مشاعره

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
آرژنا

نام: نسرین آذری

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۸ - ۲۰:۲۱


پست: 277

سپاس: 153

Re: مشاعره

پست توسط آرژنا »

در آن زمین که نسیمی وزد ز طره ی دوست
چه جای دم زدن نافهای تاتاریست؟

بیار باده که رنگین کنیم جامه ی زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاریست

حافظ
فرقی نمی کند گودال کوچک آبی باشی یا دریایی بیکران
زلال که باشی
آسمان در توست!

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

از دل پرخون بلبل کی خبر دارد بهار؟
هر طرف چون لاله صد خونین جگر دارد بهار

صائب

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

fatemeh_yal

عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸


پست: 48

سپاس: 53

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط fatemeh_yal »

راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

+حافظ

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

آه از این جور و تطاول که درین دامگه‌ست
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
حافظ
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

در واقعه مشکل ایام نگر
جامی است تو را عقل، در آن جام نگر
ترسم که به بوی دانه در دام شوی
ای دوست، همه دانه مبین دام نگر

عراقی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

رعدی نتوان راز غم عشق نهان داشت
کاین بادیه روشن شود از برق نگاهی
-----
رعدی آذرخشی، پاریس شهریور ١۳٢۸
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که می‌خواهد در آغوش

سعدی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

شب آمد و دل ِ تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه‌ی بی‌طاقتم بهانه گرفت
سایه
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

تا هست ز هستی تو یادم
آسوده و تن درست و شادم
وانگه که ز دل نیارمت یاد
باشم به دلی که دشمنت باد

نظامی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
آرشام

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۲/۶ - ۱۳:۳۲


پست: 414

سپاس: 21

جنسیت:

Re: مشاعره

پست توسط آرشام »

در بند تو افتاد دل من به نگاهی
آن گونه که وابسته شود برکه به ماهی
سخت است که فرمانده کمی قبل تر از جنگ
دلبسته دشمن بشود پیش سپاهی

حبیب حاجی پور
به قول حسین پناهی:
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

یا عافیت از چشم فسونسازم ده
یا آن که زبان شکوه پردازم ده
یا درد و غمی که داده‌ای بازش گیر
یا جان و دلی که برده‌ای بازم ده

رهی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

هر دیده که بینم به تو می‌سنجم و زشت است
چشمی که ترا دید جز این نیست سزایش
ترس من از این نیست که در بند تو افتد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش
حسین منزوی ١۳٢۵-١۳۸۳
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
DARKENERGY

نام: Melina

محل اقامت: krj_teh

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷


پست: 7031

سپاس: 4151

جنسیت:

تماس:

Re: مشاعره

پست توسط DARKENERGY »

شکستن دل ما کار زور بازو نیست
هلاک اهل وفا جر به نوشدارو نیست
به عیب جویی مجنون بدم ولی گویم
خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست

عرفی

*

آنکه رفت، به حُرمت آنچه با خود برد حقِ بازگشت ندارد

*

آدمی که از آفتابِ صبح گرم نشه، از آفتاب غروب گرم نمیشه

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: مشاعره

پست توسط خروش »

تو سیه چشم چو آیی به تماشای چمن
نگذاری به کسی چشم تماشای دگر
عماد خراسانی
١۳۰۰-١۳۸٢
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

ارسال پست