 104)
آخرین ویرایش توسط Parmenides جمعه ۱۳۸۸/۱۰/۱۱ - ۰۵:۵۵, ویرایش شده کلا 2 بار
No rational argument will have a rational effect on a man who does not want to adopt a rational attitude.

-Karl Popper-

نمایه کاربر
COSMOLOGIST

نام: محمد میرزایی

محل اقامت: تهران - شیراز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷


پست: 4983

سپاس: 153

جنسیت:

تماس:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط COSMOLOGIST »

.
دوستان عزیز


لطفا از بحث های سیاسی در تالار خودداری فرمایید.



پست های نامربوط تاپیک حدف شدند
در صورت مشاهده مجدد تاپیک حذف خواهد شد
با تشکر - مدیریت انجمن

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط آیاز »

smile032
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

F-O

محل اقامت: تهران

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۶/۱۲/۶ - ۱۸:۵۹


پست: 438

سپاس: 24

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط F-O »

آیاز نوشته شده:smile032
خود کرده را تدبیر نیست ...!!! smile039
به سلامتی رهبر کوچکمان آرمیتا ...

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط آیاز »

F-O نوشته شده:
آیاز نوشته شده:smile032
خود کرده را تدبیر نیست ...!!! smile039
smile035
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

حکایتی جالب از نادرشاه افشار

پست توسط mamy72 »

تصویر




نوشته اند: زمانی كه نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه كودكی را دید كه به مكتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟
قرآن.
- از كجای قرآن؟
- انا فتحنا....
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یك سكه زر به پسر داد امام پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت:مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است. پسر گفت:-مادرم باور نمی‌كند.
می‌گوید: نادر مردی سخی است او اگر به تو پول می‌داد یك سكه نمی‌داد. زیاد می‌داد. حرف او بر دل نادر نشست. یك مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

حکایت جالب چرچیل و راننده تاکسی !!!

پست توسط mamy72 »

چرچیل (نخست وزیر سابق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر bbc برای مصاحبه می‌رفت.
هنگامی که به آن جا رسید به راننده تاکسی گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.
راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم"
چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده تاکسی با دیدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچیل! اگربخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم"

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط mamy72 »

نامه امير كبير به ناصرالدين شاه
آخرین ویرایش توسط mamy72 جمعه ۱۳۸۸/۱۲/۱۴ - ۱۵:۵۶, ویرایش شده کلا 1 بار

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط mamy72 »

فعلا كه خبري از مديران نيست لااقل چند تا مطلب بگذاريد ديگه

پين

محل اقامت: تهران

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۱۰/۷ - ۰۱:۱۶


پست: 974

سپاس: 611

جنسیت:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط پين »

mamy72 نوشته شده:نامه امير كبير به ناصرالدين شاه
نامه جعلي امير کبير به ناصر الدين شاه - سندسازي و تحريف تاريخ
http://www.etemaad.ir/Released/88-11-03/296.htm

روزنامه اعتماد. سوم بهمن88

نمایه کاربر
ali21

محل اقامت: تهران

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۰ - ۱۱:۵۶


پست: 283

سپاس: 2


تماس:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط ali21 »

