درود فراوان .rrkh نوشته شده: اگر بخواهیم بگوییم:
هوا منفی 5 درجه است چه بگوییم؟
به جای واژه ی درجه می توان از واژه ی زینه استفاده نمود .
درود فراوان .rrkh نوشته شده: اگر بخواهیم بگوییم:
هوا منفی 5 درجه است چه بگوییم؟
درود فراوان .خروش نوشته شده:شايد كمي خنده دار و براي گوش آشنا نباشد. اما آنگاه
كه واژه هاي چون كاهند و زينه در دبستان و دبيرستان، يك دوره
آموزشي به كار برده شدند، ديگر رسته هاي (جمله هاي) چون
"زينه دما، امروز كاهند پنج مي باشد" خنده دار نيست.
با آقای 70 ساله اي از دستور زبان پارسي گپ مي زدم،
و هنگامي كه از "نهاد" و "گزاره" سخن گفتم، او گفت
كه با اين واژه ها ي كه پرويز ناتل خانلري در دستور زبان
فارسي آورده، آشنا نيست.
زبان دانشيك (علمي) پارسي، داراي كاستي هاي بسيار است.
چندي پيش در ويكيپديا به دنبال واژه Rotation و Wirbel
گشتم. ديدم كه براي نمونه در زبان آلماني در رشته هاي
فيزيك، رياضي، پزشكي، ستاره شناسي و چندين زمينه ديگر همنهي (تعريف)
داده شده است. اين بيچارگي زبان فارسي كم و بيش در همه زمينه ها هست.
با اين هم از آنجا كه زبان پارسي، بالقوه، داراي توانايي هاي بسيار است
(در اين باره نگاه كنيد به نوشته دكتر حسابي) بايد دست ها را بالا زد.
كار فرهنگستان كنوني بسيار ناچيز و پاسخگوي كمبود هاي زبان ما نيست.
با درود به پين ارجمند،پين نوشته شده:درود خروش گرامي
من هم كنجكاوم كه آيا ميتوان (يا لازم است) ،براي درك بهتر از واحدها،برابر هايي براي "سانتي" در عباراتي چون سانتيمتر/سانتي گراد در نظر گرفت؟*
*البته شايد چنين آشتي تا به حال در فارسي برقرار نبوده به عنوان مثال واژه هزارپا را در انگليسي صدپا ميگويند
متشكرم-پين
ممنونخروش نوشته شده:شايد كمي خنده دار و براي گوش آشنا نباشد. اما آنگاه
كه واژه هاي چون كاهند و زينه در دبستان و دبيرستان، يك دوره
آموزشي به كار برده شدند، ديگر رسته هاي (جمله هاي) چون
"زينه دما، امروز كاهند پنج مي باشد" خنده دار نيست.
با آقای 70 ساله اي از دستور زبان پارسي گپ مي زدم،
و هنگامي كه از "نهاد" و "گزاره" سخن گفتم، او گفت
كه با اين واژه ها ي كه پرويز ناتل خانلري در دستور زبان
فارسي آورده، آشنا نيست.
زبان دانشيك (علمي) پارسي، داراي كاستي هاي بسيار است.
چندي پيش در ويكيپديا به دنبال واژه Rotation و Wirbel
گشتم. ديدم كه براي نمونه در زبان آلماني در رشته هاي
فيزيك، رياضي، پزشكي، ستاره شناسي و چندين زمينه ديگر همنهي (تعريف)
داده شده است. اين بيچارگي زبان فارسي كم و بيش در همه زمينه ها هست.
با اين هم از آنجا كه زبان پارسي، بالقوه، داراي توانايي هاي بسيار است
(در اين باره نگاه كنيد به نوشته دكتر حسابي
http://hupaa.com/forum/viewtopic.php?f=12&t=15644) بايد آستين ها را
بالا زد.
كار فرهنگستان كنوني بسيار ناچيز و پاسخگوي كمبود هاي زبان ما نيست.
خير،همانگونه كه فرموديد در واژه millipede همان هزارپا مدنظر است اما مقصود من در آن مثال ،واژه centipede بود:دل استوار نيستم كه در زبان انگليسي از واژه "صد" و "پا" ساخته شده باشد.
آيا "mille" به چم "صد" مي باشد؟
از خروش گرامی برای واژههای همارز پيشنهادی سپاسگزارم.خروش نوشته شده:ريشه دوم = جذرKheng Khoda نوشته شده:دوستان گرامی کسی واژهی پارسی همارز برای واژههای زير سراغ دارد:
صفر
مثبت
منفی
جذر
مجذور
شاد باشيد
توان دوم = چارگوش (مربع) = مجذور
كاهند = منفی
فزايند = مثبت
فرهنگ پايه واژه هايی "پوچ"، "تهی" و "هيچ" را برابر صفر
آورده است. كداميك از اين سه و يا كدام واژه ديگر برای "صفر"
در اَفمارش (حساب) درخوراست، هنوز نمي دانم، به زبان ديگر
هنوز دل استوار نيستم.
فرهنگ دهخدا در باره صفر مي نويسد:
قدما علامت صفريعني نماينده هيچ نداشتند. اين علامت را هنديان اختراع کردند بنام صونيا يعني تهي و ايرانيان که کتب رياضي هندي را به عربي ترجمه و نقل کرده اند، آن را به صفر عربي که هم بمعني تهي است ترجمه کردند و چون ترجمه آنان به لاتيني برگشت ، صفر عربي را در لاتيني شکسته و از آن زرو ساختند.
http://mibosearch.com/Dictionary.aspx?w ... 9%81%d8%b1
بله،از همفكري كه با بنده داشتيد(و همچنين اطلاعات باارزشي كه مثل هميشه در اختيار گزارديد) بسيار سپاسگذارمديدگاه خود در باره دسي-، سنتي-، ميلي-، ميكرو-، ...پيش از يك يكاي
را در بالا نوشتم.
با جستجويي كه بنده انجام دادم به نظر ميرسد اغلب واژه نامه هاي معتبر centipede و millipede را تقريبا به يك معني ميدانند! (احتمالا محققان هنوز درباره تعداد پاهاي اين جانور به اتفاق نظر نرسيده اند! )بايد از جانور شناسان پرسيد كه نام اين زير انبوهه ي هزارپايان چيست.
در حال حاضر چيزي در خاطر ندارم،اما اين موضوع شايسته تحقيق است و اگر فرصتي پيدا كنم، زمان بيشتري براي تحقيق بر آن خواهم گذاشت.آيا نمونه هاي ديگري كه با پيشوند هاي دسي-، سنتي-، ميلي-، ميكرو-،...
آغاز شوند و به يكاي پايان نگيرند و برابرهاي پارسي آنان ناروشن باشند،
مي شناسيد؟
همچنینخروش نوشته شده:سایش = اصطکاک
اعشار، افزونی(جمع) عشر به چم(معنی) "یک دهم" است.Kheng Khoda نوشته شده:دوستان گرامی با درود آیا کسی برابر پارسی برای واژههای زیر سراغ دارد:
اعشار
اعشاری