مشاعره
Re: مشاعره
مى اندر مجلس آصف به نوروز جلالى نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزى
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزى
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: مشاعره
یادش آمد که بر آن اوج ِسپهر
هست پیروزی و زیبایی و مهر
فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست
زنده یاد پرویز ناتل خانلری
هست پیروزی و زیبایی و مهر
فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست
زنده یاد پرویز ناتل خانلری
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
Re: مشاعره
تـا چـشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طـالـع مـگو که چشمه خورشید خاورست
طـالـع مـگو که چشمه خورشید خاورست
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد.
حکیم خیام
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد.
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Re: مشاعره
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که آب از سرگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که آب از سرگذشت
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی ست
رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی ست
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی ست
حکیم خیام
رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی ست
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی ست
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Re: مشاعره
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم
دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بر بطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
حکیم خیام
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بر بطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Re: مشاعره
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
که این آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟
حکیم خیام
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
که این آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Re: مشاعره
در من نویدِ جنگِ غــم انگیزِ دیگریست
در چشم هام جراتِ چنگیز دیگریست
جنگِ میان ما دو نفر کشته می دهد
وقتی کـه دستهات گلاویز دیگریست
امید صباغ نو
در چشم هام جراتِ چنگیز دیگریست
جنگِ میان ما دو نفر کشته می دهد
وقتی کـه دستهات گلاویز دیگریست
امید صباغ نو
به قول حسین پناهی:
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
ﺗﺎ ﻭﻟﻮﻟﻪٔ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﺷﺪ
ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﺮﺩ ﻭ ﻫﻮﺵ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺮ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﯿﺼﺪ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
شیخ ابوسعید
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
- m!sS Nah!D
محل اقامت: soMewHere in thE wOrlD
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۲/۷/۲ - ۰۱:۵۱
پست: 289-
سپاس: 162
تماس:
Re: مشاعره
دریا که از ساحل به ساحل می رود ابی
شرمنده یک جرعه جیحون تو خواهد شد
محسن احمدی
_____________________
زیبا
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺮ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﯿﺼﺪ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
: (
شرمنده یک جرعه جیحون تو خواهد شد
محسن احمدی
_____________________
زیبا
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺮ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﯿﺼﺪ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
: (
Talk slowly but think quickly
Spend some time alone
When you realize you've made a mistake, take immediate steps to correct it
BEGIN while others are procrastinating
COMMEND while others are criticizing
PREPARE while others are daydreaming
To handle yourself, use your head; to handle others use your heart.
<3 http://music.naij.com/artist-2035-celine-dion <3
<3 http://www.newhealthguide.org/Calming-Foods.html <3
Re: مشاعره
دهان یا نوش، قد یا سرو، تن یا سیم خامست آن؟
جبین یا زهره، رخ یا ماه، ابرو یا هلالست این؟
جبین یا زهره، رخ یا ماه، ابرو یا هلالست این؟
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
- Thunderbolt
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۳ - ۰۱:۵۱
پست: 267-
سپاس: 50
Re: مشاعره
این رباعی را خیام در جوانی میسراید، همانطور که صادق هدایت میگوید او در جوانی «شکاک» بود و سیستم فکری او منسجم و کامل نشده بود. (او بعدها ماتریالیست شد و پی برد که بعد از مرگ دنیای «عدم» در انتظار ماست، پس تا جایی که میشود می بخوریم و لذت ببریم) رباعی مطروحه قرابت معنایی دارد با این، این هم در جوانی خیام سروده شده است:Archimedes نوشته شده:از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
که این آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟
حکیم خیام
هرچند که رنگ و روی زیباست مرا/چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا/معلوم نشد که در طربخانه خاک/نقاش ازل از بهر چه آراست مرا.
مقصود از نقاش ازل خداوندگار (از لغات آخوندی) است و آنطور که پیداست شاعر در جوانی به نقاش ازل معتقد، اما شکاک است. برای همین به خدا خرده میگیرد که برای چه ترکیب طبایع را معیوب ساخته است. (همان رباعی که او را تکفیر کردند)
اما با تمام اینها خط فکری خیام از جوانی تا کهنسالی با اندکی فراز و نشیب یکسان بوده است، هرچند در جوانی «شکاک» بود، اما بعدها دست از دین میشوید و رباعیات دهری و پوچگرایانه میسراید. چون به عمر کوتاه انسان پی میبرد که پس از این زندگی دنیای «عدم» قرار دارد و ذرات تن ما از کالبد جان خارج شده و به طبیعت میپیوندند، برای همین می و معشوق پیشه میکند تا نهایت بهره را از عمر کوتاه ببرد. البته رباعی مذکور هم عقاید هیچگرایانه دارد، از «آمدن و رفتن» انسان میگوید که هیچ تاثیری در گردش کائنات ندارد، در واقع خیام همیشه از کون و فساد گیتی یاد میکند و آمد و شد انسان در زندگی را برابر با زندگی یک «مگس» میداند. بارها و بارها انسان را به معنای واقعی کلمه «هیچ» توصیف میکند و خوشبختی را تنها در جام باده میبیند. خیام یک متفکر عالی مقام بود که برخلاف شعرای باستانی که بیشتر عارف بودند فقط شاعر نبود، ریاضی دان، فیلسوف، ستاره شناس و ... هم بود، شخصیت علمی خیام به مراتب درجات پر رنگ تر از کاراکتر هنری اوست. برای همین دانش فروان او بود که پی میبرد که نه خدایی وجود دارد نه بهشت و جهنمی. باید زندگانی «نقد» را بچسبیم و از جهان نسیه و این دسته یاوه ها بپرهیزیم.
دو سهم برای خون دادن، خون ریختن و مرگ و زیستن.