خیلی سنگین بود واسم...
حرف حق ، تلخ است ...
Re: حرف حق ، تلخ است ...
وقتی این عکسو دیدم ...ساعتها گریه کردمو توی فکر بودم...
خیلی سنگین بود واسم...
خیلی سنگین بود واسم...
به مادر قول داده بود برمی گردد...
Re: حرف حق ، تلخ است ...
.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
my physic channel ID : @physicGV
Re: حرف حق ، تلخ است ...
علم×دین=انسان
وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً
و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.
سوره مبارکه المائدة آیه32
Re: حرف حق ، تلخ است ...
امروز این اتفاق واسم افتاد و خیلی منو ناراحت کرد...
میخواستم برم کلاس سوار اتوبوس شدم،
یکم که اتوبوس حرکت کرد و صندلیا پر بودن یه خانوم خیلی مسن وارد اتوبوس شد. هم پیر بود هم بیمار. دستو پاش میلرزید
یکم که اتوبوس دوباره حرکت کرد، دیدم کسی جاشو به پیر زن نمیده
به بغل دستیم گفتم خانوم لطف کن جامو نگه دار تا برم بگم اون خانوم پیر بیاد بشینه اونم گفت باشه.
تا پاشدم یه دختر که شبیه ج_ ها بود با دماغ عملی و آرایش غلیظ و آدماس بزرگی که توی دهنش بود سریع به حرف اون زن بغل دستیم گوش نکردو رفت سر جام نشست
گفتم خانوم پاشین من پاشدم که این مادر بشینه سر جام
اون دختر عوضی هم سرشو به سمت پنجره برد و انگار نه انگار داشتم باهاش حرف میزدم آدامسشو میترکوندو با یه لبخند ژکوند اونورو نگا میکرد...
چرا آدما اینطور شدن...
میخواستم برم کلاس سوار اتوبوس شدم،
یکم که اتوبوس حرکت کرد و صندلیا پر بودن یه خانوم خیلی مسن وارد اتوبوس شد. هم پیر بود هم بیمار. دستو پاش میلرزید
یکم که اتوبوس دوباره حرکت کرد، دیدم کسی جاشو به پیر زن نمیده
به بغل دستیم گفتم خانوم لطف کن جامو نگه دار تا برم بگم اون خانوم پیر بیاد بشینه اونم گفت باشه.
تا پاشدم یه دختر که شبیه ج_ ها بود با دماغ عملی و آرایش غلیظ و آدماس بزرگی که توی دهنش بود سریع به حرف اون زن بغل دستیم گوش نکردو رفت سر جام نشست
گفتم خانوم پاشین من پاشدم که این مادر بشینه سر جام
اون دختر عوضی هم سرشو به سمت پنجره برد و انگار نه انگار داشتم باهاش حرف میزدم آدامسشو میترکوندو با یه لبخند ژکوند اونورو نگا میکرد...
چرا آدما اینطور شدن...
در جسم بشری من
ابدیت تکرار میشود!
به شادی میلاد یک حباب
و غم ترکیدن حبابی دیگر !
تکرار میشود آری...
زوزه جگر سوز سگهای معصوم غرایزم
از کشیدن این سورتمه لت و پار..!
ابدیت تکرار میشود!
به شادی میلاد یک حباب
و غم ترکیدن حبابی دیگر !
تکرار میشود آری...
زوزه جگر سوز سگهای معصوم غرایزم
از کشیدن این سورتمه لت و پار..!
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7033-
سپاس: 4152
- جنسیت:
تماس:
Re: حرف حق ، تلخ است ...
گله گرگ حاجی همه جا رو گرفتن
هیچکدوم انگار بچگی نکردن
پی گوسفندن هر روز
اون که کشتن بلد بود
سیر خوابید ، سیر پاشد
دنیا رو گرفت و کام شیرین
هیچکدوم انگار بچگی نکردن
پی گوسفندن هر روز
اون که کشتن بلد بود
سیر خوابید ، سیر پاشد
دنیا رو گرفت و کام شیرین
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: حرف حق ، تلخ است ...
" بریم ی دوری بزنیم؟! "
هَر چیزی اَزَش میپُرسیدی دَر جَوابِت میگُفت : آرِه
مَثَلا می گُفتی: مَنو میشناسی؟! میگُفت : آرِه
می گُفتی: اینجا خوبهِ بَرات؟! راحَتی؟! میگُفت: آرِه
می گُفتی: خُوشحالی کهِ اینجایی؟! میگُفت: آرِه
میگُفتی: میخوای بِریم بیرون یِ دوُر بِزَنیم دِلِت واشهِ؟!
