برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

پست توسط خروش »

خارج قسمت = بهر (فرهنگ پايه).
-----------
پرسش شما: "راستي خروش جان به نظرت جايگزيني نام چهار عمل اصلي زياد افراطي نيست؟ "

از اين پرسش شما بوي يك گفتگوي اساسي و دراز برمي آيد،
كه من وارد به آن نيستم، شايد هرمزپگاه، يا كسان
ديگري كه اهل اين فندند، در تاپيك جداگانه اي، و اگر نشد، همينجا
اين پرسش را در ميان گذارند.
تنها اين نكته را ياد آوري كرده باشم، (گرچه روشن است،)
ما در اينجا تنها سدها، هزارها پيشنهاد ميدهيم، شايد
اگر يك پيشنهادي خوب بود و ديگر شرايط هم سازگار،
آن واژه جا بيافتد. در ايران، 70-80 سال است كه واژه
هاي تازه يا به پيشنهاد فرهنگستان زبان و بدنبال آن بخشنامه
دولت و يا از سوي مردم، نويسندگان و روشنفكران، وارد زبان پارسي
شده اند.
آخرین ویرایش توسط خروش یک‌شنبه ۱۳۸۷/۵/۱۳ - ۱۴:۳۰, ویرایش شده کلا 1 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

درود

اصل: داتا DATA

سرعت: اسپاك Spak

نور: اشه Ashah (كه واژه تازي اشعه هم از اين اومده. تازي هم در معنا هم به سگ شكاري ميگن هم به اعراب :lol: )

حد: دنه Daneh

توسعه پذيري: خشترش (كه بعد تبديل شده به گسترش) = Xeshtaresh

شمال: اشكيد Schkid ( بالا: Schy اشكاي يا اشكي. باران هم از زنتاي (مشتق) همين مياد و بعد اشك هم از همين اومده)

حالا پس مشتق: زنتا = Zanta

آسمان هم از اشاهمان مياد كه غلطه چون اشاه به معناي نور آسماني هست. آسمان در اصل آكاش (Akosh) بوده. مثلا نام ديااكو اولين پادشاه ايراني از دو نام دياوا به معناي خاندان (كه ديه هم از همين مياد احتمالا) و از آكاش تشكيل شده. و ديااكو به معناي از خاندان آسمان. يعني تقريبا مقدس رو داره). در واقع هر كلمه اي كه در عربي ديده ميشه كه مربوط به علوم هست از خود عربي نيست. يا از فارسي هست يا از يوناني يا ريشه ي سامي ديگري دارد. مثل ماء كه در عربي يعني آب و در آشوري هم كه ديگر زبان سامي هست بهش ميگند ميه = mayeh .
حتي در قرآن: فردوس => پرديس => پارادايس => پاراديسو (اين ريشه ي اولي هست به معناي باغ كه مادي هست). اين ؛او؛ انتهايي در ايتاليايي و اسپانيايي هم ديده ميشه.

ماه كامل: ماهاتابا = Mahataba كه در سانسكريت هم هست. و هلال: موهن = Mohn كه moon انگليسي هم ازش مياد.

محل - مكان: گاتا. = GATA

يا مثلا خيلي جالبه. سه در اوستايي كه ريشه ي پارسي پهلوي اشكاني و ساساني هست. همون دقيقا Three بوده و اون رو θri دقيقا تلفظ مي كردند. يعني ما اول اين حرفي ث رو كشف كرديم ولي الان نداريم. مثلا تلفظ صحيح پسر اينه: pūθra . پوثرا.

زمين: زمن = Zemn , Zamn

غروب يا عصر: ابراگ: Eberag از زبان پارتي

علف: اوروارا: Urvara از اوستايي كه آرواره هم از همين مياد.

زبان: هيزوا = Hizva

راستي شنيديد ميخوان بگن دهنت رو باز كن ميگن آ كن؟ در اوستايي دهان ميشه: Ah

شب هم همون خشب بوده. اصلا خ ريشه ي مشترك زبان هاي آريايي بوده كه الان در آلماني هم زياده ولي حذف شده در فارسي اكثرا.