نمک شناس!!
او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشكيل داده بودند.
روزى باهم نشسته بودند و گپ مى زدند.
در حين صحبتهاشان گفتند: چرا ما هميشه با فقرا و آدمهايى معمولى سر و كار داريم و قوت لا يموت آنها را از چنگشان بيرون مى آوريم ، بيايد اين بار خود را به خزانه سلطان بزنيم كه تا آخر عمر برايمان بس باشد.
البته دسترسى به خزانه سلطان هم كار آسانى نبود. آنها تمامى راهها و احتمالات ممكن را بررسى كردند، اين كار مدتى فكر و ذكر آنها را مشغول كرده بود، تا سرانجام بهترين راه ممكن را پيدا كردند و خود را به خزانه رسانيدند.
خزانه مملو از پول و جواهرات قيمتى و ... بود.
آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلا جات و عتيقه جات در كوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در اين هنگام چشم سر كرده باند به شى ء درخشنده و سفيدى افتاد، گمان كرد گوهر شب چراغ است ، نزديكش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمك است ، بسيار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پيشانى زد بطورى كه رفقايش متوجه او شدند و خيال كردند اتفاقى پيش آمد يا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خيلى زود خودشان را به او رسانيدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او كه آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پيدا بود گفت : افسوس كه تمام زحمتهاى چندين روزه ما به هدر رفت و ما نمك گير سلطان شديم ، من ندانسته نمكش را چشيدم ، ديگر نمى شود مال و دارايى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است كه ما نمك كسى را بخوريم و نمكدان او را هم بشكنيم و...
آنها در آن دل سكوت سهمگين شب ، بدون اين كه كسى بويى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح كه شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند كه شب خبرهايى بوده است ، سراسيمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانيدند، ديدند سر جايشان نيستند، اما در آنجا بسته هايى به چشم مى خورد، آنها را كه باز كردند ديدند جواهرات در ميان بسته ها مى باشد، بررسى دقيق كه كردند ديدند كه دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى كرد و...
بالآخره خبر به سلطان رسيد و خود او آمد و از نزديك صحنه را مشاهده كرد، آنقدر اين كار برايش عجيب و شگفت آور بود كه انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت : عجب ! اين چگونه دزدى است ؟ براى دزدى آمده و با آنكه مى توانسته همه چيز را ببرد ولى چيزى نبرده است ؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟... ولى هر جور كه شده بايد ريشه يابى كنم و ته و توى قضيه را در آورم . در همان روز اعلام كرد: هر كس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بيايد، من بسيار مايلم از نزديك او را ببينم و بشناسم .
اين اعلاميه سلطان به گوش سركرده دزدها رسيد، دوستانش را جمع كرد و به آنها گفت : سلطان به ما امان داده است ، برويم پيش او تا ببينيم چه مى گويد. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى كردند، سلطان كه باور نمى كرد دوباره با تعجب پرسيد: اين كار تو بوده ؟ گفت : آرى . سلطان پرسيد: چرا آمدى دزدى و با اين كه مى توانستى همه چيز را ببرى ولى چيزى را نبردى ؟ گفت : چون نمك شما را چشيدم و نمك گير شدم و بعد جريان را مفصل براى سلطان گفت . سلطان به قدرى عاشق و شيفته كرم و بزرگوارى او شد كه گفت : حيف است جاى انسان نمك شناسى مثل تو، جاى ديگرى باشد، تو بايد در دستگاه حكومت من كار مهمى را بر عهده بگيرى ، و حكم خزانه دارى را براى او صادر كرد.
آرى او يعقوب ليث بود و چند سالى حكمرانى كرد و سلسله صفاريان را تاءسيس نمود.
نگران آينده نيستم خودش به زودي خواهد آمد.(انیشتین)

4Duniverse

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۶/۲ - ۲۱:۰۷


پست: 1412

سپاس: 6

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط 4Duniverse »

پين نوشته شده: روزنامه اعتماد


خدایش بیامرزد

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط mamy72 »

پين نوشته شده:مه جعلي امير کبير به ناصر الدين شاه - سندسازي و تحريف تاريخ
http://www.etemaad.ir/Released/88-11-03/296.htm
فيلتره
اگه ميشه نقل قولش كنيد smile015

نمایه کاربر
mamy72

عضویت : جمعه ۱۳۸۸/۴/۲۶ - ۱۷:۰۳


پست: 3299

سپاس: 264

جنسیت:

Re: نگاهی به تاریخ ...

پست توسط mamy72 »

ali21 نوشته شده:ما هميشه با فقرا و آدمهايى معمولى سر و كار داريم و قوت لا يموت آنها را از چنگشان بيرون مى آوريم
ali21 نوشته شده:نمكش را چشيدم ، ديگر نمى شود مال و دارايى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است
اين دوتا با هم جور نيستن smile042

ارسال پست