مشاعره
Re: مشاعره
آه از این جور و تطاول که درین دامگهست
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
حافظ
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
حافظ
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 6919-
سپاس: 5199
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
در واقعه مشکل ایام نگر
جامی است تو را عقل، در آن جام نگر
ترسم که به بوی دانه در دام شوی
ای دوست، همه دانه مبین دام نگر
عراقی
جامی است تو را عقل، در آن جام نگر
ترسم که به بوی دانه در دام شوی
ای دوست، همه دانه مبین دام نگر
عراقی
Re: مشاعره
رعدی نتوان راز غم عشق نهان داشت
کاین بادیه روشن شود از برق نگاهی
-----
رعدی آذرخشی، پاریس شهریور ١۳٢۸
کاین بادیه روشن شود از برق نگاهی
-----
رعدی آذرخشی، پاریس شهریور ١۳٢۸
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 6919-
سپاس: 5199
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
شب آمد و دل ِ تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریهی بیطاقتم بهانه گرفت
سایه
دوباره گریهی بیطاقتم بهانه گرفت
سایه
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 6919-
سپاس: 5199
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
تا هست ز هستی تو یادم
آسوده و تن درست و شادم
وانگه که ز دل نیارمت یاد
باشم به دلی که دشمنت باد
نظامی
آسوده و تن درست و شادم
وانگه که ز دل نیارمت یاد
باشم به دلی که دشمنت باد
نظامی
Re: مشاعره
در بند تو افتاد دل من به نگاهی
آن گونه که وابسته شود برکه به ماهی
سخت است که فرمانده کمی قبل تر از جنگ
دلبسته دشمن بشود پیش سپاهی
حبیب حاجی پور
آن گونه که وابسته شود برکه به ماهی
سخت است که فرمانده کمی قبل تر از جنگ
دلبسته دشمن بشود پیش سپاهی
حبیب حاجی پور
به قول حسین پناهی:
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...
نیستیم !
به دنیا می آییم...
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم …
و بعد...
دوباره باز نیستیم ...
- DARKENERGY
نام: Melina
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 6919-
سپاس: 5199
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
یا عافیت از چشم فسونسازم ده
یا آن که زبان شکوه پردازم ده
یا درد و غمی که دادهای بازش گیر
یا جان و دلی که بردهای بازم ده
رهی
یا آن که زبان شکوه پردازم ده
یا درد و غمی که دادهای بازش گیر
یا جان و دلی که بردهای بازم ده
رهی
Re: مشاعره
هر دیده که بینم به تو میسنجم و زشت است
چشمی که ترا دید جز این نیست سزایش
ترس من از این نیست که در بند تو افتد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش
حسین منزوی ١۳٢۵-١۳۸۳
چشمی که ترا دید جز این نیست سزایش
ترس من از این نیست که در بند تو افتد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش
حسین منزوی ١۳٢۵-١۳۸۳
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 6919-
سپاس: 5199
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
شکستن دل ما کار زور بازو نیست
هلاک اهل وفا جر به نوشدارو نیست
به عیب جویی مجنون بدم ولی گویم
خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست
عرفی
هلاک اهل وفا جر به نوشدارو نیست
به عیب جویی مجنون بدم ولی گویم
خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست
عرفی
Re: مشاعره
تو سیه چشم چو آیی به تماشای چمن
نگذاری به کسی چشم تماشای دگر
عماد خراسانی
١۳۰۰-١۳۸٢
نگذاری به کسی چشم تماشای دگر
عماد خراسانی
١۳۰۰-١۳۸٢
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 60
- جنسیت:
Re: مشاعره
نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده
که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
شهریار
١٢۸۵-١۳۶۷
که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
شهریار
١٢۸۵-١۳۶۷
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 6919-
سپاس: 5199
- جنسیت:
تماس:
Re: مشاعره
هزار عقد محبت به این و آن بندی
همین به کشتن من تیغ بر میان بندی
ترا که هر مژه تیغ کجی است زهرآلود
چه لازم است که شمشیر بر میان بندی؟
صائب
همین به کشتن من تیغ بر میان بندی
ترا که هر مژه تیغ کجی است زهرآلود
چه لازم است که شمشیر بر میان بندی؟
صائب
Re: مشاعره
یا وفا خود نبود در عالم
یا کسی اندرین زمانه نکرد
سعدی
یا کسی اندرین زمانه نکرد
سعدی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست