مشاعره

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ali.rs.1374

نام: علیرضا

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۸/۵ - ۱۹:۴۹


پست: 135

سپاس: 115

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط ali.rs.1374 »

نقش خیال رو تو تا وقت صبحدم..............بر کارگاه دیده بی خواب می زدم
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست رد آمد و بر سینه ی نامحرم زد

ali.rs.1374

نام: علیرضا

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۸/۵ - ۱۹:۴۹


پست: 135

سپاس: 115

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط ali.rs.1374 »

helalysabz نوشته شده:مرهم نمی نهی به جراحت، نمک مپاش

نوشم نمی دهی به دلم نیشتر مزن

جلال الدین همائی

ناز ها ز آن نرگس مستانه اش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست رد آمد و بر سینه ی نامحرم زد

ali.rs.1374

نام: علیرضا

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۸/۵ - ۱۹:۴۹


پست: 135

سپاس: 115

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط ali.rs.1374 »

helalysabz نوشته شده:شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

(ایرج دهقان)

ترا ای خوب میخواهم
ترا من چشم در راهم
مگر ازمن تو دلگیری
سراغ من نمی گیری
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست رد آمد و بر سینه ی نامحرم زد

نمایه کاربر
آرشام

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۲/۶ - ۱۳:۳۲


پست: 414

سپاس: 21

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط آرشام »

آنقدرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی گه گاه دلگرمی شوم
----------------------------------------------
مهدی فرجی
به قول حسین پناهی:
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

مرا نه سر نه ســــامان آفریدن
پریشانم پریشــان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

nobari

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۲/۳ - ۱۳:۲۲


پست: 59

سپاس: 23

Re: مشاعره

پست توسط nobari »

دلربايانه دگر بر سر ناز آمده‌اي
از دل من چه به جا مانده که باز آمده‌اي
در بغل شيشه و در دست قدح، در بر چنگ
چشم بد دور که بسيار بساز آمده‌اي
بگذر از ناز و برون آي ز پيراهن شرم
که عجب تنگ در آغوش نياز آمده‌اي
مي بده، مي بستان، دست بزن پاي بکوب
به خرابات نه از بهر نماز آمده‌اي
آنقدر باش که من از سر جان برخيزم
چون به غمخانه‌ام اي بنده نواز آمده‌اي
چون نفس سوختگان مي‌رسي اي باد صبا
چون به غمخانه‌ام اي بنده نواز آمده‌اي
چون نفس سوختگان مي‌رسي اي باد صبا
مي‌توان يافت کزان زلف دراز آمده‌اي
چون نگردد دل صائب ز تماشاي تو آب
که به رخساره‌ي آيينه گداز آمده‌اي

نمایه کاربر
Cartouche

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۹/۷/۲۹ - ۱۹:۳۶


پست: 1197

سپاس: 957

Re: مشاعره

پست توسط Cartouche »

DARKENERGY نوشته شده:مرا نه سر نه ســــامان آفریدن
پریشانم پریشــان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند


در ما به ناز می‌نگرد دلربای ِ ما
بیگانه‌وار میگذرد آشنای ِ ما

"عبید زاکانی"


-----------------------
خروش نوشته شده: 2- بيشتر از دو بيت ننويسيد
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

nobari

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۲/۳ - ۱۳:۲۲


پست: 59

سپاس: 23

Re: مشاعره

پست توسط nobari »

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

nobari

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۲/۳ - ۱۳:۲۲


پست: 59

سپاس: 23

Re: مشاعره

پست توسط nobari »

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردنند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

نمایه کاربر
Cartouche

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۹/۷/۲۹ - ۱۹:۳۶


پست: 1197

سپاس: 957

Re: مشاعره

پست توسط Cartouche »

ثواب ِ روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک ِ میکده ی ِ عشق را زیارت کرد


"خواجه ی ِ شیراز"
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

نمایه کاربر
Rambod

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۲/۳/۲۶ - ۱۴:۴۷


پست: 216

سپاس: 63

Re: مشاعره

پست توسط Rambod »

دو یار زیرک و از باده ی کهن, دو منی
فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی..
برده کیست؟ آنکه جوری که دیگران از او توقع دارند ,زندگی می کند.

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
آرشام

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۲/۶ - ۱۳:۳۲


پست: 414

سپاس: 21

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط آرشام »

من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است...
..................................................
سید مهدی موسوی
به قول حسین پناهی:
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...

ارسال پست