عکسخانه!
- mohsen2545
عضویت : یکشنبه ۱۳۸۹/۴/۶ - ۱۶:۵۶
پست: 811-
سپاس: 98
تماس:
Re: عکسخانه!
کسی می دونه اینجا کجاست؟
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
دلم میخواد یه روزی فارغ از غم
تبسم رویِ لبهامون بشینه
شاید اون روز دوباره جون بگیره
نهالِ آرزوهامون تو سینه
تبسم رویِ لبهامون بشینه
شاید اون روز دوباره جون بگیره
نهالِ آرزوهامون تو سینه
Re: عکسخانه!
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
پاریس، 1950
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
خیابان عباس آباد اصفهان - ۱۳۵۶
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
بازار رشت در سال 1280 خورشیدی
عکاس :آنتوان سوروگین
عکاس :آنتوان سوروگین
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
قرن 14 ق
عکس عروسی فرنگیس خبیر
دختر گوهرتاج جاویدان و علی خبیر محسنی (خبیرالسلطنه)
عکس عروسی فرنگیس خبیر
دختر گوهرتاج جاویدان و علی خبیر محسنی (خبیرالسلطنه)
Re: عکسخانه!
اندازه گیری میزان کوتاهی لباس شنا و جریمه برای لباسهایی که بیش از حد(پانزده سانت بالای زانو) کوتاه بودن -1920
_برای مردها هم تا سال 1939 درآوردن پیراهن خلاف قانون بوده _
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک؟ .................... ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را
- ali shariei
عضویت : جمعه ۱۳۹۵/۷/۹ - ۱۱:۰۷
پست: 125-
سپاس: 18
- جنسیت:
Re: عکسخانه!
محل سخنرانی هیتلر در نورنبرگ در سال 1935 و اکنون
هرکه آمد در غم آباد جهان چون گرد باد
روزگاری خاک خورد آخر به خود پیچید و رفت
هرکه آمد در غم آباد جهان چون گرد باد
روزگاری خاک خورد آخر به خود پیچید و رفت
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
آنچه مخالفان نظریه تکامل از آن می هراسند علم به معنای واقعی کلمه نیست.
بلکه بسته ارزشهای سکولار است که در اسب تروای نظریه تکامل پنهان شده است.
بلکه بسته ارزشهای سکولار است که در اسب تروای نظریه تکامل پنهان شده است.
Re: عکسخانه!
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک؟ .................... ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
نه نغمه ی نی خواهم و نه طرف چمن
نه یار جوان ، نه باده ی صاف کهن
خواهم که به خَلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من ...
نه یار جوان ، نه باده ی صاف کهن
خواهم که به خَلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من ...
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
فقط نگاه کن و بعد هیچ چیز نپرس
به خواب رفتمت از بسته های خالی قرص
به دوست داشتنم بین ِ دوستش داری!
به خواب رفتمت از گریـــــه های تکراری
تماس های کسی ناشناس از خطّ ِ ...
بــــه استخوان ِ سرم زیر حرکت ِ مته
که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید
که می شود بـــه تو چسبید و بعد جیغ کشید
که می شود وسط ِ وان، دچار فلسفه شد
که زیر آب فرو رفت... واقـــعا خفـــــــه شد!
که مثل من، ته ِ آهنگ ِ «راک» گریه کنی!
جلوی پاش بیفتی به خاک... گریه کنــی
که می شود چمدانت شد و مسافر شد
میان دست تو سیگار بـــود و شاعر شد
که می شود وسط سینه ات مواد کشید
کــــه بعد، زیر پتو رفت و بعد داد کشید...
به چشم های من ِ بی قرار تکیه زد و
به این توهّــــم دیوانـــــه وار تکیه زد و
که دیر باشم و از چشم هات زود شود
که مته بر وسط ِ مغز من، عمود شود!
که هی کشیده شوم، در کشاکشت بکشم
کــــــه هرچه بود و نخواهد نبود، دود شود...
قرار بود همین شب قرارمان باشد
که روز خوب تو در انتظارمان باشد
قرار شد که از این مستطیل در بروی
قرار شد بــــــه سفرهای دورتر بروی
قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود
که در توهّــــــم این دودها ادامه شود
که نیست باشم و از آرزوت هست شوم
عرق بریزم و از تــــو نخورده مست شوم
که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگ های تدریجی
که به سلامتی خواب های نیمه تمام
که بـه سلامتی من... که واقعا تنهام!
که به سلامتی سال هـــــای دربدری
که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...
صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود
صدای مته می آمد کـــــه تـوی مغــزم بود
صدای عطر تو که توی خانه ات هستی
صدای گریـــــه ی من در میان بدمستی
صدای گریـــه ی من توی خنده ی سلاخ!
