پارسی را پاس بداریم

[خروش]

سپاسگذارم ==> سپاسگزارم (از گزاردن)

[DARKENERGY]

بجای "طرف" و "سمت" واژه های پارسی
" سو، سویه ، ور ( بر )، پهلو ، .. " را همچو نمونه های زیر بكار ببریم:

-------------

از كدام طرف باید بریم = از كدام سو باید برویم= از كدام ور باید برویم؟

از اینطرف خیابان = از این بر خیابان = از این ور خیابان

شما طرفدار كی هستین؟ = شما هوادار كی هستین؟

شما كدام طرفی هستید = شما كدام وری هستید؟

بپیچید به سمت چپ = بپیچید به چپ!

سمت راست، یك مغازه هست = دست راست، یك فروشگاه است

سمت و سوی سیاست كشور .. = راستای "سیاست" كشور ..

من بی طرف هستم = من به هیچ سویی نیستم، من بیسویه هستم.

راه دو طرفه = راه دوسویه

یكطرفه قضاوت نكنید = یك سویه داوری نكنید

بیا طرف من بشین = بیا پهلوی من بشین= بیا پیشم بشین

میدونی با كی طرف شدی؟ = میدونی با كی سروكار داری؟

با من طرف نشو = با من در نیفت، با من رودررو نشو.

طرف سخنم با شماست = روی سخنم با شماست

طرف ،آدم بدی نبود = یارو آدم بدی نبود


************************



-------

[اماتور]

با تمام اینا حالا میگم واقعا خودتون چقدر رعایتش میکنید؟

[mahshid.m]

با تمام اینا حالا میگم واقعا خودتون چقدر رعایتش میکنید؟

گمان میکنم خروش گرامی بسیار روان سخن میگویند هم آهنگین هم پارسی

[غلامعلی نوری]

با تمام اینا حالا میگم واقعا خودتون چقدر رعایتش میکنید؟

براستي با همه ي اين گفته ها كنون خود تا چه اندازه پارسي را پاس مي داريد ؟

یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل.

[candle]

چند پیشنهاد برای برابرسازی:

_ اشتغال: نان آوری

_ تریف (تعریف): شناسان

_ محصول: سازوند

_ تولید کردن: ساخت آوری

_ حافظه: یاد انگاره

_ الزامات: نیازواره ها

_ تقویت: افزون سازی

_ خوش شانسی: بلند اخگری

_ طول جغرافیائی: درازای گیتیائی

_ ارتفاع: بلندا

_ ایده: اندیشواره

_ استراکچر: سازه

_ فونداسیون: پی ریخت، نهندار

_ فیلتر کردن (غربال): پالاگری

_ اختراع: پدیدآوری

_ رونق، رواج: پا گرفتن

_ مایع: آبگون

_ جامد: سنگون

_ گاز: هواگون

_ شمال: اَپاختَر

_ قطب: داک

_ ادامه تحصیل: فرآموزی

_ پروژه: پیرنگ

[عطر یاس]

چند پیشنهاد برای برابرسازی:

_ اشتغال: نان آوری

_ تریف (تعریف): شناسان

_ محصول: سازوند

_ تولید کردن: ساخت آوری

_ انتشارات: چاپخانه

_ استراکچر: سازه

_ فونداسیون: پی ریخت، نهندار

_ فیلتر کردن (غربال): پالاگری

_ مایع: آبگون

_ جامد: سنگون

_ گاز: هواگون

_ شمال:

_ قطب:

_ ادامه تحصیل:

_ پروژه:

_ شمال:

_ قطب:

_ ادامه تحصیل:

_ پروژه:

اینا که بدون جوابن یعنی چی؟؟؟؟
جز تمرینه؟؟؟

[candle]

_ شمال:

_ قطب:

_ ادامه تحصیل:

_ پروژه:

اینا که بدون جوابن یعنی چی؟؟؟؟
جز تمرینه؟؟؟

سپاس از گوشزد به جای شما؛ فراموش شده بودند. نوشتار بازنویسی شد.

[خروش]

برخی از زبان شناسان 'شمال' را واژه‌ای پارسی می دانند.
'زَم' یا 'زِم' یا 'شم' یا 'شِمی' به چم (معنی) سرد است. 'آل' هم پسوندیست که در واژه های چنگال، توفال، ... به کار رفته:
پس شم+ال ==> شمال جایی سرد.
شم + شاد ==> شمشاد، در سرما شاد (نام گیاهی ست که در زمستان سبز است)
شمیران = جای خنک
زم+ ستان = زمستان
زم+ین = زمین
سرما نیز نخست زما (زم+ا) بوده مانند گرم+ا (گرما). رفته رفته با گذشت زمان 'زما' به سرما دگرگون شد.

[MENERVA]

برخی از زبان شناسان 'شمال' را واژه‌ای پارسی می دانند.
'زَم' یا 'زِم' یا 'شم' یا 'شِمی' به چم (معنی) سرد است. 'آل' هم پسوندیست که در واژه های چنگال، توفال، ... به کار رفته:
پس شم+ال ==> شمال جایی سرد.
شم + شاد ==> شمشاد، در سرما شاد (نام گیاهی ست که در زمستان سبز است)
شمیران = جای خنک
زم+ ستان = زمستان
زم+ین = زمین
سرما نیز نخست زما (زم+ا) بوده مانند گرم+ا (گرما). رفته رفته با گذشت زمان 'زما' به سرما دگرگون شد.

می شه برای این یه منبعی هم بدید؟

[خروش]

برنامه های تلویزیونی دکتر ناصر انقطاع
+
"در ژرفای واژه ها" دفتری از او

[DARKENERGY]

4234.jpg

پُرگاه (اغلب) می‌توان به جای "اخیر" و "اخیرا" واژه های گوش‌آشنای پارسی به کار برد:

اخیرا = به تازگی

اخیر = بازپسین، واپسین، گذشته، فرجامین، تازه، پایانی، کنونی
----
در دو سال اخیر = در دو سال گذشته

اظهارات اخیر رییس جمهور فرانسه = سخنان تازه کشوردار فرانسه

انعکاس مذاکرات هسته‌ای اخیر = بازتاب واپسین گفتگوهای هسته‌ای

اخیرا شنیدم که، ... = (به) تازگی شنیدم که، ...
----
کشوردار (پرزیدنت)، همسان استاندار، شهردار، بخشدار، دهدار

******************************

بجای مضایقه کردن، بگوییم دریغ کردن، دریغ داشتن:


او این پول را از من دریغ کرد/دریغ داشت (= از دادن پول خودداری کرد چون دلش نمیخواست من داشته باشم)

از اخبار>> روحانی: ایران در حراست از عتبات دریغ نمی‌کند

* حراست >>> پاسداري

[candle]

بهتره همین الآن تا زوده، یک نفر یک واژه پارسی، برابر برای «هت تریک Hat Trick » پیدا کنه!

[غلامعلی نوری]

بهتره همین الآن تا زوده، یک نفر یک واژه پارسی، برابر برای «هت تریک Hat Trick » پیدا کنه!

واژه های چندی می توان برای آن ساخت و گزینش از میان آنها بسته به نگرش خواننده دارد

پیشنهاد های من اینهاست

سه کوبه ( سه بار کوبیدن هماورد در بازی )

سه گوشمال
سه پوزمال

[candle]

سپاس، سه کوبه در نگاه من زیباتر آمد.

همچنین، این گفتار هم به چشمم خواندنی آمد:

http://isna.ir/fa/news/93041106504/%D8% ... 8%B3%D8%AA