خاطرات یک بچه چلمن (نسخه ایرانی!!!!)
ورزش یکی از چیز هایی است که برای سلامت انسان بسیار مفید است و در خانه ی ما هم بسیار طرفدار دارد. پدر ما هم یکی از طرفدار های این ورزش است هیچ وقت از این ورزش سیر نمیشود. مثلا همین دو هفته پیش که رفتیم استخر محله مان، از ساعت 12 ظهر تا 8 شب توی استخر بودیم به طوری که دیگر از شدت کلر زیاد کلا پوستی برایمان نمانده بود و تا مرز خفگی رفتیم که نجات غریق نجاتمان داد و ما را آورد بیرون وگرنه پدرم به شنای قورباغه اش ادامه میداد.
هفته ی پیش قرار بود با برادرم و پدرم برویم استخر. وقتی کلید های کمد هایمان را بمان دادند،کمد 587 به ما رسید که آخر سر زیر روشویی دستشویی استخر پیدایش کردیم. قیافه اش شبیه کمد نبود و درش آن قدر زنگ زده بود که وقتی خواستیم بازش کنیم تق افتاد زمین و صدای زیادی داد. یک هو دیدیم که 5 نفر غضب ناک دارند به طرف ما میآیند. اولش فکر کردیم که با ما کاری ندارند ولی وقتی که همان در کمد را 38 بار توی کمرمان زدند و دیسک کمرم از 68 قسمت جا به جا شد فهمیدم که کمی!! عصبی هستند.
استخر محله مان آن قدر فول امکانات است که کلا دو دوش بیش تر ندارد برای دوش گرفتن حداقل نیم ساعت باید ایستاد. وقتی بالاخره دوش را باز کردیم آب یخی حتی سرد تر از آب رودخانه ی ایندیگیرکا سرد ترین رودخانهی جهان از دوش بیرون آمد و به خاطر همین بیخیال دوش گرفتن شدیم.
یکی از امکانات بسیار مهم و اساسی استخر محله این است که همیشه دمای آب را نشان میدهد و ما خودمان هیچ وقت ندیدیم که این دما از 30 درجه پایین تر بیاید. ولی همیشه آب استخر سرد است و هرکس که وارد آب می شود تا بیست دقیقه نمی تواند تکان بخورد و کل حواس پنج گانه اش را از دست می دهد و بعد از این مدت کم کم اعصاب بدنش به کار می افتد.
پدرم بسیار به این علاقه دارد که همیشه با شیرجه وارد استخر شود و وقتی هم این کار را میکند آب تا فاصله ی 25 متری اش پخش میشود و نجات غریق های استخر همه شان موش آب کشیده میشوند. برای همین هر دفعه که استخر میرویم و نجات غریق ها پدرم را می بینند میروند پشت بوفه ی استخر قایم میشوند تا بیست دقیقه بیرون نمیآیند.
طبق یک قانون ناشناخته که همیشه برای ما اتفاق میافتد هر وقت که کلار پشت شنا میکنیم کل آدم های توی استخر توی مسیر شنای من حرکت میکنند تا آخر سر یکی با کله بخورد توی کلهی ما تا جفتمان کله ملق شویم. یکبار که داشتیم کلار پشت رفتیم و خواستیم نفس گیری کنیم دهانمان را باز کردیم و در همان موقع یکی که داشت کلار سینه میرفت آن قدر دستش را محکم توی آب زد که کلی آب پاشید توی حلق ما و شش هایمان پر از آب شد به طوری که کیسه های هواییمان به کیسه های آبی تغییر اسم دادند. فقط 25 دقیقه داشتیم نفس نفس میزدیم که بتوانیم کمی اکسیجن به سلول های بدنمان برسانیم که آخر سر رفتند و گاز اکسیجن آوردند و ما را از مرگ حتمی نجات دادند.
ما کلا توی زندگیمان یکبار توی استخر شیرجه زدیم که با استقبال بسیار گرم آب استخر مواجه شدیم. آن قدر با قدرت پریدیم که پایمان به کف استخر خورد و وقتی به کف استخر رسیدیم قدرت حرکت کردن نداشتیم. چشم هایمان داشتند از حدقه بیرون می زدند. بدنمان لاغر لاغر شده بود که در آخر یک نجات غریق آمد و نجاتمان داد. دانشمندان فشار آب را 58980 پاسکال اعلام کردند و فهمیدیم که چرا آن بلا زیر آب سرمان آمد ولی هنوز در عجبیم که چطور فشار آب اینقدر بالا بوده است.
یکی از فعالیت های جالب استخر آب سرد است. یکبار که پدرمان ما را توی آب سرد هل داد قلبمان به دلیل غافلگیری ایستاد و الان با قلب مصنوعی زنده ایم.
از متن فوق نتیجه می گیریم که شنا برای سلامتی ما بسیار خوب است و یکی از کم خطر ترین ورزش هاست.