من این شعرو (از یغما ) تقدیم میکنم به بهترین و تنها استادم. تنها عشقم و تنها کسی که با تمام وجودم دوسش دارم و عاشقشم.
امیدوارم همیشه سلامت و شاد کنارم باشه. از خدا میخوام لبخند از لبش نیوفته و همیشه به هنر زنده باشه. پیش خودم
با تمام وجودم دوست دارم فرفری جان خود خودم
که با نگاهِ دختری از پشتِ پنجره، از زندهگیش و آرزوهاش دست میکشید
تو سر رسیدی از توی خوابای بچهگیم، دنیام توی حریم نگاهت خلاصه شد
نسکافههای بیشکرِ روزمرهگی، با بستنیِ عشقِ تو کافهگلاسه شد
با من خودی شدی مثِ لبخند با ژوکوند، تو خونه کردی مثل یه تحریر تو صدام
چشمامو روی هفتههای لعنتی ببند، هر بوسهی تو یعنی یه قرص دیازپام
همقدِ عکس آلبوم کهنه جوون شدم، دستام دارن جوانه میدن عین یه درخت
از چشم من قشنگترین پرچمِ جهان، تصویر پیراهن توئه روی بندرخت
خندهت نمک پاشید روی زالوی هاری که خون ترانههای منو مزه مزه کرد
تو شعر من وزارت ارشادو سیل برد، وقتی که عطر تو همه دنیامو قبضه کرد
مِنبعد زیر سلطهی چنگیز هم بریم، من با تو روزگارمو تعریف میکنم
تا راه هیچ شاعری سمتِ تو کج نشه، خطِ سفیدِ عابرو اِسنیف میکنم