روح: اوروان = Urvan

آب هم كه همون آپي يا آوو بهش مي گفتن. بهار هم وهارا بوده.
باد هم وينت يا ويتا كه زبان هاي ديگر از ما گرفتن.

و سال: ياره. Yareh كه year هم از همين اومده. اصل كلمه اوستايي هست.
خيلي چيزها مشتكر بوده. ساده ترينش هم همين بله يا نه بوده: مي گفتند YA , NA
كه البته ما الان ميگيم بله. يا آري و اصلش يا هست.

خوب بيش از رياضي و فيزيك شد ولي بد نبود فكر كنم اينها رو هم گفتم.

البته اينها اكثرا از زبان مادي (كه تا اواخر هخامنشي تقريبا همين بود زبان رسمي) هست. كه ريشه ي تمامي زبان هاي ايراني و در كل منطقه ي فلات ايران هست.

حالا شما دقيقه - ساعت و ثانيه رو برگردونيد.

تاپيك جالبيه. موفق باشيد
آخرین ویرایش توسط ARYT جمعه ۱۳۸۶/۵/۱۲ - ۱۵:۲۳, ویرایش شده کلا 2 بار
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

Retin_69

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۲ - ۲۱:۲۵


پست: 1971

سپاس: 10

پست توسط Retin_69 »

به نام خدا
ARYT نوشته شده:درود

اصل: داتا DATA

سرعت: اسپاك Spak

نور: اشه Ashah

حد: دنه Daneh

توسعه پذيري: خشترش (كه بعد تبديل شده به گسترش) = Xeshtaresh

شمال: اشكيد Schkid ( بالا: Schy اشكاي يا اشكي. باران هم از زنتاي (مشتق) همين مياد و بعد اشك هم از همين اومده)

حالا پس مشتق: زنتا = Zanta

آسمان هم از اشاهمان مياد كه غلطه چون اشاه به معناي نور آسماني هست. آسمان در اصل آكاش (Akosh) بوده. مثلا نام ديااكو اولين پادشاه ايراني از دو نام دياوا به معناي خاندان (كه ديه هم از همين مياد احتمالا) و از آكاش تشكيل شده. و ديااكو به معناي از خاندان آسمان. يعني تقريبا مقدس رو داره). در واقع هر كلمه اي كه در عربي ديده ميشه كه مربوط به علوم هست از خود عربي نيست. يا از فارسي هست يا از يوناني يا ريشه ي سامي ديگري دارد. مثل ماء كه در عربي يعني آب و در آشوري هم كه ديگر زبان سامي هست بهش ميگند ميه = mayeh .
حتي در قرآن: فردوس => پرديس => پارادايس => پاراديسو (اين ريشه ي اولي هست به معناي باغ كه مادي هست). اين ؛او؛ انتهايي در ايتاليايي و اسپانيايي هم ديده ميشه.

ماه كامل: ماهاتابا = Mahataba كه در سانسكريت هم هست. و هلال: موهن = Mohn كه moon انگليسي هم ازش مياد.

محل - مكان - مختصات: گاتا. = GATA

يا مثلا خيلي جالبه. سه در اوستايي كه ريشه ي پارسي پهلوي اشكاني و ساساني هست. همون دقيقا Three بوده و اون رو θri دقيقا تلفظ مي كردند. يعني ما اول اين حرفي ث رو كشف كرديم ولي الان نداريم. مثلا تلفظ صحيح پسر اينه: pūθra . پوثرا.

زمين: زمن = Zemn , Zamn

غروب يا عصر: ابراگ: Eberag از زبان پارتي

علف: اوروارا: Urvara از اوستايي كه آرواره هم از همين مياد.

زبان: هيزوا = Hizva

راستي شنيديد ميخوان بگن دهنت رو باز كن ميگن آ كن؟ در اوستايي دهان ميشه: Ah

شب هم همون خشب بوده. اصلا خ ريشه ي مشترك زبان هاي آريايي بوده كه الان در آلماني هم زياده ولي حذف شده در فارسي اكثرا.

