

حالا خودمو چشم نزنم صلوات
نیما که از دوستای قدیمیمه، البته الآن حس می کنم باز یه خرده دشمن شده! قبلاً هم توی هوپا فعال بود. امیر هم که توی همین هوپا باهاش آشنا شدیم. (assarzadeh)
من چند دهه پیش یه لاکپشت داشتم اسمش، خدا بیامرز، فریدون بود! حالا نمی دونم اون بنده خدا چطوری می خواد نجاتتون بده!
زودتر بیا تهران، از خودم می گیری!
خوب خدا رو شکر که بخیر گذشت. ببینم تو به حیوونای خونگی علاقه داری؟ خودتون حیوون دارین؟rohamjpl نوشته شده: ↑پنجشنبه ۱۴۰۱/۵/۱۳ - ۰۶:۵۳اومد جلو گفت رهام جان ببین من یک چیزهایی میدونم که تو نمیفهمی بچه پگ میزاشتن بیچاره بودی دوره درمان طولانی بود الان دو روز هستی بعد هم راحت هستی .تموم شد .مادرم گفت رهام مامان ببین رویا چی میگی .بد تورو که نمیخواد .گفتم نه مامان جون فقط من شدم موش ازمایشی ایشون .خندید گفت اتفاقا رت کم داریم .میترسم بری اونجا همشون هوایی کنی .خندیدم گفتم رویا جون حالا خوب میشم .گفت اره داداشی .مادرم گفت رویا خیلی برات کار کرد .منم مرده زنده شدم ..
لوپ ها هم بامزّن. من هیچ وقت خرگوش نداشتم ولی چند سالی هست که این حیوون برام خیلی دوست داشتنی شده. الآن طوطی و گُربه دارم.rohamjpl نوشته شده: ↑پنجشنبه ۱۴۰۱/۵/۱۳ - ۱۲:۰۹به همه حیوانات علاقه دارم بعضی چندش اور هستند. اما به طور کلی به یوز و خرگوش و عقاب علاقه دارم
من خودم قبلا اره یک لوپ داشتم الان ندارم. اخه کسی نیست ازش نگهداری کنه من خودم درس دانشگاه و ابجیم هم پزشکه و خوب مادرم هم حوصله نداره.البته اره راحت شدم واقعا دیگه چیزی نیست ودرد هم با مسکن رفع میشه .خوب خوراک هم دکتر گفته با سبزیجات شروع کنه منم گیاه خوارم البته من لاکتو وجترین گوشت سفید قرمز و ماهی ایناو تخم مرغ نمیخورم اما لبنیات و میوه و اینا میخورم.
سلام امیدوارم که حالت بهتر باشهrohamjpl نوشته شده: ↑پنجشنبه ۱۴۰۱/۵/۱۳ - ۱۲:۰۹به همه حیوانات علاقه دارم بعضی چندش اور هستند. اما به طور کلی به یوز و خرگوش و عقاب علاقه دارم
من خودم قبلا اره یک لوپ داشتم الان ندارم. اخه کسی نیست ازش نگهداری کنه من خودم درس دانشگاه و ابجیم هم پزشکه و خوب مادرم هم حوصله نداره.البته اره راحت شدم واقعا دیگه چیزی نیست ودرد هم با مسکن رفع میشه .خوب خوراک هم دکتر گفته با سبزیجات شروع کنه منم گیاه خوارم البته من لاکتو وجترین گوشت سفید قرمز و ماهی ایناو تخم مرغ نمیخورم اما لبنیات و میوه و اینا میخورم.
matrix نوشته شده: ↑جمعه ۱۴۰۱/۵/۱۴ - ۱۴:۱۱یه مشکلی که تو افراد شهری مخصوصا تهران دیدم اینه که خیلی شهری و ادبیات شهری و استایل شهری براشون مهمه. مثلا اینکه لغات و اصطلاحات خاصی رو بلد باشن که یه سریش هم حالت بی ادبانه یا مسخره کردن و استهزا گونه داره. مثلا افراد تهرانی زیاد به افراد بقیه شهر ها یا روستاها میگن شهرستانی و خودشون رو جزو طبقه بالاتر میدونن و بقیه پایینتر از خودشون. یا از نظر استایل مثلا تیپ رپ دارن یا تتو و پیرسینگ زدن و لباسهای مرتبط با مد روز رو میپوشن تا مدرن و شهری به نظر بیان. حالا تو ایران لباسهای مارک جهانی مثل گوچی یا ورساچه یا... نیست ولی به هر حال تیپ روز ایران هست. این رو میشه گفت یک نوع نژاد پرستی هست اما کلمه نژاد شاید کلمه دقیقی نباشه ولی نمیدونم چه کلمه مناسبش هست.
