برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات
isan عزيز،
نه بر آنم كه در اينجا پا به
قلمرو كشورداري بگذارم و نه آهنگ بيرون شدن
از چارچوب اين جستار را دارم.
تنها چند اشاره اي:
- به هيچ روي هدف من بي توجهي به ديگر زبان هاي ايران
نبود. باور من بر آن است كه هر ايراني بايد افزون بر زبان
فارسي، يك زبان آذري و يا كردي و يا بلوچي و يا تركمني ...
و يك يا دو زبان بيگانه را در دبستان و دبيرستان بياموزد.
اگر چنين چيزي در كشورهاي ديگر شدني است، چرا در ايران ما نه؟
- زبان پارسي يكي از عوامل يكپارچگي ايران نيز است.
- تلاش ايرانيان غير پارس، همانند خاقاني، كسروي، شهريار...
در گسترش زبان پارسي بيشتر از فارس هاست، اگر بتوان براي
فارس ها امروزه تعريفي داد.
- نكته آخر اينكه در هر زباني براي نمونه براي حل يك تمرين
فيزيك، نخست بايد تمرين را درك كرد و به زبان رياضيات در آورد و آنگاه
آنرا حل كرد. دشوارترين بخش همان درآوردن متن به زبان رياضي است، وگرنه
بخش دوم را ميتوان كم و بيش به دوش رايانه گذاشت. با اين جمله فرديد (منظور)
من آن است كه اگر كسي در فلان كشور افريقا هم زندگي مي كند بايد براي دستاورد
و گسترش دانش و هنر همان زبان را بسيار خوب ياد بگيرد.
با سپاس
خروش
---
تنها بگونه پراكنده به گوشه اي اشاره شد و ادعاي كامل بودن هم در كار نيست.
نه بر آنم كه در اينجا پا به
قلمرو كشورداري بگذارم و نه آهنگ بيرون شدن
از چارچوب اين جستار را دارم.
تنها چند اشاره اي:
- به هيچ روي هدف من بي توجهي به ديگر زبان هاي ايران
نبود. باور من بر آن است كه هر ايراني بايد افزون بر زبان
فارسي، يك زبان آذري و يا كردي و يا بلوچي و يا تركمني ...
و يك يا دو زبان بيگانه را در دبستان و دبيرستان بياموزد.
اگر چنين چيزي در كشورهاي ديگر شدني است، چرا در ايران ما نه؟
- زبان پارسي يكي از عوامل يكپارچگي ايران نيز است.
- تلاش ايرانيان غير پارس، همانند خاقاني، كسروي، شهريار...
در گسترش زبان پارسي بيشتر از فارس هاست، اگر بتوان براي
فارس ها امروزه تعريفي داد.
- نكته آخر اينكه در هر زباني براي نمونه براي حل يك تمرين
فيزيك، نخست بايد تمرين را درك كرد و به زبان رياضيات در آورد و آنگاه
آنرا حل كرد. دشوارترين بخش همان درآوردن متن به زبان رياضي است، وگرنه
بخش دوم را ميتوان كم و بيش به دوش رايانه گذاشت. با اين جمله فرديد (منظور)
من آن است كه اگر كسي در فلان كشور افريقا هم زندگي مي كند بايد براي دستاورد
و گسترش دانش و هنر همان زبان را بسيار خوب ياد بگيرد.
با سپاس
خروش
---
تنها بگونه پراكنده به گوشه اي اشاره شد و ادعاي كامل بودن هم در كار نيست.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
همانگر =عضو خنثي
0 همانگر افزايش است = 0 عضو خنثي جمع است
1 همانگر زنش است = 1 عضو خنثي ضرب است
بنمايه:
http://www.shomarozaban.com/pdfd/pdfs/S00-darAmad.pdf
0 همانگر افزايش است = 0 عضو خنثي جمع است
1 همانگر زنش است = 1 عضو خنثي ضرب است
بنمايه:
http://www.shomarozaban.com/pdfd/pdfs/S00-darAmad.pdf
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
دسته پذير = شركت پذير = associative = Assoziativ
سرنهاده = اصل = Axiom
كنشگر= Operator
بنمايه:
http://www.shomarozaban.com/pdfd/pdfs/S00-darAmad.pdf
سرنهاده = اصل = Axiom
كنشگر= Operator
بنمايه:
http://www.shomarozaban.com/pdfd/pdfs/S00-darAmad.pdf
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- COSMOLOGIST
نام: محمد میرزایی
محل اقامت: تهران - شیراز
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷
پست: 4983-
سپاس: 153
- جنسیت:
تماس:
- COSMOLOGIST
نام: محمد میرزایی
محل اقامت: تهران - شیراز
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷
پست: 4983-
سپاس: 153
- جنسیت:
تماس:
واژه "هميوغ" بسيار زيباست، دست كسي كه اين واژه را
برگزيده، درد نكند.
