ای کاش راهی بود برای فرار از همه ی خستگی ها،ناامیدی ها،ای کاش مرگ وجود نداشت که میشد به فردا امیدوار بود.ایکاش خدا بنده های گریانش رو تواغوشش میگرفت ومیگفت غصه نخور،من هستم.اما حالا فقط ترسه که وجود داره!
سر تا پاي خودم را كه خلاصه ميكنم، ميشوم قد يك كف دست خاك كه ممكن بود يك تكه آجر باشد توي ديوار يك خانه، يا يك قلوه سنگ روي شانه يك كوه، يا مشتي سنگريزه، تهته اقيانوس؛ يا حتي خاك يك گلدان باشد؛ خاك همين گلدان پشت پنجره.
يك كف دست خاك ممكن است هيچ وقت، هيچ اسمي نداشته باشد و تا هميشه، خاك باقي بماند، فقط خاك.
ای کاش هیچ بن بستی وجود نداشت! گاهی تصمیم گیری های اجباری همه ی رویاهای وجودت رو تومنگنه قرار میده.تاجایی که توکوچه ی بن بست داد میزنی:نمیخوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بگم اره یا نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!هیچ کدوم!بابا دست از سرم بردارین،من به همین زندگی ای که دارم قانع هستم!
سر تا پاي خودم را كه خلاصه ميكنم، ميشوم قد يك كف دست خاك كه ممكن بود يك تكه آجر باشد توي ديوار يك خانه، يا يك قلوه سنگ روي شانه يك كوه، يا مشتي سنگريزه، تهته اقيانوس؛ يا حتي خاك يك گلدان باشد؛ خاك همين گلدان پشت پنجره.
يك كف دست خاك ممكن است هيچ وقت، هيچ اسمي نداشته باشد و تا هميشه، خاك باقي بماند، فقط خاك.
ای کاش اون چیزایی که باید یادم بره زودتر از ذهنم پاک شن تا جا واسه اون چیزایی که باید باید یادم بمونه باز شه.اما صدافسوس که کلمه ی انسان از انس میاد وفراموش کاری.
سر تا پاي خودم را كه خلاصه ميكنم، ميشوم قد يك كف دست خاك كه ممكن بود يك تكه آجر باشد توي ديوار يك خانه، يا يك قلوه سنگ روي شانه يك كوه، يا مشتي سنگريزه، تهته اقيانوس؛ يا حتي خاك يك گلدان باشد؛ خاك همين گلدان پشت پنجره.
يك كف دست خاك ممكن است هيچ وقت، هيچ اسمي نداشته باشد و تا هميشه، خاك باقي بماند، فقط خاك.