یه شعر بگو !

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
einstein313

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ - ۲۰:۱۱


پست: 1054

سپاس: 91

Re: یه شعر بگو !

پست توسط einstein313 »

تا درین زندان فانی زندگانی باشدت
کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت

این جهان را ترک کن تا چون گذشتی زین جهان
این جهانت گر نباشد آن جهانی باشدت

کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن
تا به کام خویش فردا کامرانی باشدت


روزکی چندی چو مردان صبر کن در رنج و غم
تا که بعداز رنج گنج شایگانی باشدت

روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب
تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت


گر به ترک عالم فانی بگویی مردوار
عالم باقی و ذوق جاودانی باشدت

صبحدم درهای دولتخانه‌ها بگشاده‌اند
عرضه کن گر آن زمان راز نهانی باشدت


تا کی از بی حاصلی ای پیرمرد بچه طبع
در هوای نفس مستی و گرانی باشدت

از تن تو کی شود این نفس سگ سیرت برون
تا به صورت خانهٔ تن استخوانی باشدت

گر توانی کشت این سگ را به شمشیر ادب
زان پس ار تو دولتی جویی نشانی باشدت

گر بمیری در میان زندگی عطاروار
چون درآید مرگ عین زندگانی باشدت

غزل زیبایی بود smile017
اللهم العن قاتلیک یا فاطمه الزهرا

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ


اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً


اسلام به ذات خود ندارد عیبی .......... هر عیب که هست از مسلمانی ماست

نمایه کاربر
SANAZ qb

نام: SANAZ ABDOLLAHI

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۲/۹ - ۱۴:۰۲


پست: 6

سپاس: 7

جنسیت:

Re: یه شعر بگو !

پست توسط SANAZ qb »

من خود دلم ار مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه
دل خون شدهی عشقم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه
بدعهدم ولجباز و زبان بازمو مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه
باهرکه توانسته کنار آمده دنیا
بااهل هنر آری بااهل نظرنه
یکبار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یکبار دگربار دگر بار دگر نه

q2w2hddjb

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۳:۲۶


پست: 116

سپاس: 19

Re: یه شعر بگو !

پست توسط q2w2hddjb »

SANAZ qb نوشته شده:من خود دلم ار مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه
دل خون شده ی عشقم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه
بدعهدم و لجباز و زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه
با هر که توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر آری با اهل نظر نه
یکبار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یکبار دگربار دگر بار دگر نه


smile072 smile072 smile072
Who Knows? Only Time...

نمایه کاربر
عطر یاس

محل اقامت: ای کاش مشهد بود

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۱۰ - ۲۳:۵۱


پست: 415

سپاس: 300

Re: یه شعر بگو !

پست توسط عطر یاس »

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...

حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی بقیه شعر را خیلی ها نمی دانند و شاعر آن را نمی شناسند .

این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر هست . ایشون مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است .
این سروده زیبا را تقدیم می کنم به همه شیفتگان مولا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام .

.... از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است

باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود

می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است

فاش می گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست

هر که در عشق علی گم می شود
مثل گل محبوب مردم می شود

تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت

آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم

بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد

یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند

از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید


صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.


آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند



my physic channel ID : @physicGV

نمایه کاربر
عطر یاس

محل اقامت: ای کاش مشهد بود

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۳/۲/۱۰ - ۲۳:۵۱


پست: 415

سپاس: 300

Re: یه شعر بگو !

پست توسط عطر یاس »

ﺍﺻﻞ ﺷﻌﺮ ﮐﺸﻒ ﺷﺪ...!

ﺑﻨﯽ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻧﺪ ...
ﻫﻤﻪ ﯾﮏ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻮﮐﺮ ﺣﯿﺪﺭﻧﺪ ...

ﭼﻮ ﻋﻀﻮﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ...
ﻣﺪﺩ ﮔﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺐ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ...