يوغ واژه اي است كه ريشه در سانسكريت دارد و در زبان هاي
فارسي، تركي و اروپايي هم آمده است، ورزش "يوگا" هم از
همين واژه آمده است.
براي واژه "مختلط" يا "كمپلكس" در رياضيات، واژه درخور،
"هم جوش" مي باشد. اين واژه هم خوش آهنگ است و هم ساده.
چم (معني) آن نيز از برابر هاي ديگري چون "هم آميخته"
به چم اين شمارگان(عددها) نزديك تر به نظر مي آيد.
بنابراين اعداد مختلط را مي توان شمارگان هم جوش و يا
هم جوش شمارگان ناميد.
هميوغ ِ همجوش را براي هميوغ مختلط بكار ميبريم.
N
سرشمارك = عدد طبيعي
سرشمارك ها = سرشماركان = اعداد طبيعي
Z
شمارك درست = عدد صحيح
شمارك هاي درست = شماركان درست = اعداد صحيح
Q
شمارك گويا
شمارك هاي گويا = شماركان گويا
R
شمارك راستين = عدد حقيقي
شمارك هاي راستين = شماركان راستين = اعداد حقيقي
C
شمارك همجوش= عدد مختلط
شمارك هاي همجوش = شماركان همجوش = اعداد مختلط
برگزيده، درد نكند.
يوغ واژه اي است كه ريشه در سانسكريت دارد و در زبان هاي
فارسي، تركي و اروپايي هم آمده است، ورزش "يوگا" هم از
همين واژه آمده است.
براي واژه "مختلط" يا "كمپلكس" در رياضيات، واژه درخور،
"هم جوش" مي باشد. اين واژه هم خوش آهنگ است و هم ساده.
چم (معني) آن نيز از برابر هاي ديگري چون "هم آميخته"
به چم اين شمارگان(عددها) نزديك تر به نظر مي آيد.
بنابراين اعداد مختلط را مي توان شمارگان هم جوش و يا
هم جوش شمارگان ناميد.
هميوغ ِ همجوش را براي هميوغ مختلط بكار ميبريم.
N
سرشمارك = عدد طبيعي
سرشمارك ها = سرشماركان = اعداد طبيعي
Z
شمارك درست = عدد صحيح
شمارك هاي درست = شماركان درست = اعداد صحيح
Q
شمارك گويا
شمارك هاي گويا = شماركان گويا
R
شمارك راستين = عدد حقيقي
شمارك هاي راستين = شماركان راستين = اعداد حقيقي
C
شمارك همجوش= عدد مختلط
شمارك هاي همجوش = شماركان همجوش = اعداد مختلط
آخرین ویرایش توسط خروش سهشنبه ۱۳۸۶/۱۱/۳۰ - ۰۱:۴۳, ویرایش شده کلا 4 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
در شمارك همجوش (عدد مختلط) z= a+ib
a را ....... مي ناميم و
b را ....... مي ناميم.
خواهشمند است كه خوانندگان، اين نام ها را،
آنگونه كه در كتاب ها و نوشته هاي فارسي، ناميده
مي شوند، در اينجا بنويسند.
با سپاس
خروش
a را ....... مي ناميم و
b را ....... مي ناميم.
خواهشمند است كه خوانندگان، اين نام ها را،
آنگونه كه در كتاب ها و نوشته هاي فارسي، ناميده
مي شوند، در اينجا بنويسند.
با سپاس
خروش
آخرین ویرایش توسط خروش یکشنبه ۱۳۸۶/۱۰/۳۰ - ۱۲:۱۶, ویرایش شده کلا 1 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۶/۹/۱۴ - ۲۱:۲۳
پست: 125-
سپاس: 9
تماس:
درودخروش نوشته شده:در شمار همجوش (عدد مختلط) z= a+ib
a را ....... مي ناميم و
b را ....... مي ناميم.
