صفحه 4 از 10
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: سهشنبه ۱۳۹۳/۷/۱۵ - ۲۱:۵۹
توسط خروش
به پای قصر دلبر، میدویدم
که دلبر ناز میکرد، میشنیدم
بسوزه عاشقی و دست خالی
وگرنه، ناز دلبر، میخریدم
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۳/۷/۱۸ - ۱۳:۲۰
توسط einstein313
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در دل شکست خاری
سعدی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: شنبه ۱۳۹۳/۷/۱۹ - ۲۱:۲۹
توسط einstein313
هجر مگر در جهان هیچ کسی را نیافت
کز همه وامانده ای، هیچکسی را گرفت
هیچ کسی در جهان یار "عراقی" نشد
لاجرمش عشق یار، بی کس و تنها گرفت ...
عراقی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: پنجشنبه ۱۳۹۳/۷/۲۴ - ۲۱:۳۸
توسط خروش
هر كس بد ما به خلق گوید
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۳/۸/۲۱ - ۰۰:۱۲
توسط einstein313
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست
ای نام اعظمت در گنجینهٔ شفا
سعدی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: یکشنبه ۱۳۹۳/۹/۲ - ۱۷:۵۵
توسط خروش
بردم به دلپزشک سد انبان شکایتی،
پرسید او، که باز دلت پرخروش شد؟!
گفتم: - هزارباره بیافزود درد من،
دردم همین که درد دل من خموش شد.
فرزانه خجندی
-----
دلپزشک = کاردیولُگ
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: شنبه ۱۳۹۳/۹/۱۵ - ۰۰:۱۲
توسط einstein313
خروش نوشته شده:دردم همین که درد دل من خموش شد.
چه مصرع دلنشین و زیبایی
--------------------------------------------------
به شهوت قرب تن با تن ضرور است
میان عشق و شهوت راه دور است
به شهوت قرب جسمانی ست ناچار
ندارد عشق با این کارها کار
وحشی بافقی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: یکشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۷ - ۲۳:۰۷
توسط einstein313
رهم را منتهایی نیست زان رو دورم از مقصد
اگر می داشت پایانی منش یک گام می کردم
به کنج این قفس افتاده عاجز، من همان مرغم
که تعلیم خلاص بستگان دام میکردم
وحشی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۱۰ - ۲۲:۳۴
توسط einstein313
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود؟
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که می آرد ز یار
می دهم تسکین و می دانم که حرف یار نیست
هاتف
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۳/۱۰/۱۲ - ۲۱:۱۹
توسط einstein313
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
شهریار
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: دوشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۱۵ - ۰۰:۴۴
توسط einstein313
دوش در کویت به بیماری فکندم خویش را
تا نگویندم که شب تا روز نالیدن چه بود؟
بی مه رویش "هلالی" زار گشتی عاقبت
با چنین نامهربانی، مهر ورزیدن چه بود؟
هلالی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: سهشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۳ - ۰۲:۰۷
توسط einstein313
تار و پود هستی را سوختیم و خرسندیم
رند عافیت سوزی همچو ما کجا بینی
تا بد از دلم شبها پرتوی چو کوکبها
صبح روشنم خوانی گر شبی مرا بینی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: پنجشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۵ - ۰۱:۴۴
توسط einstein313
حکایت من و مجنون به یک دگر ماند
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال "سعدی" اگر چاره وصالت نیست
که نیست چاره بیچارگان بجز زاری
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۳/۱۰/۲۶ - ۰۱:۰۵
توسط einstein313
جرم می آید زمن تا عفو می آید ز تو
رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش
وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم
روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش
وحشی بافقی
Re: چارپاره و دوبیتی
ارسال شده: جمعه ۱۳۹۳/۱۰/۲۶ - ۲۲:۰۳
توسط einstein313
به شهوت قرب تن با تن ضرور است
میان عشق و شهوت راه دور است
به شهوت قرب جسمانی ست ناچار
ندارد عشق با این کارها کار
وحشی