روح: اوروان = Urvan

آب هم كه همون آپي يا آوو بهش مي گفتن. بهار هم وهارا بوده.
باد هم وينت يا ويتا كه زبان هاي ديگر از ما گرفتن.

و سال: ياره. Yareh كه year هم از همين اومده. اصل كلمه اوستايي هست.
خيلي چيزها مشتكر بوده. ساده ترينش هم همين بله يا نه بوده: مي گفتند YA , NA
كه البته ما الان ميگيم بله. يا آري و اصلش يا هست.

خوب بيش از رياضي و فيزيك شد ولي بد نبود فكر كنم اينها رو هم گفتم.

البته اينها اكثرا از زبان مادي (كه تا اواخر هخامنشي تقريبا همين بود زبان رسمي) هست. كه ريشه ي تمامي زبان هاي ايراني و در كل منطقه ي فلات ايران هست.

حالا شما دقيقه - ساعت و ثانيه رو برگردونيد.

تاپيك جالبيه. موفق باشيد
سلام arytجان.
بامزه بود.Retin
من از ريشه ي گياهان گوشتخوار مي آيم
ومغز من هنوز
لبريز از صداي وحشت پروانه ايست كه اورا
در دفتري به سنجاقي
مصلوب كرده بودند...

کمرنگ

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

يك چيزي يادم رفت كه از همه جالب تر بود. علاوه بر اينكه اسم اعضاي خانواده (مثل پدر و ..) در اكثر زبان ها از فارسي اومده واژه ي حافظ يا پاسدار در انگليسي كه Patriot هست از Patiano يا Patick در زبان مادي آمده. خيلي چيزها. استان يا همون State يا اي در آخر كلمات مثل Iraqi يا آ در اخر اونها مثل anahita , Anathema از فارسي اومده. يا پسوند ايك مثلا در Relativistic.

حتي از لحاظ الفبايي. بيش از نيمي از حروف عربي از حروف پهلوي و اوستايي در واقع گرفته شدند.
و بيش از نيمي از حروف يوناني و رومي (كه الان اكثر زبان ها به اون مي نويسند) از خط ميخي گرفته شده.

يا نقطه اي كه در مثلا زبان آلماني بالاي بعضي از حرف ها مي گذارند. اينها همه يك ريشه دارد. چون در بعضي از حروف ميخي تو تا ميخ كوچيك بالاي بعضي از حرف ها بوده كه از لحاظ تلفظ متفاوت بودند.

براي نمونه Y در انگليسي (از الفباي رومي) از گاماي يوناني آمده و اون هم از اي در اوستايي. كه به همين صورت اما شاخه هايش به سمت راست بوده الهام گرفته شده.
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

a.gh.n

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۵/۹/۱۳ - ۲۱:۱۴


پست: 404

سپاس: 3

پست توسط a.gh.n »

ARYT, عالي بود.
درست مي فرماييد ARYT جان. واژه هاي فارسي زيادي هستند كه ريشه ي مشابه هندي، ژرمني، رماني، فرانسوي و ... دارند. (بر خلاف واژه هاي عربي كه عينا" وارد شدن و ريشه ي مشتركي با پارسي خدابيامرز ندارن) اصلا"‌اين عربي مي لنگه! اكثر زبون ها "نفي" با "نه" و "نه" و "ني" و "نوچ" و ... بيان مي شه ولي عربا مي گن "لا"!
در كل عالي بود.

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

سلام

خواهش مي كنم. حالا چند كلمه ي نجومي: (البته باز هم بيشتر از نجومي ميشه):

اورانوس: وارونا

خورشيد: ميترا

زهره: آناهيتا

مريخ: ورهران

زحل: كيوان

مشتري: هرمز

عطارد: خشاتريا

آذرخش: ايندار

طوفان: وايو

حرارت: آتور

بسيار سوزنده: حالا مثلا از دسته ستاره هاي نوا: آگني

+ هزار: بيور

+ حكمت: چيستا

و اين خارجي هم كه انگاره اسم ندارند. مزدا مثلا ميذارند اسم ماشين رو. اسم لپ تاپ رو وايو ميزارند.
پرشيا مي گذارند اسم ماشين رو. و به تازگي هم يك مدل نيسان فكر كنم قشقايي نام گذاشته شد. حالا اين عيب نداره. بعدها ادعا مي كنند كه براي ما هست.

