اشعار شهریار

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
einstein313

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۵ - ۲۰:۱۱


پست: 1054

سپاس: 91

Re: اشعار شهریار

پست توسط einstein313 »

یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

با حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او

دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
وان گل که یاد من نکند یاد باد از او

حال دلم حواله به دیوان خواجه باد
یار آن زمان که خواسته فال مراد از او

من با روان خواجه از او شکوه میکنم
تا داد من مگر بستد اوستاد از او

آن برق آه ماست که پرتو کنند وام
روشنگران کوکبه بامداد از او

یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدیی گره
از کار بسته هم گرهی میگشاد از او

شرم از کمند طره او داشت شهریار
روزی که سر به کوه و بیابان نهاد از او


چه حسی داشته موقع سرودن این شعر ...
اللهم العن قاتلیک یا فاطمه الزهرا

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ( علیه السلام ) ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ


اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً


اسلام به ذات خود ندارد عیبی .......... هر عیب که هست از مسلمانی ماست

آیتن

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۴/۱۰/۱۴ - ۱۱:۱۵


پست: 45

سپاس: 6

Re: اشعار شهریار

پست توسط آیتن »

ای ماه شب دریا ای چشمه زیبایی
یک چشمه و صد دریا فری و فریبائی
من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
درپرده زیبنده است با آن همه زیبائی
افلاک چراغان کن کآفاق همه چشمند
غوغا شب بست و آشوب تماشائی
سیمای تو روحانی در آینه دریاست
ارزانی دریا بود این آینه سیمائی
زرکوب کواکب را خال رخ دریا کن
بنگر چو میناگر این صفحه مینایی
با چنگ خدایان خیز آشفته و شور انگیز
ای زهره شهر آشوب ای شهره به شیدایی
چنگ ابدیت را به ساز مسیحا زن
گو در نوسان آید ناقوس کلیسائی
چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

رادیکال

عضویت : جمعه ۱۳۹۵/۱/۲۷ - ۰۳:۵۲


پست: 21

سپاس: 13

جنسیت:

Re: اشعار شهریار

پست توسط رادیکال »

در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی ----- نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی

آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد ----- هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی

سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من ----- هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی
پیش به سوی حق

آیتن

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۴/۱۰/۱۴ - ۱۱:۱۵


پست: 45

سپاس: 6

Re: اشعار شهریار

پست توسط آیتن »

پاشوای مست که دنیاهمه دیوانه تست/ همه آفاق پراز نعره مستانه تست
دردکان همه باده فروشان تخته است/آنکه باز است همیشه در میخانه تست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز/زیور زلف عروسان سخن شانه تست
ای زیارتگه رندان قلندر برخیز / توشه من همه در گوشه انبانه تست
همت ای پیر که کشکول گدائی درکف/رندم و حاجتم آن همت رندانه تست
ای کلید در گنجینه اسرار ازل / عقل دیوانه گنجی که بر ویرانه تست
شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل/هر که توفیق پری یافته پروانه تست
همه غواص ادب بودم و هر جاصد فیست/ همه بازش دهن از حیرت دردانه تست
زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد/چشمک نرگس مخمور به افسانه تست
ای گدای سر خوانت همه شاهان جهان / شهریار آمده دربان در خانه تست

ارسال پست