ابتدا بگم من ترم بهاره رو میرم چون ماه مارس ازمون دارم برای تعیین سطح و شروع رسمی ترم خوب من ترم تابستانه هست از 11اردیبهشت خودمون شروع میشه خوب ماه اوریل یک ماه تعطیلی و امتحانات و اینم بگم تعطیلات اونجا معمولا دو هفته هست .خوب چون فشرده تره من باید تو همین ماه مارس ازمون بدم .
دل کندن و خداحافظی گاهی سخته وقتی دیگه وطن و دوست و اقوام وخیلی چیزا رو دیگه به زودی نبینی تو اکثر .خداحافیها اکثرا خوب برمیگردن .من چی چون این اخرین هفته ای که ایران هستم .از دادن یک واحد خونه به اجاره و احد دیگشو فروختیم و قرار شدعمه ام پولشو بگیره و حواله کنه .اونا 25 این ماه میان .وسایل خونه هم که میفروشن برامون .ولی برام سخته وقتی ازخونه عمه ام تو مشهد اومدم بیرون مادرم هم از حرم اومد.و همچنین اخرین باری که رفتم دانشگاه یاد روز ثبت نام خودم افتادم چه شوقی داشتم انگار دنیارو بهم داده بودن اون روز میگفتن خارج رفتنت اماده هست نمیدونم شاید از خوشحالی جیغ میزدم .یاد اون کارهایی که تو دانشگاه میکردم شوخی ها خنده ها ناراحتی ها ااسترس های امتحان بچه هارو دیدم از کلاس میومدن منم کلاس بعدی رو با بچه ها رفتم نشستم اینبار نه دانشجوی اونجا بلکه من دانشجوی دانشگاه کشور دیگه بودم ایرودینامیک 2 داشتند مبحث - معادلات حاکم بر جریان تراکمپذیر غیر لزج. بعد کلاس با بچه ها کمی حرف زدیم از گذشته و حال اینا حرف زدیم .ولله حال خوبی نداشتم .اینم بگم نگاهم به خانم ابشری افتاد و به خانم ابشری گفتم اون چسب صندلی کار من بود .فقط گفت بیشعور گفتم معذرت میخوام و فقط بدون حرفی اضافه رفت .هیچی بچه ها گفتند چرا گفتی گفتم بهش گفتم تهش چی اون تو دلش معلوم نیست کدوم بیچاره هارو نفرین میکنه .ازشون متنفر میشه . من هنوز براش ناراحتم دلم براش سوخت اون کاری که کردم .رفتم خونه عمه ام .عمه ام گفت هفته اینده دوشنبه میان تهران
البته دل کندن از وطن سخته .عمه ام هم گفت پاست دستم بود بهت نمیدادم .گفتم چرا گفت دوست دارم یاد داداش خدابیامرزم من میندازی .مثل بچه من هستی .به خدا قسم رفتم بغل عمه ام اشکام دراومد .مامانم هم اشکش دراومد .به میلاد گفتم اتاقت مال خودت دیگه نمیخواد تو حال بخوابی از صدای خرو پوف منم راحت شدی .گفت رهام واقعا نمیشه نری همینجا درستو بخون .عمه ام گفت اره عمه جون ولی خوب برو عزیزم . ابجی رویا تهران بود .من هم دانشگاه کاری داشتم که انجام دادم . برگشتیم تهران . دوشنبه همه اقوام خونمون هستند وبرای خداحافظی و عمه هم میمونه تا پنج شنبه .رفتم پارک و دوری تو شهر زدم واقعا دلم گرفته شد .بچه های هوپا هم خدانگهدارتون وخوب دیگه پست طولانی خلاصه چرندیات هرچی رو نمیبینین .این دوساله خوب بود .نمیدونم هرروز یک پست میزاشتم .عادت شده بود برام .خانم دکتر زارعی هم هوامو داشت .ازشون ممنونم .خلاصه خوبی بدی دیدین حلال کنین .اگه جسارتی کردم .اذیت کردم .نظم تالار و هوپا رو بهم زدم هرچی کپی نمیدونم هر کاری بوده معذرت میخوام .نمیدونم الان اون شوق قبلی رو ندارم .نه که نخوام برم خیلی هم میخوام اصلا اپلای برای همون گرفتم .منظورم دل کندن و دلتنگی هست .وگرنه خیلی هم خوشحالم .دارم میرم .به حیط جدید دانشگاه خوب و مدرن و راه پیشرفت .کی نمیخواد .اونم همراه خونواده .ولی درکش سخت نیست فقط یک دلتنگی هست خوب از خدا چه پنهون از شما نباشه از پریسا نمیتونم جدا بشم بهش عادت کردم ویک جورهایی دوسش دارم .اگه میگم دلتنگی 90 درصدش پریسا هست هرچند اونم میگه برو .به خاطر من خر نشی بمونی .گفتم نه بابا بلیط گرفتم .کارامو انجام دادم چرا نرم میرم .میدونی ابجیم و مادرم باهام هستند .ولی خوب خودمونیم .دوسش دارم اینبار نه برای احساس عاطفی و تنهایی حس دیگه بهش دارم نمیدونم چیه میخوامش نمیخوام ازش دور بشم .هرچند من باید برم و میرم .بهش گفتم تو بیا .خوب چی بگم .
خداحافظی روهام
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 2523-
سپاس: 4628
- جنسیت:
تماس:
Re: خداحافظی روهام
هر کجا که هستید، موفق باشید جناب حسامیراد.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست ... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ...