اصلا همين ؛نام؛ هم فارسيه. ديدند ماكه استفاده نداريم. حداقل اونها استفاده كنند. مثل اينكه الان روي اسكناس هاي تاجيكستان عكس ابن سينا هست!!!!!!

تمام صفاتي هم كه براي سيارات و اجرام سماوي اومده از فارسي هست. مثلا خداي جنگ و خداي آب و ... مربوط به آيين مهرپرستي يا ميتراييسم هست.

يا اولين غزوه ها براي اسلام نبوده. اولين جنگ هاي ديني حدود 12000 سال پيش بين ايرانيان ماورالنهر بود. بين طرفداران ديوا و اسورا.
(ديوا شدند هندو و اسورا شدند زرتشتي)

يا مونو در يوناني از مانو آماده. كه واحد شمارش بود. (يك) گرچه خود يونانيان هم بعد از خشك سالي مناطق قبلي خود از ايرانيان جدا شده و به بالكان رفتند. پس در واقع براي ما و براي اونها نداره.

يا تكامل رو كه داروين نگفت:

خداوند ابتدا كيومرث را آفريد كه ريشه در زمين داشت. و بعد از مدتي دو جوانه يكي نر و يك ماده زد و بعدا اين گياهان به انسان تغيير يافتند. (و مي دونيد كه 14 درصد از ژن ها گياهان با ما يكيه)
چگونگي رخداد؟ اينها كه روييده بودند مردند و بعد از پس انها ديگري روييد كه هنوز انسان نبودند. (به نقل از اوستا) .
شوخي كردم.

البته اينها اسطوره هستند اما.... يعني نبايد انتظار داشت كه اينها باور علمي ايرانيان در آن دوره بوده. ولي باز هم خيليه.

خروش جان. ديگه سر نمي زني به موضوع. شما هم بفرما بچه ها رو هم با زبان و هم با تاريخ ايران آشنا كن. تو كتب درسي كه هيچي نيست. حداقل ما بگيم.

موفق باشيد
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

پست توسط خروش »

من تا اندازه اي دچار بيماري دودلي(وسواس) هستم،
و هنگامي كه كانون سخن بيش از اندازه از سرسخن
دور شود و شمار همرهان نيز اندك، سست مي شوم و وا مي دهم.
اميدوارم كه كسي را دل آزرده نكرده باشم.
به هر روي به گفته اخوان:

سنگي‌ست دو رو كه هر دو مي‌دانيمش
جز «هيچ» به هيچ رو نمي‌خوانيمش
شايد كه خطا ز ديدة ماست، بيا
يك بار دگر نيز بگردانيمش

يكبار ديگر آزمايش مي كنم.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

پست توسط خروش »

زاويه: 1- گوشه 2- بیغوله
زاویه تماس: گوشه ی پرماس
زاویه ی چشم، از گوشه ی خارجی: پیغله Peyghaleh
زاویه ی حاده: گوشه ی تند
زاویه ی حمله: در انگلیسی Angle of attack، گوشه ی تاز
زاویه ی خارجی مثلث: گوشه ی بیرونی سه سر (=دانشنامه ی علایی)
زاویه ی دو بعدی: گوشه، گوش
زاویه ی ریزش: در انگلیسی Angle of respose، گوشه ی ریزش
زاویه ی سمت: در انگلیسی Azimuth، گوشه ی زی
زاویه ی سنج: در انگلیسی Goniometer، گوشه سنج
زاویه ی سه بعدی: کُنج
زاویه ی شکست: در انگلیسی Angle of refreaction، گوشه ی شکست
زاویه ی شیب: در انگلیسی Angle of slope، گوشه ی شیب
زاویه ی صفحه با افق: در انگلیسی Angle of dip، گوشه ی گودی
زاویه ی فضایی: در انگلیسی Solid angle، گوشه ی گنجایی، کُنج
زاویه ی قائمه: گوشه ی راست
زاویه ی مالش: در انگلیسی Angle of friction، گوشه ی مالش
زاویه ی متمم: گوشه ی رساساز
زاویه ی مجاور: گوشه ی همسای
زاويه منفرجه: گوشه باز
زاویه ی متقابل بقوس: در انگلیسی Subtended angle، گوشه ی پتیرخم ، (پتیرک=مقابل)
زاویه ی مِیل: در انگلیسی Angle of inclination، گوشه ی اُریب
زاویه نشین: گوشه نشین
زاویه ی واگرایی: در انگلیسی Angle of divergence، گوشه ی واگرایی
زاویه یاب: گوشه یاب