خواهشمند است كه خوانندگان، اين نام ها را،
آنگونه كه در كتاب ها و نوشته هاي فارسي، ناميده
مي شوند، در اينجا بنويسند.
با سپاس
خروش
توی کتابهایی که من دیدم a را حقیقی و b را موهمی نوشته بودند. که با نگاه به پیام پیشین شما باید راستین و ناراستین (یا خیالی) بشود
اگر چه من "درهم" و یا " آمیخته "را به "complex" و "مختلط" نزدیکتر می بینم چون "همجوش" زنده است و دنبال چیزیست تا با آن بجوشد مانند اینکه بگوییم a با b همجوش است یا a همجوش b است و برای C به تنهایی شاید درست نباشد ولی اگر بجای بن واژه "جوش" ، "جوشیده" بکار رود شاید درست باشد (هم جوشیده)
مورد دیگر : شماره=عدد .و شمار یا شمارگان یا شماره ها = اعداد ولی "شمارها" شاید درست نباشد
جسارت من رو ببخشید چون ادبیات و ریاضی من هر دو تعریف چندانی ندارن.ولی پرسش شما باعث شد یکمی بخونم تا بتونم جمله های بالا را بنویسم. بکار بردن شاید های زیاد بدلیل دانش اندک من بود.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
----------------------------------------
هرگاه پرسشی را کودکانه یافتی پیش از پاسخ کودکانه به این بیاندیش که پرسش کودکانه است یا درک تو.
که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
----------------------------------------
هرگاه پرسشی را کودکانه یافتی پیش از پاسخ کودکانه به این بیاندیش که پرسش کودکانه است یا درک تو.
با درود به ".A.GH.N." عزيز و عليرضا.1111 گرامي،
شمار و شماره در زبان روزمره براي عدد، تعداد و "نمره"
بكار برده مي شود، و به ديد من مي توان همچنان نيز بكار برد.
اما بهتر است كه ما براي واژه عدد در رياضيات واژه كهن تر ِ "شمار"
يا "شماره"، يعني "شمارك" را برداريم. استادي اين گفته اينشتين را
برايمان (دانشجويان) بازگو مي كرد كد زبان دانشيك دقيق شده زبان
روزمره است. نمونه هاي بسياري از اين دقيق شدن در بسياري از زبان ها
يافت مي شود. براي نمونه در پارسي: شار، گرانش،...
پس شد:
سرشمارك، شمارك درست،شمارك گويا، شمارك راستين و شمارك همجوش
براي واژه "اعداد" مي توان هم شماركان و هم شمارك ها را بكار برد.
(واژه ستاره نيز زماني ستارك خوانده مي شد.)
"complex"، مختلط، همجوش
در اينجا برگردان فارسي "complex"، پيچيده به ما كمك چنداني نكرده
و كار را پيچيده تر مي كند. واژه پيشنهادي "درهم" نه درونمايه اين شمارك
را مي رساند و نه از ديد واژه اي درست برگردانده شده است. مي مانند واژه هاي
هم آميخته و همجوش. هم آميخته را همچنان كه پيشتر آوردم، يكم اينكه داراي
سيلاب هاي زياد ي است، دوم اينكه اين آميختگي آنگونه هم كه بخواهي آميخته نيست و
بخش راستين آنرا مي توان از بخش ديگر جدا كرد. جوش در اينجا به چم جوشيدن آنگونه كه نوشتيد نيست.
"جوش" را بايد همانند جوش دادن دو توپال (فلز) نگريست.
ما در فارسي براي واژه "وهم" چندين واژه داريم (انگار، سمراد).
من از اين پس واژه انگار را در رياضي براي "وهم"
بكار مي برم. بنابراين يك شمارك همجوش داراي دو بخش است: بخش راستين و بخش انگارين.
با سپاس از شما
خروش
شمار و شماره در زبان روزمره براي عدد، تعداد و "نمره"
بكار برده مي شود، و به ديد من مي توان همچنان نيز بكار برد.
اما بهتر است كه ما براي واژه عدد در رياضيات واژه كهن تر ِ "شمار"
يا "شماره"، يعني "شمارك" را برداريم. استادي اين گفته اينشتين را
برايمان (دانشجويان) بازگو مي كرد كد زبان دانشيك دقيق شده زبان
روزمره است. نمونه هاي بسياري از اين دقيق شدن در بسياري از زبان ها
يافت مي شود. براي نمونه در پارسي: شار، گرانش،...