Re: خداحافظی روهام
موفق باشید .rohamavation نوشته شده: ↑یکشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۱۴ - ۱۱:۳۴ابتدا بگم من ترم بهاره رو میرم چون ماه مارس ازمون دارم برای تعیین سطح و شروع رسمی ترم خوب من ترم تابستانه هست از 11اردیبهشت خودمون شروع میشه خوب ماه اوریل یک ماه تعطیلی و امتحانات و اینم بگم تعطیلات اونجا معمولا دو هفته هست .خوب چون فشرده تره من باید تو همین ماه مارس ازمون بدم .
دل کندن و خداحافظی گاهی سخته وقتی دیگه وطن و دوست و اقوام وخیلی چیزا رو دیگه به زودی نبینی تو اکثر .خداحافیها اکثرا خوب برمیگردن .من چی چون این اخرین هفته ای که ایران هستم .از دادن یک واحد خونه به اجاره و احد دیگشو فروختیم و قرار شدعمه ام پولشو بگیره و حواله کنه .اونا 25 این ماه میان .وسایل خونه هم که میفروشن برامون .ولی برام سخته وقتی ازخونه عمه ام تو مشهد اومدم بیرون مادرم هم از حرم اومد.و همچنین اخرین باری که رفتم دانشگاه یاد روز ثبت نام خودم افتادم چه شوقی داشتم انگار دنیارو بهم داده بودن اون روز میگفتن خارج رفتنت اماده هست نمیدونم شاید از خوشحالی جیغ میزدم .یاد اون کارهایی که تو دانشگاه میکردم شوخی ها خنده ها ناراحتی ها ااسترس های امتحان بچه هارو دیدم از کلاس میومدن منم کلاس بعدی رو با بچه ها رفتم نشستم اینبار نه دانشجوی اونجا بلکه من دانشجوی دانشگاه کشور دیگه بودم ایرودینامیک 2 داشتند مبحث - معادلات حاکم بر جریان تراکمپذیر غیر لزج. بعد کلاس با بچه ها کمی حرف زدیم از گذشته و حال اینا حرف زدیم .ولله حال خوبی نداشتم .اینم بگم نگاهم به خانم ابشری افتاد و به خانم ابشری گفتم اون چسب صندلی کار من بود .فقط گفت بیشعور گفتم معذرت میخوام و فقط بدون حرفی اضافه رفت .هیچی بچه ها گفتند چرا گفتی گفتم بهش گفتم تهش چی اون تو دلش معلوم نیست کدوم بیچاره هارو نفرین میکنه .ازشون متنفر میشه . من هنوز براش ناراحتم دلم براش سوخت اون کاری که کردم .رفتم خونه عمه ام .عمه ام گفت هفته اینده دوشنبه میان تهران
البته دل کندن از وطن سخته .عمه ام هم گفت پاست دستم بود بهت نمیدادم .گفتم چرا گفت دوست دارم یاد داداش خدابیامرزم من میندازی .مثل بچه من هستی .به خدا قسم رفتم بغل عمه ام اشکام دراومد .مامانم هم اشکش دراومد .به میلاد گفتم اتاقت مال خودت دیگه نمیخواد تو حال بخوابی از صدای خرو پوف منم راحت شدی .گفت رهام واقعا نمیشه نری همینجا درستو بخون .عمه ام گفت اره عمه جون ولی خوب برو عزیزم . ابجی رویا تهران بود .من هم دانشگاه کاری داشتم که انجام دادم . برگشتیم تهران . دوشنبه همه اقوام خونمون هستند وبرای خداحافظی و عمه هم میمونه تا پنج شنبه .رفتم پارک و دوری تو شهر زدم واقعا دلم گرفته شد .بچه های هوپا هم خدانگهدارتون وخوب دیگه پست طولانی خلاصه چرندیات هرچی رو نمیبینین .این دوساله خوب بود .نمیدونم هرروز یک پست میزاشتم .عادت شده بود برام .خانم دکتر زارعی هم هوامو داشت .ازشون ممنونم .خلاصه خوبی بدی دیدین حلال کنین .اگه جسارتی کردم .اذیت کردم .نظم تالار و هوپا رو بهم زدم هرچی کپی نمیدونم هر کاری بوده معذرت میخوام .نمیدونم الان اون شوق قبلی رو ندارم .نه که نخوام برم خیلی هم میخوام اصلا اپلای برای همون گرفتم .منظورم دل کندن و دلتنگی هست .وگرنه خیلی هم خوشحالم .دارم میرم .به حیط جدید دانشگاه خوب و مدرن و راه پیشرفت .کی نمیخواد .اونم همراه خونواده .ولی درکش سخت نیست فقط یک دلتنگی هست خوب از خدا چه پنهون از شما نباشه از پریسا نمیتونم جدا بشم بهش عادت کردم ویک جورهایی دوسش دارم .اگه میگم دلتنگی 90 درصدش پریسا هست هرچند اونم میگه برو .به خاطر من خر نشی بمونی .گفتم نه بابا بلیط گرفتم .کارامو انجام دادم چرا نرم میرم .میدونی ابجیم و مادرم باهام هستند .ولی خوب خودمونیم .دوسش دارم اینبار نه برای احساس عاطفی و تنهایی حس دیگه بهش دارم نمیدونم چیه میخوامش نمیخوام ازش دور بشم .هرچند من باید برم و میرم .بهش گفتم تو بیا .خوب چی بگم .

- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7017-
سپاس: 4145
- جنسیت:
تماس:
Re: خداحافظی روهام
موفق باشی روهام جان، بازم سر بزن به تالار، آرزوی بهترینها رو برات دارم
منم منتظرم کارام جور بشه برم برای دکتری تخصصی، البته من هزاران کیلومتر باهات فاصله دارم! ولی این دلها و خاطرههاست که همیشه باهم و به یادِ هم هستن
منم منتظرم کارام جور بشه برم برای دکتری تخصصی، البته من هزاران کیلومتر باهات فاصله دارم! ولی این دلها و خاطرههاست که همیشه باهم و به یادِ هم هستن
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 2523-
سپاس: 4628
- جنسیت:
تماس:
Re: خداحافظی روهام
ممنونم از همتون واقعا متشکرم مدیر محترم و همچنین خانم دکتر زارعی .و اعضای محترم هوپا ببخشید تو این مدت با پست های طولانی ام نمیدونم ارسال پست زیادی و... اذیتون کردم .بحرحال گذشته .این اخرین پست منه .دوشنبه شب هم اقوام اومدن خداحافظی کردیم .دیروز هم لوازم خونه رو بردیم خونه خاله ناهیدم .خانم مدیر محترم منم امیدوارم کارتون درست بشه برین تخصص بگیرین .خوب حتما کانادا یا امریکا مد نظرتون هست ایشالله موفق باشین .منم هیچ وقت فراموشتون نمیکنم .شما هم گفتم مثل ابجی رویام هستین .
..فردا هم میریم .برام دعا کنید .
مرسی ممنون
رهام حسامی راد دانشجوی مهندسی هوافضا
صحبت دیگه ببخشید شاید به قول بعضی چرند باشه .هنوز خونواده من فکر میکنن بچه ام .تو مهمونی میگفتند رهام دوست دختراتو چیکار کردی گفتم ندارم و نه وقتشو به پریسا گفتم
.ℐ 𝒶𝓂 𝓈ℴ𝓇𝓇𝒴 𝓉ℎ𝒶𝓉 ℐ ℎ𝒶𝓋ℯ 𝓉ℴ 𝒷ℯ 𝒶𝓌𝒶𝒴 𝒻𝓇ℴ𝓂 𝒴ℴ𝓊 𝒻ℴ𝓇 𝒶 𝓌ℎ𝒾ℓℯ, ℐ 𝓌𝒾ℓℓ 𝓌𝒶𝒾𝓉 𝒻ℴ𝓇 𝓉ℎℯ 𝒹𝒶𝒴 𝓌ℎℯ𝓃 ℐ 𝒸𝒶𝓃 𝒷ℯ 𝓌𝒾𝓉ℎ 𝒴ℴ𝓊 𝒶ℊ𝒶𝒾𝓃. 𝒮ℴ 𝓌𝒶𝒾𝓉 𝓂𝒴 ℓℴ𝓋ℯ 𝓃ℯ𝓋ℯ𝓇 ℓℯ𝓉 𝓂ℯ 𝒶𝓃𝒹 𝒴ℴ𝓊 ℓℴ𝓋ℯ ℊℴ 𝒶𝓌𝒶𝒴
خاله ناهیدم هم به مادرم میگفت مهین جان مراقب این پسره باش روش تو روت باز نشه .و ابجیم که طبق معمول ببین رهام اونجا دست از پا خطا کنی زندت نمیزارم .کلی هزینه کردم و وقت گذاشتم .پس داداش خوبی برام باش. گفتم میخوام چیکار کنم .چشم هر چی شما بگین .
اخه بخدا خجالت میکشم جلوی اون همه ادم اینطور باهامم رفتار میکنند .بخدا اونجا مثل اینجا .اینو گفتم که ببینید من چی میکشم فقط تحت کنترل هستم . مامانم هم هر چی ابجیم بگه همونه .اصلا نظر من براش مهم نیست .خودشون برام دانشگاه تعیین کردند .خودشون اونجا خونه گرفتن . نگفتن اینجارو میخوای یا نه .حالا درسته منم اونجا پذیرش گرفتم . و منم میخوام .اصل مطلب چون خواهر ماهان اونجاست پس ما هم اونجا باشیم .