بنمايه:

http://www.takeforum.com/forum/viewtopi ... forum=azad

از اين سايت برداشتم. به گمانم در ايران فيلتر است، من تنها
اين سايت را براي امانت داري آورده ام:
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست



مهمان

پست توسط مهمان »

گوشه ی پتیرخم ، (پتیرک=مقابل)

از اين خيلي خوشم اومد. آفرين.

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

پست توسط خروش »

(انگليسي) transcendental number = (آلماني) transzendente Zahl = (پارسي) ?
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

a.gh.n

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۵/۹/۱۳ - ۲۱:۱۴


پست: 404

سپاس: 3

پست توسط a.gh.n »

خروش نوشته شده:(انگليسي) transcendental number = (آلماني) transzendente Zahl = (پارسي) ?
عدد فرارونده
در فرهنگ واژه ي Babylon
حالا اين كه خود عدد ... ؟!!

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

من ميگم مي تونيم از نمره ي نادنه يا همون به قول شما فرارونده.

نمره عدد ميشه؟ اصلا پارسيه نمره يا مثلا شايد تركي باشه يا آرامي يا ....

عدد رو تاحالا فكر نكرده بودم. شايد ويس. آخه زماني به مقدار عددي مي گفتند ويس.

خيلي قديمي بخايم معني كنيم: نادنه ويس ميشه. = Na - Daned Vis

راستی علم: احتمالا علم حساب: یا همون جبر: ویستا = Vis - ta
که احتمالا تا از داتا میاد. پسوندی هست به معنای روش و راه و قانون. ویس هم که مقدار و حساب و اینها . حالا ما میگیم عدد هم میشه.

جدیدترش همون فکر کنم نمره ی فرارونده باشه.

جالب شداااااا
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

پست توسط خروش »

a.gh.n نوشته شده:
خروش نوشته شده:(انگليسي) transcendental number = (آلماني) transzendente Zahl = (پارسي) ?
عدد فرارونده
در فرهنگ واژه ي Babylon
حالا اين كه خود عدد ... ؟!!
واژه trans ترانس در پارسی به "ترا" برگردانده شده، همانند
ترابری = transport
ترایا = transitive
ماتریس ترانهاده= transposed matrix،
شاید برای transcendental ترارو یا ترارونده درخور تر باشد،
اما فرارونده نیز زیباست.

برای عدد در فارسی مار و شمار نیز آمده است، واژه آمار نیز از همین ریشه است،
از شمار دو چشم یك تن كم*** وز شمار خرد هزاران بیش
(رودكی )

عدد = شمار، شماره، شمره (فرهنگ پايه، تهمورس جلالی)
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

پس شد شمار فرارونده؟

يا ترارونده؟
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

پست توسط خروش »

به دید من "شمار فرارونده" نیز در خور است.
"نمره" در زبان پارسی امروز هم بكار می رود، اما
نمی دانم با این باری كه دارد، می توان آن را برای
عدد بكار برد یا نه، برای نمونه:
"...
نمره بیست می خواستی
سر ِ امتحان ِ پارسی
حالا كه شدی رفوزه
...."
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

ارسال پست