ﺑﻨﯽ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻧﺪ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﻪ ﺳﺮ ﻧﻮﮐﺮ ﺣﯿﺪﺭﻧﺪ

ﺗﻮﮐﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻏﻤﯽ
ﭼﻮﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻫﺎﯾﯽ،ﺑﮕﻮ ﯾﺎعلی

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺥ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻗﺼﺮ ﻣﺴﺘﺤﮑﻢ
ﺟﻮﺍﻫﺮ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﺩﺭﻫﻢ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺗﻦ,
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺮ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻭﺡ ﺩﺭ ﭘﯿﮑﺮ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺯﻟﻒ ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺒﺮ

ﻗﺴﻢ ﺑﺮ ﺁﯾﻪ ﯼ ﺍﻃﻬﺮ
ﻗﺴﻢ ﺑﺮ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ
ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺑﻬﺘﺮ
ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﺩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﯼ " ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺣﯿﺪﺭ
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید


صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.


آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند



my physic channel ID : @physicGV

نمایه کاربر
einstein313

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ - ۲۰:۱۱


پست: 1054

سپاس: 91

Re: یه شعر بگو !

پست توسط einstein313 »

علی سپهر معالی که در معارج شأن
کنند کسب مراتب ز نام او القاب

مگر خبر شد ازین اهل کفر و طغیان را
که فارغند ز بیم عقاب و خوف عذاب

که تا معاند او باشد و مخالف او
به دیگری نرسد نوبت عذاب و عقاب

چو بر سپهر زند بانگ ثابتات شوند
ز اضطراب چو بر سطح مستوی سیماب

روای منجم و از ارتفاع مهر مگو
که مهر پایهٔ قدرش ندیده است به خواب

به ذروه‌ای که بود آفتاب رفعت او
فتاده پهلوی تقویم کهنه اصطرلاب

به نعل دلدل او چون رسد مه نو تو
رو ، ای سپهر و مپیمای بیش از این مهتاب

سواره بود و ز دنبال او فلک می‌گفت
خوشا کسی که تو را بوسه می‌زند به رکاب

زهی احاطهٔ علم تو آنچنان که تو را
ز نکته‌ای شده مکشوف سر چار کتاب

تو با نبی متکلم شدی در آن خلوت
که بی فرشته رود با خدا سؤال و جواب

ضمیر جمله به خصم تو می‌شود راجع
خدا بود ابدا هر کجا کنند خطاب

بماند از نظر رحمت خدا مأیوس
به سوی هر که تو یک بار بنگری به عتاب


ز استقامت عدل تو در صلاح امور
رود شرارت فطرت برون ز طبع شراب

کند ز تربیتت ذره کار آن خورشید
که خاک تیره شود از فروغ آن زر ناب

تبارک اله از آن دلدل سپهر سیر
که با براق یکی بود در درنگ و شتاب

سبکروی که ز سطح محیط کرده عبور
چنانکه دایره ظاهر گشته بر سر آب

چو می‌رود حرکاتش ملایم است چنان
که وقت نازکی نغمه جنبش مضراب

سپهر کوکبه شاها به دیگری چه رجوع ؟
مرا که خاک در تست مرجع از هر باب

سری که بهر سجود در تو داده خدای
بر آستانهٔ دیگر چرا نهم چو کلاب

دری که شد ز توکل گشوده بر رخ من
به هیچ باب نبندد مفتح‌الابواب

چرا خورم غم روزی چو کرده روز اول
تهیهٔ سبب آن مسبب الاسباب


چو بی‌طلب رسد از مطبح تو روزی من
چرا نخوانده به خوان کسی روم چو ذباب

به فکر مدح تو "وحشی" ز شر حادثه رست
توان ز حادثه رستن بلی به فکر صواب


به گاه مدح تو از کثرت ورود سخن
سزد اگر ز عطارد نمایم استکتاب


رسیده‌ام ز تو جایی که می‌کند آنجا
مخدرات سخن جمله بی‌نقاب حجاب

کسی چگونه کند عیب بکر فکرت من
که دست لطف تو از روی او کشیده نقاب


به زمره‌ای سر و کار است اهل معنی را
نه از رسوم سخن با خبر نه از آداب

کنند زیر و زبر عالمی اگر به مثل
کسی به گاه تکلم غلط کند اعراب

همیشه تا که به جلاب منقلب نشود
ز انقلاب زمان در دهان مار لعاب

مخالف تو چنان تلخکام باد به دهر

که طعم زهر دهد در دهان او جلاب smile079


از قصاید وحشی بافقی smile072 smile072 ( در مدح و ستایش امیرالمومنین علیه السلام )
اللهم العن قاتلیک یا فاطمه الزهرا