𝒾 𝓉𝒽𝒶𝓃𝓀 𝑔𝑜𝒹 𝒻𝑜𝓇 𝑔𝒾𝓋𝒾𝓃𝑔 𝓂𝑒 𝓉𝒽𝒾𝓈 𝑜𝓅𝓅𝑜𝓇𝓉𝓊𝓃𝒾𝓉𝓎 𝓉𝑜 𝓈𝓅𝑒𝓃𝒹 𝓅𝒶𝓇𝓉 𝑜𝒻 𝓂𝓎 𝓉𝒾𝓂𝑒 𝒾𝓃 𝒽𝓊𝓅𝒶𝒶 𝓈𝒸𝒾𝑒𝓃𝒸𝑒 𝓈𝑜𝒸𝒾𝑒𝓉𝓎. 𝒹𝓊𝓇𝒾𝓃𝑔 𝓉𝒽𝒾𝓈 𝓉𝒾𝓂𝑒, 𝒾 𝒽𝒶𝓋𝑒 𝒷𝑒𝓃𝑒𝒻𝒾𝓉𝑒𝒹 𝒻𝓇𝑜𝓂 𝓉𝒽𝑒 𝒽𝓊𝓂𝒶𝓃, 𝓂𝑜𝓇𝒶𝓁, 𝓈𝒸𝒾𝑒𝓃𝓉𝒾𝒻𝒾𝒸 𝒶𝓃𝒹 𝓉𝑒𝒸𝒽𝓃𝒾𝒸𝒶𝓁 𝓉𝑒𝒶𝒸𝒽𝒾𝓃𝑔𝓈 𝑜𝒻 𝓎𝑜𝓊𝓇 𝒸𝒶𝓅𝒶𝒷𝓁𝑒 𝓂𝒶𝓃𝒶𝑔𝑒𝓇𝓈 𝒶𝓃𝒹 𝒽𝒶𝓇𝒹𝓌𝑜𝓇𝓀𝒾𝓃𝑔 𝒶𝓃𝒹 𝓉𝒽𝑜𝓊𝑔𝒽𝓉𝒻𝓊𝓁 𝓂𝑒𝓂𝒷𝑒𝓇𝓈 𝑜𝒻 𝓉𝒽𝑒 𝒽𝓊𝓅𝒶𝒶 𝒶𝓈𝓈𝑜𝒸𝒾𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃. 𝓌𝒽𝒾𝓁𝑒 𝓉𝒽𝒶𝓃𝓀𝒾𝓃𝑔 𝒶𝓃𝒹 𝒶𝓅𝓅𝓇𝑒𝒸𝒾𝒶𝓉𝒾𝓃𝑔 𝓎𝑜𝓊𝓇 𝓁𝑜𝓋𝑒, 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈, 𝒾 𝒶𝓈𝓀 𝒻𝑜𝓇 𝓎𝑜𝓊𝓇 𝒽𝒶𝓅𝓅𝒾𝓃𝑒𝓈𝓈 𝒶𝓃𝒹 𝓅𝓇𝑜𝓈𝓅𝑒𝓇𝒾𝓉𝓎 𝒻𝓇𝑜𝓂 𝓉𝒽𝑒 𝒶𝓁𝓂𝒾𝑔𝒽𝓉𝓎 𝑔𝑜𝒹. 𝓈𝒶𝓎𝒾𝓃𝑔 𝑔𝑜𝑜𝒹𝒷𝓎𝑒 𝒾𝓈 𝓈𝒶𝒹, 𝒷𝓊𝓉 𝓈𝑜𝓂𝑒𝓉𝒾𝓂𝑒𝓈 𝒾 𝓃𝑒𝑒𝒹 𝓉𝑜 𝓈𝒶𝓎 𝑔𝑜𝑜𝒹𝒷𝓎𝑒 𝓉𝑜 𝓂𝑜𝓋𝑒 𝑜𝓃 𝓉𝑜 𝒶𝓃𝑜𝓉𝒽𝑒𝓇 𝓈𝓉𝒶𝑔𝑒 𝑜𝒻 𝓁𝒾𝒻𝑒
خدا را شکر می کنم که این فرصت را به من داد تا بخشی از وقتم را در جامعه علمی انجمن هوپا بگذرونم. در این مدت من از آموزه های انسانی، اخلاقی، علمی و فنی مدیران توانمند شما و اعضای پرتلاش و متفکر انجمن هوپا بهره برده ام. ضمن تشکر و قدردانی از محبت شما دوستان ارزوی پیروزی و خوشبختی شما را از درگاه خداوند متعال میخواهم خداحافظی غم انگیز است، اما گاهی برای رفتن به مرحله دیگری از زندگی نیاز به خداحافظی دارم
..فردا هم میریم .برام دعا کنید .


مرسی ممنون
رهام حسامی راد دانشجوی مهندسی هوافضا
صحبت دیگه ببخشید شاید به قول بعضی چرند باشه .هنوز خونواده من فکر میکنن بچه ام .تو مهمونی میگفتند رهام دوست دختراتو چیکار کردی گفتم ندارم و نه وقتشو به پریسا گفتم
.ℐ 𝒶𝓂 𝓈ℴ𝓇𝓇𝒴 𝓉ℎ𝒶𝓉 ℐ ℎ𝒶𝓋ℯ 𝓉ℴ 𝒷ℯ 𝒶𝓌𝒶𝒴 𝒻𝓇ℴ𝓂 𝒴ℴ𝓊 𝒻ℴ𝓇 𝒶 𝓌ℎ𝒾ℓℯ, ℐ 𝓌𝒾ℓℓ 𝓌𝒶𝒾𝓉 𝒻ℴ𝓇 𝓉ℎℯ 𝒹𝒶𝒴 𝓌ℎℯ𝓃 ℐ 𝒸𝒶𝓃 𝒷ℯ 𝓌𝒾𝓉ℎ 𝒴ℴ𝓊 𝒶ℊ𝒶𝒾𝓃. 𝒮ℴ 𝓌𝒶𝒾𝓉 𝓂𝒴 ℓℴ𝓋ℯ 𝓃ℯ𝓋ℯ𝓇 ℓℯ𝓉 𝓂ℯ 𝒶𝓃𝒹 𝒴ℴ𝓊 ℓℴ𝓋ℯ ℊℴ 𝒶𝓌𝒶𝒴
خاله ناهیدم هم به مادرم میگفت مهین جان مراقب این پسره باش روش تو روت باز نشه .و ابجیم که طبق معمول ببین رهام اونجا دست از پا خطا کنی زندت نمیزارم .کلی هزینه کردم و وقت گذاشتم .پس داداش خوبی برام باش. گفتم میخوام چیکار کنم .چشم هر چی شما بگین .