یه شخصی بود داشتم کلیپشو میدیدم که طرف تهرانی بود و جلوی خودپرداز ایستاده بود و ظاهرا یه شخص شهرستانی جلوش بود و داشت از خودپرداز استفاده میکرد و شخص تهرانی پشت سرش داشت بهش شهرستانی بودنش رو گوشزد میکرد و میگفت یه شخصی که اهل خود تهران هست طبقه یا کلاس بالاتری داره و شهرستانی ها اومدن تهران و اونجا اشغال کردن. اگه من به جای اون شخص شهرستانی بودم میگفتم حالا خوبه ما هممون جزو یه خراب شده ای مثل ایران هستیم و اگه اهل منهتن نیویورک بودی چی میگفتی. اینم فکر میکنم به خاطر یه حالت عقده ای هست که این افراد دارن و دوست دارن کلاس اروپایی یا آمریکایی داشته باشن اما ایرانی هستن و مجبورن برای خاموش کردن این عقده افراد غیر تهرانی رو مسخره کنن. اینو من حتی تو افرادی که انتظارش هم نداشتم دیدم.
یا یه سری برای نشون دادن کلاس بالا کلی کلمه انگلیسی رو اونم خیلی اشتباه و ناشیانه و فینگیلیش میچپونن توی متن فارسیشون تا به مخاطب بفهمونن که جزو طبقه بالاتر و با کلاس تری هستن. مخصوصا کسایی که تازه یاد گرفتن انگلیسی رو شروع کردن.
البته بحث نژادپرستی تو همه جای دنیا هست. بین نژاد سیاه پوست یا سفید پوست یا تو ایران بین ترک و فارس و کورد و... ولی اینی که گفتم جنسش یه مقدار فرق میکنه.
حالا من که اصلا دلم نمیخواد تتو بزنم یا لباسای مارک بپوشم یا به خاطر کلاسش با اینکه زبانم خوبه انگلیسی حرف بزنم تا کلاسم رو برسونم چون نه اهمیتی میدم و نه نیازی میبینم. ولی به نظر شما آیا درسته که ظواهر رو حالت با کلاس تر بهش داد یا اینکه اصالت مهمتره؟
درُست می گی. این یه جور برتر بینیِ ناشیانه ست که توی افرادی که بهره ی علمی یا هنری خاصی ندارن زیاد دیده میشه. با این رفتارها تلاش می کنن یا ضعفای خودشونو بپوشونن یا به طرف تلقین کنن که خودشون زیاد حالیشونه و از طرفِ مقابل سواد بیشتری دارن. آدمای عُقده ای که توی بچه گی و نوجوونیشون تربیت مناسبی رو دریافت نکردن یا نسبت به پذیرش نصیحت و حرف منطقی لجبازی کردند بعدها اغلب توی زندگیشون به این عارضه مبتلا میشن. بعضاً آدمای غُد و طلبکاری هستن و توی ارتباطات اجتماعیشون همیشه فکر می کنن که حق با خودشونه و معمولاً وقتی هم که با مدرک، موضوعیو بهشون ثابت می کنی، تمایل دارن که مقاومت کنن یا بحثو یه طوری عوض می کنن یا یه جوری رفتار می کنن که آدم نمی فهمه بالآخره این فرد به عیبش پی برد یا ماست مالی کرد رفت.