پس شد:
سرشمارك، شمارك درست،شمارك گويا، شمارك راستين و شمارك همجوش
براي واژه "اعداد" مي توان هم شماركان و هم شمارك ها را بكار برد.
(واژه ستاره نيز زماني ستارك خوانده مي شد.)
"complex"، مختلط، همجوش
در اينجا برگردان فارسي "complex"، پيچيده به ما كمك چنداني نكرده
و كار را پيچيده تر مي كند. واژه پيشنهادي "درهم" نه درونمايه اين شمارك
را مي رساند و نه از ديد واژه اي درست برگردانده شده است. مي مانند واژه هاي
هم آميخته و همجوش. هم آميخته را همچنان كه پيشتر آوردم، يكم اينكه داراي
سيلاب هاي زياد ي است، دوم اينكه اين آميختگي آنگونه هم كه بخواهي آميخته نيست و
بخش راستين آنرا مي توان از بخش ديگر جدا كرد. جوش در اينجا به چم جوشيدن آنگونه كه نوشتيد نيست.
"جوش" را بايد همانند جوش دادن دو توپال (فلز) نگريست.
ما در فارسي براي واژه "وهم" چندين واژه داريم (انگار، سمراد).
من از اين پس واژه انگار را در رياضي براي "وهم"
بكار مي برم. بنابراين يك شمارك همجوش داراي دو بخش است: بخش راستين و بخش انگارين.
با سپاس از شما
خروش
آخرین ویرایش توسط خروش جمعه ۱۳۸۷/۶/۸ - ۲۰:۲۵, ویرایش شده کلا 3 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۶/۹/۱۴ - ۲۱:۲۳
پست: 125-
سپاس: 9
تماس:
درود
برداشت من از "همحوش" به هم جوش خورده یا به هم جوش داده شده است بهمین خاطر "همجوش" بیانگر جوش خوردن بین دو چیز می تواند باشد نه خود یک چیز .و از این رو گفتم "همجوشیده" می توانست بهتر باشد . با یک مثال می گویم تا ببینید چالش من در چیست.
تیغ +دسته = چاقو
c=a+bi
تیغ و دسته همجوش هستند ( تیغ و دسته به هم جوش می خوردند یا جوش داده میشوند)
ولی چاقو همجوشیده است (چاغو بهمجوشیده ی دو چیز (تیغ و دسته ) است
و واژه پیشنهاد من "آمیخته" تنهاست نه "هم آمیخته" چون با دیدگاه من a , b هم امیخته هستند و c امیخته
با "جستار" که جایگزین تاپیک شده است نیز راحت نیستم .جستار چم جست و جو در خود دارد که موضوع و topic ندارند .در مورد "گفتمایه" چه می اندیشید ؟
برداشت من از "همحوش" به هم جوش خورده یا به هم جوش داده شده است بهمین خاطر "همجوش" بیانگر جوش خوردن بین دو چیز می تواند باشد نه خود یک چیز .و از این رو گفتم "همجوشیده" می توانست بهتر باشد . با یک مثال می گویم تا ببینید چالش من در چیست.
تیغ +دسته = چاقو
c=a+bi
تیغ و دسته همجوش هستند ( تیغ و دسته به هم جوش می خوردند یا جوش داده میشوند)
ولی چاقو همجوشیده است (چاغو بهمجوشیده ی دو چیز (تیغ و دسته ) است
و واژه پیشنهاد من "آمیخته" تنهاست نه "هم آمیخته" چون با دیدگاه من a , b هم امیخته هستند و c امیخته
با "جستار" که جایگزین تاپیک شده است نیز راحت نیستم .جستار چم جست و جو در خود دارد که موضوع و topic ندارند .در مورد "گفتمایه" چه می اندیشید ؟
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
----------------------------------------
هرگاه پرسشی را کودکانه یافتی پیش از پاسخ کودکانه به این بیاندیش که پرسش کودکانه است یا درک تو.
که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
----------------------------------------
هرگاه پرسشی را کودکانه یافتی پیش از پاسخ کودکانه به این بیاندیش که پرسش کودکانه است یا درک تو.