اخه بخدا خجالت میکشم جلوی اون همه ادم اینطور باهامم رفتار میکنند .بخدا اونجا مثل اینجا .اینو گفتم که ببینید من چی میکشم فقط تحت کنترل هستم . مامانم هم هر چی ابجیم بگه همونه .اصلا نظر من براش مهم نیست .خودشون برام دانشگاه تعیین کردند .خودشون اونجا خونه گرفتن . نگفتن اینجارو میخوای یا نه .حالا درسته منم اونجا پذیرش گرفتم . و منم میخوام .اصل مطلب چون خواهر ماهان اونجاست پس ما هم اونجا باشیم .
𝒾 𝓉𝒽𝒶𝓃𝓀 𝑔𝑜𝒹 𝒻𝑜𝓇 𝑔𝒾𝓋𝒾𝓃𝑔 𝓂𝑒 𝓉𝒽𝒾𝓈 𝑜𝓅𝓅𝑜𝓇𝓉𝓊𝓃𝒾𝓉𝓎 𝓉𝑜 𝓈𝓅𝑒𝓃𝒹 𝓅𝒶𝓇𝓉 𝑜𝒻 𝓂𝓎 𝓉𝒾𝓂𝑒 𝒾𝓃 𝒽𝓊𝓅𝒶𝒶 𝓈𝒸𝒾𝑒𝓃𝒸𝑒 𝓈𝑜𝒸𝒾𝑒𝓉𝓎. 𝒹𝓊𝓇𝒾𝓃𝑔 𝓉𝒽𝒾𝓈 𝓉𝒾𝓂𝑒, 𝒾 𝒽𝒶𝓋𝑒 𝒷𝑒𝓃𝑒𝒻𝒾𝓉𝑒𝒹 𝒻𝓇𝑜𝓂 𝓉𝒽𝑒 𝒽𝓊𝓂𝒶𝓃, 𝓂𝑜𝓇𝒶𝓁, 𝓈𝒸𝒾𝑒𝓃𝓉𝒾𝒻𝒾𝒸 𝒶𝓃𝒹 𝓉𝑒𝒸𝒽𝓃𝒾𝒸𝒶𝓁 𝓉𝑒𝒶𝒸𝒽𝒾𝓃𝑔𝓈 𝑜𝒻 𝓎𝑜𝓊𝓇 𝒸𝒶𝓅𝒶𝒷𝓁𝑒 𝓂𝒶𝓃𝒶𝑔𝑒𝓇𝓈 𝒶𝓃𝒹 𝒽𝒶𝓇𝒹𝓌𝑜𝓇𝓀𝒾𝓃𝑔 𝒶𝓃𝒹 𝓉𝒽𝑜𝓊𝑔𝒽𝓉𝒻𝓊𝓁 𝓂𝑒𝓂𝒷𝑒𝓇𝓈 𝑜𝒻 𝓉𝒽𝑒 𝒽𝓊𝓅𝒶𝒶 𝒶𝓈𝓈𝑜𝒸𝒾𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃. 𝓌𝒽𝒾𝓁𝑒 𝓉𝒽𝒶𝓃𝓀𝒾𝓃𝑔 𝒶𝓃𝒹 𝒶𝓅𝓅𝓇𝑒𝒸𝒾𝒶𝓉𝒾𝓃𝑔 𝓎𝑜𝓊𝓇 𝓁𝑜𝓋𝑒, 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈, 𝒾 𝒶𝓈𝓀 𝒻𝑜𝓇 𝓎𝑜𝓊𝓇 𝒽𝒶𝓅𝓅𝒾𝓃𝑒𝓈𝓈 𝒶𝓃𝒹 𝓅𝓇𝑜𝓈𝓅𝑒𝓇𝒾𝓉𝓎 𝒻𝓇𝑜𝓂 𝓉𝒽𝑒 𝒶𝓁𝓂𝒾𝑔𝒽𝓉𝓎 𝑔𝑜𝒹. 𝓈𝒶𝓎𝒾𝓃𝑔 𝑔𝑜𝑜𝒹𝒷𝓎𝑒 𝒾𝓈 𝓈𝒶𝒹, 𝒷𝓊𝓉 𝓈𝑜𝓂𝑒𝓉𝒾𝓂𝑒𝓈 𝒾 𝓃𝑒𝑒𝒹 𝓉𝑜 𝓈𝒶𝓎 𝑔𝑜𝑜𝒹𝒷𝓎𝑒 𝓉𝑜 𝓂𝑜𝓋𝑒 𝑜𝓃 𝓉𝑜 𝒶𝓃𝑜𝓉𝒽𝑒𝓇 𝓈𝓉𝒶𝑔𝑒 𝑜𝒻 𝓁𝒾𝒻𝑒
خدا را شکر می کنم که این فرصت را به من داد تا بخشی از وقتم را در جامعه علمی انجمن هوپا بگذرونم. در این مدت من از آموزه های انسانی، اخلاقی، علمی و فنی مدیران توانمند شما و اعضای پرتلاش و متفکر انجمن هوپا بهره برده ام. ضمن تشکر و قدردانی از محبت شما دوستان ارزوی پیروزی و خوشبختی شما را از درگاه خداوند متعال میخواهم خداحافظی غم انگیز است، اما گاهی برای رفتن به مرحله دیگری از زندگی نیاز به خداحافظی دارم

Re: خداحافظی روهام
خداحافظی پدیده ای مربوط به دنیای واقعیست و در دنیای مجازی معنایی ندارد؛ کسی که از شهر و وطنش می رود ممکن است برای ماه ها، سال ها یا حتی شاید تا پایان عمرش، تجربه ی بودن در آن محیط را از دست بدهد... و این احساس فقدان است که خداحافظی اش را معنادار می کند.
