هوپا، انجمن علم ایران

ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻧﮏ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻣﻨﺪِ ﻣﻴﮕﻢ
ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﺷﻤﺎ ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﻫﺴﺘﻴﻦ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮔﻔت نه ؛ﻫﺎﭺ ﺑﮑﻢ
ﺍﺻﻦ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ... مردم اعصابشون زیرِ درختِ آلبالو گمشده

پیر منم
جوان منم
تیر منم
کمان منم
من نه منم نه من منم
منمو ننم ننمو منم
من چه منم چمن منم
چه من منم چمن ننم
چمن منم منم ننم
.
.
.
شاعر پس از مصرف شیشه.... بچه ها فرار کنین

ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺎ پسرای گروه ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺬﺍﺭﯾﻦ ...
*
*
*
*
*
*
*
*
*
ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺍﻭﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮﻩ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﮐﻪ از عکس پروفایلشون ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺘﻮﻥ

ﺩﺍﺭﯾﻦ ﺑﻤﻮﻧﻪ...|
والسلام علیکم و رحمت الله

بزرگترین بُردی که تو زندگی کردم این بود که:

.

.

.

.

.


از نونوایی یه دونه پلاستیک دسته‌دار خریدم...

رفتم خونه دیدم دوتاست چسبیدن بهم!

به دوستم میگم:واسه تولد نامزدم چی بخرم؟ میگه: میخوای خیلی غافلگیرش کنی؟ میگم: آره! میگه: شماره پاشو ازش بگیر،بعدش براش روسری بخر ..!

فقط یه مرد ایرانیه که

بعد از چپ کردن ماشین و

قطع چند تا درختو

تیر چراغ برقو

کندن چندین متر گاردریل

با اعتماد به نفس از ماشین پیاده شه و میگه :

جمع نکررررررررده بودم مرده بودیما...!

یکی دو روزه مامانم اینا رفتن مسافرت ،
امروز هوس خوراکی کردم هرجارو گشتم هیچی پیدا نکردم !
فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود :
نخورید ؛ مایع ظرفشویی
نخورید ؛ سمِ گلدون
نخورید ؛ جرمگیر توالت
زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم ؟
گفت در کابینتو باز کن اونیکه علامت مرگ داره توش آجیله ،
اونیکه نوشته مرگ موش توش گز ،
اونیکه نوشته صابون توش شکلات!
رفیق بى كلك مادر؟؟

یارو انگل داشته میره دکتر، دکتر شروع میکنه به گفتن علایم،






یارو میبینه همش درسته باهیجان میگه :نمیری دکتر انگار خودت تو رودمی...

اونايى که کنارِ تختشون پریز برق دارن، قطعا

از بنده های منتخب خدا هستن!

, ﺩﯾروز ﺭﻓﺘﻢ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﭘﻮﻝ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺩﮐﻤﻪ ﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺯﺩﻡ ﻋﮑﺲ ﯾﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ!!!

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﯿﮕﻢ :
ﺁﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻌﯿﻪ!!! ﻋﮑﺲ ﻗﺒﺮ ﻣﯿﺎﺩ ﺭﻭ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ

ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﻨﻈﻮﺭ عابر بانک اینه وقتی پول توحسابت نیست از سرقبرت بیارم..

عابربانکا چه فهمیده شدن...

ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﯾﻦ ﺧﻮشاﻣﺪ ﻣﯿﮕﻔﺖ.
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: یا ابالفضل!
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
بعد از چند لحظه، ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺴﺎﻓﺮﯾﻦ ﻋﺰﯾﺰ ﭘﻮﺯﺵ ﻣﯿﻄﻠﺒﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﻡ ﺭﯾﺨﺖ شلوارم کثیف شد!
یکی از ته هواپیما ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: قبر ﭘﺪﺭﺕ! ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﺷﻠﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﻭﻣﺪ!

ﺳﺎﻋﺖ ٥ ﺻﺒﺢ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺴﯿﺞ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪ .... ﺑﺎﺳﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﻟﺤﺎﻑ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ :
.
.
.
ﻗﺎﻟﯿﺸﻮﯾﯽ ﺷﺮﺑﺖ ﺍﻭﻏﻠﯽ ﺷﻌﺒﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

ﺍﯾﻨﻘﺪﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ،
ﻫﻤﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺍﻳﻨﺎ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻌﺒﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻴﮕﻦ

پسر 12 ساله تو پیجش نوشته:

بسلامتی عشقم که به زبون نمی آوری دوست داشتنت را.... بهت خرده نمیگیرم...!

.

.

.

.

اونوقت من تو این سن که بودم، پلاستیک فریزر تو پام میکردم رو فرش لیز میخوردم!

تو کنترل یه باطری گذاشتم ۳ سال پیش:|

از بس کوبیدمش ، منو که میبینه کار میکنه !

میگه دوستت دارم بی آنکه دلیلش رو بدوونم …
منم همین طرز فکرو نسبت به باز کردن درِ یخچال دارم …