در محضر مولانا

مدیران انجمن: parse, javad123javad

furogh

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۷/۳ - ۰۰:۲۵


پست: 667

سپاس: 16


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط furogh »

alijohar نوشته شده:بخوانید و لذت ببرید : (غزلیات شمس)
عالیجناب مولانا ، در بیتی بی نظیر که شاهکار ادبیات فارسی است ، می فرماید :
تابش ِ جان یافت دلم
واشد و بشکافت دلم ؛
اطلس ِ نو بافت دلم
دشمن ِ این ژنده شدم.

وقتی فکر می کنم "تابش جان" چی بوده که دل حضرتش یافته ؛ راه به جایی نمی برم.
و بدنبال آن "تابش جان" ؛بناگاه دلش واشده و شکاف برداشته !
و متعاقب آن دوباره ، اما ، این بار ، با اطلسی نو بافته شده !
و سپس - در مرحله بعد- دشمن این "کهنه" و "فرسوده" شده !
عالی!

همینوره...ذهن راه به جایی نمی بره!
هیچ توضیح قانع کننده ای درباره انقلاب درونی جلال الدین بعد از ملاقات شمس ندیده ام.

مگر ناگهان آن عنایت رسد
که ای من غلام چنان ناگهان....
تن ما به ماه ماند كه ز مهر ميگدازد
دل ما به چنگ زهره كه گسسته تار بادا

furogh

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۷/۳ - ۰۰:۲۵


پست: 667

سپاس: 16


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط furogh »

گر خورد آن شیر عشقت خون ما را خورده گیر

ور سپارم هر دمی جان دگر بسپرده گیر

سردهم این دم توی می بی‌محابا می‌خورم

گر کسی آید برد دستار و کفشم برده گیر

گر بگوید هوشیاری زرق را پرورده‌ای

با چنین برقی پیاپی زرق را پرورده گیر

جان من طغرای باقی دارد اندر دست خویش

صورتم امروز و فرداییست او را مرده گیر

از خدا دریا همی‌خواهی و مار خشکیی

چون تو ماهی نیستی دریا به دست آورده گیر

غوره افشاری و گویی من ریاضت می‌کنم

چونک میخواره نه‌ای رو شیره افشرده گیر

صوفیان صاف را گویی که دردی خورده‌اند

صوفیان را صاف می‌دارد تو بستان درده گیر

هر شکوفه کز می ما نیست خندان بر درخت

گر چه او تازه‌ست و خندان هم کنون پژمرده گیر

شمس تبریزی تو خورشیدی و از تو چاره نیست

چونک بی‌تو شب بود استاره‌ها بشمرده گیر
تن ما به ماه ماند كه ز مهر ميگدازد
دل ما به چنگ زهره كه گسسته تار بادا

نمایه کاربر
فروهر

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۶/۳۱ - ۲۲:۱۷


پست: 1086

سپاس: 107


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط فروهر »

معني (صوفي)براي من مشخص نيست.
لطفا مي شود برايم توضيح دهيد؟
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند...

نمایه کاربر
alijohar

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۱۶ - ۱۳:۲۲


پست: 3570

سپاس: 94

Re: در محضر مولانا

پست توسط alijohar »

ferydoni نوشته شده:معني (صوفي)براي من مشخص نيست.
لطفا مي شود برايم توضيح دهيد؟
صوفی در تاریخ تصوف یک معنی دراز داره ؛ در فرایند رشد و توسعه تصوف از قرن های اولیه (دوم به بعد) هرچی بر شاخه های مختلف
تصوف اضافه می شد ؛ متناسبا صوفی هم معانی مختلفی بخود می گرفت.
ابتدا صوفی فرد وارسته و ساده پوشی بود که از دنیا بریده و در فکر عقبی بود.
نه لباس مخصوصی داشت و نه به آداب خاصی ملزم بود. نه خانقاهی در کار بود نه جریان مراد و مریدی رایج بود.
پاکباخته ای بود از دنیا رسته و به حق پیوسته.
اما کم کم که تصوف شکل گرفت و سازمان یافت ؛ صوفی هم تغییر ماهیت داد.
در تاریخ اسلام تا به امروز ما چند جریان داریم که همواره با هم در تضاد بوده اند.
1- جریان اسلام فقاهت ؛ که متشرعین متعصب حامی آن بوده اند. فقه ؛ عنصر اصلی تفکر این جریان است.
علمای این جریان ؛ همواره در "مدرسه" ها به امر تدریس اشتغال داشته و شاگردانی می پرورانده اند. این جریان امور شرعی مردم را
در اختیار داشته اند. قضاوت ؛ حل و فصل دعوا ها؛ نوشتن عقدنامه ها ، بر عهده این ها بوده است.
احکام حلال و حرام خدا را بیان می کرده اند.
بیشتر افراد این جریان در اختیار شاهان و فئودال های زمان بودند.
صدور فتوا بر عهده این جریان بود.
یکی از فتوا های مهمی که این جریان میدانند ؛ فتوای "جهاد" بود.!
هر شاهی نیاز به فتوای جهاد اینها برای جنگ با کفار.
این جریان خود به شاخه های مختلفی تقسیم شدند.
شیعه خود چندین شاخه شد. فقه 12امامی ؛ فقه زیدیه ؛ فقه اسماعیلیه و ... همگی با هم فرق هایی داشتند.بسته به اینکه
شاه و ملک و امیر جانب کدام فقه را بگیرند ؛ آن فقه بر تری می یافت.