اما از یک شبکه ی اینترنتی، به عنوان یک وطن مجازی، نمی توان چنین خداحافظی بامعنایی داشت، چراکه آن وطن همیشه در جیب فرد است! تنها ممکن است از یک زمانی دیگر فقط ناظر آن وطن مجازی باشد و فعالیتی در آن نکند یا نهایتاً حسش به آنجا به گونه ای شود که حتی یک کلیک هم برای سر زدن به آن به خرج ندهد، مثل کسیکه با یک اشاره بتواند از خارج به وطنش برگردد ولی اینکار را نکند.
***
بهر روی آدم از همه چیز می تواند دل بکند یا فرار کند الّا خودش... و تا زمانی که در خودش آرام و قرار نگیرد در بهشت (نیوزیلند) هم نمی تواند به آرامش برسد.
با آرزوی خوشبختی برای همه ی مهاجران
اما از یک شبکه ی اینترنتی، به عنوان یک وطن مجازی، نمی توان چنین خداحافظی بامعنایی داشت، چراکه آن وطن همیشه در جیب فرد است! تنها ممکن است از یک زمانی دیگر فقط ناظر آن وطن مجازی باشد و فعالیتی در آن نکند یا نهایتاً حسش به آنجا به گونه ای شود که حتی یک کلیک هم برای سر زدن به آن به خرج ندهد، مثل کسیکه با یک اشاره بتواند از خارج به وطنش برگردد ولی اینکار را نکند.
***
بهر روی آدم از همه چیز می تواند دل بکند یا فرار کند الّا خودش... و تا زمانی که در خودش آرام و قرار نگیرد در بهشت (نیوزیلند) هم نمی تواند به آرامش برسد.
با آرزوی خوشبختی برای همه ی مهاجران
تلقین و درسِ اهلِ نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
- rohamavation
نام: roham hesami radرهام حسامی راد
محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴
پست: 2523-
سپاس: 4628
- جنسیت:
تماس:
Re: خداحافظی روهام
خوب براتون بگم رسیدیم فرودگاه از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم مثل ادم ندید پدیدها با وجود اونکه من چند بار سوار هواپیما شدم اما نه پرواز خارجی خوب من فرودگاه امام هم تا حالا نرفتم .فقط مهراباد و مشهد و کیش و شیراز اولش رفتیم اولش چِک-این تحویل بار و دریافت کارت پروازم خوب کارت پرواز از طریق دستگاه با وارد کردن کد میگیرین خوب چمدون میدین یک شماره میخوره همون خوب چکینگ کردنه دیگه از کانتر های مشخص شده و چک کردن پاستون و زدن مهر روش و برگه عوارض خروج اینم بگم حالا شما لوازم همراحتون مثل گوشی و کاپشن و اینطور چیزا در میارین تو سبد میزارین بعد از چک کردن تحویل میگیرین یک گیت بعد ترانزیت بعدش بوردینگ اخرش گِیت دربهای خروجی شماره دار در سالن بوردینگ که اونجا وارد راهروجت بریج و وارد هواپیما میشین خوب من شماره صندلی ام D28 ,مامانم هم E28 و رویا و ماهان E30, C30 بود .پروازمون در 9 مارس 18 اسفند به جای 11.20به 12 موکول شد خوباول پوش بک چون هنوز نمیتونه تاکسی کنه بعد تاکسی کرد و 12.20 هم تیک اف کردخوب ابتدا 150ktsسرعت v1 همون سرعت تصمیم گیری و بعد مرحله سرعت نهایی روتیشن اسپید حدودخوب سرعت volf کهبهسرعت وی دو میرسه حالا اوج میگیره . و خوب بعد چند لحظه سرعت 513 kts و ارتفاع 36000 پا اوج گرفتبعد کروز پس از برخاستن، هواپیما باید به ارتفاع معینی (معمولاً 30000 فوت یا 10 کیلومتر) صعود کنه تا بتونه در این ارتفاع به روشی اقتصادی حرکت کنه صعود با افزایش بال های نگهدارنده هواپیما تا زمانی که نیروی بالابر آنها از وزن هواپیما بیشتر بشه انجام میشه. هنگامی که این اتفاق می افته، هواپیما به ارتفاع بالاتری صعود می کند تا زمانی که نیروی بالابر و وزن دوباره در تعادل باشند. افزایش در لیفت ممکنه با افزایش زاویه حمله بالها، با افزایش نیروی رانش موتورها برای افزایش سرعت (در نتیجه افزایش نیروی لیفت با افزایش سطح یا شکل بال برای ایجاد بالابر بیشتر یا توسط ترکیبی از این تکنیک ها در بیشتر موارد، رانش موتور و زاویه حمله به طور همزمان افزایشمیابه تا صعود ایجاد شود. اینو تو مونیتور جلوی صندلیت نشون میده موتوراش هم فکر کنم Trent بود 70000تا پوند نیرو بای پس 5به یک داره .