ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید دمیدن ای همه خوبی همه پاکی تو کلام اخر من ای تو پر از وسوسه عشق تو شدی تمامی زندگی من اسم تو هر چی که میگم همه تکرار تو حرف های دل من چشم تو هرجا که میرم جاریه تو چشمای منتظر من ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید دمیدن تو رو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم از تو تصویری کشیدم که اونو هیچ جا ندیدم تو رو از نگات شناختم قصه از عشق تو ساختم تو رو از خودت گرفتم با تو یک خاطره ساختم ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید دمیدن ای همه خوبی همه پاکی تو کلام اخر من ای تو پر از وسوسه عشق تو شدی تمامی زندگی من
وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد کوه و بیابون چی چیه وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد اینهمه ناودون چی چیه
حالا تو دست بیصدا دشنه ما شعر و غزل قصه مرگ عاطفه خوابهای خوب بغل بغل انگار با هم غریبهایم خوبی ما دشمنیه کاش من و تو میفهمیدیم اومدنی رفتنیه تقصیر این قصهها بود تقصیر این دشمنها بود اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود سپیده امروز با ما بود
کسی حرف من رو انگار نمیفهمه مُرده، زنده، خواب و بیدار نمیفهمه کسی تنهاییم رو از من نمیدزده درد ما رو در و دیوار نمیفهمه واسه تنهایی خودم دلم میسوزه قلب امروزی من خالیتر از دیروزه
سقوط من در خودمه سقوط ما مثل منه مرگ روزهای بچگی از روز به شب رسیدنه دشمنیها مصیبته سقوط ما مصیبته مرگ صدا مصیبته، مصیبته، حقیقته حقیقــته، حقیقـته
تقصیر این قصهها بود تقصیر این دشمنها بود اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود سپیده امروز با ما بود
یک خیابان باران پشت باران باران اصلا انگار امشب کل تهران باران میروم تنهایی تا نباشم شاید مثل سایه با من دردِ تو می آید چمدان و منو این حال مریض میرم و پشت سرم اب نریز خسته م از همه کس از همه چیز میرم و پشت سرم آب نریز عشق تو تا عمق روح و جانم رفته درد تو تا مغز استخوانم رفته می سوزم از درون ای تو جان عشقم من دوستت دارم دوستت دارم ببار ای باران عشقم چمدان و منو این حال مریض میرم و پشت سرم اب نریز خسته م از همه کس از همه چیز میرم و پشت سرم آب نریز
مرا ببخش بی بی بی من مرا ببخش قندک روشن مرا ببخش لاله شیشه مرا ببخش شعر همیشه من از تو با همه گفتم که گریه بگیرم من از تو با تو نگفتم که در تو بمیرم ابری نباش بی بی آبی بپوش امشب رخت آفتابی گریه نکن بی بی بی دل نبض من باش موج بی ساحل
مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم اگر تو را به اوج ترانه نبردم مرا ببخش اگر رفیق و یار نبودم مرا ببخش اگر که ماندگار نبودم
مرا ببخش بی بی بی من مرا ببوس بی بی بی لب مرا ببر تا لب امشب مرا بخوان بی بی بی ساز مرا برقص تا ته آواز مرا ببخش اگر تو را به شعر شکستم در مرگ برگ اگرچه به گریه نشستم مرا ببخش اگر که دریاوار نبودم ببخش اگر که خانه نگهدار نبودم مرا ببخش...