اهل سنت هم تقریبا به 4 جریان تقسیم شدند.
مالکی ؛ شافعی ؛ حنفی و حنبلی .
کل جریان فقه چه شیعه چه سنی ؛ در قالب جریان بزرگتری قرار گرفتند به نام اشعری
اشعری به زبان ساده یعنی تعطیلی فکر و تقدم فقه.
اما جریان تصوف گرایش به اعتزال داشت.... که بحث مفصلی است و زیبا و لازم.

یکی از درامدهای فقها ؛، اوقاف بود. همواره بر سر منافع اوقاف بین فقها و شاهان اختلاف بود.
وجوهات شرعی نظیر خمس و ذکات ؛جرایم= مورد اختلاف فقها و امرا و اشراف و پادشاهان بود.
این جریان خشکه مفدس و قشری بودند و هستند.
تمام فتوا های قتل بر علیه جریان تصوف توسط این ها صادر شد.
بیشترین اختلاف و تضاد این جریان با جریان تصوف علاوه بر اختلاف نظر های ایدئولوژیک ؛ اختلاف بر سر تقسیم وجوهات بود.
مردم در قرون اولیه علاقمند بودند وجوهات خود را به جریان تصوف و خانقاه ها بدهند تا مدارس و مساجد.

2- جریان تصوف و عرفان
جریان تصوف جریانی شکوهمند و عظیم در تاریخ اندیشه اسلامی است.
زیباترین مضامین فکری و شگفت انگیز ترین احساسات انسانی و عرفانی تصوف این جریان صورت بندی شد.
هنر ؛ بر گرفته از نیاز انسان به پرستش ؛ عشق ؛ شوق و شور به یکباره عظیم ترین اندیشه های انسانی را خلق کرد.
ناگهان خیل عظیمی از نخبگان , اعجوبه های فکر و اندیشه ؛ نیازمندان عشق و عرفان ، ناراضیان از اجحاف و خودکامگی شاهان و فقها ؛
به سمت این جریان سرازیر شدند.
دین جدیدی خلق کردن که بجای اینکه منطقی و شرعی باشد ؛ زیبا بود.
هزاران نفر از زنان و مردانی که عاشق زیبایی ؛ پاکباختگی ؛ عرفان ؛ بی ریایی ؛ و ... بودند به خانقاه ها هجوم آوردند.
درس و مدرسه (سمبل جریان فقه) ، عقل و خرد(سمبل جریان کلام و فلسفه) به کناری نهاده شد.
بجای آن "عشق" انتخاب و جایگزین گردید.
عشق الهی و خدایی .
تصویری از جهان که "واجب الوجود" در آن بالا نشسته بود و مردم را به دلیل عدم عایت احکام و فرایض شرعی به جهنم می فرستاد
به کناری نهاد شده و در واقع دور انداخته شد.
جهان یکسره عشق شد و محبت.
خدا از بالا به پایین کشیده شد؟ نه ! انسان به بالا برده شد.
هرچی از عظمت این جریان بگویم کم گفته ام







.... ادامه دارد




3- جریان فلسفه و اندیشه عقلانی
4- کلام
اين جهان زندان و ما زندانيان
بر شكن زندان و خود را وا رهان

نمایه کاربر
فروهر

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۶/۳۱ - ۲۲:۱۷


پست: 1086

سپاس: 107


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط فروهر »

آفرين علي جوهر واقعا زيبا بود دسدت درد نكند برادر.
من اينك صوفي را فهميدم.
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند...

نمایه کاربر
فروهر

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۶/۳۱ - ۲۲:۱۷


پست: 1086

سپاس: 107


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط فروهر »

باور كن من به اين فرقه ها اعتقاد ندارم .
حرف هاي آنها ا نمي پذيرم.
از انديشه ي اسلام پيروي مي كنم زيرا مي دانم انديشه ي حقيقت است.
برادر
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند...

نمایه کاربر
Angel!

