برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
Whisper

محل اقامت: Neverland

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۷ - ۲۱:۲۵


پست: 796

سپاس: 2

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Whisper »

ماژول واژه ی پارسی است؟

سپنتا

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۸/۳ - ۱۵:۱۶


پست: 60



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط سپنتا »

خروش نوشته شده:در باره واژه رياضيات، نگاه كنيد به:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... &sk=t&sd=a
بی پایه ، نادرست و «من دراری» است!

بنگرید به:

http://fa.wikipedia.org/wiki/دین‌کرد

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

سپنتا نوشته شده:
خروش نوشته شده:در باره واژه رياضيات، نگاه كنيد به:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... &sk=t&sd=a
بی پایه ، نادرست و «من دراری» است!

بنگرید به:

http://fa.wikipedia.org/wiki/دین‌کرد
خواهش مي كنم كمي موشكافانه تر بفرمائيد، كه چه چيزي
بي پايه و نادرست و << من دراری >>است؟
راستي منظور شما از "من دراری" چيست؟
لينك وكيپديا فارسي را گذاشتيد، مي دانيم كه
وكيپديا به زبان فارسي هم هست، اگر مي خواستيد،
موضوع ويژه اي را به خوانندگان بشناسانيد، خوب
بود كه لينك آنرا مي گذاشتيد و نه لينك ِ صفحه اصلي وكيپديا فارسي را؟
وسرانجام منظور شما از "دين كرد"، چيست؟

با سپاس
خروش
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

سپنتا

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۸/۳ - ۱۵:۱۶


پست: 60



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط سپنتا »

درود . . .

از اینکه دیر پاسخ دادم ، پوزش می خواهم!
راستي منظور شما از "من دراری" چيست؟
منظور بنده : این واژه (راز و مر) چرند است و برپایه ی داده هایی نادرست از سوی کسی همچون پرویز شهریاری است!
لينك وكيپديا فارسي را گذاشتيد، مي دانيم كه
وكيپديا به زبان فارسي هم هست، اگر مي خواستيد،
موضوع ويژه اي را به خوانندگان بشناسانيد، خوب
بود كه لينك آنرا مي گذاشتيد و نه لينك ِ صفحه اصلي وكيپديا فارسي را؟
بنده به خاطر بهره از تندی زیاد اینترنت با مرورگر سفاری(safari)کار می کنم و از این رو نتوانستم به خوبی

لینک را بگذارم؛ اکنون نیز هر چه در پی مقاله می گردم (در اینترنت)، پیدایش نمی کنم.بر این پایه به جای آن

بند بند مقاله ی دین کرد را از ویکی پارسی که در رایانه ی خود ، سیو شده داشتم ،در همینجا می نویسم!
وسرانجام منظور شما از "دين كرد"، چيست؟
بنگرید به :


******************************************************************************
دین‌کرد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

دینْ‌کرد یا دینکرت کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را به‌درستی "دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی" و یا "درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)" خوانده‌اند. واژهٔ "دینْ‌کرد" (dēnkart در پارسی میانه) را می‌توان به "کرده‌ها (کارها)ی دینی" و نیز "نوشتهٔ دینی" برگردانید. این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسکهای نخست و دوم و نیز پاره‌ای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده است. دینْ‌کرد فراهم‌آمده از نوشته‌هایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشته‌ها در سده‌های نهم و دهم پس از زایش (میلاد) به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایران‌زمین، به نامهای آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامان‌بندی (تنظیم) شده است. آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان همان فرزانه‌ای است که در دربار مأمون، خلیفهٔ عباسی، با زرتشتی به‌اسلام‌گرویده‌ای به گفتگو پرداخت و از این گفتگو پیروز بیرون آمد. (گزارش این گفتگو در ماتیکان (رساله‌ی) گجستگ ابالیش آمده است.