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ


اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً


اسلام به ذات خود ندارد عیبی .......... هر عیب که هست از مسلمانی ماست

q2w2hddjb

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۳:۲۶


پست: 116

سپاس: 19

Re: یه شعر بگو !

پست توسط q2w2hddjb »

einstein313 نوشته شده:....
مخالف تو چنان تلخکام باد به دهر
که طعم زهر دهد در دهان او جلاب


اوخ اوخ چه تنفری بالا آورده این آقای وحشی! بافقی. استیصال و عقده تو این ابیات موج میزنه!
بیچاره فقط کم مونده دوتا فحش خوار و مادرم به مخالفین بده smile021
به قول راسل ما فقط وقتی از عقاید مخالفمون متنفریم که به عقاید خودمون اطمینان نداشته باشیم!
و از این رو مذهبیونی که به عقاید خودشون اطمینان کامل ندارند (و نمی تونند داشته باشند) با شنیدن عقاید مخالفشون آتیش میگیرند و برای مخالفانشون آرزوی مرگ و بلایای آسمانی می کنند و لعنت و نفرین برایشون می فرستند! اللهم لعن قاتلین الفلان و اللهم لعن کل کفار و... smile021
______
اگر از عقاید خودمون یا نادرستی عقاید مخالفان اطمینان داشتیم نگاهی ترحم آمیز به مخالفان داشتیم . مثل نگاه به کسی که باور داره آلاسکا تو نیمکره ی جنوبی زمینه!
Who Knows? Only Time...

q2w2hddjb

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۳:۲۶


پست: 116

سپاس: 19

Re: یه شعر بگو !

پست توسط q2w2hddjb »

دلم در انتظاره ...تو سینه بیقراره
میخوام دوستت دارم رو ... بهت بگم دوباره
Who Knows? Only Time...

نمایه کاربر
einstein313

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ - ۲۰:۱۱


پست: 1054

سپاس: 91

Re: یه شعر بگو !

پست توسط einstein313 »

اگر سد آب حیوان خورده باشی
چو عشقی در تو نبود مرده باشی

مدار زندگی بر چیست برعشق
رخ پایندگی در کیست در عشق


ز خود بگسل ولی زنهار زنهار
به عشق آویز و عشق از دست مگذار

به عین عشق آنکو دیده‌ور شد
همه عیب جهان پیشش هنر شد

هنر سنجی کند سنجیدهٔ عشق
نبیند عیب هرگز دیدهٔ عشق

وحشی
اللهم العن قاتلیک یا فاطمه الزهرا

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ


اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً


اسلام به ذات خود ندارد عیبی .......... هر عیب که هست از مسلمانی ماست

نمایه کاربر
Milad74

نام: م I ل A د Mohammadi

محل اقامت: kermanshah

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۴ - ۲۳:۳۶


پست: 128

سپاس: 34

جنسیت:

تماس:

Re: یه شعر بگو !

پست توسط Milad74 »

........................... نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد، .................
 
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد،
نمي خواهم بدانم كوزه گر از اندام بدنم چه خواهد ساخت،
ولي بسيار مشتاقم از خاك گلويم سوتكي سازد،
سوتكي به دست كودكي گستاخ و بازيگوش و او يكريز و پي در پي،
دم گرم خوشش را بر گلويم سخت بفشارد،
و خواب خفتگان را آشفته تر سازد،
بدين سآن بشكند در من،
سكوت مرگ بار مرا.
smile072 دکتر علي شريعتی smile072
تصویر

ارسال پست