مشاعره

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط mahshid.m »

مى اندر مجلس آصف به نوروز جلالى نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزى
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

نمایه کاربر
Cartouche

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۹/۷/۲۹ - ۱۹:۳۶


پست: 1197

سپاس: 957

Re: مشاعره

پست توسط Cartouche »

یادش آمد که بر آن اوج ِسپهر
هست پیروزی و زیبایی و مهر

فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست

زنده یاد پرویز ناتل خانلری
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط mahshid.m »

تـا چـشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طـالـع مـگو که چشمه خورشید خاورست
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

نمایه کاربر
Archimedes

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵


پست: 1233

سپاس: 824

Re: مشاعره

پست توسط Archimedes »

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد.
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط mahshid.m »

در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که آب از سرگذشت
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

نمایه کاربر
Archimedes

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵


پست: 1233

سپاس: 824

Re: مشاعره

پست توسط Archimedes »

ترکیب طبایع چو به کام تو دمی ست
رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی ست
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی ست
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط mahshid.m »

تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

نمایه کاربر
Archimedes

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵


پست: 1233

سپاس: 824

Re: مشاعره

پست توسط Archimedes »

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بر بطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
Archimedes

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵


پست: 1233

سپاس: 824

Re: مشاعره

پست توسط Archimedes »

از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
که این آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟
حکیم خیام
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

نمایه کاربر
آرشام

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۲/۶ - ۱۳:۳۲


پست: 414

سپاس: 21

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط آرشام »

در من نویدِ جنگِ غــم انگیزِ دیگریست
در چشم هام جراتِ چنگیز دیگریست
جنگِ میان ما دو نفر کشته می دهد
وقتی کـه دستهات گلاویز دیگریست
امید صباغ نو
به قول حسین پناهی:
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...

نمایه کاربر
Archimedes

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵


پست: 1233

سپاس: 824

Re: مشاعره

پست توسط Archimedes »

 
ﺗﺎ ﻭﻟﻮﻟﻪٔ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﺷﺪ
ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﺮﺩ ﻭ ﻫﻮﺵ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺮ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﯿﺼﺪ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
شیخ ابوسعید
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

نمایه کاربر
m!sS Nah!D

محل اقامت: soMewHere in thE wOrlD

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۲/۷/۲ - ۰۱:۵۱


پست: 289

سپاس: 162


تماس:

Re: مشاعره

پست توسط m!sS Nah!D »

دریا که از ساحل به ساحل می رود ابی
شرمنده یک جرعه جیحون تو خواهد شد
محسن احمدی

_____________________
smile072 زیبا
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺮ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﯿﺼﺪ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﺷﺪ
: (

Talk slowly but think quickly

Spend some time alone

When you realize you've made a mistake, take immediate steps to correct it

BEGIN while others are procrastinating

COMMEND while others are criticizing

PREPARE while others are daydreaming

To handle yourself, use your head; to handle others use your heart.


<3 http://music.naij.com/artist-2035-celine-dion <3

<3 http://www.newhealthguide.org/Calming-Foods.html <3

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط mahshid.m »

دهان یا نوش، قد یا سرو، تن یا سیم خامست آن؟

جبین یا زهره، رخ یا ماه، ابرو یا هلالست این؟
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

نمایه کاربر
Thunderbolt

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۳ - ۰۱:۵۱


پست: 267

سپاس: 50

Re: مشاعره

پست توسط Thunderbolt »

Archimedes نوشته شده:از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
که این آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟
حکیم خیام
این رباعی را خیام در جوانی می‌سراید، همانطور که صادق هدایت می‌گوید او در جوانی «شکاک» بود و سیستم فکری او منسجم و کامل نشده بود. (او بعدها ماتریالیست شد و پی برد که بعد از مرگ دنیای «عدم» در انتظار ماست، پس تا جایی که می‌شود می بخوریم و لذت ببریم) رباعی مطروحه قرابت معنایی دارد با این، این هم در جوانی خیام سروده شده است:
هرچند که رنگ و روی زیباست مرا/چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا/معلوم نشد که در طربخانه خاک/نقاش ازل از بهر چه آراست مرا.
مقصود از نقاش ازل خداوندگار (از لغات آخوندی) است و آنطور که پیداست شاعر در جوانی به نقاش ازل معتقد، اما شکاک است. برای همین به خدا خرده می‌گیرد که برای چه ترکیب طبایع را معیوب ساخته است. (همان رباعی که او را تکفیر کردند)
اما با تمام اینها خط فکری خیام از جوانی تا کهنسالی با اندکی فراز و نشیب یکسان بوده است، هرچند در جوانی «شکاک» بود، اما بعدها دست از دین می‌شوید و رباعیات دهری و پوچگرایانه می‌سراید. چون به عمر کوتاه انسان پی می‌برد که پس از این زندگی دنیای «عدم» قرار دارد و ذرات تن ما از کالبد جان خارج شده و به طبیعت می‌پیوندند، برای همین می و معشوق پیشه می‌کند تا نهایت بهره را از عمر کوتاه ببرد. البته رباعی مذکور هم عقاید هیچگرایانه دارد، از «آمدن و رفتن» انسان می‌گوید که هیچ تاثیری در گردش کائنات ندارد، در واقع خیام همیشه از کون و فساد گیتی یاد می‌کند و آمد و شد انسان در زندگی را برابر با زندگی یک «مگس» می‌داند. بارها و بارها انسان را به معنای واقعی کلمه «هیچ» توصیف می‌کند و خوشبختی را تنها در جام باده می‌بیند. خیام یک متفکر عالی مقام بود که برخلاف شعرای باستانی که بیشتر عارف بودند فقط شاعر نبود، ریاضی دان، فیلسوف، ستاره شناس و ... هم بود، شخصیت علمی خیام به مراتب درجات پر رنگ تر از کاراکتر هنری اوست. برای همین دانش فروان او بود که پی می‌برد که نه خدایی وجود دارد نه بهشت و جهنمی. باید زندگانی «نقد» را بچسبیم و از جهان نسیه و این دسته یاوه ها بپرهیزیم.
دو سهم برای خون دادن، خون ریختن و مرگ و زیستن.

ارسال پست