در این دانشنامهٔ بی‌همتا - که بهرام فره‌وشی آن را "یک دانش‌نامه علوم دینی و عقلی"، و فریدون فضیلت آن را "گرانْ‌سنگ‌ترین بُنْ‌نوشتِ پهلوی از دانایان پیشین" می‌خواند - در زمینه‌ها و گستره‌های زیر سخن به میان آمده است: یزدان‌شناسی (الاهیات)، فرزانش (فلسفه)، اسطوره‌شناسی، دینْ‌گفتارشناسی (کلام)، دلْ‌آگاهی (عرفان)، اخلاقْ‌آیینیک، آداب دینی، زندگانی زرتشت، پیدایش جهان، سزاشناسی (حقوق)، ساستاری (سیاست)، شهرداری و کشورداری، چم‌آوری (منطق)، مزداهیک (ریاضیات)، اندازش (هندسه)، گیتیک (فیزیک)، اخترشناسی، پزشکی، و دانشها و شاخه‌های دیگر.


برگرفته از:
ویکی پارسی.
به نقل از:
نوشتاری از «پژوهنده» بر پایه: کتابِ سوم ِ دینْ‌کرد (درسْ‌نامهٔ ِ دین ِ مزدایی)، دفتر یکم: 112 - 0، آراستاری، آوانویسی، یادداشت‌ها و ترجمه: فریدون فضیلت، انتشارات فرهنگ دهخدا، تهران، ۱۳۸۱.

******************************************************************************

با سپاس.

نمایه کاربر
Whisper

محل اقامت: Neverland

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۷ - ۲۱:۲۵


پست: 796

سپاس: 2

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Whisper »

مقاله ی جالبی بود!
از سپنتای گرامی سپاسگزارم!

Kheng Khoda

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰


پست: 11



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Kheng Khoda »

درود بر دوستان گرامی
کسی واژه​ی هم​ارز برای هرم و مخروط می​داند؟

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

نگاه كنيد به ديمه (صفحه) 11 همين تاپيك:

پیرام =هرم= pyramid=Pyramide (گرفته شده از مصری )
كوهان =مخروط =Cone=Kegel
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

واروخوانه = پاليندرُم = Palindrome = Palindrom
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

Kheng Khoda

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰


پست: 11



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Kheng Khoda »

از واژه​های هم​ارز پيشنهادی برای مخروط و هرم سپاسگزارم.
پرسشی دارم درباره​ی واژه​ی پيرام که هم​ارز هرم پيشنهاد شده است. آيا تازيان هرم (یا اهرام) را از پيرام گرفته​اند؟ آيا پيرام را شما پيشنهاد می​دهيد يا پيش از اين نيز در اين چم بکار رفته​ است؟ می​اندیشم که اگر بنا باشد يک واژه​ی ناپارسی را بکار ببريم پيرام به هرم امتيازی ندارد مگر آنکه بدانيم خود واژه​ی هرم نيز از پيرام گرفته شده است.
شما چه می​گویید؟

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

پرسش بسيار دشواري ست.
برخي،( در اين ميان وكيپديا هم)، بر آنند، كه واژه Pyramide
يوناني بوده و از دو واژه Pyr به چم "آتش" و meso/mese
به چم ميان ساخته شده است. برخي براين باورند كه يونانيان اين
واژه را از مصريان باستان وام گرفته اند. برخي به پاپيروس هاي
رياضي موزه لندن اشاره مي كنند كه در آن براي بلندي (ارتفاع) ِ
يك نگاره هندسي واژه per-em-us به چم آنچه ازus
بلند مي شود. تا آنجا كه من مي دانم، زبانشناسان نمي توانند سد در سد پيوندي ميان
per-em-us و pyramis پيدا كنند.
بهرروی، از آنجا كه من واژه پارسي براي "Pyramide " نمي شناسم،
در هم آوائي با بسياري از زبان هاي جهان، واژه "پيرام" را مي پسندم.