برای من که خودم هوافضا میخونم افزایش تایل ویند و کاهش سرعت هد ویند بسته به وزش باد خوب اگه وزش باد خوب باشه تایل ویند میکنه ولی حق نداره خودش سرعت اضافه کنه مساله سوخت مهمه بالا پایین رفتن و گردش و تیک اف و لندینگ میدونستم چیه یا ساختار ابعاد و خیلی چزاش بدنه وارن تراس و . اِیلران -الویتورخلاصه حدود یک ساعت بعد مرز رد کردیم بعد ترکیه رومانی اتریش المان بلژیک رسیدیم دریای شمالی و بعد روی انگلیس روی لندن تا اجازه فرود گرفت یک ربعی حدودا طول کشید میدونم یک گردش هم داشت .دور کامل نزدیک لندن زد خوب من میدونستم علت ترافیک هوایی هست و پیدا کردن تاچ داون , از قابل تشخیص ترین احساسات مسافر بودن در یک پرواز چرخش هواپیماست علاوه بر این حس که میتونید اشکارا ببینید که بدنه هواپیما شروع به کج شدن کرده استو تغییر زاویه نوری که از پنجرهها به داخل جریان داره نیز خوب حدود ساعت 2.30 به وقت لندن تو مسیر گلاید قرار گرفت وخوب هوپیما تریم میشه با نرخ نزول ارتفاع تو ارتفاع نزدیک دماغه باا میره چون فرود نرمی داشته باشه استفاده از باز شدن اسپویلرها و افزایش نرخ کاهش ارتفاع چون بایدگراند افکت میشه و باید لیفت کم کرد معکوس کننده تراست باکت کردن و باز شدن برای کاهش سرعت و رسودن به سرعت تاکسی و توقف در جت بریج این کاهش سرعت با کاهش نیروی رانش ویا القای مقدار بیشتری درگ با فلپ هاو کاهش ارتفاع فلر کردن برای لندینگ خوب مسیر گلاید مشخص بود و مسیر فرود PAPIلندینگ و تاکسی وی بعدپل اتصال و بعدش درب ها باز شد و وارد گیت شدم .اونجا هم تو ترمینال 3 مدارک دادیم مهر ورود زدند .خوب اینم بگم گیت اونجا چند ورودی داره و مدارکم تو کیف مامانم بود من نفر جلویی بودم و از مادرم گرفتم نمیدونم از همه بیشتر عجله داشتم بعدش حدود یک ساعتی معطل شدیم تا کارا انجام شد در ضمن گیت الکترونیکی با تماس تراشه پاستون و تشخیص چهره رد میشین و خوندن اطلاعات راحت رد میشین .بعد . با ارایه پاستون بسته به شماره پرواز و بازرسی چمدونا تحویل و وارد خروجی شدیم همین عملیات مثل فرودگاه امام برعکسش . اینم بگم اونقدر عجله داشتم و نمیدونم همهدچیز برام جذاب بود کمی نشستیم و تا ابجی ماهان اومد کمی تو سالن دور زدم به ابجیم گفتم بابا قطار هست میریم گفت باز شروع کردی رهام کجا الان مژده میاد همین جاهاست ببین اهان اونجاست وماهان گفت اخه رهام صبر کن ماشین هست میریم چند وقت دیگه برات اشنا میشه که رویا گفت نه اونحرفا نیست بیایی واسه من لندن بگردی فقط اومدی درس بخونی همین وگرنه دیپورت میشی فهمیدی .گفتم باشه بچه نیستم .ولی واقعا خوشگله راستی کارت واکسن و تست pcr باید همراه باشه خوب اونا آسترازنکا رئو قبول دارن مشکلی نیست اما تست باید تو ایران انجام و به اونا نشون بدین همین بعد هم رور دوم یک تست میرین میدین ر ضمن قبل سفر تون یک واکسن مورد تایید اونا بزنید برگه به زبان انگلیسی هست و با خودتون میبرین .حتما باید باشه و تایید میشه تو سایت . البته یک تست تو خود انگلیس میدین اینجا به یک مرکز میرین پاس و برگه رو میدین تست میگیررن همین بعد میگن برو ما مشکلی نداشتیم .ابجی ماهان اومد دنبالمون من خوب لندن ندیدم از یک بزرگراه رفتیم طرف لستر ومن فقط متوجه M40شدم و همینطور هارموندزورث نزدیک فرودگاه ابجی ماهان . مژده گفت اینجا روی جاده ها علایمی و شماره هست راحت مسیرتو پیدا میکنی .2 ساعت بعد خونه بودیم .خونه مبله بود و خوب لوازم کسری رو هم گرفته و گذاشته بود .یخچالش هم پر بود .گفتم دمت گرم مژده جان .هیچی مادرم هم خونه رو نگاه کرد منم و ابجیم همینطور و ماهان اتاقاش و حیاط حموم اشپزخونه اتاق برای خودم کنار پنجره .اینم بگم خسته بودیم زود خوابیدیم ولی روز بعد و حتی دیروز هم من و بقیه زود خوابیدیم و زودتر بیدار مشییم وخوب ابجیم میگه جت لگ شدیم .چون عادت نداریم .راست میگفت طول روز خسته کلا کم اشتها شدم ولی به مرور عادت میکنم .اینم بگم خیابوناش نسبت به تهران باریک تره ولی واقعاسرسبزه و ترافیک کمتر .خوب تو لستر هم از خیابان دکتر هوگندن-خیابون پانتی –ولفورد –خیابون دانشگاه-حدود نیم ساعت پیاده راه بود اما من با دوچرخه میرم –یک دوچرخه بهم داد .اینم بگم لحجه اصلی اداری اکسفوردیه اما مردم اینجا حروف صدا دار بریده شده هست .کمی مشکله اما ببینید همین ایران هم مردم مشهد و تهران با هم فرق دارن درسته گویش