اونوَقت جیغ میزَدُ و دادُ و فَریاد می کَرد کهِ: نَه! نَه! نَه! نَه!...
بَعدَا دَلیلِشُ پَرَستارِ سَرایِ سالمَندان بِهِت میگهِ کهِ:
...آخهِ با هَمین بَهونهِ آوُردَنِش سَرایِ سالمَندان...
: (
•
•
•
علیرضا کشاورز
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: حرف حق ، تلخ است ...
زمانی تنها فکر و ذهنم این بود
چه کسی جهان را آفریده است؟!
اما امروز فقط به این فکر میکنم
چه کسانی به خراب کردن آن مشغولند... : (
.
.
.
علیرضا کشاورز
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
- یک شیطان رام شده!
نام: devil!
محل اقامت: combadon
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۷/۴ - ۱۶:۲۵
پست: 1-
Re: حرف حق ، تلخ است ...
متاسفانه مردمای ما مردمایین که تنها کاری که از دستشون بر میاد لاف زدن هست!
و تقریبا کل روزشونو با پدیده ای به نام دور دور سپری میکنن !
این نوع افراد انتظار دارن با لاف زدن پیشرفت کنن! نشستنو فقط درباره تمدنشون حرف میزنن چیزیم سرشون نمیشه کلا فقط لاف میزنن!
عجبا !
و تقریبا کل روزشونو با پدیده ای به نام دور دور سپری میکنن !
این نوع افراد انتظار دارن با لاف زدن پیشرفت کنن! نشستنو فقط درباره تمدنشون حرف میزنن چیزیم سرشون نمیشه کلا فقط لاف میزنن!
عجبا !
به سانِ رود ...
که در نشیبِ درّه..سر به سنگ میزند..
رونده باش..
امیدِ هیچ معجزه ای ز مُرده نیست..
زنـــــده بــــاش ....
که در نشیبِ درّه..سر به سنگ میزند..
رونده باش..
امیدِ هیچ معجزه ای ز مُرده نیست..
زنـــــده بــــاش ....
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
- یک شیطان رام شده!
نام: devil!
محل اقامت: combadon
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۷/۴ - ۱۶:۲۵
پست: 1-
Re: حرف حق ، تلخ است ...
آبجی کوچیکه گفت : زودی یه آرزو کن ، زودی یه آرزو کن !!!
آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد …
آبجی کوچیکه گفت : چپ یا راست ؟ چپ یا راست ؟
آبجی بزرگه گفت : م م م راست …
آبجی کوچیکه گفت : درسته ، درسته ، آرزوت برآورده میشه ، هورا … بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت !
آبجی بزرگه گفت : تو که از زیر چشم چپ ورداشتی ؟!؟!
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره … دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت و گفت : دیدی ؟ آرزوت میخواد برآورده شه ، دیدی ؟ حالا چی آرزو کردی ؟؟؟
آبجی بزرگه گفت : آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه …
بغض عجیبی روی صورت هر سه تاشون نشست ؛ آبجی کوچیکه ، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی !
آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد …
آبجی کوچیکه گفت : چپ یا راست ؟ چپ یا راست ؟
آبجی بزرگه گفت : م م م راست …
آبجی کوچیکه گفت : درسته ، درسته ، آرزوت برآورده میشه ، هورا … بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت !
آبجی بزرگه گفت : تو که از زیر چشم چپ ورداشتی ؟!؟!
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره … دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت و گفت : دیدی ؟ آرزوت میخواد برآورده شه ، دیدی ؟ حالا چی آرزو کردی ؟؟؟
آبجی بزرگه گفت : آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه …
بغض عجیبی روی صورت هر سه تاشون نشست ؛ آبجی کوچیکه ، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی !
به سانِ رود ...
که در نشیبِ درّه..سر به سنگ میزند..
رونده باش..
امیدِ هیچ معجزه ای ز مُرده نیست..
زنـــــده بــــاش ....
که در نشیبِ درّه..سر به سنگ میزند..
رونده باش..
امیدِ هیچ معجزه ای ز مُرده نیست..
زنـــــده بــــاش ....
-
نام: مجتبی
محل اقامت: خوزستان.اهواز
عضویت : شنبه ۱۳۹۲/۴/۱ - ۱۹:۱۷
پست: 68-
سپاس: 20
- جنسیت:
تماس:
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1196-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: حرف حق ، تلخ است ...
cosmographer نوشته شده:به نظرتون تا حالا خدا به ما گفته((اینا چین من آفریدم؟))
وانگهی الله برای آفرینش این جانورا به خودش بالیده
مگر نشیده ای که الله فرموده
[b]
[/b]فتبارک الله احسن الخالقین