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ - ۲۱:۴۳


پست: 2552

سپاس: 955

Re: در محضر مولانا

پست توسط Angel! »


بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

نمایه کاربر
فروهر

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۶/۳۱ - ۲۲:۱۷


پست: 1086

سپاس: 107


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط فروهر »

آفرينش همه تنبيه خداوند دل است دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار

كوه و دريا و درختان همه در تسبيه اند نه همه مستمعان فهم كنند اين اسرار

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود هركه فكرت نكند نقش بود بر ديوار

خبرت هست كه مرغان چمن مي گويند كآخر اي خفته سر از بالش غفلت بردار

هركه امروز نبيند اثر قدرت او غالب آن است كه فرداش نبيند ديدار

كه تواند كه دهد ميوه ي رنگين از چوب يا كه داند كه برآرد گل صد برگ از خار

تا كي آخر چو بنفشه سر غفلت در پيش حيف باشد كه تو در خوابي و نرگس بيدار

عقل حيران بود از خوشه ي زرين عنب فهم حيران شود از حقه ي ياقوت انار

پاك و بي عيب خدايي كه قديرست و عزيز ماه و خورشيد مسخر كند و ليل و نهار

تا قيامت سخن اندر كرم و رحمت اوست همه گوين و يكي گفته نيايد ز هزار

آن كه باشد كه نبندد كمر طاعت او جاي آن است كه كافر بگشايد زنار

نعمتت بار خدايا ز عدد بيرون است شكر انعام تو هرگز نكند شكر گزار

اين همه پرده كه بر كرده ي ما مي پوشي گر به تقصير بگيري نگذاري ديار

نا اميد از در لطف تو كجا شايد رفت تاب قهر تو نداريم خدايا زنهار

سعديا راست روان گوي سعادت بردند راستي كن كه به منزل نرسد كج رفتار



تنبيه:آكاهي.آگاهي دهنده.

حقه:ظرف كوچك.در اين جا منظور پوسته ي انار است كه دانه هاي ياقوتي آن را چون قطعه اي در بر گرفته است.

زنار:كمر بندي است كه كفار به كمر مي بندند.

انعام:بخشش.

(قسمت هايي از قصيده ي بهاريه ي سعدي) smile072
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند...

نمایه کاربر
*شارش*

نام: فاطمه غمكده

محل اقامت: بلبلان

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۱/۶/۲۰ - ۱۱:۳۰


پست: 1076

سپاس: 595

جنسیت:

Re: در محضر مولانا

پست توسط *شارش* »

اقا 2 دیقه به 2 دیقه در محضر هر کدوم از شاعرا هستیم بابا دمتون گرم smile039 smile028

نمایه کاربر
فروهر

عضویت : جمعه ۱۳۹۱/۶/۳۱ - ۲۲:۱۷


پست: 1086

سپاس: 107


تماس:

Re: در محضر مولانا

پست توسط فروهر »

مولوي:


آبك كم جو. تشنگي آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

smile072
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند...

نمایه کاربر
*شارش*

نام: فاطمه غمكده

محل اقامت: بلبلان

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۱/۶/۲۰ - ۱۱:۳۰


پست: 1076

سپاس: 595

جنسیت:

Re: در محضر مولانا

پست توسط *شارش* »

به خدا به به.ای مولوی ترک بوده ؟ smile039

نمایه کاربر
Angel!

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ - ۲۱:۴۳


پست: 2552

سپاس: 955

Re: در محضر مولانا

پست توسط Angel! »

girl. نوشته شده:به خدا به به.ای مولوی ترک بوده ؟ smile039
کرد بوده smile039

نمایه کاربر
*شارش*

نام: فاطمه غمكده

محل اقامت: بلبلان

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۱/۶/۲۰ - ۱۱:۳۰


پست: 1076

سپاس: 595

جنسیت:

Re: در محضر مولانا

پست توسط *شارش* »

albert maryam نوشته شده:
girl. نوشته شده:به خدا به به.ای مولوی ترک بوده ؟ smile039
کرد بوده smile039
نه دور از شوخی.ولی کردم باشه اخرش که ایرانی بوده smile039

نمایه کاربر
Angel!

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ - ۲۱:۴۳


پست: 2552

سپاس: 955

Re: در محضر مولانا

پست توسط Angel! »

درود بر ایرانی ! smile039

نمایه کاربر
*شارش*

نام: فاطمه غمكده

محل اقامت: بلبلان

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۱/۶/۲۰ - ۱۱:۳۰


پست: 1076

سپاس: 595

جنسیت:

Re: در محضر مولانا

پست توسط *شارش* »

albert maryam نوشته شده:درود بر ایرانی ! smile039
خانوم درود بر تو و همه بدرود بر او smile039

ارسال پست