پيروز باشيد.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

Kheng Khoda

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰


پست: 11



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Kheng Khoda »

دوستان گرامی کسی واژه​ی هم​ارز برای واژه​های تازی زير می​داند:

دايره المعارف
مقسوم
مقسوم عليه
خارج قسمت
اطلاع ثانوی
شاهدان عينی (گواهان چشمی؟)
مسابقات بین​المللی (هماوردی​های میان کشوری؟)

شاد باشید

نمایه کاربر
termeh

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۷/۵/۹ - ۲۲:۳۴


پست: 448

سپاس: 3

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط termeh »

[quote="Kheng Khoda"]دوستان گرامی کسی واژه​ی هم​ارز برای واژه​های تازی زير می​داند:

دايره المعارف = دانشنامه
مقسوم = قسم که ریشه فارسی است اما بر وزن مفعول عربی رفته شاید قسمت درست باشه
مقسوم عليه
خارج قسمت = فکر کنم فارسی باشه
اطلاع ثانوی = هم اکنون
شاهدان عينی (گواهان چشمی؟) = گواهان مشاهده گر
مسابقات بین​المللی (هماوردی​های میان کشوری؟)

البته با عرض پوزش اینجا فرهیختگانی هستند که بتونن من را اصلاح کنند چون من فقط نظر شخصی خودم را گفتم
با تشکر smile039
نسل من و تو نسلی بود که یواشکی بوسید ، نوشید ، خندید ، حرف زد ، فکر کرد ، اعتراض کرد ، گریه کرد ، آرزو کرد ، دعا کرد ، درد و دل کرد ، انتخاب کرد ، عاشق شد


به سلامتی " یــواشــکــی " که اگه نبود ، نسل من و تو منقرض میشد

Kheng Khoda

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰


پست: 11



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Kheng Khoda »

دوست گرامی
با سپاس از پاسخ شما به پرسشم.

دایره المعارف: به گمانم دانشنامه هم​ارز خوبی باشد
خارج قسمت: هر دو واژه​ی آن تازی هستند و من دنبال هم​ارز پارسی برای آن می​گردم (برای "قابل قسمت" واژه​ی زيبای "بخش پذير" بکار برده می​شود)
اطلاع ثانوی: گمان نمی​کنم "هم اکنون" هم​ارز درستی برای آن باشد (برای نمونه فروشگاهی نياز به بازسازی دارد و بر در آن يک آگهی می​زنند که تا اطلاع ثانوی اين فروشگاه بسته است)(Further Notice در زبان انگليسی)
شاهدان عينی: مشاهده خودش واژه​ای تازی است (در زبان تازی "چشم" را "عین" گویند و در زبان انگليسی نیز برای "شاهدان عينی" واژه​ی "Eyewitnesses" بکار برده می​شود از اين رو من "گواهان چشمی" را پيشنهاد دادم)

شاد باشيد

نمایه کاربر
هرمز پگاه

محل اقامت: پاريس

عضویت : جمعه ۱۳۸۴/۶/۱۸ - ۱۹:۲۷


پست: 7238

سپاس: 978


تماس:

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط هرمز پگاه »

اطلاع ثانوی = آگاهی پسین
شاهدان = گواهان
شاهدان عینی = چشمگواهان
خرد، زنده ی جــاودانی شنــاس
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد

نمایه کاربر
هرمز پگاه

محل اقامت: پاريس

عضویت : جمعه ۱۳۸۴/۶/۱۸ - ۱۹:۲۷


پست: 7238

سپاس: 978


تماس:

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط هرمز پگاه »

مسابقات بین المللی = همپیشی های جهانی
ملت= زادبـُن ( nation -> nat = زادن )
بین المللی = international = اندرزادبنی = جهانی

---
مسابقه -> سبقت -> سبق = پیش. پیشینه، پیشی گرفتن -> همپیشی، همدوی
هم = co
دویدن = cour
همپیشی = كونكور، رقابت •
خرد، زنده ی جــاودانی شنــاس
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد

ارسال پست