بله این کفتار راه راه هست که از تکامل همگرا با گرگ خاکی پیروی میکنه و یک گونه از گروه کفتار ها هست که در ایران، هند، و آفریقا زندگی میکنه حالا توی شب کفتار دیدی من یه خاطره باحال ترم دارمM_J1364@yahoo.com نوشته شده: ↑شنبه ۱۴۰۱/۵/۱۵ - ۰۱:۴۱
@Alborz Omidi sh
البرز جان، اون عکسِ کفتار بامزّه ای که گذاشتی فکر کنم کفتارِ راه راه باشه. دو سه قلّاده توی کوهِ پشتِ خونمون تا همین سه چهار سال پیش بود که متأسفانه شنیدم که یکیشونو کشتن و دو تای دیگه رو هم دیگه هیچوقت ندیدم. اون موقع وقتی برای پیاده روی می رفتم کوه هر از چندی براشون غذا می بردم و معمولاً فقط یکیشون اونجا بود. یادمه یه بار غذا نبرده بودم و دو تاشون اومده بودن، شب شده بود و توی اون قسمت از کوه کسی نبود. صحنه ی عجیب و نسبتاً ترسناکی بود، با دو تا کفتار، تنها توی کوه. فقط برق چشماشونو می دیدم و صدای پاهاشون رو که روی خرده سنگا کنار من راه می رفتن. با این حال، آروم بودنو به لطف خدا با من کاری نداشتن.
سگ که چیزی نیست سگ رو منم دارمYou-See نوشته شده: ↑شنبه ۱۴۰۱/۵/۱۵ - ۰۳:۲۱به نظر من چند دسته آدم تو تهران داریم،
- اونایی که از خیلی قبل خیلی پول داشتن و ساکن تهران هم بودن
- اونایی که به تازگی (یعنی کمتر از 30 ساله) خیلی پول به دست آوردن پاشدن اومدن تهران
- اونایی که نه پول زیاد دارن نه قدیمی تهرانن
- اونایی که زیاد پول دار نیستن ولی از خیلی قدیمی های تهران هستن
فرهنگ هر شهری با شهر دیگه فرق می کنه، وقتی پا می شن میان کنار هم قرار می گیرن، اون وقت متوجه می شی چه خبره، این قضیه در تهران، کرج، اسلامشهر، شهریار، شهر ری و چند جای دیگه من دیدم که صدق می کنه.
ببین وقتی مثلا ساکن شهر کوچکی هستیم، خودم رو می گم، رفتار عمومی اون شهر اصلا به چشممون نمیاد، مثلا ممکنه شهر ما عموما آدماش غریب کش باشن، این رو اصلا متوجهش نمی شیم تا وقتی که درگیرش بشیم، و ازش بیرون بیاییم، شهر هر چقدر کوچک تر باشه این رفتارها کمتر به چشم میان. هرچه شهر بزرگتر می شه یا سکنه اش متنوع تر می شن این رفتار ها اصطکاک بیشتری پیدا می کنن. به مرور زمان رفتارها نرم تر و اصلاح شده تر می شن به طوری که برای نسل بعدی ترک و لر و کرد تقریبا شبیه به هم می شن. رفتارهای غیرعادی که تا به حال اصلا متوجهش نبودن از بین می ره. این چیزها و بیرون زدگی ها از فرهنگ شهر بزرگ تر رو اسمش رو می شه گذاشت چیزی که بهش تهرانی ها می گن شهرستانی بازی.
دقت کنی می بینی اکثر شهرهای کوچیک به یه چیز بدی هم مشهور شدن، یکی به خساست، یکی به غریب کشی، یکی به دزدی، یکی به رانندگی بد، یکی به تنبلی، ...
من خودم اصالتا شهرستانی ام، اصلا کیه که نباشه، قصدم توهین نیست کسی جبهه نگیره.
حالا این کلیت داستان بود، اون دسته بندی که گفتم رو هم دخیل کنید تو این موضوع، داشتن پول اعتماد به نفس آدم رو می بره بالا، طبق اصل دانینگ کروگر وقتی اوایلش باشه می شه اعتماد به سقف، و کاذبه، و مشکل سازه، یه مدت که می گذره دیگه داشتن سگ و انداختن زنجیر طلا و ژست گوریل انگوری گرفتن و این چیزا اهمیتش رو از دست می ده و می شه تازه به دوران رسیدگی.
من مشکل رو نه از مردم، از دولت می بینم، دولت که چه عرض کنم، حکومت، وظیفه هدایت، نرمش، کم کردن اصطکاک، برنامه سازی و این چیزا رو داره ولی ول کرده به امان خدا.
این مشکل فقط برای اونایی که پا می شن میان تهران نیست، کلا برای همه اونایی پیش میاد عموما که از شهر کوچیک پا می شن میان شهر های بزرگی مثل تهران کرج تبریز اصفهان و ..