خوابیدی بدون لالایی و قـــــــــصه *** بگیر آسوده بخواب بی دردو غصه دیگه کابوس زمستون نمیـــــــــبینی***توی خواب گلای حسرت نمی چیـنی دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه *** جای سیلی های باد روش نمیمونه دیگه بیدار نمی شی با نگرونـــــی*** یا با تردید که بری یا که بمونی رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی *** قانونه جنگلو زیره پا گذاشتی اینجا قهرن سینه ها با مهربونی*** تو تو جنگل نمیتونستی بمونی دلتو بردی با خود به جایه دیگه *** اونجا که خدا برات لالایی میگه میدونم می بینمت یه روز دوباره *** توی دنیایی که آدمک نداره
مهربون من همه جون من فدای احساس قشنگت وقتی نگام می کنی و میگی دوسم داری بگیر دستامو تو دستت حتی خاطرات تلخ بینمون واسه من خیلی قشنگه وقتی پیشمی نزدیکمی دلامون با هم یه رنگه
نازی نازی نازنینم دل بی تو میمیره تن سردم تازه داره با تو جون میگیره
نازی نازی نازنینم مثل تو کی دیگه میتونه بهم نشون بده زندگی شیرینه
نازنین من می بینی که من دارم واسه تو میخونم نه شعار میدم نه قصه میخونم بدون قدرتو میدونم از اولین نگاه درست مثل فیلما توی قلبم نشستی خاطر خوام کردی دلمو بردی وقتی کرواتم و بستی
نازی نازی نازنینم دل بی تو میمیره تن سردم تازه داره با تو جون میگیره
نازی نازی نازنینم مثل تو کی دیگه میتونه بهم نشون بده زندگی شیرینه
نازنین عاشقم باش سر به یرم نذار بیا مال من باش از چشات دارم میخونم میخوای با تو بمونم مال من باش مال من باش
اي بداد من رسيده تو روزاي خود شكستن اي چراغ مهربوني تو شباي وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتي تو منو دادي به خورشيد اگه باشي يا نباشي براي من تكيه گاهي برای من که غریبم تورفیقی جون پناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته اگه مدیون توباشم اگه از تو باشه جونم قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم
وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه های وحشت وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت وقتی هر ثانیه شب تپش هراس من بود وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود تو با دست مهربونی به تن مرهم کشیدی برام از روشنی گفتی پرده شبو دریدی یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت اي طلوع اولين دوست اي رفيق اخر من به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من مقصدت هر جا که باشه هرجای دنیا که باشی اونور مرز شقایق پشت لحظه ها که باشی خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود تنها دست تو رفیق دست بی ریای من بود یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت
No rational argument will have a rational effect on a man who does not want to adopt a rational attitude.
یه چیزی هنوز از تو عشقمون ته دل من جا مونده باور ندارم این احساسمو خودم دهنم وا مونده منی که یه روز عاشق نبودم چی شد دل منو جادو کرد رفته و هنوز فکر رفتنش داره منو می کشه از درد یه چیزی هنوز از تو عشقمون ته دل من می جوشه با رفتن تو قلب من دیگه فقط سیاه می پوشه آسمون شب طاقت نداره داره واسه من میباره تسکین دلم غیر ممکنه وقتی عشق تو رو کم داره بعد از تو شب تا سحر بی خوابم بعد از تو غرق تب مهتابم بعد از تو کیو دیگه دریابم بعد از تو بعد بعد از تو باز این دل دیوونه بعد از تو پشت در زندونه دونه دونه داره میگیره بهونه از عالمُ روزگار
توی حسی که تو سینه ی منه ردپای تو جا مونده یکی بی خبر رفته به سفر یکی تک و تنها مونده هرچی که بودو هرچی که گذشت واسه من رویا بود یدونه بودی واسه دل من دلی که همیشه تنها بود بعد از تو شب تا سحر بی خوابم بعد از تو غرق تب مهتابم بعد از تو کیو دیگه دریابم بعد از تو بعد از تو باز این دل دیوونه بعد از تو پشت در زندونه دونه دونه داره میگیره بهونه از عالمُ و روزگار
بیا ای ماه من ای مهربونم گلم ای خوب من شیرین زبونم عزیزم جون تو بسته به جونم همیشه اسم توست ورد زبونم
مث تو عاشق و لیلی ندیدم به جز تو دل به هیچ کسی نمیدم شدی کعبه دل تنها امیدم آره عشقو تو چشمای تو دیدم
میمیرم برات آخر یه روز خودم میشم فدات میمیرم برات من کشته ی ناز نگات
تویی همنفس من عزیزُ همه کس من تویی همه ی وجودم تمام تار و پودم تویی خواب و خیالم بی تو چه بیقرارم هرچی تو دنیا دارم به زیر پات می ذارم بیا دست منو بذار تو دستات پر کن هوا رو از عطر نفسهات بذار سر بذارم به روی شونت نذار که بیش از این بشم دیوونت