صدای پرت شدن از سه شنبه ی سوراخ
صدای جر خوردن روی خاطراتی که...
ادامه دادن ِ قلبـم بـه ارتباطـــی که...
به ارتباط تو با یک خدای تک نفره
بــــه دستگیری تو با مواد منفجره
به ارتباط تو با سوسک های در تختم
که حس کنی چقدَر مثل قبل بدبختم
کــــه ترس دارم از ایـــن جنّ داخل کمـدم
جنون گرفته ام و مشت می زنم به خودم
دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟!
که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟!
غریبگی ِ تنم در اتاق خوابی که...
به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...
به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی
به یک ترانه ی غمگین ِ مشترک که تویی
به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن
به فال های بد و خوب پشت یک تلفن
فرار می کنم از تو به تو به درد شدن
به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن
فرار می کنم از این سه شنبه ی مسموم
فرار می کنم از یک جواب نامعلوم
سوال کردن ِ من از دلیل هایی که...
فرار می کنم از مستطیل هایی که...
فرار کردن ِ از این چهاردیواری
به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری...
دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز
فقط نگاه کن و هیچ چی نپرس عزیز!
به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست
که بهترین هدیه، واقعا ً فراموشی ست...
به خواب رفتمت از بسته های خالی قرص
به دوست داشتنم بین ِ دوستش داری!
به خواب رفتمت از گریـــــه های تکراری
تماس های کسی ناشناس از خطّ ِ ...
بــــه استخوان ِ سرم زیر حرکت ِ مته
که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید
که می شود بـــه تو چسبید و بعد جیغ کشید
که می شود وسط ِ وان، دچار فلسفه شد
که زیر آب فرو رفت... واقـــعا خفـــــــه شد!
که مثل من، ته ِ آهنگ ِ «راک» گریه کنی!
جلوی پاش بیفتی به خاک... گریه کنــی
که می شود چمدانت شد و مسافر شد
میان دست تو سیگار بـــود و شاعر شد
که می شود وسط سینه ات مواد کشید
کــــه بعد، زیر پتو رفت و بعد داد کشید...
به چشم های من ِ بی قرار تکیه زد و
به این توهّــــم دیوانـــــه وار تکیه زد و
که دیر باشم و از چشم هات زود شود
که مته بر وسط ِ مغز من، عمود شود!
که هی کشیده شوم، در کشاکشت بکشم
کــــــه هرچه بود و نخواهد نبود، دود شود...
قرار بود همین شب قرارمان باشد
که روز خوب تو در انتظارمان باشد
قرار شد که از این مستطیل در بروی
قرار شد بــــــه سفرهای دورتر بروی
قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود
که در توهّــــــم این دودها ادامه شود
که نیست باشم و از آرزوت هست شوم
عرق بریزم و از تــــو نخورده مست شوم
که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگ های تدریجی
که به سلامتی خواب های نیمه تمام
که بـه سلامتی من... که واقعا تنهام!
که به سلامتی سال هـــــای دربدری
که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...
صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود
صدای مته می آمد کـــــه تـوی مغــزم بود
صدای عطر تو که توی خانه ات هستی
صدای گریـــــه ی من در میان بدمستی
صدای گریـــه ی من توی خنده ی سلاخ!
صدای پرت شدن از سه شنبه ی سوراخ
صدای جر خوردن روی خاطراتی که...
ادامه دادن ِ قلبـم بـه ارتباطـــی که...
به ارتباط تو با یک خدای تک نفره
بــــه دستگیری تو با مواد منفجره
به ارتباط تو با سوسک های در تختم
که حس کنی چقدَر مثل قبل بدبختم
کــــه ترس دارم از ایـــن جنّ داخل کمـدم
جنون گرفته ام و مشت می زنم به خودم
دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟!
که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟!
غریبگی ِ تنم در اتاق خوابی که...
به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...
به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی
به یک ترانه ی غمگین ِ مشترک که تویی
به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن
به فال های بد و خوب پشت یک تلفن
فرار می کنم از تو به تو به درد شدن
به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن
فرار می کنم از این سه شنبه ی مسموم
فرار می کنم از یک جواب نامعلوم
سوال کردن ِ من از دلیل هایی که...
فرار می کنم از مستطیل هایی که...
فرار کردن ِ از این چهاردیواری
به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری...
دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز
فقط نگاه کن و هیچ چی نپرس عزیز!
به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست
که بهترین هدیه، واقعا ً فراموشی ست...
سید مهدی موسوی
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7031-
سپاس: 4151
- جنسیت:
تماس:
Re: عکسخانه!
ميخندم به كسی كه بخواهد
بعدِ تو مرا از هر رفتنی بترساند ... !
بعدِ تو مرا از هر رفتنی بترساند ... !