مشاعره
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
در خــزان با ســـرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمیــن با مــاه و پرویــن آسمــانی داشتــم
درد بــی عشقــي زجانــم بـرده طاقت ورنه من
داشــتــــــم آرام تــا آرام جــــانـــــی داشــــتـــــم
در زمیــن با مــاه و پرویــن آسمــانی داشتــم
درد بــی عشقــي زجانــم بـرده طاقت ورنه من
داشــتــــــم آرام تــا آرام جــــانـــــی داشــــتـــــم
- armin57ghazal
نام: آرمین
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۶ - ۱۹:۲۷
پست: 484-
سپاس: 579
- جنسیت:
تماس:
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
بابا طاهر
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
بابا طاهر
- armin57ghazal
نام: آرمین
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۶ - ۱۹:۲۷
پست: 484-
سپاس: 579
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه توست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه توست
شهریار
آن که باز است همیشه در میخانه توست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه توست
شهریار
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست
خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست، از بهارش پیداست
شیخ بهایی
کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست
خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست، از بهارش پیداست
شیخ بهایی
Re: مشاعره
تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: مشاعره
تـن زجـان و جـان زتـن مسـتـور نیـسـت
لـیـک کـس را دیـد جـان دســتـور نیـسـت
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
my physic channel ID : @physicGV
- محمد فاينمن
نام: محمد
محل اقامت: تبريز
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۲/۴/۱۹ - ۱۲:۴۷
پست: 43-
سپاس: 7
- جنسیت:
Re: مشاعره
تا از ره و رسم عقل، بیرون نشوی
یک ذره از آنچه هستی، افزون نشوی
من عاقلم، ار تو لیلی جان بینی
دیوانهتر از هزار مجنون نشوی
شیخ بهایی
یک ذره از آنچه هستی، افزون نشوی
من عاقلم، ار تو لیلی جان بینی
دیوانهتر از هزار مجنون نشوی
شیخ بهایی
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
و علی علی ابن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
محمد فاينمن نوشته شده:تا از ره و رسم عقل، بیرون نشوی
یک ذره از آنچه هستی، افزون نشوی
من عاقلم، ار تو لیلی جان بینی
دیوانهتر از هزار مجنون نشوی
شیخ بهایی
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
- armin57ghazal
نام: آرمین
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۶ - ۱۹:۲۷
پست: 484-
سپاس: 579
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
- محمد فاينمن
نام: محمد
محل اقامت: تبريز
عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۲/۴/۱۹ - ۱۲:۴۷
پست: 43-
سپاس: 7
- جنسیت:
Re: مشاعره
دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم
غمین مباش که دادار دادخواهت بس
نصیب کوردلان است نعمت دنیا
تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس
شهریار
غمین مباش که دادار دادخواهت بس
نصیب کوردلان است نعمت دنیا
تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس
شهریار
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
و علی علی ابن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
- armin57ghazal
نام: آرمین
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۶ - ۱۹:۲۷
پست: 484-
سپاس: 579
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سوئی بزنیم
باز در خم فلک باده وحدت سافی است
سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سوئی بزنیم
باز در خم فلک باده وحدت سافی است
سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
- Sina Asadi
نام: سینا اسدی
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۳:۲۲
پست: 365-
سپاس: 50
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
می لعل مذاب است و صراحی کآن است
جسم است پیاله و شرابش جان است
آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل در او گریان است
جسم است پیاله و شرابش جان است
آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل در او گریان است
You know!....the purpose should be somewhere beyond the impossible limits.
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
- armin57ghazal
نام: آرمین
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۶ - ۱۹:۲۷
پست: 484-
سپاس: 579
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
تا کی ز غم تو رخ به خون شوید دل
و آزرم وصال تو به جان جوید دل
رحم آر کز آسمان نمیبارد جان
بخشای که از زمین نمیروید دل
و آزرم وصال تو به جان جوید دل
رحم آر کز آسمان نمیبارد جان
بخشای که از زمین نمیروید دل