اینم بگم امروز همسایه ما یک دختر داره دیدمش داشت میرفت خونشون .نگاهی کردم سلام کردم گفتم ما همسایه کناری هستیم بر خلاف تصورم که میگفتند بدشون میاد از جهان سومی هامردم خونگرمی نیستند بیچاره گفت خوشبختم و خوشحالم .دست داد .من سرم تو گوشیم بود وقتی حرف میزد حدس زدم ناراحت بشه برای ما ایرانی ها طبیعیه با سر تو گوشی با طرف حرف میزنیم سریع جمع کردم بهم گفت اسمت گفتم رهام بعد گفت خوشبختم منم امیلیا هستم .اصلا خیلی مودب هستند .خوب دست داد دست دان اونجا کوتاه هست خوب میدونست تازه اومدیم با فرهنگ اونجا اشنا نیستیم . مثل برخورد های اجتماعی تو قطار یا اتوبوس یا نشستن تو وسایل نقلیه عمومی باید بعضی رفتارها مثال اینجا دسستون به یکی میخوره مثالا میرین سوار اتوبوس یا مترو صندلی یک نفر نشسته و جلویی خالیه خوب برین جلویی بشینین البته مگه پر باشه یا فردی دیدین معلوله روی صدلی نشسته اگه کنارش نشینین زشته ما میگیم احت باشه من سرپا میاستم اون میگه زشته خیلی چیزاست باید یاد بگیریم .گفت ازکجا اومدین گفتم ایران گفت اوه ایران نگفت چه کشوریه فقط گفت اونجا چیکار میکردی گفتم دانشجوی مهندسی هوافضا هستم .گفت وری گود .خیلی خوبه و حتما رشته جذابی هست .بر خلاف تصورم که میگفتند مردم خونسردی هستند خیلی خوب بود .ولی بشه باهاش دوست میشم .مامانم گفت چیکار میکردی گفتم هیچی با دختر این همسایه حرف میزدم .چیزی نگفت .فقط رویا گفت اهان همین کناری اره دیدمشون .بعد با رویا و مامان رفتیم بیرون ماهان هم گفت کارداره میخواست چندتا گل بکاره تو باغچه .رفتیم خرید .حدود 20 دقییقه همینطور قدم میزدیم و راه میرفتیم .نون گرفتیم ازنونوایی هر نون 139 پنی میشه و پاستا 500 گرمی 1.90 پوندگرونه تقریب 120 تومن خودمون اما اونجا حقوق هم بالاتره و رفتیم پارک ریورساید. واقعا چی بگم خیلی قشنگه اینم بگم یک رودخونه هست قفل اسیاب ایلستون قایقهای میخوان رد بشن همون قفل کانال سد سلولی حو.ضچه ها پر اب میش هم سطح میشه و عبور میکنه همش سرسبزه فای سبزش واقعا زیاده
اینم بگم امروز همسایه ما یک دختر داره دیدمش داشت میرفت خونشون .نگاهی کردم سلام کردم گفتم ما همسایه کناری هستیم بر خلاف تصورم که میگفتند بدشون میاد از جهان سومی هامردم خونگرمی نیستند بیچاره گفت خوشبختم و خوشحالم .دست داد .من سرم تو گوشیم بود وقتی حرف میزد حدس زدم ناراحت بشه برای ما ایرانی ها طبیعیه با سر تو گوشی با طرف حرف میزنیم سریع جمع کردم بهم گفت اسمت گفتم رهام بعد گفت خوشبختم منم امیلیا هستم .اصلا خیلی مودب هستند .خوب دست داد دست دان اونجا کوتاه هست خوب میدونست تازه اومدیم با فرهنگ اونجا اشنا نیستیم . مثل برخورد های اجتماعی تو قطار یا اتوبوس یا نشستن تو وسایل نقلیه عمومی باید بعضی رفتارها مثال اینجا دسستون به یکی میخوره مثالا میرین سوار اتوبوس یا مترو صندلی یک نفر نشسته و جلویی خالیه خوب برین جلویی بشینین البته مگه پر باشه یا فردی دیدین معلوله روی صدلی نشسته اگه کنارش نشینین زشته ما میگیم احت باشه من سرپا میاستم اون میگه زشته خیلی چیزاست باید یاد بگیریم .گفت ازکجا اومدین گفتم ایران گفت اوه ایران نگفت چه کشوریه فقط گفت اونجا چیکار میکردی گفتم دانشجوی مهندسی هوافضا هستم .گفت وری گود .خیلی خوبه و حتما رشته جذابی هست .بر خلاف تصورم که میگفتند مردم خونسردی هستند خیلی خوب بود .ولی بشه باهاش دوست میشم .مامانم گفت چیکار میکردی گفتم هیچی با دختر این همسایه حرف میزدم .چیزی نگفت .فقط رویا گفت اهان همین کناری اره دیدمشون .بعد با رویا و مامان رفتیم بیرون ماهان هم گفت کارداره میخواست چندتا گل بکاره تو باغچه .رفتیم خرید .حدود 20 دقییقه همینطور قدم میزدیم و راه میرفتیم .نون گرفتیم ازنونوایی هر نون 139 پنی میشه و پاستا 500 گرمی 1.90 پوندگرونه تقریب 120 تومن خودمون اما اونجا حقوق هم بالاتره و رفتیم پارک ریورساید. واقعا چی بگم خیلی قشنگه اینم بگم یک رودخونه هست قفل اسیاب ایلستون قایقهای میخوان رد بشن همون قفل کانال سد سلولی حو.ضچه ها پر اب میش هم سطح میشه و عبور میکنه همش سرسبزه فای سبزش واقعا زیاده
